پاورپوینت کامل نقدی بر فیلم اخراجی های ساخته ده نمکی ; آتش بسِ اخراجی ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقدی بر فیلم اخراجی های ساخته ده نمکی ; آتش بسِ اخراجی ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقدی بر فیلم اخراجی های ساخته ده نمکی ; آتش بسِ اخراجی ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقدی بر فیلم اخراجی های ساخته ده نمکی ; آتش بسِ اخراجی ها ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۴

نفی، هتک و طرد دیگری، چه از سوی نگرشی متحجر یا چپ نما،
روش مرده ای است. من با روش تحریم، توهین و ندیده انگاشتن شبه
روشنفکرانه دیگری، به بهانه آنکه ده نمکی، ده نمکی است و عامل
خشونت ها و تحمل ناپذیری ها بوده، کاملاً مخالفم. اکنون ده نمکی یک
فیلمساز است که فیلم پرفروش می سازد! و گذشته او دیگر گذشته است.
پس دوست دارم درباره چون و چراهایی که پیرامون «اخراجی ها» اولین
فیلم بلند او بر سر زبان هاست و حواشی اش به صورت مفصل حرف بزنم
و سپس باز به تفصیل، مشکلات فیلمنامه اش را در بخش دوم مورد
بحث قرار دهم. اینها افزون بر روشنگری و نقد فیلم برای مخاطبان،
شاید برای خود ده نمکی و فیلم های آینده اش مفید باشد.

اخراجی ها فیلمی نیست که همچون بیشتر فیلم ها، تنها با بررسی
فیلمنامه اش، بتوانیم کار را تمام شده بپنداریم. اخراجی ها یک پدیده، با
همه حواشی آن است که گاه سینما دچار چنین پدیده هایی می شود و
سخن محدود، هرگز حق مطلب را ادا نمی کند. پس از همان آغاز باید
روشن کرد که فیلم از چه منظری بررسی می شود و کدام یک از مسایل
متعدد این پدیده، وجه ایدئولوژیک، نقد اجتماعی، روابط و حمایت ها یا
خود فیلم در نظر است.

آیا ما حق داریم، به دلیل نگرش ایدئولوژیک خود، بین دو فیلم
پرفروش که هر دو بد ساخته شده اند و هر دو از شگردهای سرگرم کننده
سطحی برای جذب عامه مردم، خوب استفاده کرده اند، تبعیض قائل
شویم و فروش یکی را نشانه ای بر درستی فیلم و دیگری را نشان
لاشعوری عوام بدانیم؟ مشخص است که منظور من آتش بس و
اخراجی هاست. در ادامه باز هم به آنها اشاره ای خواهم کرد.

البته شیوه مطلوب در برخورد با اخراجی ها، رابطه اش با «مارمولک»،
«لیلی با من است»، «آتش بس» و هر فیلم دیگر، نقد آنها و کالبد
شکافی عوامل گوناگون و عناصر مختلف فیلم، و اثبات مدعای
ارزش یابی ارزشی آن یا این فیلم از منظر سینماست. عامه پسند بودن
فیلم به تحلیل نیاز ندارد. فیلم می فروشد، پس مردم پسندیده اند؛ اما در
واقع چرایش نیازمند بررسی است.

همان گونه که گفتم، اخراجی ها فیلم حاشیه داری است و خوب است به
این حاشیه ها نگاهی بیندازیم و بعد هم ببوسیم و کنارشان بگذاریم. بعد
هم به خود فیلم و دلایل من درباره علل عامه پسندی فیلم از یک سو و
فقدان ارزش چشمگیر سینمایی اش از سوی دیگر و مشکلات فیلمنامه
بپردازیم:

۱. نخست بگویم که توقع ده نمکی برای ربودن سیمرغ، سودایی بیجا
بود. او نباید از این حرف برنجد و برآشفته شود. تقوا حکم می کند که با
خونسردی گفته ها را بشنود و دادگرانه و عاقلانه بسنجد و آنچه خرد بر
درستی اش گواهی می دهد، بپذیرد تا کارش را بهبود بخشد. در مطلبی
دیگر خواهم گفت که به چه علت کارگردانی، فیلمنامه، بازی ها،
فیلمبرداری، تدوین و … هر یک از دیگر فیلم های جشنواره، «پابرهنه در
بهشت»، «سنتوری»، «خون بازی»، «روز سوم» و … از اخراجی ها سر
بودند.

۲. اینکه ده نمکی از امتیازهای ویژه ای سودجسته تا این فیلم را بسازد
و در شرایط عادی، آدم هایی در وضعیت او تنها با دو فیلم مستند و بهتر و
شایسته تر از او، حتی با سابقه فیلم های داستانی نمی توانند سرمایه
کلان یا حتی نیمی از پولی که برای اخراجی ها خرج شده است، به دست
آورند و فیلمشان را بسازند و … کاملاً واقعی است. اما که چه؟ آیا من و
شما اگر می توانستیم، سرمایه ای فراهم کنیم تا فیلم مان را بسازیم، این
کار را نمی کردیم؟ البته فقدان ضابطه و وجود رابطه و تبعیض، قابل
اعتراض است؛ اما وقتی فیلم شما فروش میلیاردی می کند، همه چیز
رنگ می بازد.

۳. نکته اینجاست که برای کسانی که پول اخراجی ها را تأمین کرده اند
من و شما، ده نمکی نیستیم و نمی توانیم یک شبه، همه زندگی هایی را
که او کرده و حاصلش به کف آوردن جایگاهی اطمینان بخش، از نظر
آرمان ها و عقاید سیاسی و ایدئولوژیک و عمل و اقدام بوده، به خود
اختصاص دهیم یا ندیده بگیریم. جبهه و جنگ، پشت جبهه،
مطبوعات، دفاع، حزب الله و …، همه و همه پشتوانه ده نمکی است و
کسانی که فاقد این پیشینه هستند، نباید انتظار داشته باشند که از این
امتیازها بهره مند باشند یا مسئولانی که از این سابقه دلگرم می شوند،
جور دیگری بیندیشند و آن را در کمک به ده نمکی ملاحظه نکنند.

۴. اما سینما؟ اتفاقاً صاحبان سرمایه، از نظر منطق سرمایه هم درست
تشخیص داده اند. دولت گاه میلیون ها تومان پول دور می ریزد تا به
آدم هایی بدهد و فیلم بسازند و دست کم سرمایه برگردد که باز نمی گردد،
و ده نمکی، با دو سه برابر سود، اصل پول را باز می گرداند. کدام منطقِ
عرضه و تقاضا و سود، می تواند این را اشتباه بداند؟ دویست درصد سود
عالی است! و نشان تشخیص درست کمک کنندگان است؛ لااقل در این
مورد!

۵. کسانی که معیار اول و آخرشان عامه پسند بودن فیلم است، اگر
عادلانه نگاه کنیم، آنان هم نمی توانند یک بام و دو هوا رفتار کنند: این
هم فیلمی با استقبال مردمی! مگر اخراجی ها چه فرقی با آتش بس
دارد؟ منتقدان طرفدار آتش بس، بی پارتی بازی، اشتراک ایدئولوژیک و
… پاسخ دهند!

۶. تنها ارزش گذاری هنری اخراجی ها، درست بودن فیلمنامه و عناصر
آن و نحوه کشمکش و شخصیت پردازی و… باقی می ماند که البته جای
نقد دارد و باز بی پرده بگویم که من سینمایی را می پسندم که تجلّی
خلاقیت، شعور، خرد، قدرت، ابداع و نگاه ژرف یک هنرمند باشد و این
تنها نگرشی است که طبق آن، اخراجی ها نمره قبولی نمی گیرد و
ده نمکی باید جداً تلاش کند تا فیلم بشناسد، فیلم ببیند و بیابد که سینما
چیست؟

۷. از سوی دیگر، وقتی کسی فیلمی را به جشنواره ارائه می دهد، در
واقع خود را آماده پذیرش داوری و ارزش گذاری داوران آن جشنواره کرده
است، پس دیگر اعتراض، جنجال و احساساتی گری و استفاده از
ابزارهای قدرت و حاکمیت و دولت و مجلس محترم، برای مقابله با
جشنواره و زیرپا نهادن قواعد بازی، جوانمردانه و بخردانه نیست و از همه
مهم تر با مدعای ایمان، دینداری و خویشتنداری و در نظر گرفتن خدا و
تقوا همخوانی ندارد و با آن مرد مرد کردن ها هم جور در نمی آید؛ با کدام
دلیل او به داوران تهمت زد و آن داد و قال ها را به راه انداخت؟

آنان که اهل ایمان و خویشتنداری هستند، باید به دیگران درس
اخلاق، بینش، منش و تقوا بدهند. کجای دین به من و شما اجازه
می دهد، یک داوری را بپذیریم و دیگری را نه؟ کسی سالوسی نکرد؛
فیلم را دیدند و چنین تشخیص دادند که فیلمنامه و کارگردانی و
بازی های فیلم های دیگر، از این فیلم بهتر است و در همان حال،
تماشاگران هم با احساسات شان داوری کردند و فیلم را پسندیدند؛ مثل
ده ها و ده ها فیلم دیگر که میلیون ها نفر می روند و آن را می بینند و از نظر
آفرینش هنری ارزشی ندارد و داوران به آن تمشک و زرشک زرین
می دهند. سیاستی که از دین جداست، حق دارد که از همه توانش برای
تحقق اراده و خواست خود در هر جا، از جمله سینما سود جوید و به دلیل
سیاست و قدرت، فیلمی را به زور هم شده، شایسته گرفتن جایزه جا
بزند؛ اما دینی که به سیاست و هنر، رها از قدرت، و بنا به موازین حق
متعال می نگرد، هرگز نمی تواند خویشتنداری را از کف بدهد. من
نمی دانم چرا طرفداران آمیزش سیاست و دیانت، پاره ای اوقات قرار خود
را فراموش می کنند.

۸. فروش فیلم، هرگز برای من معیار و نشانه ای دال بر ارزش های
خلاقانه نبوده است، بلکه به عکس چه بسا بیانگر سلیقه عامیانه ای شده
که به هنر و خلاقیت ربطی ندارد. سینمای جذاب برای من، سینمایی
نیست که عامه پسند باشد؛ اما کسانی که مردم پسند بودن یک فیلم
برای آنان مهم ترین ارزش به شمار می آید، نباید در برابر اخراجی ها یک
بام و دو هوا رفتار کنند.

سال پیش، فیلم آتش بس خانم میلانی، در فروش، گوی سبقت را ربود
و امسال اخراجی ها. به نظرم هر دوی این فیلم ها در نکته ای مشترک اند؛
اینکه هر دو فیلم خوبی نیستند؛ هر دو آثاری پر از شعار و دارای هزار و
یک مشکل از نظر ارزش های ساختاری اند؛ با این وصف، هر دو آثاری
جالب توجه برای عامه مردم و سرگرم کننده بوده اند، بله ما نمی توانیم
یک بام و دو هوا رفتار کنیم ….

۹. چه بخواهیم چه نه، اخراجی ها به یک پدیده سینمای ایران تبدیل
شده است. این فیلم عامه پسند، از زوایای گوناگون قابل بررسی است؛
برای رفتار نسبت اخراجی ها با فیلم ها پرفروش دیگر و تشابه آن با فیلم
مارمولک و لیلی با من است چیست؟ یا علت فروش آتش بس و
اخراجی ها کدام است؟ درباره تشابه لیلی با من است و اخراجی ها
می توان گفت، این دو شباهت هایی با هم و تمایزهایی از هم دارند.
شباهت شان شوخی با فضای جبهه و نفی توهم قداست آمیز بودن است
که گویا هر آدمی که به جبهه رفته، فرشته ای بوده که از آسمان ایمان به
زمین فرود آمده و از دم همه از پاکان بوده اند و … و تمایز این دو در
اندازه های متفاوت کار هنری است.

لیلی با من است، فیلمی است با اجرای درست، روایت سنجیده،
شخصیت پردازی دقیق و توان های آفرینشی؛ اما اخراجی ها مشکلات
عدیده ای در این قلمرو دارد. هر چه روند تحول انسان در «لیلی با من
است» منطقی است؛ در اخراجی ها سرسری است. با این وصف، از منظر
نگاه، اخراجی ها چیز جذابی دارد که لیلی با من است، فاقد آن است و آن
تأکید اخراجی ها بر سماحت و تساهل است که به کانون اصلی همدلی
قشرهای گوناگون مردم با آن، و هسته جذابیتش برای عامه بدل شده
است. اگر ده نمکی اخراجی ها را به حاج اسماعیل دولابی تقدیم می کرد،
حق داشت، زیرا کانون اصلی موفقیت فیلم، پیام تساهل و سماحت است
که ده نمکی پای منبر ایشان آموخته و هر آدم زیان دیده از نگرش
خشونت گرا و جزم و خودپرستانه را، با لحن شوخ و سرگرم کننده و عامه
پسندش، جذب می کرد. ده نمکی به اندازه خود از آن عارف گرانقدر و
دلباخته بهره برد و همین مسئله به روحیه ای خواهان تحمل دیگری
بدل شده که عامل موفقیت فیلم اوست و کاش حاج اسماعیل بیشتر زنده
می ماند و …

۱۰. من فیلم هایی را که قرار است نقد کنم، بیش از دو بار نمی بینم؛ اما
ممکن است فیلمی را که دوست دارم، سه بار ببینم. اخراجی ها را سه بار
دیده ام. فیلم را دوست ندارم؛ اما از آن منزجر هم نیستم و فکر نمی کنم
که اخراجی ها یک فاجعه است. در واقع کنجکاو بودم که دریابم چرا مردم
با ولع، شوق و ذوق به دیدنش می روند. حرف ده نمکی را هم قبول دارم که
اخراجی ها، هیچ کاری نکرده باشد، رونقی به کار و کسب سینماداران
ورشکسته داده است. اصلاً هم مایل نبوده ام چشم هایم را بر واقعیت
فیلم ببندم و منکر ویژگی عامه پسند بودن و جذابیتش برای انبوه
تماشاگران شوم. من خود این فیلم را یک بار در جشنواره، با منتقدان
سینما و با دیگر با یکی از دوستانم که دانشجوی دکترای رشته
الکترونیک در دانشگاه برلین و کارشناس بنیاد ماکس پلانک و دستیار
استادان خود، و جوانی هوشمند، معتدل، اهل کتاب و روشنفکر است و
برای تعطیلات نوروزی به ایران آمده بود و بار سوم با همسرم و دوستان
متدین مان تماشا کرده ام. هر سه بار سالن سینما پر بود از خانم ها و
آقایان امروزی در کنار مردان و زنان سنت گرا و اهل ایمان و هر سه بار
صدای قهقهه و خنده سالن ها را پر کرده بود، پس بیشتر حیرت می کردم
و حتی می دیدم پاره ای از دوستان روشنفکرم که موقع تماشای فیلم به
زور جلوی خنده شان را می گرفتند و بالاخره دو سه جا اختیار از کف وا
می نهادند و فیلم را با لقب بی مزه، مورد داوری قرار می دهند؛ اما عیناً
شاهد بودم، هر سه گروهی که با آنها فیلم را دیدم، هم خندیدند و هم
متأثر شدند. چنین بود که در یک تجربه شخصی، کنجکاوی من شدت
گرفت، که چرا فیلم بدی مثل اخراجی ها که مشکلات عدیده ای در
فیلمنامه دارد، این چنین بسیاری را جذب می کند و به پرفروش ترین
فیلم تاریخ سینمای ایران بدل می شود؟ این مسئله را که دیگر نمی توان
انکار کرد. مردم اگر از فیلم بدشان می آمد، نمی رفتند تا آن را ببینند.

پس بهتر است به جای روش های جهان سومی و چشم فرو بستن به
واقعیت نادلخواه و بهانه جویانه نگریستن، پدیده اخراجی ها را دقیقاً به
عنوان یک پدیده، کالبد شکافی کنیم. این سخن که اگر اکنون فیلمی
سکسی نمایش دهند یا اثری با بازی بهروز وثوقی یا گوگوش به اکران
برود، از اخراجی ها هم بیشتر فروش می کند، البته استدلالی بیش از
اندازه نخ نماست.

اخراجی ها در شرایط یکسان ممیزی در ایران با فیلم های دیگر رقابت
کرده و گوی سبقت را ربوده است؛ تازه مگر همه فیلم های چیچو فرانکو
پرفروش بوده اند؟ یا همه فیلم های هندی خوب می فروشند؟ یا همه
فیلم های لاندوبوزانکا فروش خوبی داشته اند؟ بالاخره فیلمی که
می فروشد، در خود عناصر جذابی برای عموم دارد که هر منتقدی موظف
است، با دقت آنها را تحلیل کند. و بدیهی است که تنها نگرشی
پوپولیستی که عامه پسندی را معیار سینما می داند، در تحلیل علل
فروش یک فیلم پر لکنت، لنگ می زند. من شخصاً مردم پسند بودن را
فضیلتی هنری برای فیلم نمی دانم. راستش را بخواهید، طی تماشای
اخراجی ها، جاهایی به خاطر یک وضعیت شخصی با دیالوگ های فیلم
احساس همدلی می کردم. بله همدلی با اخراجی ها و شعارهایش!

آیا میل دارید پاره ای از این شعارهای فیلم را که برای افراد در معرض
هتک و وهن مدام دلنشین است، باز بنویسم:

… احرام دگر بند ببین یار کجاست

برادر نرگس: گنده لات محل یک شبه عابد و زاهد شده…

آمیرزا (حاجی بابا): «چرا نشود، مگر ندیدی خیلی از مجید بدترهاشان،
یک شبه حُرّ شدند و خیلی بهتر از من و تو، یک شبه خر شدند؟ فاصله
حریت و خریت فقط یک نقطه است…».

فیلم سرشار از نفی نگرش متعصبانه است و جا به جا دل مردم عادی را
که زاهد و عابد نیستند وحق حیات می خواهند، خنک می کند. این
حرف ها، به اضافه همه حرف هایی که برادر متعصب و ظاهر بین درباره
خاطرخواهی مجید می گوید که «عشق نیست و هوس است»، و همه
جواب هایی که پدرش در مخالفت با او می دهد، بالاخره به آنجا می رسد
که همه کشمکش های بین حاجی خشک اندیش (شریفی نیا) که مدام
به مجید سوزوکی و رفقایش سرکوفت می زند که جای شما همون چاله
میدونه و نه جبهه که جای آدم های پاکه … و همه جواب های مجید و
همراهانش که خدا را بزرگ تر از حاجی می بینند: «… اگر خدا بطلبد من
هم می رم» از جمله همین حرف های مردم پسند است. این «من هم
می رم»، بیان عامیانه پذیرش بخت گمراه و نگون بختی «من» است که
با این وصف امید به توفیق خدا دارد و حاجی و حاجی ها و هر قدرتی را
خدا نمی داند … و نمی ترسد که به آنها گوشزد کند که خدا نیستند و
می توان به آنها گفت: بالای چشمتان ابروست!

حال فکر نمی کنید که این واکنش، حرف دل بسیاری مردمی است که
مدام از سوی حامیان «دین» تحقیر شده اند؟ و طول و عرض جغرافیایی
دین شان، نفس و ذهن و تمایلات فردی شان بوده است؟ و فکر
نمی کنید که آن واکنش حافظ، در برابر مبارز الدین محمد و خشونت های
آن سلطان که به عصیان حافظ علیه زهد و سجاده آلوده به خون و
تعصب کور کشیده شد و در هر بیت از شعرش، زاهد، محتسب و شیخ را
کنار هم نشاند، نتیجه همان فشارها و فخرفروشی های خدا پرستانی
بوده که بت نفس خود و قدرت خود و نه خدا را می پرستیدند و دین را
وسیله تفاخر و سلطه دیگران می کردند؟

مردم نشان می دهند که به کسی چک سفید نمی دهند، و به
روشنفکران به صرف روشنفکر بودن یا به افراد حزب اللهی به صرف
حزب اللهی بودن اقبال نمی کنند. برایشان ده نمکی با میلانی و
اخراجی ها با آتش بس فرقی ندارد، وقتی مهم ترین مسئله این فیلم ها
«حرف شان» است، حرفی که گویای گره و مشکل دوران به شمار می آید،
هر کس هر یک از این مشکلات را به هر شکل بیان کند که اندک
جذابیتی داشته باشد، با اقبال رو به رو خواهد شد.

به نظر من آتش بس از نظر سینما، همانقدر فیلم بدی است که
اخراجی ها. تفاوت در ایدئولوژی دو فیلمساز است و حال می بینیم که
مردم به این هم بهایی نمی دهند؛ مثل اینکه راستی گربه باید موش
بگیرد و فرق نمی کند، سیاه باشد یا سفید. کار داوری کفر و دین با
خداست. مردم می گویند: مشکلات و دردهای ما را با زبانی ساده و
سرگرم کننده ولو در حد یک فیلم هندی و ساده لوحانه بیان کنید. در
شرایط حاضر، ما را خوشحال خواهید کرد و پاداش اش فروش میلیاردی
فیلم شماست نوش جان! مهم ترین علت فروش اخراجی ها همین است.

گویی مردم می گویند، امور مسلکی نباید آنها را از حق حیات و حقوق
اجتماعی شان محروم کند؛ اما نگرش تعصب آلود چیز دیگری را نظر
دارد. حاجی می گوید: اینها مستحبات و واجبات دین را نمی دانند، چرا
باید بروند جبهه … این همان نگرش کور است. به نظر من در اینجا جبهه
برای بسیاری تماشاگران که علاقه ای به جنگ ندارند، یک نشانه است.
جبهه یعنی حق عمل اجتماعی، حق حضور و انتخاب، مشارکت و
کارکردن. آیا این پیام را گرفته اید؟ در عوض موضع امام جماعت حرف
دل مردم است: ما نباید خار راهشان باشیم؛ وگرنه اعلام می کردیم
فرشته ها بیایند …

آیا واقعاً حاجی (شریفی نیا) نگران آن است که این غیر خودی ها جبهه
را به لجن بکشند؟ یا در فکر قدرت، سیطره، تکتازی و منافع فردی خود
است که دین را ابزار سلطه و قدر قدرتی کرده است؟ خود را عین اسلام
نشان می دهد. ده نمکی او را آدم ریاکاری نشان می دهد و دل مردم را
خنک می کند. او به هر دلیل، به سبب آرمان گرایی، به سبب حضور در
جبهه ها و لمس واقعیت های گوناگون یا تأثیر آقای دولابی، بالاخره پس
از جزمیت های طولانی و چسبیدن به گریبان این و آن، و معلول ها را گم
کردن، حالا می کوشد دین خود را نسبت به آگاهی هایی که به کف آورده،
ادا کند و به جای اذیت و آزار این و آن، با نگرش های بنیادین تعصب آلود
در حدّ و اندازه بینش و باور خود و با فرهنگ هایی که نادرست،
خودپرستانه و متحجر یافته، مقابله و ستیز کند و این همان نکته
محتوایی فیلمنامه است که علیرغم لحن ساده و حتی گاه سطحی و
شعاری اش، برای بسیاری دلچسب به نظر آمده است. حال از این
واقعیت خواه پند گیریم، خواه ملال.

حاجی (شریفی نیا) سرگذشت آکاردئون نوازی را که پس از توبه، خود را
به کوری زده، و رفتار حاجی بابا (آمیرزا) را که منش و معرفتی باطنی گرا
دارد، درک نمی کند و آن را مار در آستین پروردن می نامد. نظیر برخی
آقایان که به محض بررخورد با نکته ای نادلخواه، آن «دیگری» را مطرود
و «مار» می نامند که در آستین جمهوری اسلامی پروده می شود و اصلاً
نمی اندیشند که زیستن اندیشیدن و انتقاد، حق طبیعی و الهی
آدم هاست و انتقاد با انتقام یکی نیست. حاجی افرادی چون مجید
سوزوکی و آدم های غیرخودی را اشرار می داند، برای همین کشمکش او
علیرغم پا در میانی امام جماعت و آمیرزا، برای گسیل داشتن دار و دسته
لات ها به جبهه ادامه می یابد و در اتوبوس فریاد می زند:

«خدایا جبهه ها را از لوث وجود اشرار مصون بدار» یا «مگر شما ستون
پنجم دشمن اید». بله ستون پنجم! و تنها برای آنکه آنها توصیف های
عامیانه می خوانند، آرزو می کند: «میله داغ بکنند توی حلقوم آنان»!

حالا در نظر بگیرید جوان دوستدار «کریستی برگ» را که بارها شنیده،
قرار است میله داغ توی حلقومش بکنند، با همذات پنداری، خود را
همدرد مجید سوزوکی می بیند. هر چند میان این غیر خودی با آن
غیرخودی فرق بسیار باشد؛ اما درد هر دو در برابر برداشت بسته و دگم
یکی است. فیلم مملو از این کشمکش ها بین نشانه ها «خودی» و غیر
خودی است که همواره کارگردان جانب غیر خودی ها را می گیرد. او هرگز
به ما نمی گوید که ورق بازی کردن خوب است، و زندگی و عادات سوزوکی
درست است، بلکه از برخورد دگم، جهالت بار، خودخواهانه، قدرتمدارانه،
سلطه جویانه و غلوآمیز افراد متحجر با عادت های زندگی غیرخودی ها
انتقاد می کند.

زمان فیلم روزهای آخر جنگ است؛ حدود بیست روز مانده به پذیرش
قطعنامه. آن سال های نخست جنگ و جوانان و نوجوانان سراپا شوریده
و آرمانخواه، بسی شهید شده اند: حاجی تا حالا کجا بوده؟

فرمانده ای که تفکری بسته دارد، سر اینها فریاد می زند که ریشه در آب
دارند و تا حالا کجا بوده اند. یکی از لوده ها می گوید: برای شما دعا
می کردیم!

در این بین بینش متعادل از آن «آمیرزا»، «امام جماعت» و «سید»
است که معتقداند، مملکت متعلق به این «دیگراندیشان» هم هست.
امیدوارم روشنفکران ناراحت نشوند که چرا مقام مقدس دیگر اندیشی به
مشتی لات و لوت داده شده است. ظاهرا این نگاه همذات، نگاه حاجی
است که خود را تافته جدا بافته می داند. بدیهی است که در این میان من
ستایش گرلمپنیسم نیستم؛ اما حق حیات هرگز متعلق به خواص و قشر
خاص نیست. همین حرف ده نمکی نیز برای عموم جذاب است. مردم از
نگرش پوپولیستی او خوششان می آید، زیرا وجهی از حقیقت در آن نهان
است.

وقتی مجید سوزوکی می گوید: حاجی! جبهه جبهه که می گفتید این
بود؟ نخواستیم ما! و شاکی می رود …

دریغا که ده نمکی برای پالایش ساختار روایت و ساختار بصری و
عناصر مهم فیلمنامه اش مسئولیت کافی به خرج نداد.

به نظر من نشان دادن این کاستی های فیلم ضروری است و اگر
ده نمکی، برای ارزش های دیدگاهی اش اعتباری قائل است، باید به
اجرای درست و ترمیم عوامل پیش پاافتادگی و سطحی نگری فرم و
محتوایش اقدام کند.

بدیهی است در جوّی از بدگمانی، به نظر می رسد که دیگران قصد
فریب او را دارند؛ اما چنین نگاهی مغایر قراردادی است که فیلمش بنا
می نهاد، پس بهتر است که به حرف دیگران با دقت گوش دهد.

مجید سوزوکی شهید می شود و این برای ده نمکی کافی است؛ اما
اتفاقاً برای یک فیلم، چنین پایانی اصلاً نجات بخش نیست و نمی تواند
ضعف های متعدد فیلم را پرده پوشی کند، پس به اصل موضوع بپردازیم:

دلایل من در مورد کاستی های اخراجی ها

اخراجی ها را با همان انبوه مترو میزان هایی که غالبا کتاب های درسی
سینما، در اختیار بینندگان فیلم ها و داوری فیلمنامه ها می گذارند یا
موازینی که هر خواننده ساده دانیل آریخن از آن باخبر است، می توان
بررسی کرد. البته پول و امکان فیلم سازی، از یک کارگردان غیر جذاب،
کارگردانی جذاب نمی سازد و ده نمکی نشان می دهد که به هر حال برای
مردم سینماگری جذاب است و می تواند با رفع کاستی هایش، یک
فیلمساز اجتماعی شجاع باشد.

موضوع فیلم «اخراجی ها»

مشتی افراد موسوم به لات و لوت، خلاف، دزد و معتاد، با نیات غیر
حسنه، راه به جبهه می برند؟ اینکه گفتن ندارد و نه افتخاری است برای
جبهه؛ نه فضیلتی است برای حقه بازان و نه حقه بازی قابل ستایشی
است. پس چه؟

ظاهرا قرار است فیلمنامه گامی به پیش بگذارد و به ما بقبولاند:

۱. درباره گوهر آدم ها نباید داوری شتابزده کرد و باید به آنان امکان
رشد و تحول داد.

۲. دفاع مقدس فضایی الهی بوده که موجب بیداری روح و فطرت پاک
و پنهان مانده جوانانی می شده که به سبب نظم اجتماعی و عوامل
تربیتی گوناگون، به راه خلاف افتاده بودند؛ یعنی جبهه ها بستر و
آزمایشگاه تحول فطری افراد پاک بوده است.

۳. ایمان، جوانمردی، فداکاری و پاک سرشتی امری درونی و قلبی است
و با آداب خشک و منجد اهل ظاهر یکسان نیست. فاصله ای بین گفتار و
کردار وجود دارد و رفتارهای ظاهراً شریعتمدارانه و پر از کبر و خودپرستی
و نفسانیت و برتری طلبی و نگرشی مستبد و فرما نفرما و امتیازجو که
امور باطنی و اخروی را به دستمایه قدرت و جاه و مقام دنیوی تبدیل
می کند، درپایان برابر عمل ایثارگرایانه و شجاعانه و توأم با خلوص نیت
کم می آورد و در واقع مردان فروتن و اهل عمل بودند که چراغ پیروزی و
پرچم سرفرازی را در جبهه روشن و در اهتزاز نگاه داشتند و جان خود را
فدا کردند و به دیگران درس خلوص دادند و … اینها ایده های خوبی
است؛ ولی با آنها، هم فیلم خوب می شود ساخت و هم فیلم بد.

آیا اخراجی ها با زبانی درست، منطقی، موءثر و اقناع کننده برای کسانی
که فراتر از احساسات ساده، کنجکاوانه فیلم می بینند و از تعقّلی حتی
متوسط در شناخت سینما برخوردارند، این مدعیات را تصویر و روایت
می کند؟ یا روایت اخراجی ها فضا سازی، شخصیت پردازی و
کشمکش هایش در سطح سریال های میانمایه تلویزیونی و پر از اشتباه و
خطاست؟

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.