پاورپوینت کامل پاسخ خداوند به حیرت تاریخی بشر ; قسمت دوم ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پاسخ خداوند به حیرت تاریخی بشر ; قسمت دوم ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پاسخ خداوند به حیرت تاریخی بشر ; قسمت دوم ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پاسخ خداوند به حیرت تاریخی بشر ; قسمت دوم ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint :
۲۴
بخش دوم. تحلیل عرفانی حیات طبیعی معاصر
ماهیت حیات طبیعی معاصر
در طول تاریخ، هرگاه اصحاب اراده، قدرت خواست سیری ناپذیر و
ظرفیت نامحدود انسانی خود را به موهومات منحرف کردند، این بی
نهایت طلبی به صورت جهانگیری و هوس گستری نامحدود جلوه گر
شده است. فرعون در تیرگی اوهامش، همه جهان را در مصر بزرگ آن
زمان می دید: «وَ نادی فِرعَونُ فِی قَومِه قالَ یا قَومَ اَلَیسَ لِی مُلکُ مِصرَ وَ
هذهِ الأَنهارُ تَجری مِن تَحتِی»؛(۱) و فریاد برآورد، فرعون در میان قومش
که ای مردم، آیا ملک مصر و این نهرهای روان، از زیر پایم برای من
نیست و برای مردم آن دیار دم از خدایی می زد: «ما عَلِمتُ مِن اِلهٍ
غَیرِی».(۲)
پس از آن و پیش از آن نیز، همواره مستکبران در فکر تصاحب هر
آنچه در پندارشان می آمد، بی هیچ حد و حصری، بوده اند. سیسیل رودس
cicil roodes)) صاحب یک تراست انگلیسی گفته است: من اگر
می توانستم سیارات را به دارایی خود ضمیمه می کردم. من اغلب در
این باره تفکر می کنم.(۳)
در دوران جدید، از همان زمانی که کشتی های اسپانیایی و پرتغالی، به
سواحل ملل شرقی و آفریقایی رسیدند، هدفشان جهانی کردن قدرت،
غلبه و ستم بود.
امروز هم آن ادعای تکراری فرعون ها به گوش می رسد و نیروی
استکباری که عنصر پردازنده حیات طبیعی معاصر است، شعار
“globalization”سر داده است. پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد
جماهیر شوروی، سیاست مداران آمریکا، قدرت خود را برتر و بی رقیب
ارزیابی کردند و مدعی سرپرستی امنیت بین المللی سیاست و قدرت
جهانی، منابع اقتصادی و ارزش های فرهنگی شدند. جرج بوش رییس
جمهور امریکا( ۱۹۳ ۱۹۸۹م) با گزینش نظریه نظم نوین جهانی، بر
اساس نظام لیبرال دموکراسی، الگوی جهانی سازی حیات طبیعی
معاصر را اعلام کرد. او در جمع نمایندگان کنگره اظهار داشت: «در هر
کجا که اعضای نظام بین المللی اصول، مقررات و رویه ها را نقض کنند،
امریکا حق دارد، در صورت لزوم به زور متوسل شود…، زیرا ایالات متحده
تنها کشوری است که دارای چنین مسئولیتی بوده و توانایی ایفای آن را
نیز دارد».(۴)
خصوصیت حیات طبیعی معاصر این است که امکانات مادی،
نظام های اجتماعی و نظریات عملی ویژه ای آن را پوشش می دهند؛
امکانات مادی یا تکنولوژیک که معمولاً در صنایع نظامی و تولید
کالاهای مصرفی به کار می رود. نظام های اجتماعی بر ارزش های
سرمایه داری و سازمانها و نهادهای بین المللی که در خدمت نیروی
استکباری استوار است و نظریات علمی که اندیشه مردم جهان را در
جهت توجیه مشروعیت سرمایه داری و سلطه نیروی استکبار سامان
می دهد و جهانی سازی اصلی ترین شاخص حیات طبیعی معاصر، به
این معناست که نیروی استکباری آمریکا، برای تداوم حیات طبیعی
سلطه گرانه خود، با استفاده از امکانات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و
نظامی، در توسعه حیات طبیعی سلطه پذیرانه در جهان می کوشد.
چامسکی می نویسد: «نظام جهانی طراحی شده است که نیاز سرمایه
گذاران امریکایی را تضمین کند».(۵)
جهانی سازی سلطه سرمایه داری با استفاده از دانش و تکنولوژی
اطلاعات و شبکه های ارتباطی، ماهیت حیات طبیعی معاصر است.
سقوط انسانیت
با توجه به انسان شناسی عرفانی به خوبی معلوم می شود که چگونه کنار
گذاشتن خدا از اندیشه و حیات بشر، به سقوط انسان از منزلت انسانی
می انجامد. خبر نیچه از مرگ خدا، در حقیقت خبر سقوط انسان از مقام
انسانی خویش است که از آغاز عصر غیبت شروع شد و در مراحل
مختلف تاریخ حیات طبیعی، به تمامیت رسید.
سکوت و قهر خداوند که انسان ظلمت نشین، حیات طبیعی آن را مرگ
خدا می پندارد، ثمره اعراض از تذکر حق و تفکر در طنین تجلی اسمای
اوست که خود فراموشی و به تعبیر پست مدرن، مرگ انسان و ارزش ها و
دست آوردهای انسانی است.
امروزه سخن از مرگ تاریخ، مرگ هنر، مرگ آزادی، مرگ متافیزیک
و… می رود و این همه نمودارهای مرگ انسانیت و از خودبیگانگی بشر
است که در اثر خدا فراموشی او را گرفتار کرده است: «نسوا الله فانساهم
انفسهم»؛(۶) خدا را فراموش کردند، خدا هم آنها را از یادشان برد.
ظلمت حیات طبیعی معاصر چنان شدت یافته که نه تنها متفکران
پست مدرن، به گمراهی تاریخی انسان امروز اعتراف می کنند، و از پایان
تاریخ سخن می گویند، بلکه مدافعان دست آوردهای تاریخی انسان
مدرن، همانند فوکویاما، به پایان تاریخ در این شرایط ناهنجار اعتراف
کرده اند. او ابراز می دارد: با فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی، ما به
پایان تاریخ رسیده ایم؛ به این معنا که سرمایه سالاری لیبرال سرانجام
بر سایر صورت های سیاسی رقیب پیروز شده است و با فروپاشی
سوسیالیسم، ثابت شده که نظام سرمایه داری تنها سامان پایدار در
جهان به شمار می آید» و می کوشند تا پاسخی برای بحران های لیبرال
دموکراسی که شالوده حیات طبیعی معاصر است، بیابند.(۷)
چارلز.بی.هَندی حاصل اندیشه فوکویاما را چنین خلاصه می کند:
دموکراسی لیبرال (اغماض و تحمل عقاید دیگران که همراه با
لیبرالیسم آمد و وفور نعمتی که لیبرالیسم را ممکن ساخت) خواست
انسان ها را برای درافتادن با امور مهم و مبارزه با علل و عوامل خطیر
تضعیف و آن را به مسائل فرعی معطوف کرده است. ما در رفاه و آسودگی
است که تنزل می کنیم و وقتی هم که به رقابت برمی خیزیم، برای کسب
مدال طلا و به دست آوردن جام جهانی است. چنین چیزهایی قطعاً به
ظهور و بروز هنرهای با اهمیت و فعالیت های بالنده و بزرگ منتهی
نمی شود و هیجاناتی را که به وجود می آورد، لحظه ای و موقتی است، و
هرگز موجبات انقلاب و نهضتی را فراهم نمی کنند یا آنها را رواج
نمی دهند. اگر مثل سگ ها ما را خوب تغذیه کنند، خوشحال و راضی
خواهیم بود، زمانی که پیشرفت های علمی و اقتصادی، اکثر جوامع را به
مرحله رضامندی و رفاه برسانند، شاهد پایان تاریخ خواهیم بود.(۸)
فوکویاما تصور نمی کند که شاید همه افراد بشر به این وضع غیر انسانی
رضا ندهند و دست به انقلاب بزنند. یا اینکه اساساً نظام لیبرال با مبنای
سرمایه داری از تأمین رفاه عمومی ناتوان است، و تنها حافظ منافع
اقلیت سرمایه دار است و استفاده از حیله های گوناگون، برای دورداشتن
مردم از خودآگاهی معنوی وانقلاب سرانجام کارآمدی خود را از دست
خواهد داد.
تباهی آگاهی
ظرفیت آگاهی و اراده نامحدود انسان که برای کشف و شناخت تجلی
مطلق حق تعالی به آدمی عطا شده است، باید در دام نامحدود اوهام
اطلاعات درست و دروغ اسیر شود تا توان به خود آمدن و کشف انسان
حقیقی از درون دشوار یا ممتنع گردد. در این صورت، می توان انسان ها را
با پندارپردازی و سرگرمی با اوهام، در وضعیت حیات طبیعی
سلطه پذیرانه و استضعاف نگه داشت.
امروز نظریات مختلفی در علوم گوناگون تولید می شود و روزبه روز
افزایش می یابد. نشریات علمی بسیار در رشته های گوناگون منتشر
می گردد، و بسیاری یک دیگر را نقض می کنند، با اپیدمی شدن علم
تبلیغاتی و نظریاتی که با برهان قدرت رسانه ای و سرمایه اهمیت
می یابند. در این بازی زرگری، هم دانشمندان به نان و نوایی می رسند و
هم سلطه گران به تثبیت شالوده های استیلا می پردازند و هم مردم به
هزار رنگ پندار سرگرم می شوند. آیا اینها علم است؟ علمی که ساخته
می شود، منسوخ می گردد، به تاریخ می پیوندد؛ ولی هنوز خوانده می شود و
این انبوه اندیشه های بافته شده، به راستی مانع تفکر نیست؟
اینها علم نیست، بلکه اطلاعات است. علم انسان را به حقیقت
می رساند و شناخت خدا و تجلیات و آیات او را میسر می سازد.(۹) در
صورتی که علوم امروزی، هیچ فرقی با اخبار ساختگی رسانه ها ندارد و
کارکرد هر دو یکی است: توجیه مشروعیت استکبار و تأمین منافع
سرمایه داری.
امروز کانون های تولید دانش بسیاری در جهان با اعتبارات
سرمایه داران مشغول کارند تا با تولید نظریه های علمی، این نظام
امپریالیستی سرمایه داری را در جهان توجیه کنند.(۱۰)
این عرفان است که انسان را در نسبتی بی تکیّف و بی قیاس با حق،
نمایان می سازد و در ترانه ندای حق می بالد و آدمی را به معدن عزت و
قداست می پیوندد. عرفان غیر علم است، زیرا علم، یافتن مسیر است و
عرفان، یافتن مقصود، و اطلاعات غیر از علم است، زیرا اطلاعات برای
حرکت و اندیشیدن و تولید و فراگیری علم به کار می آید و اگر از تفکر و
تحلیل درست جدا شود چیزی که با انباشت و انفجار اطلاعات پیش
آمده موجب پندارزدگی و عجز از حرکت و تکاپو می شود. این همه،
زمانی است که اطلاعات درست باشد. در غیر این صورت، اگر هم مورد
اندیشه و تأمل قرار گیرد، فایده ای غیر از فربهی پندارها در پی ندارد.
سلطه تکنولوژی رسانه ای تا بدانجا انجامیده که حتی خواص و
نخبگان و اندیشمندان در میان تورم اطلاعات و کثرت نظریه ها
بلاتکلیف و در تردید سرسام آور به سر می برند. در این میان، عوام و
انسانهای میانمایه، صرفاً مخاطبین سر به زیری هستند.(۱۱)
عدم تمایز میان علم و اطلاعات و غفلت از عرفان، روایتی
پارادوکسیکال از جهان را با نام پست مدرن ارائه کرده است که زمینه
کافی برای دیکتاتوری جهانی را پدید آورده است.
در دوران پست مدرن که اطلاعات به جای علم گرفته شده و عرفان به
کسوف می رود، در حقیقت اطلاعات (پندارهای نامنظم) و دانش به
مفهوم «Cience» (اوهام نظام یافته) ظرفیت آگاهی انسان را در عدم
قطعیت، حجیت شکاکیت، نفی فرا روایت ها، تردید در عقل و معرفت
بشری و غلبه سابژکتیویسم پندار زده بر خودشناسی و خداشناسی فرو
کشیده است.
۴. غلبه نیروی استکباری در حیات طبیعی معاصر
نیروی استکباری برای غلبه بر مستضعفان، نه تنها باید آنها را از
منزلت انسانی ساقط کند و برای این منظور، نه فقط تباهی آگاهی، بلکه
نیرو و اراده آنها را نیز باید تهی سازد.
از همین رو، می کوشد با از بین بردن معنا و ارزش ها و غلبه هیجانات و
تمایلات پست بر عقل و اراده، مردم را در وضعیت ستم پذیر و
استضعافی نگه دارد.
مستکبران ظرفیت نامحدود انسانی خویش را از هوس ها پر کرده اند و
قصد تصاحب و تملک همه چیز، حتی ذهن و روان و رفتار و تن مردم را
دارند و به این منظور، باید ظرفیت نامحدود آنها را در چرخه نامحدودی
از اوهام و هوس های نو به نو بازی دهند، تا مبادا به خود آمده، به حیات
طبیعی «نه» بگویند.
برای تأمین این اهداف، وضعیت پست مدرن فرصت های کارآمدی در
اختیار نیروی استکباری قرار می دهد. پست مدرن دوران پوچی انسان
است، از هر آنچه انسانی است. به همین علت ژان بودریارد، از پایه
گذاران این رویکرد می گوید: این واژه ای است تو خالی که حتی نمی توان
آن را یک مفهوم نامید.(۱۲) لیوتار معتقد است: ما در خلئی خاص زندگی
می کنیم و زبانی نیست تا این خلاء را تشریح کند.(۱۳)
در این اوضاع، استفن کاتس دستور زبان پست مدرن را چنین
می نویسد: زبان پست مدرن باید مبهم، ایدآلیستی، گنگ، پیچیده و
تخیلی باشد، زبانی غیر صریح، پیچ در پیچ که پیام های آن به راحتی
قابل کشف و دریافت نباشد، و مستلزم ساختار شکنی و رمز گشایی باشد.
زبانی که مخاطب به راحتی قادر به درک و دریافت محتوا و مضامین آن
نباشد. زبان پست مدرن مستلزم استفاده از کنایه، طنز، استعاره، تجاهل،
ابهام، ایجاز، ایهام، اشارات، تلمیحات، تناقضات، تقلید، کپیه برداری،
کلیشه سازی، ابتذال (Pastche)، تکرار، تمسخر، استهزاء، هجو، تردید،
عدم قطعیت و خلاصه تمامی صنایع و بدایع ادبی، اعم از نوشتاری و
گفتاری است؛ ولو آنکه متضاد و نقیض هم باشند. البته به کارگیری
تمامی این صنایع، غالباً کار بسیار دشواری است؛ ولی در اکثر موارد،
صنعت ابهام و پیچیده گویی، شیوه بسیار معمول و کارسازی است.(۱۴)
اگر در سخنان سیاست مداران امریکایی نظر کنید، نمونه روشنی برای
این تاریکی و ابهام خواهید یافت؛ تاریکی و ابهامی که معلول تجلی قهر
حق تعالی و فروبستگی ساحت قدس و ظلمت و ضلالت زمانه ماست؛
صلح، امنیت، مبارزه با تروریسم، دفاع از منافع، آزادی، حقوق بشر،
جنگ، ضدجنگ، دموکراسی و… به راستی اینها به چه معناست؟ ما وارد
دوره ای شده ایم که به قول تادگیتلین «غروب روءیاهای مشترک» و به
بیان دورکهایم «بی هنجاری فراگیر» است.
کارکرد اصلی این ادبیات، انتقال مفاهیم و معانی نیست، بلکه تهدید،
ایجاد ترس وتردید و تهییج تمایلات حیوانی و حیرت افکنی در مردم
است که غیر انسانی ترین نوع مدیریت بر افکار عمومی و رفتار و عواطف
مردم است.
نفی اندیشه های مرجع و فراروایت ها معیاری برای نقد نهادهای
اجتماعی و قدرت سلطه جو باقی نمی گذارد، وهم ازاینرو، اریک هریسون
و دیگران مرگ آزادی و دموکراسی را اعلام می کنند.
این هرج و مرج که با اپراتوری رسانه ای پوشش می یابد، بستر کافی
برای ظهور یک دیکتاتوری جهانی را فراهم می سازد.
دیکتاتوری سرمایه داری، نه تنها بر جسم انسان ها سلطه می راند،
بلکه در روان، ذهن، احساس، نیازها و انتخاب های مردم نیز قدرت خود
را نفوذ می دهد.
جست جوی بی پایان برای بازارهای جدید، تغییر سریع کالاها و
دستکاری مداوم سلیقه مردم، از طریق تبلیغات، باعث ایجاد فرهنگ
پسامدرنی گردیده که ویژگی آن وجود ناپایداری و اندیشه های سطحی
به جای معانی عمیق، مونتاژ و اختلاف شیوه ها به جای اصالت و بالاخره
ناهمگونی، کثرت گرایی، ناپیوستگی و هرج و مرج به جای فرا
روایت های عقل و پیشرفت است.(۱۵)
در این آشفته بازار جهانی، معنای امنیت، روی کار آمدن دیکتاتوری
است که در درجه نخست با فشار تبلیغات و جنگ روانی، همه را در
مسیری که می خواهد، به حرکت و چرخش در می آورد و در مرحله دوم،
مخالفان و کسانی که از این جریان و نظام خارج می شوند، به عنوان
یاغی، تروریسم و مخلّ نظم و امنیت جهانی مورد تهدید و تجاوز نظامی
قرار می دهد.
ستم پذیری توده ای
جامعه توده ای (mass society)، جامعه ای است که همه مردمان آن یک
رنگ و همانند قالب زده شده اند. ستم پذیری توده ای، به معنای
هماهنگی همه مردم در پذیرش ستم نیروی استکباری در حیات
طبیعی(۱۶) است.
نیروی استکباری حیات طبیعی معاصر برای توده ای کردن ستم
پذیری تمام وسایل جامعه پذیری را به کار گرفته است. ابزارهای جامعه
پذیری عبارت است از خانواده، محیطهای آموزشی، گروه هم سالان و
رسانه ها.
جوامع امروز، کمتر از چیزی به نام محیط خانوادگی به عنوان محل
فراگیری رشد و تربیت برخوردار است. سستی نهاد خانواده یک فاجعه
غیر منتظره نیست، دست کم برای نیروی سلطه گر، حیات طبیعی
معاصر چنین نیست، بلکه یک برنامه حساب شده و از پیش تعیین شده
است تا جایی که در سال های اخیر، برای محو نقش سنتی مادر در
خانواده و جای گزینی نقش اجتماعی مادر یعنی مراکز دولتی یا خصوصی
(سرمایه داری) که وظایف مادری را انجام دهند به عنوان رفع تبعیض از
حقوق زنان، کنوانسیون می نویسند.(۱۷)
محیط های آموزشی مدرسه و دانشگاه که اساساً در خدمت سرمایه
داری است و با آموزش آشکار علوم رایج و آموزش های پنهانی نظیر
«درس اطاعت و کار تکراری طوطی وار»، سلطه پذیری را درونی می کنند
و افراد را برای زندگی(۱۸) برده وار در حیات طبیعی معاصر آماده
می سازد.
در این شرایط چیزی از گروه هم سالان باقی نمی ماند، زیرا آنچه ارتباط
در گروه هم سالان را جالب و جذاب می کند، تفاوت های فردی است که
موجب آموختن چیزهای تازه می شود؛ اما در جامعه توده ای که همه
همشکل هم اند، تعاملی پویا و جذاب صورت نمی گیرد و انسان ها در
عین همانندی، به تنهایی زندگی می کنند و هیچ کس چیزی برای
عرضه به دیگری نمی یابد. در این فضا، وقتی ارزش های سرمایه داری
حاکم شود، ریشه های خودخواهی تقویت می شود و همه برای نفع مادی
شخصی، با دیگران رابطه و تعامل برقرار می کنند و معنویت، نه تنها در
رابطه انسان با مبدا متعال، بلکه در رابطه انسان ها با یک دیگر نیز از
میان می رود.
عامل دیگر جامعه پذیری، یعنی رسانه، در ستم پذیری توده ای، به
شدت تأثیرگذار و جدی به کار می آید و حتی نقش خانواده و گروه
هم سالان به نفع این عامل کاهش می یابد.
ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 