پاورپوینت کامل مناسبات دولت و کلیسا در سنت غربی ۵۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مناسبات دولت و کلیسا در سنت غربی ۵۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مناسبات دولت و کلیسا در سنت غربی ۵۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مناسبات دولت و کلیسا در سنت غربی ۵۸ اسلاید در PowerPoint :

۱۲

مقدمه:

از نظر جامعه شناسی سیاسی، رابطه روحانیت و قدرت سیاسی را
می توان در دو قلمرو مهم نظری بررسی کرد:

نخست. ساختار تعامل میان این دو نهاد.

دوم. کارکردها

با توجه به دو قلمرو یاد شده، این مقاله تنها به اختصار، ساختار تعامل و
سیر تحول مناسبات دین و دولت و دنیا مسیحی غرب را بیان می کند.
روشن است که مناسبات یاد شده در دنیای اسلام و سایر جوامع نیز قابل
بررسی است.

رابطه نهاد روحانیت با دولت، میزان قدرت هر یک از آنها در جامعه،
تنش های موجود میان این دو که یکی نمایندگی نظام سیاسی و دیگری
نمایندگی نهادهای مذهبی را بر عهده دارد، بیش از همه تاریخ
مسیحیت غربی و تحقیقات انجام یافته در آن دیار، زیر عنوان روابط
دولت ـ کلیسا Church state relationship مورد بحث و بررسی قرار
گرفته است. چالش موجود میان این دو مرجع اقتدار، به تعبیری مبین
ظهور تنشی بین نظم استعلایی و نظم زمینی، بین حوزه الهی و حوزه
کنش بشری است ۱ که مبنای آن به نوع نگرش نظام مذهبی به رابطه
بین لاهوت و ناسوت باز می گردد.

از نظر ایزنشتاد این رابطه در مسیحیت، به صورت تطبیق پیوسته نظم
زمینی با نظم لاهوتی تصور شده است ؛ از این رو، تنش دائمی میان این
دو مرجع، امری حتمی تلقی شده که بر حسب شرایط، به تلاش های
انسان برای رسیدن به سعادت، به سازمان کنش بشری و دگرگونی های
اجتماعی سامان می دهد. ۲ با توجه به این مقدمه، در ادامه سیر تحول
مناسبات و ساختارهای ناشی از آن در دنیای مسیحی غرب بیان
می شود .

۱ـ سیرتحول مناسبات

پس از ظهور مسیحیت، هنگامی که در امپراتوری روم، این جنبش در
حال رشدبود، کلیساها مورد آزار و اذیت قرار گرفته و افراد آن به قتل
می رسیدند تا اینکه در حدود سال ۳۱۳ م، با فرمان میلان که طی آن از
طرف کنستانتین، مسیحیت به عنوان دین رسمی امپراتوری روم
پذیرفته شد، مسیحیان «حقوق دینی» کامل خود را تحت امپراتوری به
دست آوردند و کلیسا به عنوان هویتی مستقل از امپراتور، مورد شناسایی
قرار گرفت و سلسله مراتب کلیسایی که از قرون اولیه برقرار شده بود،
خارج از حوزه سیاست، به حیات خود ادامه داد. بر این اساس تلاقی
امپراتوری روم با فرهنگ خاص خود، با دینی که از خارج آمده بود ،در
عمل،مبین جدایی بین دین و دولت بود. ۳

طی سه قرن نخست، مسیحیت به عنوان جنبشی دینی، اساسا”
درصدد حفظ «هویت دینی» و «امنیت کامل اجتماعی» خود بود، پس از
تحقق این امر، کلیسا با دولت متحد شده، روابط بین دولت و کلیسا، در
طول امپراتوری دچار تحول گردید.۴

بر این اساس در دوره کنستانتین، امپراتوری مسیحی روم، نشان از
قیصر و پاپیسم دارد که در آن امپراتور در چار چوب دین جدید، به حفظ
امتیازات عالیه خودپرداخته، سعی می کند کلیسا را همچون ابزاری در
دستگاه دیوانی خودجای دهد. به عکس، از پایان قرن ۱۱ تا آغاز قرن
۱۳، شاهد ظهور تئوکراسی کلیسایی هستیم که در پرتو آن، پاپ خواستار
تسلیم «قدرت دنیوی» در مقابل «قدرت روحانی» و حق نظارت بر
اعمال سلطان می شود. بین این دو دوره نیز، شاهد مراحل متوالی هم
دستی بین کلیسا و قدرت سیاسی هستیم. ۵

در شرق نیز به مرکزیت قسطنطنیه (استانبول فعلی)، مسیحیان پیرو
دولت محسوب می شدند و کلیسا از امپراتور که ادعای نمایندگی اقتدار
الهی را داشت، حمایت می کرد. بنابراین، با قبول و پذیرش این ادعا،
کلیسا خود از نظام قیصرو پاپیسم (Caesaropapism)پشتیبانی
می کرد؛ اما در اروپای غربی با شکست امپراتوری روم در قرن پنجم
میلادی، کلیسا اقتداری مستقل یافت.

بر این اساس، با توجه به تحولات دنیای غرب، می توان گفت که در
سنت مسیحیت غربی، تنوع زیادی در مناسبات کلیسا و دولت به وجود
آمده است. در آغاز این دوره، آیین دو شمشیر(Two Swords)، به
وسیله پاپ گلاسیوس(Gelasious)اعلام شد. این دکترین قدرت نظام
دوگانه – حوزه دنیا، یعنی حوزه قدرت(Power) و حوزه دین،یعنی حوزه
اقتدار(Authority) ـ را برقرار می ساخت و نقش ها را تقسیم کرده
محدوده فرمان ها و صلاحیت ها را بیان می کرد. بنابراین، دکترین دولت
و کلیسا از نظر جایگاه برابر شدند:

«مسیح که به آسیب پذیری نوع بشر واقف بود، چنین اراده فرمودکه
مسئولان سعادت و رفاه مؤمنان براساس دستورالعملی محتاطانه، به
نوعی موازنه و تعادل برسند… در آن هنگام که خطری متوجه زندگی
جاویدان است،امپراتوران مسیحی باید در جهت وفاداری و سوگند خود،
دست به دامان قدرت های کلیسا شوند و قدرت های کلیسا بایددر طول
حیات دنیوی از حمایت امپراتوران بهره گیرند و هیچ یک از این دو
قدرت، نباید از محدوده تعیین شده فراتر بروند .۶

اما این تعادل در قرن ۱۳ به هم می خورد؛ پاپ ایننوسنت سوم اعلام
می کند: با توجه به اینکه قدرت دنیوی به بدن ها و قدرت کلیسا، به ویژه
پاپ به «روح ها» مربوط است، امپراتور یا دولت باید از کلیسا یا پاپ
پیروی کند. ۷ ایننوسنت چهارم نیز در راستای تقویت این نظر می گوید:

این دو شمشیر که نشان دو قدرت اند، در اختیار کلیسا گذاشته شده و
آنکه جزو کلیسا نیست، نمی تواند نه این ونه آن شمشیر را در اختیار
داشته باشد و قدرت های دنیوی، فقط مجاز به کاربست قدرتی هستند که
از طرف کلیسا به آنها منتقل شده است ۸.

در ادامه تحول روابط بین ساختارهای روحانی ودنیوی
(Spritual/Temporal) در دنیای غرب، زوال اقتدار امپراتوری
مرکزی مسیحی، تفکیک حوزه کلیسا یا «شهر خدا» را با حوزه دولت یا
«شهر زمین» به انجام می رساند ۹ و به پیدایش دولت ـ ملت ها
(Nation – state) منتهی می گردد که طی آن، درگیری نیروهای گریز
از مرکز براساس ناسیونالیزم، با ادعاهای مرکز گرای کلیسای روم به
رهبری پاپ قابل مشاهده است.! رفرماسیون، شورش های مذهبی قرن
۱۶، اصلاح طلبی پروتستان که حاکی ازبحران در مسیحیت بود، تنش
سیاسی میان گروه های ملی و امپراتوری مرکزی را عمق می بخشد.
علاوه بر این، در این دوره، تقریبا” همان مسائل و درگیری هایی که بین
پاپ و امپراتوری وجود داشت، در سطح ملی تجلی می یابد۱۰.

در توضیح بیشتر تحولات مذکور بایدگفت که از نظر روحانیت کلیسای
کاتولیک، مردم رعایای کلیسا محسوب می شدند و رهبری آنان به وسیله
حضرت مسیح (ع) به عالی ترین مقام تشکیلات روحانیت، یعنی پاپ
واگذار شده بود و هیچ کس غیر از کلیسا و رهبران آن، حق تفسیر و
توضیح کتاب مقدس، آیین ها و احکام مسیحیت را نداشتند. دخالت در
امور سیاسی کشورهای مسیحی و تعیین اسقف کشورها حق پاپ بود و از
آنجا که سلطان به لحاظ ایمان و مذهب تابع پاپ بود وی حق تکفیر
وخلع ید او را داشت .۱۱کار ویژه های مذکور، در کنار فروش الواح آمرزش،
تکفیر وتفتیش عقاید، کم کم مورد اعتراض قرار گرفت.

یکی از مهم ترین معترضان، کشیش آلمانی مارتین لوتر Martin
luther(1483 ـ ۱۵۴۶ م / ۸۶۲ ـ ۹۲۵ ش) بود. وی نظریات خود را در
۹۵ اصل پیشنهادی، تنظیم کرد و بر در کلیسای ویتن
برگ (Wittenberg)آویخت که طی آن، بسیاری کارکردهایکلیسا و
پاپ اعتراض کرده، خلاف شریعت مسیح اعلام کرد. لوتر معتقد بود که
قدرت باید به کل، در اختیار حکومت غیر دینی باشد و روحانیان هم تابع
فرمانروایان باشند. از نظر او اقتدار غیر دینی یک ضرورت بود و روحانیت
نمی توانست، اعمال کننده اقتدار اجبار گر غیر دینی باشد. لوتر ساختار و
تشکیلات روحانیت مسیح را نیز مورد تعرض قرارداد و اعلام کرد که
مسیحیان به پاپ احتیاجی ندارند و تنها کافی است که هر کشور یک
اسقف داشته باشد. نخستین ادعا نامه او اساسا” علیه قدرت کلیسا و
ادعای پاپ در حق تفسیرکلام مسیح و سرانجام سلسله مراتب کلیسایی
در مقابل شورای اسقفان و وجدان فردی جهت گیری شده بود. ۱۲ گرچه
او توسط پاپ تکفیر شد و ژوزنیت ها (یسوعیون، یا خدمتگزاران بی قید و
شرط درگاه پاپ)، تلاش زیادی کردند تا جلوی موج پروتستانتیزم را
بگیرند، اما نهضت پروتستان تداوم یافت.

پس از مدتی، دیگر کشورهای اروپایی نیز در صدد تقلید از آلمان
برآمدند. جان کلوین(Jahn calvin) در سوئیس، مانند لوتر ،رهبری
پاپ را مردود شمرد، در انگلستان نیز پادشاه ،اسقفی جدید که مطیع
دستورات او بود، تعیین کرده و اعلام کرد که از پاپ پیروی نمی کند. از آن
زمان، مردم انگلستان پیرو کلیسای انگیکان یعنی کلیسای ملی
انگلیس شدند. پادشاه فرانسه نیز چنین کرد و کلیسای ملی فرانسه یا
کلیسای گالیک را تأسیس کرد. بدین سان نهضت پروتستان، ساختار
روحانیت مسیحی را دگرگون ساخت و با پیدایش کلیساهای ملی،
وحدت مذهبی اروپا را از بین برد. ۱۳

گرچه تعصبات مذهبی در قرن ۱۷ تا حدودی کاهش یافت؛اما
موجودیت های مذهبی ملی در اروپا تا قرن ۱۸ دست نخورده باقی
ماند،تا اینکه انقلاب فرانسه این نظم را تغییر داد. در طی این قرن،
تساهل وتسامح مذهبی به صورتی گسترده ای استقرار یافت ۱۴ و روند
سکولاریزم در اروپا غربی شکل گرفت. در قرون بعدی، رسما” کلیسا از
دخالت در امور سیاسی باز ماند و مذهب از سیاست جدا شد.

ازسوی دیگر، در ایالات متحده آمریکا، به عنوان ملتی جدید، جدایی
کلیسا از دولت تجربه می شد. اکثر سیزده ایالت اولیه، انواع گروه های
مذهبی را دارا بودند و همه بر سر این مطلب توافق داشتند که دولت
فدرال باید آزادی های مذهبی را به رسمیت بشناسد. درای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.