پاورپوینت کامل علامه و عقلگرایی در ساحت دین ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل علامه و عقلگرایی در ساحت دین ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علامه و عقلگرایی در ساحت دین ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل علامه و عقلگرایی در ساحت دین ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint :

۷

علامه طباطبایی، به مثابه شاخص ترین عالم عقل گرای شیعی سده
اخیر، همواره بر ضرورت فهم عقلانی دین تأکید داشت. وی در آثار
مختلف خود بر این مطلب تکیه می کرد که قرآن کریم، سه راه را برای
کشف حقیقت و رسیدن به خدا معرفی و هر سه را تأیید می کند: «قرآن
کریم در تعلیمات خود برای رسیدن و درک مقاصد دینی و معارف
اسلامی سه راه در دسترس پیروان خود قرار داده، به ایشان نشان
می دهد: ظواهر دینی و حجت عقلی و درک معنوی.)۲

ایشان در تفسیر المیزان، فصلی در این باب می گشاید و در آن از
یگانگی منطق قرآن و شیوه تفکر عقلی دفاع کرده، بر این نکته تأکید
می کند: عقلی که قرآن به آن دعوت می کند، همان عقلی است که در
فطرت ما سرشته شده است و از طریق آن به استدلال منطقی
می پردازیم و معلومات خود را به گونه ای می چینیم تا به نتایج خاص
برسیم. از این منظر، شیوه استدلال قرآنی همان شیوه فطری ماست که
به سه شکل جلوه گر می شود: برهان، جدل و موعظه.

اما ماهیت تعقل چیست؟ به نظر ایشان مقصود از عقل و تعقل، تلاش
در جهت استنتاج نتایج جدید، به استناد مقدماتی است که بر بدیهیات
فطری قرار دارد. هنگامی که ما به کمک این مقدمات استدلال می کنیم
و شرایط درست این کار را رعایت می کنیم، به نتایجی می رسیم که عقلاً
ناگزیر از قبول آنها هستیم.۳ از این منظر، عقل ویژگی هر انسانی است و
درون او سرشته شده است و میان موءمن و کافر مشترک است. تنها با
بودن چنین ویژگی مشترکی میان همه انسان هاست که خداوند آنان را
مورد خطاب قرار می دهد و پیامبران با همان منطق با آنان سخن
می گویند و استدلال می کنند.

از این رو، تعقلی که قرآن از آن نام می برد، همان تعقل برهانی است و
«قرآن کریم با این بیانات اعتبار حجت عقلی و استدلال برهانی آزاد را
مسلّم می شمارد؛ یعنی نمی گوید که اول حقانیت معارف اسلامی را
بپذیرید، سپس به احتجاج عقلی پرداخته، معارف نامبرده را از آنها
استنتاج کنید، بلکه با اعتماد کامل به واقعیت خود می گوید: به احتجاج
عقلی پرداخته، حقانیت معارف نامبرده را از آن دریابید…نه اینکه اول
ایمان بیاورید و بعد به قید مطابقت آن، دلیل اقامه کنید. پس تفکر
فلسفی نیز راهی است که رسائی آن را قرآن کریم تصدیق می نماید».۴

قسمت آخر این سخن نشان می دهد که از نظر ایشان، تفکر عقلی،
همان تفکر فلسفی است و ایشان این مطلب را در موارد مختلفی پیش
می کشد. وی در پاسخ به هانری کوربن می گوید: «برای نائل شدن به
واقعیات و حقائق هستی که ادیان و مذاهب به سوی آنها دعوت می کنند
سه راه متصور است: راه ظواهر بیانات دینی که حقائق را در لفافه دعوت
ساده حفظ کرده است؛ راه استدلال عقلی با منطق فطری که راه تفکر
فلسفی است و راه تصفیه نفس و مجاهدات دینی که راه عرفان و تصوف
است».۵

ایشان در دفاع از عقل و تعقل آزاد و دفاع از فلسفه ورزی که نتیجه
اجتناب ناپذیر تعقل است، تا جایی پیش می رود که مدعی می شود، هیچ
دین و مذهبی نمی تواند حجیت ذاتی عقل را از آن بگیرد: «هیچ دین و
مذهبی و هیچ روش نظری دیگری، از هیچ راهی نمی تواند حجیت
عقل قطعی و صحت بحث فلسفی را نفی و الغا کند، زیرا در این صورت،
همان تیشه را اول به ریشه خود می زند و حقانیت خود را که ناچار باید از
همین راه تأمین شود، ابطال می کند».۶

تلاش در دو جبهه

متفکری با این رهیافت و تکیه فراوان بر عقل بشری و استدلال آزاد،
باید همواره در دو جبهه بکوشد و به سود خود استدلال کند: نخست در
جبهه برون دینی و دیگری در جبهه درون دینی. کسانی چون علامه باید
در برابر کسانی که دین را امری غیر عقلانی می دانند و به همین دلیل آن
را کنار می گذارند و در تعارض میان عقل و دین، جانب عقل را می گیرند،
نشان دهند که دین با عقل و یافته های بشری تعارضی ندارد. بخش
قابل توجهی از آثار علامه طباطبایی، کوششی است برای حل برخی
تعارض های پیش آمده بر اثر رشد علم و دستاوردهای علمی جدید. از
نظر ایشان اساساً فرض تعارض میان عقل صریح و وحی یا داده های
وحیانی و یافته های انسانی متصور نیست. از این رو در پاسخ به پرسش
کوربن که «در صورت پیدایش اختلاف میان عقل و کتاب و سنت چه
می کنید» پاسخ می دهد: «در صورتی که کتاب صریحاً نظر عقل را امضا
و تصدیق نموده و به آن حجیت داده است، هرگز اختلاف نظر در میان
آنها پیدا نخواهد شد».۷

اما جبهه دومی که علامه پیش رو دارد، جبهه درون دینی است. برخی
متدینان، همواره بر جدایی عقل و دین پای می فشرده اند و هر گونه
تلاشی در جهت توفیق میان شرع و عقل را ناروا می شمرده اند. این
نگرش عقل ستیزانه یا عقل گریزانه به مسلمانان اختصاص نداشته و
ندارد و در میان پیروان دیگر ادیان نیز شاهد مثال فراوان دارد.۸

در میان مسلمانان نیز کسانی بوده اند که به نام دین، به گونه ای حساب
دین را از عقل بشری جدا می ساخته اند و راه آن دو را متفاوت
می شمرده اند. این عده گاه به نام دفاع از دین، در برابر بدعت های عقل یا
تهاجم فرهنگ یونانی و گاه با متهم ساختن عقل گرایان، به عنوان
افرادی بی دین و گاه با پیش کشیدن این ایده که عقل دینی با عقل
بشری متفاوت و از آن برتر است، پای عقل را از ساحت دین
می بریده اند. طرح عناوینی چون “عقل خود بنیاد دینی”۹و برتری نهادن
آن بر عقل عادی و بشری و تحقیر آن، نمونه ای از این کوششها به شمار
می رود.

ستیزه با عقل گرایی در میان برخی مذاهب فکری اهل سنت ریشه دار
است؛۱۰ لیکن شیعه نیز که به حق به عقل گرایی شهره است، شاهد
کسانی بوده است که به نام معارف دین و تمسک به ائمه اطهار (علیهم
السلام)، به گونه ای دامنه دار بر ضد عقل گرایی و عقل گرایان که در قالب
فلاسفه متجلی می شدند، می جنگیده اند. ملا صدرا در آغاز کتاب اسفار
خود، به این فضا و جو حاکم اشاره می کند.۱۱ وی در مقدمه رساله سه
اصل نیز از «دانشمندنمایان و متشرعان بری ء از شرع بندگی و انقیاد
منحرف از مسلک اعتقاد به مبدأ و معاد» نام می برد که افسار تقلید در
سر افکنده، بر ضد حکما می کوشند.۱۲ وی همچنین در کتاب های دیگر
خود، از جمله «مبدأ و معاد» به رنجی که از حاکمیت جهال و مسکنت
حکمت می کشد، اشاره می کند و از زمانه ای می نالد که عالمانش از
جاهلان شقی تر هستند و جز از راه قیل و قال، راهی برای معرفت
نمی شناسند.۱۳ مخالفت با تعقل و فلسفه ورزی بر اثر پیدایش
اخباری گری که حتی تعقل اصولی و فقهی را انکار می کرد، در جامعه
شیعی ریشه دارتر شد، تا آنجا که در مواردی خواندن فقه و اصول و
استفاده از شهریه امام زمان، مشروط به دوری از کتاب های فلسفی و
خواندن فلسفه بود.۱۴

آقا نجفی قوچانی در شرح حال خود، نمونه ای از این نگرش را به نیکی
نمایان می سازد.۱۵ مرحوم سید جلال الدین آشتیانی نیز به برخوردهای
زننده ای که با آیت الله میلانی، به دلیل فلسفه دانی ایشان می شد، اشاره
دارد.۱۶ امام خمینی نیز به نمونه ای از این برخوردها این گونه اشاره
می کند: «یادگرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به
شمار می رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی، در
کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم».۱۷

علامه طباطبایی برآن بود تا راه خود را در این فضا برابر کسانی که به
نام دین، با عقل در ستیز بودند، بگشاید.

علامه در این دو جبهه جنگید و موفقیت های قابل توجهی به دست
آورد. در اینجا تنها به چهار مورد از نحوه مواجهه ایشان با مخالفان
عقل گرایی در درون سنت شیعی و چالش های پیش آمده اشاره می شود:

الف. علامه و حجیت عقل فلسفی

ب. علامه و معترض ناشناس

ج. علامه و مجلسی

د. علامه و تدریس فلسفه

الف. علامه و حجیت عقل فلسفی

طباطبایی بر حجیت عقل فلسفی، استفاده از منطق و نحوه استدلال
به آن و اعتبار عقل صریح تأکید کرده، هیچ نوع کاستی را در آن
نمی پذیرد؛ برای مثال در جلد پنج المیزان، پس از بیان شیوه تفکری که
قرآن به آن دعوت می کند، یازده اشکال را نقل و گاه به اختصار و گاه به
تفصیل نقد می کند و نادرستی آنها را با مبانی خود نشان می دهد. این
اشکال ها فرضی نیستند، بلکه با توجه به نحوه نقل آنها، به نظر می رسد
که ایشان به شخص یا اشخاص خاصی نظر داشته و اشکالات را از منبع
یا منابع خاصی، بی آنکه نام آنها را ببرد، نقل می کند. هدف ایشان در
این قسمت، دفاع از تفکر عقلی یا فلسفی است و نقل قول ها صرفاً با
هدف نقد آنها بیان شده است. این یازده اشکال و پاسخ آنها به شرح زیر
است:

یک. اگر منطق راهی ثمر بخش بود، میان منطق دانان اختلافی رخ
نمی داد، حال آنکه شاهد اختلاف نظر در میان خود منطقیان نیز
هستیم.۱۸

طباطبایی به این اشکال دو پاسخ می دهد: نخست آنکه اشکال
کنندگان در اینجا خود ناخواسته و نادانسته، از قیاس استثنایی استفاده
کرده اند و این خود یعنی اعتبار دادن به منطق. دوم آنکه منطق هنگامی
مانع خطای در تفکر می شود که از اصول آن رعایت گردد.

دو. قوانین منطق به تدریج تدوین و تکمیل شد، حال چگونه می توان
به کمک این قوانین به واقعیت دست یافت و تکلیف کسی که آنها را
نمی داند و کسانی که قبل از تدوین این قوانین می زیستند چیست؟۱۹

پاسخ علامه به این اشکال کوتاه و دقیق است: اولاً در این اشکال نیز از
قیاس استثنایی که خود بخشی از منطق است، استفاده شده است. دیگر
آنکه «تدوین»، به معنای کشف تفصیلی، همان قوانینی است که خداوند
در نهاد انسان سرشته است؛ حال که مدعیان در این اشکال تدوین را به
معنای «ایجاد» گرفته اند.۲۰

سه. این اصول برای بستن در خانه اهل بیت(ع) یا بازداشتن مردم از
پیروی از کتاب و سنت ترویج شد، پس باید از آنها اجتناب کرد.۲۱

پاسخ طباطبایی به این اشکال کوتاه و روشن و شامل دو نکته است:
نخست آنکه خود این اشکال به چند قیاس اقترانی و استثنایی منحل
می شود و این مطلب، یعنی تثبیت اصل منطق و دیگر آنکه استفاده از
ابزاری در راهی نادرست، به معنای نادرستی خود ابزار نیست، همان گونه
که اگر بی گناهی با شمشیری کشته شود، نمی توان نتیجه گرفت که
شمشیر بد است.۲۲

علامه طباطبایی، در جای دیگری در پاسخ به کسانی که فلسفه را به
دلیل نیات نادرست خلفا بد می دانستند، می گوید: «آیا این منظور ناموجّهِ
حکومت های وقت و سوء استفاده شان از ترجمه وترویج الهیات، ما را از
بحثهای الهیات مستغنی می کند و موجب این می شود که از اشتغال به
آنها اجتناب و خودداری کنیم؟)۲۳آنگاه بر ضرورت بهره گیری از فلسفه
برای اثبات معارف دینی تأکید می ورزد.۲۴

چهار. چه بسا سلوک عقلی، پویندگان این مسیر را همان گونه که در
آرای بسیاری فلاسفه می بینیم، به مخالفت صریح با قرآن و سنت
بکشاند.۲۵

طباطبایی در پاسخ این اشکال می گوید: نخست آنکه خود این اشکال
نوعی قیاس منطقی است، با این تفاوت که در آن مغالطه ای صورت
گرفته است، زیرا شکل قیاس یا ماده تشکیل دهنده آن موجب گمراهی
نمی شود، بلکه استفاده از مواد غیر برهانی است که قیاس صحیح را از
صحت انداخته است.۲۶

پنج. منطق، تنها شکل منتِج را از شکل فاسد باز شناسی می کند؛ لیکن
قانونی برای شناسایی مواد صحیح از فاسد و ایمنی از خطا، در صورت
رجوع به غیر معصومان وجود ندارد. از این رو، تنها راه مراجعه به آنان
است.۲۷

طباطبایی این اشکال را استدلالی مغالطی، برای دفاع از حجیت خبر
واحد در معارف می داند و در نقد آن می گوید: ایمنی از خطا هنگامی
حاصل می شود که ما به معصومان متمسک شویم؛ اما از کجا که این
اخبار واحد، واقعاً از سوی آنان صادر شده باشد، زیرا این اخبار، هم
دلالت شان ظنی است و هم صدورشان. اگر هم ملاک ایمنی از خطا
داشتن مواد یقینی باشد که در این صورت فرقی نمی کند که از کجا گرفته
شده باشند.

شش. هر چه انسان به آن نیاز دارد، در قرآن و اخبار اهل عصمت(ع)
موجود است، دیگر چه نیازی به آرای کفار و ملاحده داریم؟۲۸

علامه در پاسخ می گوید: همین نحو استدلال به خوبی این نیاز را
نشان می دهد، زیرا به صورت قیاس اقترانی منطقی در آمده و در آن مواد
یقینی به کار رفته، با این همه در آن مغالطه شده است. نادرستی این
استدلال با یک تشبیه آشکار می گردد. این اشکال مانند آن است که
کسی بگوید: تمام علوم در نهاد انسان سرشته شده است و به این ترتیب
از دانش اندوزی سرباز زند. با این نحو استدلال، نه تنها می توان فلسفه
یونان، بلکه تقریباً همه علوم قدیم و جدید از هندسه گرفته یا دانش
ژنتیک را کنار نهاد و گفت که همه نیازهای انسان در قرآن و اخبار وجود
دارد، دیگر چه نیازی به علوم اجتماعی، انسانی و مانند آن.

از آن گذشته، منطق اسلام و همان اخباری که مخالفان به آن تمسک
می کنند، همواره بر دانشجویی و بر گرفتن حکمت از هر جا که باشد و نزد
هر کس که باشد، تأکید داشته است، احادیثی مانند «الحکمه ضاله
الموءمن فخذ الحکمه و لو من اهل النفاق»،۲۹ یا «خذ الحکمه ممن اتاک
بها و انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال»۳۰و «خذ الحکمه انی کانت.
فان الحکمه تکون فی صدر المنافق فتلجلج فی صدره حتی تخرج
فتسکن الی صواحبها فی صدر الموءمن».۳۱ این منطق قرآن است که
می گوید: «حق، حق است هر جا باشد و هرگونه به دست آید و از هر جا
گرفته شود و ایمان یا کفر و تقوا یا فسق دارنده اش در آن اثری ندارد و
اِعراض از حق به سبب دشمنی با حامل آن، جز چسبیدن به تعصب
جاهلی که خدای سبحان اهل آن را در کتاب ارجمندش به زبان
پیامبرانش نکوهیده است، نیست».۳۲

هفت. احتیاط حکم می کند تا به ظواهر قرآن و سنت اکتفا کنیم و از به
کارگیری اصول منطقی و عقلی که زمینه هلاکت ابدی و شقاوت دائم را
فراهم می سازد، بپرهیزیم.۳۳

پاسخ علامه به این اشکال آن است که در همین استدلال نیز اصول
منطقی به کار رفته است و دیگر آنکه این احتیاط در مورد کسی صادق
است که آمادگی ممارست عقلانی را ندارد؛ لیکن کسی که چنین آمادگی
را دارد، نه تنها این کار اشکالی ندارد، حتی مورد تشویق قرآن کریم است.

هشت. طریقه سلف صالح، مغایر راه فلسفه و عرفان بود و آنان با بودن
قرآن و سنت، از به کارگیری اصول منطقی و عقلی بی نیاز می شدند.۳۴

سخنانی را که علامه در اینجا نقل می کند، ظاهراً از کتاب بیان الفرقان
است. در این کتاب چنین آمده است: «فلسفه در عصر خلفا ترجمه شده و
متکلمین مختلف که پیرو قرآن بودند، متابعت ائمه-علیهم السلام-
نکردند، خواستند که مطالب فلسفه را با قرآن مطابق کنند و به دو فرقه
اشاعره و معتزله متفرق شدند…و خود و پیروان خود را از ائمه-علیهم
السلام- بی نیاز می دانستند…این امر تا قریب یک صد سال قبل مسلم و
محفوظ بود. بعد از آن … عرفا و فلاسفه یونان…بنای تأویل را گذاشتند و
کلمات مقدسه انبیا و ائمه-علیهم السلام- را مطابق با معتقدات فلسفه
و عرفان تأویل کردند…و به همین گونه کلماتْ عوام شیعه را فریفتند و از
فقها منزجر کردند…تا اینکه امر بر عامه، بلکه بر اکثر محصلین علوم
دینی نیز مشتبه گردید».۳۵ به گفته علامه، نویسنده این متن نتیجه
می گیرد که این اصول مخالف راه حقی است که قرآن و سنت به آن
هدایت می کند.۳۶

علامه پس از نقل این اشکال مفصل، آن را از نظر تاریخی مجعول و
ساختگی می داند و بر این باور است که این سخنان چون بیماری
ریشه داری است که هر گونه درمانی را مغلوب خود ساخته است.۳۷ آنگاه
طی شش صفحه با تفصیل زیاد به این اشکال پاسخ می دهد و این
مفصل ترین پاسخ ایشان به اشکالات یازده گانه است. در این پاسخ
وی تأکید می کند که مسئله پیدایش فلسفه و عرفان و تاریخ کلام و
پیدایش متکلمان، به گونه ای که در اشکال آمده است، واقعیت تاریخی
ندارد و این مسائل از زمان خود رسول خدا وجود داشته است. از نظر
ایشان این دعوی نپخته، برگرفته از سخن مستشرقان است و آنان به
نادرستی مدعی شده اند که بر اثر ترجمه فلسفه یونانی، علم کلام پدیدار
شد. ایشان این نکته را مجدداً در بخش دیگری مطرح و تصریح می کند
که بحث های کلامی، از زمان رسول خدا و حضرت امیرموءمنان وجود
داشته و عمده مسائل کلامی را می توان در روا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.