پاورپوینت کامل وعده های پوشالی سرزمین موعود ; نگاهی به نابرابری حقوق زنان یهودی در سرزمین اشغالی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وعده های پوشالی سرزمین موعود ; نگاهی به نابرابری حقوق زنان یهودی در سرزمین اشغالی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وعده های پوشالی سرزمین موعود ; نگاهی به نابرابری حقوق زنان یهودی در سرزمین اشغالی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وعده های پوشالی سرزمین موعود ; نگاهی به نابرابری حقوق زنان یهودی در سرزمین اشغالی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۳

کتاب «گذشته، حال و آینده زنِ یهودی» یکی از کتاب های اندک
شماری است که به وضعیت زن در ادیان نظر دارد. نویسنده کتاب، خانم
ناتالی رین، به مدت ۵ سال در سرزمین های اشغالی زیسته و از حال و
هوا و فراز و فرود مسائل حقوقی زنان آگاهی یافته است.

وی، از وضعیت نابسامان حقوقی زنان در آنجا و وعده های دروغین
صهیونیست ها می نویسد و با منابع دست اولی که آورده است نشان
می دهد چگونه غاصبان یهودی با استفاده ابزاری از زنان، فرودست
کردن جنس مؤنث و بی حرمتی به «انسانیت» زن برای رسیدن به
خواسته های خویش بهره گرفته اند.

صهیونیست ها، برای پروژه مهاجرت و غصب، از انجام هیچ عمل
فرومایه ای فرو گذار نکرده اند و با شعارهایی همچون رسیدن به
«سرزمین موعود» و برپایی «آرمان شهری» برای زنان و مردان ـ بلکه
برای همه انسان ها ـ یهودیان سر تا سر جهان را به فلسطین گسیل
داشتند. افرادی که به گفته نزار قبانی «حتی از جهنم فرا خوانده شدند تا
آرامش سرزمین مسالمت خواه و صلح طلب فلسطین را بر هم زنند».

این کتاب ـ که خانم سهام منصور آن را به عربی برگردانده است ـ نه
تنها از نظر بررسی حقوقی زنان یهود شایان اهمیت و اهتمام است، بلکه
شمایی کلی و واقعی از تاریخ مهاجرت یهودیان، کمک های غرب و به
ویژه ایالات متحده امریکا، برای استمرار سلطه غاصبان، جنگ عرب و
اسرائیل، وضعیت زنان دروزی و عرب مناطق اشغالی، انتخابات و
مسائل از این دست ارائه می دهد.

نویسنده، در بخش های ۲۰ گانه کتاب، وضعیت گذشته زنان و مردان
یهودی را در کشورها و مناطقی که می زیسته اند، اوضاع کنونی زنان
یهودی در فلسطین اشغالی و آینده تلاش های زنان یهودی را برای
دستیابی به حقوق خود بررسی کرده است. خوانندگان پس از خواندن
این کتاب شگفت زده می شوند که چرا زنان یهودی که گاه متهورانه برای
رسیدن به خواسته های خود تلاش کرده اند، هیچ گاه از وضعیت
اسف انگیز زنان عرب و دروزی ـ که دست کم هم شهری های آنان به
شمار می آیند! ـ دفاع نکرده اند. مگر نه این است که دفاع از حقوق زنان،
بخشی از دفاع از حقوق بشر است!؟

۱. هنگامی که تاریخ یهود و چگونگی تشکیل صهیونیزم را بررسی
می کنیم، جایگاهی برای «زنان» نمی یابیم، زیرا در فرهنگ یهودی، زن
جایگاه انسانی مناسبی ندارد. در عهد قدیم، تنها دو سِفر به زنان
اختصاص یافته است ـ چهار اصحاح برای روث Roth و ده اصحاح برای
استیر Esther.

یهودیت، تنها از دیدگاه مردانه بررسی شده است و نقش تاریخی
فرهنگ یهودی ویژه مردان است. نیز تأویل های کلان و پی در پی و باز
تأویل قوانین، عادت ها و سنت های یهودی همگی درباره مردان و روبه
سوی آنان دارد. زبوروسکی Zborowskiو هرتزُگ در این باره
می نویسند: «زن و مادر نیکو، در انجام کارهای مردان، به ایشان یاری
می رسانند. زن، مسئولیت اجرای کار منزل و آیین های خانوادگی را بر
عهده دارد حتی هنگامی که مردان در صدد انجام مراسم بر می آیند، این
زنان اند که همه چیز را برای مردان فراهم می کنند. آیین های مذهبی،
تنها در منزل برای زنان ضرورت می یابد و گرنه این اعمال، در بیرون از
خانه شامل زن نمی شود و حتی لزومی ندارد که از آنها آگاهی یابد.

افزون بر این «زن حتی آزادی عمل را در جشن های مذهبی خانگی
ندارد. زن در فرهنگ یهود حتی اگر از عهده حل مشکلات خود برآید
باید با یکی از مردان ـ شوهر، پدر، برادر، خاخام و یا یکی از علمای یهود ـ
مشورت کند. بدین معنا زن حتی در امور شخصی خود اختیاری
ندارد».

از دیر باز، و در همه کشورها و سرزمین هایی که یهودیان از حقوق مدنی
خویش محروم بوده اند، سلطه، نفوذ و تصمیم گیری در دست دیر نشینان
و بزرگان کنشت ـ یعنی مردان ـ بوده است.

در هیچ دیری، از زنان انتظار نمی رفت حضور یابند. در واقع، زن از
انجام همه نیایش ها ـ به جز روشن کردن شمع در خانه و آن هم در
شب های شنبه ـ مستثنا و معاف بود. تأویل یکی از خاخام ها در این باره
خواندنی است: «هنگامی که پسران یهودی به سن بلوغ شرعی (اتمام
۱۳ سالگی) می رسند، واجبات آنان می آغازد. پسر بالغ با پا نهادن در
این سن می تواند تورات را برای دیگران بخواند و طلسم نهد… اما زنان،
از بیش تر واجبات معاف اند. البته معاف بودن ایشان، نشانه فرودست
بودن آنان نیست و با توجه به این مبدأ تلمودی «کسی که به کار دینی
مشغول است از دیگر واجبات معاف می شود» باید گفت که وظیفه زن، به
خودی خود مقدس است و از انجام سایر واجبات دینی بی نیاز می باشد.
سن شرعی دختران یهوده پس از اتمام ۱۲ سالگی به علاوه یک روز
می آغازد و جشن و آیین ویژه ای به همراه ندارد».

به نظر ناتالی رین، یهودیت آشکارا حقوق مشارکت زنان را در کنشت
زیر پا می نهد تا مبادا از نقش خدمتکاری، خانه داری و جان کندن در
مسائل خانه و خدمات رسانی به مردان فرو گذار کند. و از آنجا که کنشت،
سلطه و چیرگی اجتماعی و پذیرش این دو مسئولیت گران را بر گردن
مردان می نهد به ایشان جایگاه ویژه ای می بخشد و آنان را از احترام
کامل برخوردار می کند. دین یهود به انقیاد و سر سپردگی فرمان می دهد،
و فرمانبرداری زنان از مردان تنها بر شأن و منزلت مردان می افزاید و از
سوی دیگر، زنان یهود را به فرمانبرداری، فروتنی و تسلیم شدن فرمان
می دهد. نویسنده، در این بخش به فشارهای فراوانی که علیه یهودیان ـ
به ویژه در روسیه ـ انجام پذیرفته است اشاره می کند که چگونه بر آن
شدند تا به فلسطین روی آورند. در این میان ،فشار بر زنان چند چندان
بوده است: «… و از آنجا که توانایی و اجازه خواندن شریعت الهی، که معیار
اساسی جایگاه انسان ها است، در دسترس و توانایی زنان نبود، زنان، به
طور خودکار، از عزت و احترام اجتماعی محروم شدند… مردان یهودی از
لقب Reb بهره مند بودند ولی برای زنان هیچ لقبی وجود نداشت و آنان را
با نام همسران خویش خطاب می کردند (ساره زن اسحاق) و بدین سان،
زنان در سایه شوهر خویش روزگار می گذراندند. از آغاز تولد برای دختران
در خانه جایگاهی معین نمی شد، بلکه هم چون باری بر دوش خانه
سنگینی می کردند و آینده ای جز ازدواج و زاییدن فرزندان بیش تر
نداشتند. زن مجرد هیچ هویتی نداشت و از هیچ گونه فن و مهارت و
آرزویی برخوردار نبود. از سوی دیگر، ازدواج نیز خواری و بی حرمتی زنان
را به همراه داشت. تصمیم گیری برای ازدواج دختران، پیش از آگاهی
خود دختر در این باره میان پدران و دلالان شتیتل انجام می گرفت و
غالبا نخستین دیدار عروس و داماد، در روز ازدواج صورت می گرفت.
پیش از این دیدار، بر سر مهریه و توانایی داماد بر نفقه همسر خود چانه
زنی ها و مجادله ها بالا می گرفت. دختران، از انتخاب همسران آینده
خویش محروم بودند و چون سربار خانواده به شمار می آمدند، زود هنگام
به خانه شوهر رهسپار می شدند و با مردانی ازدواج می کردند که با آنان
تفاوت سنی فراوانی داشتند. در روز ازدواج، موهای زنان را ـ و تا پایان
زندگی ـ می تراشیدند و از این رو ناچار می شدند به جای آن از کلاه
گیس های نامناسبی استفاده کنند که چهره آنان را زشت می کرد. بدین
خاطر چنین می کردند که مبادا موجبات فریفتن مردان به وجود آید.
بی گمان در این گونه ازدواج ها، هیچ گونه امیدی برای حسن معاشرت و
الفت و نزدیکی یافت نمی شد. اما پسران، از کودکی به کنشت فرستاده
می شدند تا از آیین و مذهب یهود آگاهی یابند و جایگاه مناسبی در
جامعه پیدا کنند.«شتیتل، از دیدگاه مردان به خود می نگریست و درباره
خود با زبان مردانه سخن می گفت. بر پایی چنین مکانی برای فرو دست
کردن زنان و شهروندان درجه دوم نامیدن آنان بود. مردان هماره
سپاسگذار خدا (یهوه) بودند که آنان را زن نیافریده است».جاری، زن
یهودی پس از ازدواج تنها به حفظ نسل یهودی می پرداخت و از آنجا که
خانه داری و انجام مقدمات آیینی بر او واجب و ضروری به شمار
می رفت، قدر دانی و سپاس هیچ کس را به همراه نداشت. زن یهودی
ناچار بود برای روابط عاطفی خود با فرزندان خود ـ که نسبت به مادرشان
از عزت و احترام بیش تری برخوردار هستند ـ مدارار کند و عاطفه و
احساس گمشده خویش را در روابط با فرزندان بیابد. مردان یهودی به
تعصب های دینی خویش از رهگذر راهبردها و رویکردهای عقلانی که
بر فهم فلسفه دین و پویایی استوار بود، دست می یازیدند ولی زنان ـ که
حتی از کمترین تفسیر منطقی برای انجام آیین ها برخوردار نبودند ـ
زندگی محدود و خفقان آوری داشتند، گویی از این بردگی گریزی نبود.
برای زن، هیچ گونه تجربه ای میسر نبود، بلکه همواره سایه شوم ترس را
بر بالای وجود خویش احساس می نمود. مردان یهود با پرداختن به
آیین های خود از بارسنگین خانواده شانه خالی می کردند بدون اینکه
بدانند زنان خویش از ابزارها و مهارت های ضروری حمایت خود
برخوردار نیستند: «اگر چه زنان کاملا در تحمل بار اقتصادی خانواده
شرکت می جستند اما این مسئله هیچ نقشی به آنان نمی بخشید و
تأثیری در روند زندگی ایشان نداشت. تنها مردان بودند که از حمایت و
صیانت اجتماعی برخوردار بودند… اما گمان نمی رفت زنانی که می باید از
فضیلت و وقار خود دفاع کنند چگونه از پس این مهم بر می آیند».

بطلان پندار مردان یهود در توانایی دفاع زنان از خویشتن خویش به
هنگام هجوم نیروهای روسی به یهودیان در سال ۱۸۸۱ میلادی نمایان
شد. در آن روز که مردان یهود آن منطقه به آیین های خود در کنشت
می پرداختند، گروهی بر زنان تاختند و به کشتار آنان پرداختند.

در نیمه نخست قرن نوزدهم میلادی، تنها راه رهایی زن یهودی،
گریختن از خانه با فردی غیر یهودی بود که بی گمان، تاوان سنگینی به
همراه داشت و پذیرش این خطر، تجربه های ملال آور و جان کاه بود.

با مرگ نیکولا در ۱۸۵۵، روسیه بر آن شد تا تغییراتی در اوضاع درونی
کشور دهد و هر چه بیش تر با اروپا ارتباط یابد. از میان تحولات انجام
شده می توان به آزادی نسبی یهودیان در دهه ۷۰ قرن نوزدهم یاد کرد.
برخی از جوانان یهودی به شهرهای بزرگ تر پا گذاشتند و پاره ای از
مهارت ها را فرا گرفتند و در عرصه های سیاسی و اجتماعی رخ نمودند و
روش های کهن زندگی و پوشاک خود را به شهر نشینان نزدیک تر کردند
و به افق های زندگی خویش گستردند.

اسکندر دوم، پای این گروه را به دانشگاه ها و فراگیری مهارت ها گشود.
روزانه از جمعیت شتیتل کاسته می شد و بسیاری از یهودیان از راه های
غیر قانونی به امریکا، فرانسه و انگلستان می گریختند. «از سال ۱۸۲۰ تا
۱۸۷۰ در حدود ۷۵۰۰ نفر از یهودیان روسیه و لهستان به امریکا
کوچیدند و در سال ۱۸۷۱ تا ۱۸۸۰ این تعداد به ۴۰۰۰۰ نفر رسید. در
یک دهه پس از این، شمار به ۱۳۵۰۰۰ تن رسید و از سال ۱۹۰۱ تا
۱۹۱۰ تعدا یهودیان آن مناطق از مرز ۷۰۴۲۴۵ نفر تجاوز کرد».در
این میان، اندیشه سیاسی یهودیان رو به سوی سوسیالیزم، کمونیزم،
آنارشیزم و انقلاب نهاد. زنانی که از مصائب پایان ناپذیر شتیتل رها شده
بودند آرزومندانه در پی آزادی می گشتند. گروهی از این زنان، آزادی را در
انقلاب، شرکت جستن در عملیات تجسسی و یا رسیدن به مادیات بهتر
در ازدواج با مردان ثروتمند می پنداشتند. پاره ای از یهودیانی که به
گروه های سیاسی چپ پیوسته بودند در پی رفع تبعیض و کاستن فشار
نژادی بر نژاد سامی شدند. گروهی دیگر، تنها راه رهایی را بریدن از
یهودیت پنداشتند و گروه سوم آینده خویش را در گرو احیای مفاهیم
صهیونیستی.

با افزایش بحث و گفت و گوها پیرامون تشکیل یک کشور، گروه های
کوچکی از یهودیان افراطی که زندگی بر آنان تنگ آمده بود، هوای رفتن
به فلسطین را در سر پروراندند. این گروه، سختی های فراوانی تحمل
کردند و به سان انسان های نخستین در فلسطین زیستند. مالاریا و مار و
عقرب گزیدگی را به جان خریدند و بی گمان در این جهنم که آنان را به
یاد شتیتل می انداخت هر گونه اندیشه ای در باب آزادی زنان و مساوات
ناممکن بود. خانواده ها، دختران خویش را که به تازگی آزادی را در اروپا
تنفس کرده بودند، می فریفتند و آنان را رهسپار سرزمین موعود
می کردند. زنان در این سرزمین می بایست با مشکلات بیش تری گلاویز
شوند.

۲. در اروپای شرقی، زنان یهودی از آزادی و فرصت های شغلی
برخوردارد نبودند. این زنان چنین می پنداشتند که با پا نهادن به سرزمین
موعود از کابوس نابرابری رهایی می یابند، اما به محض رسیدن دریافتند
که وعده هایی چون برابری و نگریستن به آنان به عنوان «انسان»
پوشالی است. گروه نخست مهاجران بین سال های ۱۸۸۰ تا ۱۸۹۵،
گروه دوم از ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۴ و گروه سوم بین سال های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۵
رهسپار فلسطین شدند: بلایای طبیعی، سرزمین های ترسناک، دشمنی
عرب ها با ایشان، حکومت فاسد عثمانیان، دشمنی دیرینه با جامعه
یهود باستان old yishuv، جهل به امور زراعت و مسایلی از این دست بر
مشکلات مهاجران افزود.

در حالی که مهاجران برای زنده ماندن به ستیز پرداخته بودند،
سردمداران جنبش صهیونیزم در اروپا در ناز و نعمت به سر می بردند و از
حال و روز قربانیانی که به فلسطین فرستاده بودند بی خبر. نخستین و
دومین گروه زنان مهاجر به سرعت دریافتند که از آزادی برخوردار
نیستند، بلکه حقا در میان بزرگان صهیونیزم جایی ندارند. جوزف باراتز
در این باره می آورد: «همه ما از زن و مرد گمان می بردیم با پا گذاردن به
فلسطین آرزوی دیرینه ما که همانا تغییر زندگی گذشته است، جامه
عمل می پوشد ولی پنداشتیم زن، آزادی و برابری را خواهد یافت و
دوشادوش مرد به کار کشاورزی خواهد پرداخت… ولی گروهی که رهسپار
فلسطین شدند تنها دو زن را به همراه خود آوردند یعنی تعداد لازم برای
۱۰ مرد که به سرویس دهی کارهای منزل و آشپزی و جز اینها بپردازند…
باید اعتراف کرد مردان مهاجر از لحاظ روحی و روانی آمادگی آزادی زنان
را نداشتند… و چنین حالت های روحی کار زنان را در به دست آوردن
حقوق پایمال شده خویش دشوارتر می کرد».

با آغاز مهاجرت، صهیونیست های اروپای شرقی ندای برابری جنسی
سر دادند ولی این وعده ها از چارچوب زبان بیرون نرفت. زیبورا باردوما
می نویسد: «در فلسطین، شیوه دگرگون شد و گسست هایی پدید آمدند.
آنجا، در تبعید گاه روسیه زنان و مردان «رفیق» و برابر بودند. هر دو گروه
توامان تلاش می کردند و سختی زندان و تبعید را به جان می خریدند اما
وقتی فرمان رهبران مبنی بر مهاجرت به فلسطین رسید ما به دو گروه
تقسیم شدیم؛ رفیقان مرد و رفیقان زن و چون بدانجا رسیدیم گروه
نخست به کار «آبادی سرزمین» گماشته شد و گروه دوم؛ یعنی زنان به
پشتیبانی از گروه اول. ما هماره این جمله را می شنیدیم: این کار (آباد
کردن فلسطین) به مردان بیش تری نیاز دارد و مردان، زنان بیشتری به
کار خواهند گرفت».

ناتالی رین، نویسنده کتاب از زبان زعمای یهود می نویسد که آنان به
مسائل اساسی فلسطینی اهتمامی نمی ورزیدند بلکه در پی یافتن
جایگاهی مناسب در غرب و رسیدن به خواسته های شخصی خود بودند.
در این میان، زنان آرزوی چندانی نداشتند و گمان نمی رفت بتوانند
خواسته های خود را بر آورده کنند. زنان ناچار بودند به زاد و ولد بیشتر
بپردازند و از این رو همواره در کار پرورش کودکان و خانه داری بودند و به
زودی دریافتند که نقش آنان از چارچوب کهن و سنتی گذشته فراتر
نمی رود: «کار در آشپزخانه، شستن لباس و جز اینها کارهای اساسی زنان
به شمار می رفت و تنها تفاوت میان گذشته و حال ایشان این بود که زنان
خانه دار علاوه بر آشپزی برای خانواده خود ناچار بودند برای ده ها و یا
حتی صدها خانواده دیگر آشپزی کنند».

هر چند زنان سومین گروه اندکی به خود آمدند اما بیکاری، گرسنگی و
مشکلاتی که در سال های ۱۹۲۶ و ۱۹۲۷ گریبان گیر یهودیان شد نقش
زنان را کم رنگ کرد و چنانچه کاری برای آنان به وجود آمد به خیاطی،
نساجی و خدمات منزلی محدود بود که دستمزد ناچیزی می گرفتند و اگر
چه با کراهت فراوانی به این کارها می پرداختند اما این دشواری ها، بیش
از این قابل تحمل نبود: «بگذارید اعلام کنم که زنان کیبوتز در آن
روزها، از کارهای خانه بیزار شده بودند، نه بدان خاطر که سخت می نمود
بلکه در شمار با کارهای دیگر آسان تر بود اما زنان از این کارها احساس
حقارت و خواری می کردند… اینان می خواستند به سان مردان به کارهای
دیگری گماشته شوند نه اینکه به آشپزخانه ها تبعید گردند».

با پایان یافتن دهه دوم مهاجرت، ناکامی و شکست در کردار و رفتار و
روان زنان آشکار شد زیرا کسی بدان ها اعتنا نمی کرد. آدامایون در سال
۱۹۲۹ و ۱۹۳۰ دو کتاب درباره شکست و ناکامی های زنان یهودی
نگاشت.

۳. اگر چه دموکراسی شعار یهودیان بود ولی سردمداران صهیونیزم
همچون بن گوریون و پیرل کاترنیلسون، هماره دیدگاه های خویش را بر
دیگران تحمیل می کردند و با تشکیل احزابی چون هستدروت زنان
دریافتند جایگاه و جایی در فلسطین اشغالی ندارند و حتی زنانی که به
خدمت نظام در آمدند و به پست های کلیدی می رسیدند از عزت و
تشویق چندانی برخور دار نبودند؛ نه در روزنامه ها نامی از آنان دیده
می شد و نه تندیس آنان را در میدان های شهر نصب می کردند. نیز، زنان
به درجه ژنرالی نمی رسیدند.

درست ۳۰ سال پس از آموزش های نظامی سخت زنان، تام بادون به
لحنی تحقیرآمیز می نویسد: «ما در صدد افزایش سربازان بودیم و گرنه
خیال ارسال زنان به جنگ را نداشتیم. بیش تر این زنان خرسندانه به
ماشین نویسی، منشی گری و کارمندی در پایگاه های نظامی و سر تا سر
بخش یهودی نشین فلسطین شرکت می جستند. دختران زیبا گلچین
شده و در دفتر کار افسران ارشد و یا روابط عمومی به کار گماشته
می شدند». اگر چه نظامیان جای مردان یهودی کنشت و آکادمی را
پر کردند اما نقش کم رنگ زنان در این نظام، نشان از عدم مشارکت آنان
در به دست آوردن قدرت و سلطه داشت.

۴. پس از سال ۱۹۴۸ میلادی، تنها پاره ای از ارزش های کهن یهودی
باقی ماند. دیدگاه رهبران و سیاست مردان صهیونیزم بسیار تنگ شد و
تنها به سیاست مهاجرت و دفاع ـ که یگانه ابزار پیش برد اهداف بود ـ
همت گماشتند. یهودیان در آن سال ها، واپس گرا و سلفی گرا شدند و
بیش از پیش به آیین ها و رفتارهای دینی خود چنگ زدند. افزون بر
مهاجرت از اروپا و امریکا، کوچیدن به فلسطین از مناطقی چون افریقا،
کردستان، ترکیه، سوریه و لبنان بالا گرفت. این گروه ها از تعصب دینی
فراوانی برخوردار بودند. بی گمان، مجموعه کوچکی از زنان که شعار
برابری سر می دادند از همیاری دیگران بهره مند نمی شدند. گروهی از
این زنان، به ویژه آنان که از اسپانیا و پرتغال آمده بودند، حتی کمترین
وجه و میراث مشترکی با سایر یهودیان نداشتند. صدای زنان با روی کار
آمدن افرادی هم چون بن گوریون، به گوش نمی رسید تا آنجا که یکی از
زنان عضو پارلمان به خاطر هدر دادن بخش زیادی از وقت خود پیرامون
مسائل زنان توبیخ شد. در مفاد بیانیه استقلال آمده بود: این کشور «با
چشم پوشی از دین، نژاد، جنسیت، جایگاه اجتماعی و سیاسی با همگان
به طور یکسان برخورد می کند». اما قوانین به هنگام تطبیق چنین نبود.
نیز، در قانون کار ۱۹۵۴ تا به امروز (زمان چاپ کتاب) بدان عمل می شود،
آمده است: «وزیر کار موظف است زنان را از همه کارهایی که به ایشان
آسیب می رساند، باز دارد» و بدین سان، و با ماده های قانونی «ممنوعیت
کار شبانه برای زنان» گاه از «۱۲ شب تا ۶ صبح می باشد» عرصه کاری
زنان تنگ تر شد زیرا به موجب این قانون، کارخانه داران از استخدام
زنان طفره می رفتند. از سال ۱۹۴۸، از نفوذ اندک زنان کاسته شد و هم
هنگام بر تشخص و احترام مردان یهودی افزون گشت.

۵. زنانی که از کشورهای شرقی به فلسطین آمده بودند در مقایسه با
زنانی که در شتیتل می زیستند عقب مانده تر و نا آگاه تر بودند. این زنان
چیزی درباره آزادی و شیوه های نوین زندگی نمی دانستند و نسبت به
زنانی که پیش تر آمده بودند فرمانبر دارتر، خموش تر و نامتمدن تر. بر
اساس آمار سال ۱۹۵۴ بیش تر زنان شرقی بی سواد بوده اند؛ ۲/۵۳ درصد
از زنانی که پیش تر مهاجرت کرده بودند و ۸/۵۷درصد آنان که پس از
این گروه به فلسطین کوچیدند به مدرسه نرفته بودند و تنها ۱۳ درصد از
گروه دوم مرحله ابتدایی را تمام کرده بودند. بی شک، این نسل
نورسیده نمی توانست به یاری زنان نسل کهن بپردازد. مهاجران، زمان
زیادی برای آشنایی با محیط زیست تازه خود از دست دادند ولی با این
همه، و در بخش تولیدات کشاورزی در روستاهایی که به این منظور
ساخته شده بودند (moshavim) حال و روزی بهتر از پیش (در کشورهای
اروپایی) نداشتند: «از میان ۱۷۱ روستای احداث شده بین سال ۱۹۴۸ تا
۱۹۵۱، تنها ۱۴ درصد (۲۴ روستا) از ویرانی رهایی یافتند». و از آنجا
که بیش تر یهودیان نافرهیخته بودند، اخلاقی سلفی گرا حاکم شد
«همگان به نوعی زندگی سنتی روی آوردند. نشانه بارز این زندگی
سکون، تدین، محسور شدن خانواده، تأثیر پذیری از این ارزش ها و
چنگ زدن به این زندگی بی روح بود. چهره اساسی آن گروه های یهودی
ـ که سرشتی محافظه کار و واپس مانده داشت ـ «حال» خویش را در
چارچوب گذشته نظاره می کرد… ارزش های سیاسی و اقتصادی رو به
زوال نهاد و در برابر ارزش های دینی و خانوادگی جان داد؛ نمونه کامل
یک جامعه طبقاتی که معیارهای خانوادگی، نژادی و دینی بر آن
حکمفرما شد؛ جامعه ای که بر پایه «روابط» استوار بود».

۶. با بالا گرفتن و پیش رفت یهودیان در سرزمین اشغالی و گشوده
شدن راه ترقی در زمینه های کشاورزی و فناوری، زنان باز هم زندگی
خویش را با پیشرفت سایر بخش ها متناقض یافتند زیرا همچنان به
کارهای فرودست گماشته می شدند. آمار سال ۱۹۵۱ که به بررسی
وضعیت ۱۱۳ زن پرداخته است. نشان می دهد تنها ۱۲ تا ۱۴ درصد
هنوز در بخش های خدماتی (شست و شوی خانه ها، نگه داری از
کودکان، آموزش، تمیز کاری، آشپزی) به کار گرفته می شوند. به بهانه
جنگ با عرب ها و استراتژی دفاع از صهیونیزم، مردان از جایگاه
بالاتری برخوردار شدند. بی بند و باری سربازان و درجه داران اسرائیلی
نسبت به عرف جامعه و بی احترامی به سلطه افزایش یافت و بدین سان
غرور توخالی نیروهای نظامی حالتی رومانتیک به خود گرفت. موشه
دایان با رفتارهای شگفت آور خود بر سر زبان ها افتاد و به یک قهرمان
تبدیل شد. در سال ۱۹۵۳، و پس از درگیری های اردن با اسرائیلیان،
رژیم صهیونیستی به اردن حمله کرد و ۹۶ انسان را به خاک و خون کشید
که نیمی از این قربانیان را زنان و کودکان تشکیل می دادند. بن گوریون،
اگر چه ناراحتی خود را از این جریان اعلام داشت، اما مسئولیت این
یورش هولناک را بر عهده نگرفت. در همان سال حادثه دردناک کفر
قاسم رخ داد، اما سربازان متهور اسرائیلی چنان جایگاهی یافته بودند که
با وجود محاکمه مسئولین این قتل عام، همگی غاصبان و ددمنشان
چندی بعد بخشوده شدند.

حزب ماپای، که خود را یک حزب مردمی قلمداد می کرد، به جذب
و گزینش نیروها پرداخت و معیارهای انسانی و از آن شمار شعار برابری
احاد جامعه جای خود را به ایدئولوژی های نژادپرستانه داد و ارزش زن به
زاد و ولد محصور شد: «چنانچه آمار زاد و ولد یهودیان افزایش نیابد،
بقای دولت اسرائیل سخت خواهد بود. هر زن اسرائیلی که کمتر از ۴
فرزند سالم تحویل جامه دهد، از واجبات و وظایف خود نسبت به جامعه
شانه خالی کرده است. گویی یک سرباز است که از خدمت سربازی فرار
کند. جامعه باید زمینه ها را برای تولد و رشد و پرورش این کودکان سازد.
باید هر مادر اسرائیلی به این وظیفه مقدس عمل کند تا امت اسرائیل
گسترش یابد».

در این میان، اگر چه زنان در نیروهای مسلح به خدمت مشغول بودند
اما اندک اندک و با فرمان یاد شده از نقش اجتماعی آنان کاسته شد.
جنگ ۶ روزه عرب ها و اسرائیل و شکست جهان عرب در صحرای سینا
به بالا رفتن جایگاه و پایگاه صهیونیزم انجامید.

یورش به صحرای سینا به سال ۱۹۵۶ ناکامی زنان را به همراه داشت و
نوای برابری زیر چتر ضرورت حمایت از ارتش خاموش شد. با رشد
سیادت مردان، مادر بودن مفهوم مهم و نوینی به تن کرد. پست های
کلیدی و پر درآمد به ژنرال ها و فرماندهانی اعطا شد که هیچ خبره ای در
آن زمینه ها نداشتند و تنها به خاطر کارهای مهمی که در عرصه نظامی
انجام داده بودند از این مزایا برخوردار شدند. رکود اقتصادی رژیم
صهیونیستی (۱۹۶۵ تا ۱۹۶۷) بر دامنه بحران افزود و زنان ـ چنان که از
تاریخ یهود پیداست ـ بیش از پیش به انقیاد مردان در آمدند تا جایی که
اندک اندک خود زنان خرسندی خود را از وضعیت موجود نشان دادند.

۷. اما پس از چندی تابستان طلایی اسرائیلیان فرا رسید و جنگ ۶
روزه، چشم اندازهای نوینی فرا روی یهودیان نهاد. کمک های نقدی
ایالات متحده امریکا و یهودیان امریکایی به رژیم صهیونیستی به ۱۸۰
میلیون دلار رسید. زنان سربازانی که در جنگ های اسرائیل و عرب
کشته شده بودند، به ناچار ـ و برای گرفتن اعانه و جیره ـ به خدمت ارتش
در آمدند و به کارهای خدماتی گماشته شدند. میزان رشد اقتصادی از
یک درصد به سال ۱۹۶۷ به ۱۳ درصد در سال ۱۹۶۸ و ۹ درصد در سال
۱۹۷۰ رسید و پروژه مهاجرت به سرزمین اشغالی رشد روزافزونی یافت.
بر پایه گفت و گوهای انجام شده میان ناتالی رین و پاره

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.