پاورپوینت کامل گفت و گوی اندیشه و اندیشه گفت و گو در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گفت و گوی اندیشه و اندیشه گفت و گو در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گفت و گوی اندیشه و اندیشه گفت و گو در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گفت و گوی اندیشه و اندیشه گفت و گو در قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۸
پیش گفتار:
قرآن کریم اهمیت زیادی برای گفت و گو قایل است تا جایی که نه تنها
آن را به عنوان وضع مورد پذیرش و منزلت مطلوب می داند، بلکه بسیار
فراتر و عمیق تر به آن نگریسته است و گفت و گو را ابزاری نیرومند برای
حضور قلب و دیدگاهی پشتیبان از جنبش اجتهادی در اندیشه انسانی و
زمینه ای مشترک برای جنبش سیاسی و اجتماعی و اندیشه ای در
مسایل مورد اختلاف و زمینه ای فراگیر برای ایجاد روابط و پیوندهای
اجتماعی دانسته است. و به بیانی دیگر گفت و گو در قرآن کریم از مرز
یک وضع مطلوب خارج گردیده و به عنوان یک خصلت انسانی که
نمی توان آن را از زندگی مذهبی و مادی تفکیک نمود تبدیل شده است.
قرآن، کتاب گفت و گو است و داستان های گفت و گو را بازگو می کند و
گفت و گوهای داستان ها را بیان می نماید و اندیشه گفت و گو را ارایه
می دهد و گفت و گوی اندیشه را روایت و به گفت و گو دعوت می کندو
گفت و گو برای دعوت انجام می دهد. هدف او گفت و گو و گفت و گوی او
هدف است. دین داری و تمدن را بر گفت و گو می سازدو خواستار گفت و
گوی دیانت ها و تمدن ها است. این کتاب گفت و گو، خواستار ایجاد
جامعه گفت و گو است تا با کمال آزادی و با اراده ای کامل بیاندیشد و با
اراده ای کامل انتخاب نماید و نشان می دهد که روش آگاهانه ای انتخاب
خواهد کرد که با عمق فطرتی که مردم را براساس آن آفریده است،
انتخاب خواهد کرد.
در این مقاله در نظر داریم به جایگاه گفت و گو و فرهنگ آن از نظر
قرآن آشنا شویم.
موضوع های این مقاله در سه محور تقسیم شده است:
۱ـ تعریف گفت و گو و تفاوت آن باجدال
۲ـ جایگاه گفت و گو طبق نگرش قرآنی
۳ـ فرهنگ گفت و گو طبق نگرش قرآنی
محور نخست: تعریف گفت و گو و تفاوت آن با جدال
الف. تعریف گفت و گو و جدال: اما گفت و گو که معنای عربی آن حوار
است و حوار مشتق از واژه محاوره که مراجعه در سخن است. الزبیدی در
تاج العروس می گوید: «الحوار یعنی المحاوره و المحاوره المجاوبه و
مراجعه النطق و الکلام فی المخاطبه.»
در تاج العروس بدین معنی می گوید: «حوار به معنای محاوره است و
محاوره یعنی پاسخ گویی و مراجعت در سخن و کلام در گفت و گو است.
با او گفت و گو کرد (و با هم گفت و گو و به سخن میان خود رجوع می کنند)
و آنها با هم گفت و گو و محاوره می کنند».
طبرسی نیز گفته است: «التحاور: التراجع، و هی المحاوره، یقال حاوره
محاوره، أی: راجعه الکلام، و تحاورا».
بدین معنی که گفت و گو یعنی بازگشت و همان محاورت است و گفته
می شود حاوره محاوره و به معنای سخن را با او باز گرداند و با هم گفت و
گو کردند.
اما جدال، راغب اصفهانی در تعریف آن گفته است:
«جدال یعنی مذاکره در راستای منازعه و غلبه طلبی و اصل آن، جدلت
الحبل، است یعنی طناب را پیچیدم و پیچش آن را محکم تر کردم و
جدیل هم از همان است. و جدلت البناء، یعنی ساختمانی را محکم کردم
و درع مجدوله، یعنی سپری محکم شده است و الاجدل یعنی عقابی که
بنیه محکم دارد و المجدل القصد، یعنی ساختمان محکمی دارد. و جدال
هم همین معنا را دارد که هر یک دیگری را نسبت به نظر خود
می پیچاند. و گفته شده است که اصل در جدال کشتی و انداختن طرف
دیگر روی جداله به معنای زمین سخت است. خداوند متعال می فرماید:
«ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی
احسن ـ بالتی هی احسن ـ الذین یجادلون فی آیات الله ـ و ان جادلوک
فقل الله اعلم»: اگر با شما جدال کردند، به آنها بگو که خداوند داناتر است.
قد جادلتنا فاکثرت جدالنا: با ما جدال کردی و جدال شما با ما زیاد شد. و
جدلنا ـ خوانده شده ـ ما ضربوک الا جدلا ـ شما را کتک نزدند ،مگر این
که جدالی بوده است ـ «و کان الانسان اکثر شیئاً جدلا» انسان از هر چیز
دیگر جدال بیشتری داشته. و خداوند متعال می فرماید: «و هم یجادلون
فی الله ـ آنها درباره خداوند جدال می کنند. یجادلنا فی قوم لوط ـ درباره
قوم لوط با ما جدال می کند ـ و جادلوا بالباطل ـ و با باطل جدال کنید ـ و
من الناس من یجادل فی الله ـ از مردم کسانی هستند که درباره خدا
جدال می کنند و لا جدال فی الحج ـ در حج جدال نیست ـ یا نوح قد
جادلتنا ـ ای نوح، تو با ما جدال کرده ای.)
قرطبی نیز گفته است: «جدال در سخن عرب غلو کردن در خصومت
است… و به عقاب نیز به خاطر شدت پروازش اجدل می گویند».
طباطبایی نیز گفته است: «جدال حجتی است که برای پیچاندن خصم
او چیزی که بر سر آن اصرار دارد و کشمکش می نماید، بی آن که بخواهد
حق را با مؤاخذه با وی از راهی که او و مردم دریافت کرده اند و یا این که او
به تنهایی در گفته و حجتی که دارد.
ب ـ تفاوت میان گفت و گو و جدال: بررسی درباره وجود و یا عدم وجود
اختلاف میان این دو از دو منظر است:
منظر نخست: تفاوت میان این دو از نظر دارا بودن و یا نبودن معنای
منفی. از این نظر دو نگرش ظاهر گردیده:
نگرش نخست: آن است که جدال بر خلاف گفت و گو یک معنای
منفی دارد و دلیلی که می تواند برای اثبات آن مطرح شود، آن است که
قرآن کریم در بسیاری موارد بر گفت و گو تأکید دارد. در حالی که قرآن
کریم جدال را در موضع های نامطلوب از آن یاد می کند و مانند اینست که
جدال را محکوم می کند. در کتاب الدر المنثور آمده است: ابن ابی حاتم به
نقل از ابن زید می گوید: این طور به نظر می رسد که انسان بیش از هر
چیز دیگری جدال می کند و جدل یعنی خصومت مردم با پیامبران شان و
واکنش آنها به آنچه آنها آورده اند. و هر چیزی که در قرآن از جدل نام برده
شده از همان وجه در مورد خصومت آنها از دینشان و پاسخی به آنچه
آورده اند، بوده است و الله اعلم.
نگرش دوم: آن است که در جدل هم چون گفت و گو، معنای منفی
وجود ندارد و نظر بسیاری از مفسران شیعه و اهل تسنن است.
از جمله آنها علامه طباطبایی است. وی جدال در قرآن را همان جدل
منطقی می داند و می گوید: خداوند سبحان جدال را با التی هی احسن
مقید کرد و این خود دلیلی بر وجود جدال احسن یعنی شایسته و جدال
غیر احسن وناشایسته است. بنابراین، مجادله بر دو قسم است: حسنه و
غیر حسنه ـ و نیز جدال احسن یعنی نیکوتر. و نیز گفته اند: جدال به کمال
الحسن از موعظه نیاز دارد. از این رو، خداوند موعظه نیکوتر را یعنی
موعظه حسنه را اجازه داد و بکارگیری مجادله را تنها بالتی هی احسن
اجازه داده اند. و در وضع گیری از سخن خود به جایی فراتر از آن و بیشتر
از آن رفته اند که مجادله می تواند از بخش های دعوت و روش های آن
باشد و در این باره می گوید: (برخی گفته اند که مجادله بالتی هی احسن
در برگیرنده چیزی از دعوت نیست، بلکه منظور از آن چیز دیگری بر
خلاف آن است و آن الزام و افحام به معنای ساکت کردن طرف دیگر با
دلیل و حجت است. از این رو، جدال را در این آیه به ما قبل خود معطوف
ننموده، بلکه در سیاق دیگری است و گفته شد و جادلهم، با آنها بحث
کن به گونه ای شایسته. و در آن غفلتی از حقیقت قیاس جدلی است.
بنابراین، افحام و یا ساکت کردن طرف مقابل هر چند که هدفی برای
قیاس جدلی است، ولی هدف همیشگی نیست. بسیاری مواردوجود دارد
که قیاس از مقدمه های قابل قبول و یا مسلم و بویژه در امور علمی و علوم
غیر یقینی نظیر فقه و اصول و اخلاق و هنرهای ادبی روی می دهد که
منظور از آن الزام و یا افحام نیست. در حالی که در الزام و افحام دعوتی
وجود دارد و نیز در موعظه دعوتی وجود دارد هر چند که صورت آن با
اختلاف راه ها، متفاوت است آری، تغییر سیاق به خاطر وجود معنای
منازعه و مغالبه در جدال است.
از جمله قرطبی که می گوید: «و الجدل فی الدین محمود، و لهذا جادل
نوح و الانبیاء قومهم حتی یظهر الحق، فمن قبله انحج و افلح و من رده
خاب و خسر، و أما الجدل لغیر الحق حتی یظهر الباطل فی صوره الحق
فمذموم، و صاحبه.»
بدین معنی که جدال در دین ستوده است، از این رو نوح و پیامبران با
قوم خود جدال کردند تا حق ظاهر شود. که هر کس آن را پذیرا شود،
موفق و رستگار است و هر که آن را رد کند، ناکام و زیان کار و اما جدالی که
برای حق نباشد و بخواهد باطل را در چهره حق نمایان کند، نکوهیده و
صاحب آن نیز همین طور است. و نتیجه ای که به آن می رسیم آن است
که ما نباید گمان کنیم که جدال، سرشار از مفهوم منفی است تا جایی که
در برگیرنده معنی و مصداقی از «جدال مثبت» نباشد. در قرآن کریم
موارد قابل توجهی از بکارگیری معنای این ترکیب وجود دارد. بنابراین،
جدال در ذات خود یک امر منفی نیست، بلکه اوضاعی همچون تعصب و
جهالت ـ همراه آن است که به آن جنبه منفی می دهد. و با لحاظ کثرت
تحقق چنین حالتی، یا همراه شدن اوضاع فطری انسان در جدال با امور
منفی، باعث برداشت عدم رضایت قرآن از جدالی که فایده ای در آن
نیست گردیده است.
یکی از نویسندگان می گوید: «اما واژه گفت و گو در برگیرنده مضامین
معرفتی و مدلول های گسترده ای است… این درست است که واژه جدل
بر مفاهیم دریافت و پاسخ است که گفت و گو به موجب آن به جدال عقیم
سلبی تبدیل می شود و هدف از آن اعمال جدال محض است، بی آن که
اهداف واقعی وجود داشته باشد، چون مسأله متحرک در این سو می تواند
نزد برخی از جدال کنندگان به یک فرهنگ اندیشه ای تبدیل شود، بی
آن که تلاش شود به درون قناعت راسخ و یا حقیقت آرام وارد شد… ولی
جدال هم چنان به اصل وجود ما به عنوان مردمی که حرکت رویدادها را
زیر نظر داریم. ارتباط دارد و بر مبنای رویدادها و قناعت ها و تصورهای
ما نسبت به امور زندگی و وجود مربوط به حرکت روزانه ما استوار خواهد
بود.
منظر دوم: تعیین نسبت میان آنها
در این زمینه با چندفرضیه روبرو می شویم:
فرض نخست: دو اصطلاح با یک معنی
طبق این فرضیه، این دو اصطلاح یک معنی خواهند داشت. و آن
بحث و گفت و گو میان طرفین و یا چند طرف، که منظور از آن در برخی
موارد اظهار حجتی برای اثبات یک حق و یا دفع یک شبهه و در مواردی
دیگر تصحیح سخن و یا رد قول فاسدی باشد.
فرض دوم: دو اصطلاح برای دو معنی متفاوت
بنابراین فرض، هر یک از دو اصطلاح معنای ویژه ای دارد که با معنای
دیگر متفاوت است و کسانی که این فرض را پذیرفته اند، می تواند در دو
گروه تقسیم بندی کرد:
گروه نخست معتقد است که گفت و گو و جدال هر چند که با هم به
معنای گفت و گو و یا بحث میان دو طرف می باشند، ولی با هم تفاوت
دارند. چون گفت و گو بازگشت کلام و سخن میان طرفین است به
گونه ای که سخن از طرف اول به طرف دوم منتقل می شود. سپس به
طرف اول باز می گردد، بی آن که شنونده و یا ناظر متوجه شود که میان
طرفین چیزی دال بر خصومت وجود دارد. اما جدال مخاصمه در سخن
است و بحث تند سرشار از عناد و تمسک به رأی و تعصب است.
گروه دوم بر این باور است که گفت و گو اصولی دارد و چنان چه آن
اصول رعایت نشود، به مفهوم دیگری تبدیل خواهد شد که نام آن جدال
خواهد بود.
فرض سوم: دو اصطلاح برای دو معنی که رابطه میان آنها، نسبت
عموم و خصوص باشد. این گروه بر این باور است که گفت و گو به دو
بخش تقسیم می شود: گفت و گوی سازنده و گفت و گوی غیر سازنده که
گفت و گوی غیر سازنده همان جدل و یا جدال است.
محور دوم: جایگاه گفت و گو طبق نگرش قرآنی
مطالب در توضیح آن زیر عناوین ذیل ارایه خواهد شد:
ـ حقیقت های هستی که بر پایه آن امکان و معقولیت گفت و گو استوار
است .
ـ نگرش قرآن به نقش گفت و گو در زندگی انسانی.
ـ انعکاس جایگاه گفت و گو در قرآن طی روایت های آن از گفت و گوها.
۱ـ حقیقت های هستی که بر پایه آن امکان و معقولیت گفت و گو استوار است
حقیقت های هستی پیرامون انسان وجود دارد که قرآن کریم آن را
طرح کرده است و چار چوب فطری و هستی را تشکیل می دهد که
براساس آن مصداقیت امکان گفت و گو و یا معقولیت آن برای انسان
استوار خواهد بود. و در توضیح آن می گوییم که وضع فطری میان
انسان ها و ملائکه در زمینه های زیر متفاوتند:
الف. اعتقاد به حق؛ انسان بر خلاف ملائکه ـ و کسانی که با اعتقاد به حق،
فطرت یافته اند ـ از همان آغاز بر ایمان و اعتقاد به حق فطرت
نیافته، بلکه بر استعدادهای روانی و امکانات عقلی فطرت یافته که به
وسیله آن زمینه برای درک حق و ایمان به آن فراهم می شود.
ب. انقیاد به حق؛ انسان بر خلاف فرشتگان ـ که بر اطاعت همیشگی به
خداوند متعال فطرت یافته اند ـ بر اختیار فطرت یافته است. از این رو،
اطاعت یک حالت همیشگی در او نیست بلکه این اطاعت با اراده و
اختیار او انجام می گیرد. بنابراین، اگر بخواهد بندگی می کند و اگر بخواهد
کفر می ورزد. که خداوند متعال می فرماید: «لا اکراه فی الدین قد تبین
الرشد من الغی». و در جایی دیگر می فرماید: «لا اکراه فی الدین
حتی یکونوا مؤمنین». و نیز در آیه دیگر می گوید: «انا هدیناه السبیل
اما شاکرا و اما کفورا».
ج ـ اختلاف بعضی با بعضی دیگر؛ انسان ها بر خلاف فرشته هاـ که بر عدم
اختلاف و چند دستگی فطرت یافته اند ـ متفاوت آفریده شده اند. که
قرآن کریم در این آیه کریمه از این مسأله آگاه ساخته است: «ولو شاء
ربک لجعل الناس امه واحده و لایزالون مختلفین»، «الا من رحم ربک و
لذلک خلقهم و تمت کلمه ربّک لاملان جهنّم من الجنّه و النّاس
اجمعین». بدین معنی: و اگر پرودگارت می خواست مردم را یک ملت
واحدی قرار می داد. اما ملل و اقوام همواره در اختلاف هستند. مگر
کسانی که خدای تو بر آنها رحم کرده (تا حق را دریابند).
این اختلاف جزو سنن الهی است که نه عوض خواهد شد و نه متحول.
که خداوند سبحان می فرماید: «و من آیاته خلق السماوات و الارض و
اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لآیات للعالمین» و از
نشانه های اوست آفریدن آسمان ها و زمین و اختلاف در زبان ها و
رنگ های شما، به درستی که در این امور نشانه هایی برای عالمیان است.
در مورد اختلاف در زبان اشاره ای به وجود اختلاف های طبیعی دیگری
نزد مردم است که اختلاف در زبان متاثر از چند عامل است. مهم ترین
آنها اختلاف مردم در عقل ها، صفات، طبعها و معنویت ها است و
اختلاف در زبان نیز به نوبه خود یکی از عوامل تأثیر گذار در ایجاد تکثر
در آرا و ادراکات و توجهات و تمایلات میان مردم است.
و پنهان نماند که اعتبار وجود اختلاف در آفرینش به عنوان پایه
فلسفی گفت و گو بر این نگرش است که گفت و گو ممکن و یا معقول
نخواهد بود، مگر این که اختلافی وجود داشته باشد. و با بیانی دیگر
واقعیتی که بر آن امکان ـ و یا معقولیت گفت و گو استوار است ـ وجود
اختلاف اندیشه ای میان مردم است.
د ـ جدال؛ قرآن بر این باور است که تمایل و تلاش برای انجام گفت و
گو بر خلاف فرشته ها ضمن ویژگی های ذاتی انسان است ـ و این مسأله
را از این دو آیه می توان استنباط کرد:
«یوم تاتی کل نفس تجادل عن نفسها و توفی کل نفس ما عملت و
هم لا یظلمون»(النحل: ۱۱۱)؛ روزی فرا می رسد که هر نفسی درباره
خود جدال می کند و هر نفسی به میزان اعمال خود اجر می گیرد و به آنها
ظلم نمی شود.
طبق این آیه، جدال جزو ویژگی های انسان در روز قیامت است، چون
او حتی در لحظه های حساب، روزی که انسان به خاطر اعمال و کارهای
خود پاداش و کیفر می بیند، جدال می کند. با توجه به این که صفات
عرضی انسان روز قیامت بر طرف می شود و بقای جدال در آخرت را
می توان دلیلی بر ذاتی بودن این خصلت دانست. از این رو ما می توانیم
ویژگی گفت و گو و یا تلاشی که به گفت و گو می انجامد جزو فطرت و ذات
انسان بدانیم:
«و کان الانسان أکثر شی ء جدلا»(الکهف: ۵۴). بر پایه این آیه، جدال
جزو طینت انسان و بخشی از وضع فطری او است که به موجب آن
تلاش می کند رویدادها را پیگیری و آن را حدس و یا از آن با خبر شود و
طبق تجربه ها و تصورات و تمایلاتی که دارد آن را تفسیر نماید. ویژگی
جدال در سخت ترین و دشوارترین شرایط در انسان وجود دارد. با توجه به
آن چه گفته شد، چهار اصل فلسفی پیرامون خلقت انسان وجود دارد، که
عبارتنداز:
الف ـ انسان بر اندیشه فطرت یافته.
ب ـ انسان بر اختیار فطرت یافته.
ج ـ اختلاف میان مردم یک سنت جهانی است.
د ـ جدال یک خصلت فطری در انسان است.
تفاوت میان این اصول این است که فطرت جدال در انسان با کمک
تحلیل یاد می کند با صرف نظر نمودن از این تفاوت، همه اصول چهار
گانه نمایانگر وجود وضعیتی برای انسان است که بطور فطری او را به
انجام گفت و گو دعوت می نماید و نیز گفت و گو را یک امر ممکن و
معقول و بلکه لازم برای انسان می داند.
۲ـ نگرش قرآن به نقش گفت و گو در زندگی انسانی
اولاً: چون گفت و گو زمینه مناسبی برای حصول معنویت و کمال دینی
است از نظر قرآن کریم گفت و گو زمینه مناسبی بر برقراری روابط انسان
و معنویت است. قرآن کریم به گونه ای آشکار میان سرنوشت معنوی و
گفت و گو ارتباط می دهد و معتقد است که میان آنها ارتباط تنگاتنگ و
ثابتی وجود دارد و از این نقش می توان در دو امر زیر استفاده کرد:
نخست: گفت و گو برخوردار از بشارت الهی است
که چنین چیزی از این آیه کریمه مستفاد می شود: «الذین یستمعون
القول فیتبعون احسنه» ما می توانیم جایگاه گفت و گو را در این آیه در سه
نکته زیر ثابت کنیم:
نکته اول: این آیه، سه عنصر را طرح می نماید که عبارتند از: «القول»
یعنی گفتار و «استماع القول» یعنی شنیدن گفتار و «اتباع احسن القول»؛
یعنی پیروی از بهترین آن گفتارها و بدین ترتیب سه مرحله تشکیل
می شود. مرحله نخست: تبلور فضای تبادل نظرها و گفته ها ـ که گفت و
شنود را به وضع منسجم تری آماده می کند. نگرش های گوناگون و
متفاوت را ظاهر می کند.
مرحله دوم: شنیدن گفتار و آگاهی یافتن از نکات و نیکوترین گفتارها.
مرحله سوم: پیروی از بهترین گفته ها.
بسیاری وجود دارند که گفت و گو می کنند برای این که اعتقاد خود را و
پیروی از آن را ثابت کنند. از نظر قرآن کریم جایگاه پیروی در مرحله
پس از شنیدن قرار دارد. و چنان چه پیروی روی ندهد، آن گاه بشارت
معنایی نخواهد داشت. بنابراین، روشن شدن حقایق و واقعیت ها رمز
تبلور بشارت الهی به شمار می رود.
خلاصه گفتار: چنان چه مرحله نخست گفت و گو تحقق نیابد زمینه
شنیدن و آشنایی با نکات درونی آن که بهترین را در بر دارد، تبلور
نخواهد یافت و چنان چه مرحله سوم صورت نگیرد (شنیدن و آشنا شدن
با گفتار بهتر) زمینه پیروی از سخن بهتر فراهم نمی شود.
نکته سوم: هرجا که خداوند واژه «عبادی» و امثال آن را برای بیان
رابطه میان او و انسان میان داشته طی آن عمیق ترین و اساسی ترین
اندیشه ها را به نمایش گذاشته است. و با در نظر گرفتن این قالب بیانی
(ایجاد نسبت به ویژه میان خداوند متعال و بندگانش) به عنوان معیار
روحانی از عمق اصالت اندیشه می توان به علو جایگاه گفت و گو پی برد،
چرا که این قالب بیانی در زمینه گفت و گو بکار برده شده است که خداوند
متعال «بشر عبادی تا آخر آیه را بیان داشته است.»
نکته سوم: با در نظر گرفتن این مسأله که بشارت قرآن متوجه
نعمت هایی با اصالت بیشتر و حقیقت بیشتر گردیده و بکارگیری واژه
«بشر» مربوط به موضوع شنیدن و پیروی از بهترین سخن حاکی از
سطح بالای گفت و گو به خاطر برخورداری از جایگاه سرنوشت ساز در
زندگی معنوی والا و بر نقشی که در زندگی مادی انسان دارد.
دوم: محوریت گفت و گو در دعوت
قرآن کریم، وحدتی در فضایی که دعوت پیامبران در آن تبلور یافت،
نمی بیند. بلکه خداوند سبحان از پیامبران خواسته است که دعوت خود را
با گفت و گو نشان دهند «فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی»
یعنی گفتار نرمی به او بگویید تا شاید به یاید بیاورد و یا بترسد.
بی تردید، دعوت به حق یکی از مظاهر اساسی در این کتاب است، اگر
نگوییم که اساس دعوت را تشکیل می دهد. ومسأله مورد توجه در این جا
است که این مظهر مهم و محوری در چارچوب دعوت صریح برای انجام
گفت و گو حاصل است. از باب مثال آیات ذیل آمده است:
ـ «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی
هی احسن»؛ به راه پروردگارت بخوان و با روشی نیکوتر با آنها
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 