پاورپوینت کامل افسانه معنویت در داستان های کوئیلو ; قسمت دوم و پایانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل افسانه معنویت در داستان های کوئیلو ; قسمت دوم و پایانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل افسانه معنویت در داستان های کوئیلو ; قسمت دوم و پایانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل افسانه معنویت در داستان های کوئیلو ; قسمت دوم و پایانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۴
شهامت
رفتن به سوی جهان نامرئی، گام برداشتن در تاریکی است. بی
شهامت نمی توان به طرف جهان نامرئی رفت و به کشف نیروهای
جادویی رسید. پیروی از نشانه ها و دنبال کردن افسانه شخصی، مثل
همان تجربه بریدا در نخستین ملاقات با استاد جادوگر است. استاد او را
در جنگل رها می کند تا صبح شود. بریدا ابتدا می ترسد و بعد اندیشه و
احتمالات خطر را رها کرده، می کوشد، شب جنگلی را درک کند.(۱)
جهان و زندگی به رأی ما ساخته نشده و پیش نمی رود. ما باید آن را
چنان که هست بپذیریم و خود را تغییر دهیم تا زندگی مان جادویی شود.
باید به خدا ایمان داشته باشیم؛ به نیروهایی که از جهان نامرئی می آید و
با درک آنها و ایمان به آنها، معنای زندگی کشف می شود.
«خرد آدمیان در برابر خداوند جهالت است»(۲) و کودک درون یا ندای
دل، پیام خدا را می رساند و ما را به او پیوند می دهد. پس نباید آنچه ما یا
دیگران نمی فهمیم و نادرست می پنداریم؛ ولی دل آن را می طلبد،
نادیده بگیریم. این کودک پژواک کلام و اراده خدا را در معصومیت خود
منعکس می سازد و باید تسلیم آن شد و پذیرفت که تاریکی و ابهام آن
در برابر خرد کم فروغ ما، مثل تاریکی ایمانمان است که اگر پذیرای آن
باشیم، درک می شود.
مردم می خواهند، همه شفاف عمل کرده، و آن طور که آنها می فهمند،
رفتار می کنند؛ اما اراده خدا آن قدر روشن نیست و ما باید بکوشیم تا
جریان اراده خدا باشیم. اگر بخواهیم همه چیز معقول و پیش بینی پذیر
باشد، راز باقی نمی ماند و معنای زندگی با این تلاش خام قربانی
می شود. معنای زندگی جادویی است و با پذیرش جهان نامرئی و
پیشروی به سوی آن به دست می آید. جست و جوی وضوح و روشنی
مردم پسند جهان نامرئی را انکار می کند و درهای آن را می بندد و پلی را
که می توان میان جهان مرئی و نامرئی برپا کرد، فرو ریخته، انسان را در
جهان مرئی و روشن، و بی شور و هیجان و خالی از معجزه زندانی
می کند.
کسانی که شهامت دارند اجازه دهند، کودک درون حرف بزند و زندگی
کند، دگرگونی و معنویت را تجربه می کنند شور و هیجان و ذهن ساده و
خالی او، راهنمای عالم نامرئی، پل جادو، راز فرشتگان و کیمیای تحول
است. واقعیت آن قدر که مردم می خواهند، وضوح نداشته، یگانه و روشن
نیست.
وقتی انسان شهامت خود را در باور نداهای جهان نامرئی و دنبال کردن
رؤیاها از دست بدهد، احساساتش از دست می رود، اشتیاقی به آرزوها و
رؤیاهایش باقی نمی ماند؛ حتی نفرت و دشمنی در برابر شکست و
ناکامی هایی که ممکن است، او را زمین بزند، تحلیل می رود و آماده
شکست می شود. دیگر برای مبارزه و نبرد با روشنایی، نیرویی برایش
نمی ماند، چون امید و اشتیاقی ندارد، ناامید هم نمی شود؛ فقط سرد و بی
روح است، زیرا با مرگ رؤیاها، روح هم می میرد.(۳)
رزم آور نور، سرشار از شعف و اشتیاق است و طعم زندگی را در هر لحظه
می چشد و هر اتفاق تازه ای که چهره و طعم دیگری را از زندگی به او
می نمایاند، شگفت زده اش می سازد. او در ناشناخته هاست و نه تنها از
چیزهایی که دیگران تمنا می کنند می گذرد، بلکه از آنچه آنها می گریزند،
استقبال می کند و به کارهایی دست می زند که مردم پروای انجام آن را
دارند.
ما وقتی می ترسیم، اجازه می دهیم که نیروهای منفی مسلط شده،
میان ما و نیروی روح کیهانی فاصله اندازند و ما را طلسم کنند، تا دیگر
نتوانیم، به نیروهای جادویی زندگی دست یابیم.(۴) کسی که افسانه
شخصی اش را می زید، با همه راز و ابهامی که پیش روی خویش دارد،
هر آنچه را که باید بداند، در موقع مناسب می فهمد. تنها یک چیز
می تواند، یک رؤیا را به ناممکن تبدیل کند؛ «ترس از شکست».(۵) از
این رو ترس، مانع درک نشانه ها و فهم زبان آنهاست.
عشق
معنای زندگی به ساحت نامرئی عالم تعلق دارد، و انسان برای برقراری
ارتباط میان جهان مرئی و جهان نامرئی باید تغییر کند و از سطح مرئی
زندگی فراتر آمده، پیوند میان ابعاد پیدا و پنهان جهان را در خود تحقق
بخشد. آنگاه معنای زندگی کشف می شود. آنچه می تواند این دگرگونی را
در هر کس پدید آورد، عشق است.(۶) عشق، نیروست و بی تردید تجلّی
خداوند(۷) و رشته ارتباط با جهان نامرئی است. پی گیری افسانه
شخصی به دلیل شور عشقی که در درون بر می انگیزد، اهمیتی جادویی و
معجزه آسا می یابد. عشق و شهامت نیروها جادویی است که هیچ
طلسمی آنها را از بین نمی برد و با آنها هر طلسمی شکسته می شود.
حرکت در پی ندای دل، عشق عظیمی را نسبت به خود و همه کائنات و
انسان ها بر می انگیزد که پائولو آن را آگاپه(۸) می نامد. آگاپه به معنای
عشق الهی، سرازیر شدن نیروی روح جهان به سوی ماست، زیرا روح
جهان از عشق سرشته شده است.(۹) عشق بی کران و نیرومندی که
زندگی با آن معنا می یابد. عشقی که شخص را به روح کیهانی پیوند زده،
او را با گیتی یگانه می سازد؛ از این رو پی گیری افسانه شخصی
کیمیاست و انسان را به نیروهای سحرآمیزی که گنجینه درونی اوست
می رساند. گنجینه ای که در چند تکه سنگ یا فلز خلاصه نشده، وحدت
با همه گیتی را به واسطه پیوند با روح جهان در بر می گیرد. کسی که با
پیروی از دنبال کردن رؤیاهای خود، به گنجینه عشق و اشتیاق دست
یابد، فریاد بر می آورد که «در خود بادها، صحراها، اقیانوس ها، اخترها و
هر آنچه در کیهان آفریده شده است، دارم. ما همه توسط یک دست خلق
شده ایم و یک روح داریم».(۱۰) آری این کیمیایی است که انسان را به
کل جهان تبدیل کرده و جهان کل را به درون انسان می آورد.
برای کسی که رؤیاهایش را باور کرده و روح جهان را یافته است، همه
هستی سرشار از عشق است. «عشق یک لحظه شیفتگی نیست. عشق،
تجلی نیرومند و سخاوتمندی از زندگی ماست؛ شخصیت انسان در
کامل ترین مرحله نموّ خود».(۱۱) در این مرحله از رشد و کمال است که
عملکرد فرد به تمامیت رسیده، با توان و اشتیاقی بالا انجام می شود. روح
او با عشق کامل با هر چیز مواجه شده و همه را می پذیرد؛ سختی ها و
شکست ها را و شادی ها و موفقیت ها را.
اما مردم معمولاً بر اساس ترس و گریز زندگی می کنند. زندگی بعضی
در حقیقت فرار از رنج ها و مشکلاتی است که ممکن است پیش آید. به
این علت، از خود بیگانه شده، دیگر نمی توانند خود، زندگی و دیگران را
عاشقانه بپذیرند.
معشوق پیلار، در رمان «کنار رود پیلار» این وضعیت را در قالب
حکایتی بازگو کرده، شخصیت بیگانه «دیگری» را معرفی می کند که در
وضعیت هراس و گریز، به جای شخصیت حقیقی فرد قرار گرفته و به
جای او زندگی می کند.
«دیگری کسی است که به من آموخته اند باشم؛ اما من نیستم.
«دیگری» اعتقاد دارد که انسان مجبور است، تمام زندگی اش را به این
فکر کند که چطور آن قدر پول جمع کند که وقتی پیر شد، از گرسنگی
نمیرد. آن قدر فکر می کند و آن قدر نقشه می کشد که تنها وقتی
می فهمد، زنده است که روزگارش روی زمین به پایان رسیده؛ اما دیگر
خیلی دیر شده.
… [اما [من همان کسی هستم که هر کدام از ما هستیم، اگر به ندای
قلب مان گوش بدهیم؛ کسی که در برابر راز زندگی حیرت زده می شود که
قلبش به روی معجزه ها باز است که در آن چه می کند؛ احساس شادی و
شیفتگی می کند. فقط «دیگری» از ترس نومیدی، نمی گذاشت من این
طور رفتار کنم. …از آن لحظه ای که «دیگر» را از زندگی ام اخراج کردم،
انرژی ایزدی معجزاتش را تجلی می بخشد».(۱۲)
بنابراین عشق دگرگون می کند و انسان را به حقیقت خویش می رساند؛
آنچه استعدادهای او را شکوفا می سازد و می رؤیاند. البته این به تنهایی
کافی نیست؛ آگاهی و درک این تحول و پذیرش آن نیز لازم است. با
آگاهی و معرفت می توان، بعد مادی و مرئی را حفظ کرد و با عشق، به
جنبه نامرئی جهان نفوذ کرد؛ به بیان دیگر، بعد پنهان هستی را پیش
آورد و بدین سان زندگی را معنا بخشیده، معجزه ها را آشکار ساخت.
معجزه هر لحظه زندگی است که سرشار از عشق و هیجان زیسته شود،
تجلّی خداوند در آن درک شود. این روشنایی با معرفت استحاله و پیوند
این دو ممکن است.(۱۳)
وقتی انسان، شجاعت دگرگونی را می یابد و استحاله عشق را
می پذیرد، با فرشتگان همگام می شود. «فرشتگان عشق هستند؛
عشقی که دائم در جنب و جوش است. آنان هرگز آرام و قرار ندارند؛ برای
رشد، می کوشند و فراتر از خیر و شر هستند. عشقی که همه چیز را
می سوزاند؛ همه چیز را نابود می کند؛ همه چیز را می بخشد… هیچ عشقی
در حال صلح نیست. هر که جویای آرامش باشد، باخته است».(۱۴)
آرامشی که به بهای از دست دادن رؤیاها پدید می آید، به زودی رنجی
ژرف و افسردگی بزرگی به دنبال می آید.
فصل دوم. نقد
سراب سلوک
بی تردید روح انسان به این زندگی مادی رضایت نداده، افقی فراتر و
عرصه ای فراخ تر را می جوید و محتاج سیری معنوی است که به عالمی
واقعی و البته غیر مادی برسد. سیری که او را از محدودیت، کدورت،
نابودی و رنج به بی کرانگی، روشنایی، ابدیت و لذت برساند. این چنین
بودن و این گونه زیستن، به حیات بشری ارزش و معنا می بخشد و روح او
را به هیجان و جنبش می آورد.
سیر تحول بخشی که انسان را از همه محدودیت های بشری و
کدورت های مادی وارهانده، از صفات الهی برخوردار گرداند، تحول به
سوی خدایی شدن است(۱۵) که انسان را به اوج رضایت، شادمانی و
شکوفایی می رساند. خدا پیامبران را برای رساندن انسان ها به زندگی
پاک و پر فروغی که حیات طیبه نامیده، به سوی آنها فرستاده است؛ از
این رو دعوت پیامبر را فراخوانی به زندگی معرفی کرده است.(۱۶)
دستیابی به این زندگی در گرو تکاپو و سفر روح به سوی خدا است. در این
سفر انسان زایر اصل خویش است و خود را در اوج
شکوفایی ظرفیت هایی برای خدایی شدن و خدایی بودن مشاهده کرده،
به وجد می آید. تو در آنجا عشق و شادمانی و لذتی را تجربه می کنی که
اکنون تحمل آزمودن آن را نداری.(۱۷)
کوئیلو برای جان های تشنه معنویت و سیر به سوی خداوند، دنیایی
می گشاید که در تخیل و توهم آنها تحقق دارد. او به جای یک سیر
واقعی و ایجاد کردن حرکت در انسان ها، آنها را در همان جایی که
هستند، با پردازش جهانی باشکوه و پر رمز و راز و هیجان می آورد. جهان
نامرئی و نیروهای جادویی که شور و اشتیاق به زندگی را برانگیخته و
انگیزه ای برای زیستن به او می دهند. او سفرهای تخیّلی رمان هایش را
نه به عنوان نمونه ای از یک سیر معنوی، بلکه جایگزین سیر حقیقی
مردم می کند. هیچ کس با خواندن آثار کوئیلو، نمی تواند گامی به سوی
خدا بردارد. او با به کار گیری زبان ساده و نمادین و پر ابهامش، تخیّل و
قوه وهم خوانندگان را به کار می گیرد، تا آنها نیز در آفرینش اثر شریک
شده، معانی مأنوس و مطلوب خویش را در کلمات و جملات چند پهلو و
پر نماد او بخوانند. به همین دلیل او توانسته است، مخاطبانی را در
فرهنگ های بسیار گوناگون، به پای نوشته های خویش بنشاند. صد البته
این هنر بزرگی است؛ اما در بیان حقیقت و آموزش معنویت، فریبی
هنرمندانه و چیره دستانه به شمار می آید.
نمادهای خدا، جهان نامرئی، عشق، یگانگی با جهان، ندای درون،
درک نشانه ها، روح، جهان نامرئی و مفاهیم دیگر، برای بسیاری مردم
دنیا قابل توجه و با معنی است و می توان مفاهیم متعددی را در
فرهنگ های مختلف برای آنها پیدا کرد. حتی منظومه مفاهیم وابسته به
آنها متفاوت است و اگر به اندازه کافی شفاف نشود، چه نامی به آن می
توان نهاد؟ هر کس می تواند با ذهنیات خود، در آثار کوئیلو سیر کند و به
جای یک سیر واقعی معنوی، سفری موهوم در نمادهای معنوی تحقق
می یابد. البته ممکن است کسی حقایقی را با چنین بیان هنرمندانه ای
ارائه دهد تا پس از اینکه خواننده سیری ذهنی را طی کرد، مشتاق
سفری حقیقی شود؛ اما با آنچه او می گوید، نمی توان سفری حقیقی
داشت. تمریناتی که در خاطرات یک مغ آمده یا در بریدا معرفی شده
است، شاید برای درمان کسی که از مشکلات روانی رنج می برد، مفید
باشد؛ اما نه برای یک فرد سالم و نه برای یک بیمار روانی، سیر معنوی به
سوی خدارا رقم نمی زند؛ مگر اینکه خدا را به نداشتن حال افسردگی،
حالت مستی در اثر نوشیدن شراب فروبکاهیم.
خوانندگان آثار او، حتی نمی توانند زندگی خود را تغییر دهند، زیرا او
اصلاً چنین پیشنهادی را طرح نمی کند. او می گوید، عادی باشید و در
همین عادی بودن، راز زندگی را بجویید. او می کوشد، از لحظات زندگی،
حتی ساعات افسردگی و پریشانی، شاهدی دلربا بسازد و سرخوشی
موهمی را جایگزین رنج هایی سازد که اگر با استفاده از داروهای مخدر و
توهم زا یا مشروبات همراه شود، بهتر نتیجه می دهد. حد اکثر تحولی که
او برای زندگی پیشنهاد می کند، این است که در برابر دیگران بایستید و
کاری را که دوست دارید، انجام دهید، از خطا کردن، سرزنش شدن، گناه،
و آبروریزی نهراسید. آنچه دوست دارید، تجربه کنید و لذتش را ببرید و
سرانجام هم اگر خاطره رنج آور و آزاردهنده ای از آن به یادگار ماند،
فراموشش کنید، زیرا مجبور نیستید، بار گذشته را به دوش بکشید. به
اکنون بیندیشید که زندگی همین لحظه ای است که در آن هستیم.
این همه در حالی است که انسان در حقیقت به سوی خدا در حرکت
است و طبیعی ترین و دلخواه ترین زندگی، زیستن بسان یک مسافر و
زائر است؛ مانند کسی که در انتظار یک دیدار به سر می برد. خدا در قرآن
کریم می فرماید: «ای انسان تو به سوی پروردگارت در تکاپو و تحرکی،
پس با او ملاقات خواهی کرد».(۱۸) زندگی موافق جریان هستی و آرام و
لذت بخش و سرور آفرین، با سفر به سوی خدا و درک حضور او و
آراستگی به صفات والا و نام های زیبای او امکان پذیر است. این سیری
است که زندگی، عملکرد، احساس، اندیشه و آگاهی ما را تغییر داده، بهتر
و والاتر می سازد. در این صورت، لحظه لحظه گذشته، گام های افتخار
آفرینی در راه رسیدن به مقصود و سرمایه ای برای دستیابی به هدف
نهایی و دیدار باشکوه و بزرگ و زیبای پروردگار مهربان است. دیداری که
روح انسان تا به آن نرسد، آرامش پیدا نمی یابد. شادمانی و اطمینانش در
رسیدن به او یا حرکت به سوی اوست. روح انسان از خدا ست و خواهان
بازگشت به سوی او و این آوای الهی را می شناسد و می شنود که «ای جان
آرام به سوی پروردگارت بازگرد؛ در حالی که از او شادمانی و او از تو خشنود
است.(۱۹) این آهنگی است که روح را به سوی مبداء خویش فرا
می خواند؛ آنجا که زندگی حقیقی و هستی ابدی را خواهد یافت و در غیر
این صورت، در رنج، عذاب، اندوه و افسردگی خواهد بود. چنان که آرزو
می کند،ای کاش خاک بودم(۲۰) یا برای زندگی ام کاری انجام داده
بودم.(۲۱)
در معنویت اسلامی، روح و حقیقت انسان از خداست و باید به سوی او
بازگردد. راه باز گشت هم درک عمیق حضور خدا در خویش و سراسر
هستی است. خدا هستی بی نقص و عیبی است که همه خوبی ها و
زیبایی ها و کمالات را دارد و اگر انسان بکوشد، صفات والای الهی را در
خویش ایجاد کند و مَثَل بلند مرتبه و کاملی از او شود،(۲۲) سیر معنویش
به پیش رفته و به کامیابی رسیده است و معنای زندگی را چنان بزرگ و
ارزشمند می یابد که حیات ابدی معنی دارد و خواستنی می شود.
تضاد ایمان و اندیشه
ایمان در نظر کوئیلو، جنبه عقلانی ندارد و فقط احساسی و عاطفی
است. باور به نیرویی که کارگزار کامیابی و لذت و شادمانی ماست و در غیر
این صورت، محکوم به عذرخواهی و مستحق بخشش انسان می شود.
این ایمان، هیچ توجیه منطقی و خرد پذیری ندارد. از این رو به تاریکی
شب تشبه شده و گاهی استعاره شرط بندی در باره آن به کار می رود.
شرطی که لازمه دیدن فرشته محافظ است؛(۲۳) شرطی که راهب پیر با
ایلیا در میان می گذارد.(۲۴) خدا را نمی توان فهمید، باید او را احساس
کرد و برای احساس او با خود شرط ببند که هست، سپس در رزم زندگی
وارد شو، تا او را در عمل دریابی.
او توصیه می کند که برای آموختن، تنها یک راه وجود دارد: عمل.(۲۵)
این عمل مکمل اندیشه نیست، بلکه جایگزین آن است. بنابراین به
انکار ظرفیتی بالا در وجود انسان و وانهادن قدرت اندیشه می رسد.
منظور او از عمل، ورود به بحران ها و پذیرش شرایط دشوار است تا در
خلال آن، حضور خدا احساس شود؛ در حالی که اگر از اندیشه و تفکر به
اندازه استفاده شود و در رؤیارویی با عرصه های زندگی، خردورزی را
همراه سازیم، ایمان و معرفت چنان اوج می گیرد که آرامش و شادمانی و
نشاط و حضور الهی بسیار عالی، پر فروغ و نیرومند فرامی رسد، زیرا در
این صورت عمل مکمل خرد و عواطف شده است؛ از این رو در قرآن
کریم، ایمان در موارد بسیار، در کنار عمل صالح آمده(۲۶) و بسان کلمه
پاکی معرفی شده است که با رفتار خوب بالامی رود.(۲۷)
پائولو می کوشد، تا با طرح مسئله ایمان از چالش های منطقی که با
تصویر خدای حامی خیانت کار، مهربان شکنجه گر و توانای شکست پذیر
و دانای خطاکار پیش روی او می آید، پرش کند. شاید با الگو برداری از
آموزه ایمان در مسیحیت، یگانگی و سه گانگی را جمع می کند، ایمان را
به میان آورده، برای کمرنگ کردن ابعاد عقلانی مسئله، در رمان کنار رود
پیلار، اساساً ایمان به الهه ای موءنث را پیشنهاد می کند. در اینجا نماد خدا
به مرزهای رمزگشایی نزدیک شده و معلوم می شود که خدای کوئیلو
سرچشمه و منبع عواطف و هیجانات بوده، چهره ای عقلانی ندارد؛ از این
رو مسئول شادمانی و کامیابی در زندگی بشر است.
چنین خدایی بیش از آنکه به صورت منبعی نیرو بخش عمل کند و
انسان را به سوی زندگی موفق و کامیابی واقعی پیش ببرد، توقع ایجاد
کرده و شخص را حساس تر، اثر پذیرتر و ضعیف تر می کند؛ ایمانی که
احساس مسئولیت و تکلیف ایجاد می کند و نیرو و مقاومت فرد را
افزایش می دهد؛ اما طلبکاری و توقع از خدا و مسئول دانستن او در قبال
شادمانی و خوشبختی، بی احساس تکلیف و برنامه عملی، موجب رکود،
و ضعف و ناتوانی می شود. اگر بار مسئولیت و تکالیف عملی در کار باشد،
نیروهای درونی فعال شده، احساس توانایی و شایستگی برای دستیابی
به اهداف و موفقیت ایجاد می شود که شادمانی و کامیابی را در پی خواهد
داشت. تأکید کوئیلو بر عمل به معنای مسئولیت و برنامه عملی داشتنی
نیست. او می گوید: برای اینکه ایمان به خدا را نشان دهید و اعتماد به او
را ابراز دارید، هر کاری دلتان می خواهد بکنید؛ در این صورت معلوم
می شود که او را پذیرفته اید و او را ضامن کامیابی خویش می دانید.
جهان نامرئی و خدا و نیروهای آن مجهول است و برای ما قابل
شناختن نیست، تنها باید آن را پذیرفت و با این ایمان است که می توان
به آن نزدیک شد و نیروی خدا را لمس کرد. بدینسان عقل و شناخت،
معرفت کنار می رود و این بخش مهم و ویژه از وجود انسان مهمل و
بیهوده رها می شود و شخص مأمور می شود، تا مثل حیوانات از روی
غریزه زندگی کند. چون از اول آفرینش انسان بنا نبوده که او با غریزه و
احساس محض به زندگی ایده آل خود برسد و به همین جهت به او خرد و
نیروی اندیشه عنایت شده، با تبعیت محض از کشش های طبیعی و
منها کردن خرد، ایمان او ظلمانی و نتیجه اش گمراهی و ناکامی خواهد
بود. ایمانی که بر شالوده های نستوه خردورزی استوار است، می تواند انوار
الهی را در زندگی بتاباند و سهم شیاطین را در غرایز انسانی حذف کند و
انسان را با عالم فرشتگان مرتبط سازد. سایر جانوران سهمی از برای
شیطان ندارند و در دلشان جنگی میان شیاطین و فرشتگان نیست و
زندگی ایده آلی که برای حیوانات، اگرچه یک زنبور یا عنکبوت باشد، از
راه غرایز به او الهام می شود؛ ولی بنای آفرینش آدمی این است که با
عقل، خدا را بشناسد و آیین او را بیابد و در پرتو عقل و آیین الهی، غرایز
خود را تصفیه کند و به کامیابی و کمال اختیاری دست یابد.
در تسخیر شیطان
از مشکلات اساسی اندیشه های کوئیلو، تأکید بر احساس خوب،
منهای عملکرد درست است؛ البته او توصیه هایی را برای عمل کردن
ارائه می دهد، نظیر اینکه مستقل عمل کنید و تابع دیگران نباشید یا
کاری را که شروع می کنید تا آخر انجام دهید؛ اما معیارهای ارزشی
روشنی را توصیه نمی کند و به نوعی نسبیت اخلاقی گرایش دارد. با
نسبیت اخلاقی، انسان از رنج و اضطراب و آشفتگی و تزلزل در تصمیم
گیری در امان نیست. اگر معیارهای روشنی باشد که با آنها جهت گیری
کلی و چارچوبه اساسی زندگی و عمل روشن شود، در بسیاری مواقع، با
مراجعه به آنها سرعت تصمیم گیری، ثبات قدم در مقام عمل و توان و
پشتوانه مطمئن برای ایستادن در برابر دیگران و «نه» گفتن تأمین
می شود.
پائولو به راستی می گوید که قلب، عرصه ستیز شیاطین و فرشتگان
است؛ اما راهی برای پایان دادن به این جنگ و یافتن راه درست ارائه
نمی دهد، بلکه پیروی از شیاطین و فرشتگان را توصیه می کند. هر کدام
که دعوت هیجان انگیزتری داشت، همان باید پیروی شود. برای همین
محدودیت های روابط جنسی که از شرم انگیزترین کنش های
انسانی است و بی توجه به دین یا مذهب خاص، هر وجدانی پرهیز و
پاکی را در این مسائل تحسین می کند، برایش بی اعتبار می شود و در
بسیاری نوشته هایش، صحنه های پرونویایی و هرزنویسی می پردازد.
او پیروی از همه نداهای درونی را توصیه می کند، چه شیطانی باشد،
چه الهی، زیرا می تواند، شور و علاقه ای در زندگی ایجاد کند.(۲۸)
راهنمایی او این است که از این دعوت ها استقبال کنید؛ گاهی شیطنت
کنید و گاهی مثل فرشته ها باشید؛ اما هیچ گاه بی شور، اشتیاق و افسرده
نباشید. اگر خطایی کردید، از خدا بخشش بطلبید و فراموشش کنید و با
این حال معتقد می شود که افسردگی، ناامیدی، رنج و بی ایمانی هم
وجود دارد و بخشی از زندگی است و خیلی نگران آن نباشید. به راستی که
زیستن در کش و قوس گرایش های والای روح و تمایلات پست نفسانی
اضطراب و رنج و پریشانی و سردرگمی و افسردگی و ناامیدی و بی
معنایی را به واقعیات زندگی تبدیل می کند.
در حالی که قاعده این است: احساس خوب تابع عملکرد درست است و
هر چه معیارهای روشن تری برای عملکرد درست باشد، احساس
بهتری به دنبال آن می آید؛ اما تنها به دنبال احساس خوب رفتن، انسان
را از کامیابی در عرصه واقعی زندگی و تجربه پایدار بهترین احساسات و
عمیق ترین لذت ها و شادمانی ها وا می گذارد. عملکرد درست، مثل یک
جرعه آب شیرین و گواراست که عطش انسان را در نیاز به احساسات
خوشایند به لذت و شکرگزاری می رساند و جست و جوی احساسات خوب
از راه پاسخ به هر ندایی که از درون بر می آید، بیشتر اوقات همانند کام
گرفتن از شورابه ای عطش افزاست.
برای عملکرد درست، نداهای درونی که گاهی نجواهای فرشتگان را در
فریاد شیاطین فرومی برد، کافی نیست. اگر ایمان داشته باشیم که خدا بی
نقص است و هیچ خطایی ندارد، بهترین قواعد عمل آیینی اهدایی او به
بشر است که به نام دین شناخته می شود و در آن راهی را نموده تا روح
انسان را به سوی خود بازگرداند و دوباره او را تنگاتنگ در آغوش رحمت
خود بگیرد. تنگ تر و نزدیک تر از آنچه همه جهان غرق رحمت اوست؛
عشق خاصی که مخصوص موءمنان راستین و درستکار است.(۲۹)
عمل به شریعت الهی رفتار انسان را مطابق خواست خدا کرده و اراده
شخص را در مسیر اراده او قرار می دهد و از این طریق، کم کم روح و جان
فرد به پروردگارش می پیوندد. وقتی عمل انسان با امر الهی منطبق شود،
اراده او نیز با اراده خداوند یگانه می گردد و این تغییر در عملکرد، به
تغییرات عمیق تری در تمایلات و تمناهای قلبی می انجامد. در نهایت،
میل قلبی او با، خواست پروردگار دانا و مهربان هماهنگ می شود و نزاع
میان شیاطین و فرشتگان فرو می نشیند. در این شرایط، دل هیچ فریب
و خیانتی ندارد و هر چه بگوید، انعکاس اراده آگاه و خواست رحیمانه خدا
است. بدینسان بشر، جریان اراده خداوند شده، با آرامش کامل به ندای
قلب خود گوش می سپارد و از آن تبعیت می کند، زیرا در این دل،
فریادهای شیطان طنینی نداشته، در برابر آهنگ فرشتگان و آوای
دلکش الهی به گوش نمی رسد؛ اگر هم برسد، شوقی برنمی انگیزد. چنین
دلی ارزش پیروی و شنوایی دارد. دلی که به راستی واسطه میان انسان و
خدا و رابطی مقدس برای دریافت پیام پروردگار هدایت گر و حکیم
است.
بالندگی با اشدّ مجازات
راهنمای خرید:
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 