پاورپوینت کامل آیت الله میرزا حسن مجتهد تبریزی مشروعه خواهی غریب در میان در مشروطه خواهان سکولار تبریز; قسمت اول ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آیت الله میرزا حسن مجتهد تبریزی مشروعه خواهی غریب در میان در مشروطه خواهان سکولار تبریز; قسمت اول ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیت الله میرزا حسن مجتهد تبریزی مشروعه خواهی غریب در میان در مشروطه خواهان سکولار تبریز; قسمت اول ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آیت الله میرزا حسن مجتهد تبریزی مشروعه خواهی غریب در میان در مشروطه خواهان سکولار تبریز; قسمت اول ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۱

اشاره:

میرزا حسن مجتهد تبریزی از شخصیت های تاریخی است که از
زمان خویش تاکنون به خاطر مواضع اصولی و ارزش گرایانه خود،
اتهام هایی به او نسبت داده شده است؛ در عین حال، شخصیت او چنان
بوده است که تاریخ نتوانسته نکات مثبت مربوط به وی را از دیده
آیندگان حذف نماید. او از موءسسّان و بنیان گذاران مشروطه تبریز بود؛ اما
تندروی های برخی مشروطه خواهان، او را به موضع مخالفت با آنان سوق
داد. نوشتار حاضر، ضمن تشریح جایگاه مردمی و محبوبیّت و نفوذ
اجتماعی مجتهد تبریزی به مبارزات سیاسی اجتماعی ایشان با
استبداد، استعمار، فرق ضالّه و بدعت ها می پردازد و در این راستا به پاسخ
اتهام هایی چون استبدادخواهی و هم کاری ایشان با روسیه می پردازد. در
این میان، عنایت ثقه الاسلام تبریزی که در مشروطه خواهی او تردیدی
وجود ندارد نسبت به مجتهد تبریزی، از نکات جالب تاریخی است.

مقدّمه

در نهضت مشروطه، چهار عنصر روحانیان، مردم، روشنفکران
غرب زده و دربار، نقش آفریدند.(۱) در این میان، سهم روحانیان، بیش تر
در «تکوین و راه اندازی» و «هدایت و رهبری» نهضت، سهم مردم، در
همراهی و پیروی از رهبری نهضت و بدین وسیله آماده ساختن بستر
رشد و تکامل آن تا مرز توفیق و پیروزی، سهم روشنفکران غرب زده،
بیش تر در سوق دادن نهضت به مشروطه غربی و انحراف از اصول
آرمانی و نخستین آن که مورد نظر علمای شیعه بود و سهم دربار، بیش تر
در حفظ منافع شخصی که مستلزم مخالفت با مشروطه بود، مشهود
است.(۲)

میان ولایات و ایالات آن روز ایران، هر چهار عنصر یاد شده در ایالت
آذربایجان و به ویژه شهر تبریز، فعالیت چشم گیری در مقایسه با دیگر
ولایات داشته اند؛(۳) به گونه ای که تأثیر فعالیت این چهار عنصر در
تبریز، کم تر از تأثیر فعالیت آن ها در تهران نبوده است. به عبارت دیگر؛
شهر تبریز اگر نه در نطفه و تکوین نهضت مشروطه به یقین، یکی از
مراکز ثقل و مهم رشد و سرعت گیری نهضت مشروطه ایران است تا
جایی که می توان ادعا کرد: مشروطه تبریز، نمایی کوچک از مشروطه
ایران با همه شاخصه های آن است. از این رو، شناخت و آگاهی از نقش و
سهم عناصر چهارگانه تبریزی در کل جریان و نهضت مشروطه، ما را به
شناخت دقیق تری از این نهضت عظیم دینی رهنمون می سازد و در
نتیجه، آینه شفاف تری از تاریخ گذشته برای بازتاب عبرت ها و پندها در
افق ها و ساحات حال و آینده در اختیار ما قرار می دهد. به همین علت،
نوشته حاضر در صدد است تا از زاویه نگاهی اجمالی به زندگی و اندیشه
سیاسی حاجی میرزا حسن آقا مجتهد (مشهورترین مجتهد تبریز در
عصر مشروطه) به ارزیابی و تبیین تأثیر و نقش آن در روند این نهضت
بپردازد. متون تاریخی درباره نامبرده، به داوری های
گوناگونی پرداخته اند. برخی مثل کسروی، ملک زاده، امیرخیزی، تقی زاده
و… وی را در زمره مخالفان مشروطه نام برده، و وی را به حمایت از
استبداد، جاسوسی روس، رشوه خواری و رباخواری و… متّهم کرده اند و در
مقابل، برخی مثل ثقه الاسلام تبریزی، سیّدین طباطبایی و بهبهانی
و… نه تنها وی را مخالف مشروطه نمی شمرند و او را از این گونه اتّهامات
بری ء می دانند، بلکه او را «موءسّس و مصحّح مشروطه تبریز)(۴) معرّفی
کرده اند. این نوشته نیز در سیر تحقیقی خود به دیدگاه دوم رسیده و از آن
دفاع می کند.

۱) تبار و خاندان

آیت الله حاجی میرزا حسن آقا مجتهد تبریزی، فرزند حاجی میرزا
محمدباقر مجتهد امام جمعه، برادرزاده حاجی میرزا جواد آقا مجتهد، و
عموی حاجی میرزا عبدالکریم آقا، امام جمعه تبریز است. وی از خاندان
علم و فقاهت بوده؛ به طوری که بسیاری از افراد این خاندان، از بزرگان
علمی فقهی عصر خود به شمار می رفته و همه آن ها دارای پایگاه
اجتماعی قوی و گسترده ای بوده اند. افزون بر این، برخی از اهل علم این
خاندان، مثل آیت الله، حاجی میرزا جواد آقا مجتهد (م ۱۳۱۳ق) که در
عصر خود، مرجعی پرنفوذ بوده است، از پیشروان مبارزه ضدّ استعمار
انگلیس،(۵) و برخی مثل آیت الله شهید، حاجی میرزا عبدالکریم آقا
مجتهد (م ۱۳۳۶ ق) از پیش گامان مبارزه ضد بدعت های نوظهور بوده و
در این راه، به درجه رفیع شهادت رسیده اند.

شهرت مجتهد و خاندان وی، از مرزهای ایران فراتر رفته بود؛ چنان که
عبدالرحمن کواکبی، نویسنده مشهور عرب، در کتاب ام القری،(۶)
نمایندگی ایران شیعه را در مجلس منعقده در مکه، به مجتهد تبریزی
داده است.(۷)

۲) تحصیلات و موقعیت علمی

مجتهد تبریزی، تحصیلات عالیه خود را در محضر بزرگانی چون حاج
میرزا محمد حسن شیرازی (معروف به میرزای بزرگ شیرازی، پرچم دار
نهضت تحریم) سیّد حسین کوه کمری، آخوند ملاعلی نهاوندی، شیخ
حسن مامقانی و… گذرانده است. وی در سنین جوانی به درجه اجتهاد
نایل شد. تشریح الاصول، کتاب الطهاره و رساله ای در مقدمه واجب،
برخی از تألیفات اوست. وی در عصر خود، مقام علمی بالا و مشهوری
داشته است. چند نقل تاریخی ذیل، به راحتی می تواند این ادعا را اثبات
کند:

الف) آیت الله مامقانی، استاد مجتهد در مورد او می گوید: عجب دارم از
هم شهری های خود که با وجود مردی مثل او، به نجف توجه دارند.(۸)

ب) پس از آشوب ذی حجه ۱۳۲۴ ق تبریز در مخالفت با محمدعلی
شاه برای أخذ مشروطه تامه، قرار شد بین مجلس شورای تهران و
حکومت تبریز مذاکراتی صورت گیرد. ثقه الاسلام پیشنهاد کرد که
نماینده حکومت تبریز، مجتهد تبریزی باشد. برخی گفتند: «تنها
مجتهد نباشد؛ بلکه تمامی علما باشند». ثقه الاسلام در پاسخ گفت:
«جناب مجتهد، تمام علما است».(۹)

ج) نویسنده کتاب زندگی نامه شهید نیک نام ثقه الاسلام تبریزی
می نویسد: «ایشان در زمان خود، اعلم و اسنّ مجتهدین عهد خود بوده و
قضاوت و فتاوای فقهی عمیق و وسیع داشته و در معضلات شرعی و
فقهی چیره دست تر از دیگران به شمار می رفته است».(۱۰)

۳) پایگاه اجتماعی

یکی از بارزترین وجوه تفاوت عالمان حقیقی و واقعی از عالم نماها و
نیز از روشنفکران، گستره ارتباط آن ها با مردم است. عالمان حقیقی
همواره با توده مردم بوده اند و نوع حکومت آن ها بر مردم، حکومت بر
قلب ها بوده است؛ یعنی برخورداری از نوعی سلطه باطنی. مجتهد
تبریزی از آن نوع عالمانی است که پس از عمری زیستن میان مردم و
نزدیک به دو دهه مبارزه با دولت وقت و یک دهه با مشروطه خواهان
مخالف خود، هم چنان وجاهت بالایی داشته است. استنادهای تاریخی
ذیل که گزینشی از مقاطع گوناگون حیات اجتماعی سیاسی مجتهد
می باشد، این امر را تأیید می کند:

الف) در اوایل مشروطه (۱۳۲۴ ق) که آزادی خواهان تبریز جمع شدند
تا اعتراض شان را به برخی اعمال مخالف مشروطه که از سوی دربار
صورت گرفته بود، اعلان کنند، تلگرافی تهیه شد تا برای شاه و نیز برای
عالمان تهران ارسال شود. میان این مجتمعان، مجتهد تبریزی نبود.
این امر باعث شد تا ثقه الاسلام، تلگراف را تا زمان حضور وی مخابره
نکند. او معتقد بود که اگر مجتهد و امام جمعه (میرزا عبدالکریم) در جمع
مجتمعان نباشند، در نظر تهرانیان اثر سوء خواهد داشت.(۱۱)

ب) در سال های ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶ قمری که مجتهد در تهران تبعید بود،
مردم آذربایجان مکرر از مقامات مربوطه، بازگرداندن او را به تبریز تقاضا
می کردند و این امر، به خوبی از سخنان سید عبدالله بهبهانی (پیشوای
مشهور مشروطه) نمایان است:

در باب جناب حجت الاسلام، آقای حاجی میرزا حسن آقا، اهالی
آذربایجان استدعا کرده و استغاثه نموده اند که تشریف ببرند؛ چون در
واقع، پیشوا و آقای مملکت هستند و خوب نیست ]مردم آن ایالت [
بیش از این بی پیشوا باشند.(۱۲)

ج) مجتهد ، هنگام بازگشت از تبعید (تهران) به تبریز (۱۳۲۶ ق)،
اوایل ربیع الاول حرکت کرد و اواخر آن وارد تبریز شد. علت به درازا
کشیدن مسافرت این بوده که مجتهد در این مدت طولانی از سوی مردم
در شهرهای در مسیر، پذیرایی می شده است. در روز ورودش به تبریز
نیز از وی استقبال باشکوهی شده؛ چنان که ثقه الاسلام در کتاب
مجمل الحوادث و در نامه خصوصی دیگری می نویسد:

از باسمنج سوار تخت روان بوده و از باغ حاج سید مرتضی تا باغ حاج
ابراهیم و از آن جا تا خانه خودشان، تخت را به سر دوش، مردم حرکت
می داده اند.(۱۳)

د) در سال ۱۳۲۹ ق که اولتیماتوم روس (۱۹۱۱ م) به ایران تحویل داده
و پای استقلال کشور مطرح شد، انجمن تبریز که نیک می دانست وجود
مجتهد در اتحاد مردم بسیار موءثر است، طی نامه هایی از مجتهد که در
حالت ناراحتی به محل زمین های خود در «کندرود» رفته بود، خواستند تا
به شهر بازگردد.(۱۴)

ه) زمانی که انجمن ایالتی تبریز، مجتهد را به «کندرود» تبعید کرده
بود، همچنان مردم تبریز، دعاوی مهم خود را به او حواله می دادند و اسناد
مُهر شده به مُهر او را تا حدّ اسناد رسمی قبول داشتند و با این که ۳۰ سال
تمام قضاوت کرد، توانست وجهه اجتماعی خود را محفوظ بدارد؛ به
طوری که کسی از موافق و مخالف در این خصوص به وی نسبت اشتباه و
سوء نیّت و جهل نداده است. این امر نشان می دهد که حتی مخالفان
وی، اعتبار و منزلت او را قبول داشتند.(۱۵)

و) کسروی که در جای جای نوشته هایش، وقایع تاریخی را به گونه ای
تحلیل کرده است که کوتاهی ها، خیانت ها و… همه به پای مجتهد تمام
می شود، او را «بزرگ ترین عالم مردم دار تبریز» معرفی می کند و تقی زاده
نیز به «فضل و تقوا و پاکی مُهر» مجتهد و نیز «انصاف و تواضع علمی»
وی اعتراف دارد.(۱۶)

۴) فعالیت های سیاسی

۱ ـ ۴) مخالفت با ظلم و استبداد

از مشخصات حکومت دیکتاتور و مستبد، یکی این است که نهاد یا
مرکز خاصی را برای رفع گرفتاری ها و تظلم خواهی های مردم و رعیّت در
نظام حکومتی خود پیش بینی نمی کند. در چنین نظام هایی به طور
معمول، مشکلات و گرفتاری های مردم از طریق رشوه و باج دادن به
ایادی دربار حل می شود. در موارد نادری نیز امکان مراجعه به شخص
پادشاه برای تظلم خواهی وجود دارد که آن هم در موارد بسیاری نه تنها
مشکلی را رفع نمی کند، بلکه بر آن می افزاید. چند نقل تاریخی ذیل،
نمونه ای از این موارد است:

الف) سال ها پیش، یکی از سفارت خانه های خارجی مقیم تهران،
یکی از کارمندان اروپایی خود را برای انجام مأموریتی، از تهران روانه
کرمان کرد. این کارمند سفارت، در راه به هر چاپارخانه ای که می رسید،
اسب خود را رها می کرد و پس از استراحت کوتاهی، یک اسب تازه نفس
می گرفت و به سفر ادامه می داد. در راه، اکثر چاپارخانه ها اسب تازه نفسی
در اختیارش می گذاشتند؛ اما در یکی از چاپارخانه ها، متصدی، از دادن
اسب خودداری کرد و گفت: اسب های من خسته اند. کارمند اروپایی
سفارت، ناگهان چاقوی خود را از جیب درآورد و با یک دست فوراً گوش
متصدی چاپارخانه را گرفت و با دست دیگرش چاقو را به گوش او کشید و
آن را برید. متصدی چاپارخانه به تهران آمد و یکسره نزد ناصرالدین شاه
رفت و عریضه ای نوشت و از آن کارمند اروپایی شکایت کرد. مرد گستاخ
اروپایی احضار شد و البته به شاه گفت که مأموریت مهمی داشته و
متصدی، اسب نداده و او مجبور شده گوش او را ببرد. جالب این جا است
که شاه، وقتی این حرف ها را شنید، تازه به متصدی چاپارخانه گیر داد که
تو چرا به کارمند سفارت، اسب نداده ای؟ و به عنوان مجازات، دستور داد
تا گوش دیگر او را نیز ببرند!(۱۷)

ب) حاجی عباس لاکه دیزجی که برای دادخواهی به محمدعلی میرزا
ولیعهد مراجعه می کند، محمدعلی میرزا دستور می دهد تا پسر حاجی
عباس را آن قدر شکنجه دهند تا کشته شود و نیز دستور می دهد تا حاجی
عباس را به زندان اندازند. حاجی عباس مدت ها بعد از زندان فرار می کند
و به حاجی میرزا حسن مجتهد پناه می آورد(۱۸) و در منزل وی بست
می نشیند تا جنبش مشروطه پیش می آید.(۱۹)

ج) میرزا رضا کرمانی که از طریق دست فروشی و دوره گردی روزگارخود
را می گذراند، «روزی به مجلس دربار و مجمع وزرا و اعیان وارد شد و از
نایب السلطنه شکایت آغاز نمود که دو سال بیشتر است متجاوز از هزار
تومان طلبم در نزد کارگزاران شما مانده، از دویدن کفش ها پاره کردم و از
کسب و کار آواره شده به دردم چاره نمی شود. از طرف مجلس به نایب
السلطنه نوشتند، جواب نوشت که اگر این شخص با کسان من حسابی
داشته باشد، قدغن می کنم معین و مفروغ کنند. مدتی بر این گذشت،
یک روز که به ضرورتی نایب السلطنه در مجلس وزرا حضورداشت میرزا
رضا ورود و تجدید تظلم کرد، صورت ابتیاعات را که نایب السلطنه خود
به تدریج از او برده بود به میان گذاشت و سخت نالید. نایب السلطنه گفت
او را بفرستند و تمام طلبش پرداخته شود. میرزا رضا را بردند و طلب او را
نقد حاضر کردندو ادای آن به حکم شاه زاده مشروط به آن شد که در
شماره و تحویل هر یک تومان، یک سیلی به پس گردنش زده شود.
میرزارضا به این قضا رضا داده و طلبی را که از وصولش نومید بود، به
تحمل این رنج گرفت. اما کینه و خشم نایب السلطنه به این ضربات فرو
ننشست و او را به عقوبت های دیگر تهدید کردند و با استیلای حکومتی
برای او بهانه جویی می شد».(۲۰)

د) یکی از خفیه نویسان عصر قاجار درباره رفتارحاکمان و حکومت
فارس می نویسد:«متصل شب ها دزدی می شود، هر چه به حکومت
عارض می شوند یا پسر یا زن یا بستگان صاحب مال را گرفته حبس
می نمایند تا آن که خودصاحب مال برود نوشته رسید اموال مسروقه خود
را بدهد و چند تومانی هم خدمتانه به علاوه مال رفته به حاجی آقاجان
فراش باشی بیگلر بیگی داده، بستگان خود را مرخص بنماید. از قراری
که می گویند تمام اغتشاش شهر از حاجی آقاجان فراش باشی بیگلر
بیگی است. دیگر آن که هرچه دزدی می شود کسی از ترس این که
بستگان خودش را بگیرند حبس نمایند،عارض نمی شود.(۲۱)

ه) حاج سیاح در خاطرات خود می نویسد: درسال ۱۲۹۵ ق، هنگامی که
ناصرالدین شاه برای بدرقه فرزندش ظل السلطان از تهران به شهر ری
می رفت، نزدیک شهر ری جمعی از سربازان خواستند از صاحب منصبان
خود به علت نپرداختن حقوق شان به شاه شکایت برند. نگهبانان ازاین
کار جلوگیری کره و آن ها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. در این میان،
برخی از سربازان هم به سوی مأموران سنگ پرتاب کردند و از قضا یکی
از سنگ ها به کالسکه شاه برخورد کرد. او علاءالدوله را مأمور کرد تا
خواسته آنان را به اطلاع برساند.علاءالدوله که با صاحب منصبان آن
قشون مرتبط بود، به شاه وانمود کرد که این سربازها به شاه یاغی شده و
می گویند اگرمرخص نکنند سنگ باران می کنیم. ظل السلطان به شاه
پیشنهاد کرد که از سربازان بگذرد و از سرتیپ ایشان موءاخذه فرماید
که بیچارگان را به این امر شنیع مجبور کرده. لیکن شاه امر می کند
جمعی از جوانان آنها را بگیرند. سی نفر را گرفتند. به تهران برگشت و
بدون استنطاق و سوءال و جواب امر کرد ده نفر زبده جوانان آنان را به دار
کشند. بیست نفر را به چوب و فلک بسته این قدر چوب زدند که گوشت
پاها ریخته، همه غش کرده به حال مرگ افتادند و گوش ایشان را بریدند.
من [حاج سیاح ]به وجیه الله میرزا گفتم که چرا تو رفته جوانان خوب را
انتخاب کرده برای تیغ جلاد آوردی؟ در جواب گفت که من خیال کردم
بلکه شاه به جوانی آن ها رحم کند و نگیرد. ازقضا این سربازان عارض
هم نبودند، بلکه بی خبر بودند. ایشان را از قراول خانه احضار کرده بودند و
به شادی می آمده اند که انعام دریافت دارند. به این بلا دچار شدند و
کسی از درباریان توسط نکرد به جز سپه سالار که به خاک افتاده عفو
خواست، شاه گفت: فضولی موقوف. (۲۲)

در چنین وضعی که می توان آن را در بیش تر ادوار تاریخی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.