پاورپوینت کامل گزارشی از یک نشست علمی در انجمن مطالعات سیاسی ; امکان یا امتناع حکمت سیاسی متعالیه ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گزارشی از یک نشست علمی در انجمن مطالعات سیاسی ; امکان یا امتناع حکمت سیاسی متعالیه ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گزارشی از یک نشست علمی در انجمن مطالعات سیاسی ; امکان یا امتناع حکمت سیاسی متعالیه ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گزارشی از یک نشست علمی در انجمن مطالعات سیاسی ; امکان یا امتناع حکمت سیاسی متعالیه ۱۰۲ اسلاید در PowerPoint :
۱۱
شریف لک زایی: به نظر من موضوع بحث مسئله ای جذاب و نو است.
کسانی که با بحث های ما در «پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی» آشنا
هستند و در برخی نشست ها حضور داشتند. با این بحث آشنایی
بیشتری دارند.
بحثی که امروز در جمع دوستان مطرح می کنم بیشتر حالت
کالبدشکافی دارد. در واقع این بحث ارائه توضیحاتی است تا ما بتوانیم
جنبه های سیاسی، فلسفه سیاسی یا به تعبیری حمکت سیاسی را در
دوره معاصر احیا کنیم و مباحث فلسفه سیاسی اسلامی را کمی جلوتر
ببریم.
در این زمینه با توجه به پروژه ای که من داشتم، مشغله، درگیری و
دغدغه موجود همین بود که برخی خلأها شناسایی شود تا راه کاری
بیابیم که به بحث حکمت سیاسی متعالیه برسیم یا به هر حال روشن
شود که حکمت متعالیه چه ظرفیت هایی دارد که می تواند در حوزه فلسفه
سیاسی به ما کمک کند.
شاید تردیدی نباشد که امروزه حکمت متعالیه، حکمتی زنده و
فلسفه ای است که به حیات خود ادامه می دهد. اگر از زمان
صدرالمتألهین به عنوان مؤسس این حکمت، تاکنون یک دوره زمانی
نسبتاً کوتاه را در نظر بگیریم، تنها اندکی پس از صد رالمتالهین به این
موضوع توجه نشده و بعد از آن فلسفه او همواره در کانون توجه فیلسوفان
ما بوده است و مفسران و شارحان بسیاری بدان پرداخته اند؛ به ویژه
کتاب اسفار اربعه او که همواره در حوزه ما تدریس می شده است.
حکمت متعالیه حکمتی است که ملاصدرا آن را به وجود آورده و اکنون
نیز همچنان به حیات خود ادامه می دهد. در این قسمت تردیدی وجود
ندارد. البته برخی هم بر این باورند که حتی حکمت متعالیه نیز حکمتی
منسجم نیست. نظرات بسیار شاذی هم وجود دارد که معتقداست این
حکمت گردآوری و التقاطی است که ملاصدرا از دانش های مختلف به
وجود آورده و چیز جدیدی ندارد. این نظریه شاذ طرفداران بسیار اندکی
هم دارد. در ادامه اگر لازم باشد، به این دسته بندی ها درباره حکمت
متعالیه می پردازم.
بحث اصلی ما این است که سیاست در حکمت متعالیه چه جایگاهی
دارد؛ آیا اساساً حکمت متعالیه و شارحان و پیروان آن به سیاست و
فلسفه سیاسی اشاره داشته اند یا ما می توانیم از فلسفه ای سیاسی به
عنوان فلسفه سیاسی متعالیه سخن بگوییم؟ بحث تقریباً جدیدی است
که مطرح شده است؛ اما در حوزه بسیار عام تر اندیشه سیاسی، دوستان
نظرات را اجمالاً می دانند. برخی اساتید و صاحب نظران معتقدند که
ملاصدرا اساساً به مباحث سیاسی یا امرار معاش انسان ها توجهی
نداشته و همه همتش مسئله معاد بوده است. این نظریه را دکتر
طباطبایی مطرح کرده است. البته در همین بخش، دکتر طباطبایی از
دیدگاهی خاص وارد شده و معتقداست که در نسبت با نزدیکی یا دوری
فلسفه اسلامی به فلسفه یونان، می توانیم بگوییم که این چقدر فلسفی
است و چقدر فلسفی نیست. هر چه به فلسفه یونان نزدیک تر شود،
فلسفی و هر چه از آن دور شود، و عنصر وحی و نقل، با آن ممزوج گردد، از
آن مباحث دورتر می شود. به صورت اجمالی در این قسمت نظر ایشان
این است که ما نمی توانیم بگوییم که اساساً فلسفه سیاسی اسلامی
وجود دارد. بنابراین ما زمانی می توانیم از فلسفه یاد کنیم که وجه فلسفی
آن یونانی تر باشد و هرچه از آن دور شود، خود به خود فلسفی نیست.
جمله معروف ایشان در این باره این است: «در قلمرو اندیشه سیاسی،
صدر الدین شیرازی، تنها از دیدگاه زوال و انحطاط آن اهمیت دارد. او که
همه کوشش خود را به اثبات معاد جسمانی مصروف داشته بود، از تأمل
در معاش انسان ها به طور کلی غافل ماند».
البته در مقابل دیدگاه دیگری هم مطرح شده که باور دارد، عناصری از
اندیشه سیاسی ذکر شده و مستند شده به خود اندیشه ملاصدرا وجود
دارد البته باید توجه داشته باشیم که وقتی از حکمت متعالیه سخن
می گوییم، تنها ملاصدرا مد نظر نیست؛ حکمت متعالیه با صدر الدین
شیرازی آغاز و همه شارحان مفسران و پیروان آن را شامل می شود.
بنابراین اگر بخواهیم به این بحث بپردازیم، بسته به نوع نگاهمان،
می توانیم بگوییم که این فلسفه وجود دارد یا خیر یا اگر وجود دارد عناصر
آن چیست که در نتیجه آن به فقدان اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی در
حکمت متعالیه حکم بکنیم یا خیر؟!
برخی فلاسفه، مانند آقای دکتر نصر معتقدند که اگر ما بخواهیم
برحکمت متعالیه اشرف یابیم، به سال ها زمان و یک عمر نیاز داریم تا
بتوانیم در این بخش به مهارت کافی برسیم. بنابراین اگر دو نظریه را
کنار هم قرار دهیم، می توانیم داوری کنیم که نمی توان به راحتی از یک
عنصر در اندیشه سیاسی سخن گفت؛ چه در قسمت اثباتی و چه در
بخش سلبی؛ یعنی از یک طرف بگوییم که اندیشه سیاسی یا فلسفه
سیاسی وجود ندارد و از سوی دیگر بگوییم که فلسفه سیاسی یا اندیشه
سیاسی وجود دارد. این خلأ از دو طرف وجود دارد که اگر بخواهیم به بحث
فلسفه سیاسی متعالیه بپردازیم الزاماً باید به متون باقی مانده از
ملاصدرا و شارحان، پیروان و مفسران این حکمت رجوع کنیم. بنابراین،
چنین نقدی به هر دو دیدگاه وارد است. این نقد بسیار جدی است که نظر
مطرح شده به آرای صدرا مستند نیست.
اکنون این پرسش مطرح است که آیا ما می توانیم از این حکمت برای
زندگی خود و وضعیت معاصر خود بهره بگیریم یا از آن عناصر بنیادین
برای پی ریزی فلسفه ای جدید کمک بگیریم؟ من در اینجا مستنداتی
در این زمینه دارم که در صورت نیاز ارائه می کنم. اگر از خود ملاصدرا هم
عبور کنیم و به شارحان و مفسران این حکمت توجه کنیم، می بینیم که
باز هم عنصر سیاست به گونه ای مفقود است؛ شارحان و مفسران هم به
نوعی به این بحث توجهی نداشتند. یا کم تر توجه داشته اند. باید به این
امر توجه کنیم که ما نه تنها نتوانستیم این مباحث را برجسته کنیم، بلکه
حتی برخی آثار شارحان را به صورت منقح منتشر نکرده ایم؛ حتی همه
آثار ملاصدرا هم به صورت منقح منتشر نشده است؛ به رغم اینکه بنیاد
حکمت صدرا کارهای بسیاری انجام داده؛ اما هنوز همه آثار ملاصدرا
منتشر نشده است. اگر قرار باشد به متن رجوع کنیم، باید همه متون در
اختیار ما باشد؛ یعنی متون باقی مانده از ملاصدرا و دیگر کسانی که به
گونه ای شارح، پیرو و مفسر این حکمت معرفی می شوند، در اختیار باشد.
کارهایی هم انجام شده که نقدهای بسیار جدی بر آنها وارد است؛ برای
مثال جلد هشتم اسفار ملاصدرا توسط بنیاد حکمت صدرا تصحیح و
منتشر شده است. صاحب نظران این امر مقالات جالبی به صورت
انتقادی در نقد این کار منتشر کردند که انسان را نسبت به متنی که
منتشر شده بی اعتماد می کند. به نظر من اگر بخواهیم به راهکاری برای
رسیدن به فلسفه سیاسی حکمت متعالیه دست یابیم، باید آثار شارحان
و مفسران حکمت متعالیه را حداقل از دوره قاجار تا دوره پهلوی اول به
صورت کاملاً منقح در اختیار داشته باشیم. در حقیقت باید مباحث خود را
به آثار قابل اعتماد مستند سازیم. بی شک تأیید می کنید که ما باید این
مسئله را به صورت جدی پی بگیریم.
نکته دیگر که در اینجا باید بدان توجه شود، این است که مستندات به
آثار ملاصدرا بسیار اندک است؛ هم در ارتباط با امکان و وجود فلسفه و
اندیشه سیاسی و هم درباره امتناع و فقدان آن. متأسفانه هیچ گاه کسی
آثار ملاصدرا را از منظر فلسفه و اندیشه سیاسی به صورت مستقل
تبیین نکرده است که این خود نقص بزرگی است.
این پرسش درباره آثار صدرا وجود دارد که این افکار در چه شرایطی
متولد شده است؟ صدرا با چه شرایط و چه زمینه هایی این کار را انجام
داده است. برای مثال رساله ای از صدرا وجود دارد که به فارسی نگارش
شده است. وقتی به مطالعه آن پرداختم به نظرم بسیار جالب آمد که این
کتاب در حوزه مباحث عمومی، در واقع جریان شناسی جریان هایی است
که در زمان ایشان وجود داشت و وی خود به نوعی با آنها درگیر بوده است
و عمدتاً بحث ظاهر بینی و باطن بینی است.
باید به این نکته پرداخته شود که چرا ملاصدرا به این بحث توجه و در
این باره رساله مستقلی تألیف کرد. ایشان مشابه این کار را به گونه ای
دیگر، در رساله «کسر اصنام الجاهلیه» انجام داده است.
این کتاب عربی است؛ اما ایشان دوباره رساله ای به فارسی با نام سه
اصل می نویسد و آنجا سه اصل را توضیح می دهد؛ ولی بیشتر سخن در
آنجا این است که ما چگونه این جریان ها را بشناسیم و از این
جریان های انحرافی بگریزیم. ایشان حملات بسیار شدیدی به
جریان های مخالف دارد. من در بخش دیگری به این مسئله خواهم
پرداخت که ایشان چگونه با تلفیق روش ها و دانش های مختلف، به
نوعی تعصب علمی نداشت و در واقع فارغ از همه تعصبات، به بحثی
جدید پرداخت و طرحی نو در انداخت. این هم نکته دیگری است که ما
در بستر حکمت سیاسی متعالیه، به ناچار باید به آثار خود صدرا رجوع
کنیم و مستنداتمان به آن باشد.
افزون بر اینکه ما در آغاز باید آثار ملاصدرا را از نگاه سیاسی و از
دیدگاه فلسفه سیاسی تحلیل کنیم. در واقع، باید به بافت، شرایط و
زمینه ای که این اثر در آن متولد شده است توجه شود. این هم نکته ای
است که به آن در تمامی تحقیقات یا بسیاری پژوهش هایی که در این
حوزه انجام می گیرد غفلت شده است. شاید نکته مهمی که صدرا در
بحث «کسر اصنام الجاهلیه» و رساله «سه اصل» طرح می کند، بحث
امنیت برای کار علمی عالمان است؛ به هر حال، وضعیت زندگی ایشان
نشان می دهد که ایشان خود با محدودیت هایی مواجه شده است. همین
محرومیت ها و دشواری ها موجب شد که ایشان به نوعی تبعید خود
خواسته رضایت دهد. تعبیری وجود دارد که نمی دانم از خود ایشان است
یا خیر؛ و آن «تبعید خود خواسته خدا خواسته» است. به ظاهر ایشان این
جمله را طی نامه ای بیان داشته اند. ایشان این تبعید خود خواسته خدا
خواسته را به دلیل شرایط دشوار اجتماعی اتخاذ کرد؛ یعنی امکان حیات
علمی برای ایشان وجود نداشت، بنابراین به تبعید رضایت می دهد و در
آنجا تجربه ای باطنی را پی می گیرد تا بتواند تأثیر بیشتری بگذارد.
ملاصدرا در مقدمه اسفار به بحث آزاد اندیشی و وجود امنیت برای
عالمان اشاره می کند. تاکنون این نگاه، اشارات و تصریحاتی که در آثار
ملاصدرا می بینیم، تحلیل نشده است. ایشان در مهم ترین کتاب خود
اسفار، به ضرورت وجود امنیت برای کارهای علمی اشاره می کند. و در
کتاب «کسر اصنام الجاهلیه» و رساله «سه اصل» باز هم این مطلب را
پی می گیرد که با این وصف، ما نمی توانیم کار علمی متوازن، معتدل و
منصفی انجام دهیم و امکان ادامه حیات برای یک رگه از دانش ها وجود
نخواهد داشت. پس ما بایداز همین منظر، یک اثر یا همه آثار را
بازخوانی و تحلیل کنیم.
در کنار این، حب و بغض ها و نفرت ها، شیفتگی ها و دل بردگی هایی که
وجود دارد، مؤثر است؛ اگر من به عنوان یک محقق، دل برده مباحث
ملاصدرا باشم و هیچ امکان نقدی فراهم نباشد و با نگاهی یک جانبه به
سراغ حکمت متعالیه بروم، نمی توانم برخی نقدها را بپذیریم. این
تعصب موجب می شود که ما از برخی جهات غفلت کنیم.
چنان که گذشت، نا امنی مانعی است که ملاصدرا خود از آن در رنج
برده و از آن نالیده است. ما هم اگر بخواهیم به نوعی یک جانبه قضاوت
بکنیم و روشمند برخورد کنیم، دچار همین خلط ها می شویم.
البته شرایط دشوار سیاسی، وجود نظام های سیاسی مستبد و متفاوت و
ناهمگونی هایی را که وجود داشته، باید بر این مباحث بیفزاییم. چون
ممکن است وضعیت اجتماعی و سیاسی نامناسب موجب شود که این
اندیشه در حوزه فلسفه سیاسی رشد نکند.
به هر حال این بحث امروزه مطرح شده است که اگر بخواهیم به
فلسفه ای سیاسی متناسب با زندگی خود دست یابیم، به ناچار باید
کارهایی را انجام بدهیم. این کارها یک شبه، یک ساله یا پنج ساله
نتیجه نمی دهد؛ کار مداومی است که به افراد مختلف نیاز دارد. حال باید
ببینیم که برای رسیدن به یک فلسفه سیاسی، اگر بخواهیم از حکمت
متعالیه استفاده کنیم ـ ملاصدرا اشاراتی داشته یا نداشته باشد به چه
چیزی نیاز داریم. ما در سنت خود باید این کارها را انجام بدهیم؛ یعنی
این شرایط باید فراهم شود. رجوع مجدد متون و منابع به صورت
مستقیم، تا این بحث به صورت علمی و روشمند پیش برود. این بحثی
اجمالی در این باره بود که شاید در این فرصت کوتاه حق مطلب ادا نشده
باشد.
پرسش و پاسخ
آقای پور زمانی: آقای لک زایی مباحث ارزنده ای را مطرح کردند. سخن
این است که در حال حاضر ما در مقامی نیستیم که ببینیم خود ملاصدرا
در زمینه فلسفه سیاسی مطالبی دارند یا خیر؟ چنان که آقای لک زایی
به این امر اشاره کردند. اکنون سخن این است که آیا می توان از منابع و
متون باقی مانده از ملاصدرا و شارحان و مفسران آثار او چنین فلسفه ای
را استخراج کرد یا خیر؟ حال سؤال این است که با توجه به آگاهی شما و
نکاتی که خود در تبیین این بحث بیان فرمودید، ارزیابی شما از مسئله
چیست؟ آیا این ظرفیت در حکمت متعالیه وجود دارد؛ آیا می توان فلسفه
سیاسی یا اندیشه سیاسی را از آن استخراج کرد؟
آقای سیدیان: با توجه به سخنان آقای لک زایی دو نکته به ذهن
می رسد: یکی اینکه چرا ما از متون بزرگان فلسفی شیعی یا مسلمان به
سراغ موضوعات، مسایل و مطالبی که پیرامون فلسفه سیاسی یا در
قالب فلسفه سیاسی مطرح است نرفته ایم. شاید بتوان براساس مبانی،
اصول و معتقدات بزرگان دینی، به خصوص فیلسوفان، این فلسفه
سیاسی را استخراج کرد.
نکته دوم اینکه انتظار بود در این نشست، وجوه سیاسی حکمت
متعالیه را به صورت خاص بیان می فرمودید؟
جناب آقای حسنی: بسم الله الرحمن الرحیم درباره نکته آخری که آقای
سیدیان فرمودند، با توجه به اینکه من از سیر این مباحث آگاهی داشتم،
باید بگویم که مسائل بسیار زیبایی طرح شده بود که برای یک محقق در
حکمت متعالیه سیاسی بسیار راهگشا است.
بحث دیگر درباره معاش ملاصدرا است. به نظر می آید که ملاصدرا
ذاتاً شخصیتی بود که می کوشید، مسئله معاش را از فعالیت های خود
حذف کند. من برای این ادعا چند مؤید نقل می کنم: یکی اینکه ایشان
بحث طبیعیات را تنها در یک کتاب مطرح کرده است؛ آن هم کتابی که
در دوره جوانی اش نوشته است (نام کتاب را به یاد ندارم؛ ولی انتشارات
بیدار آن را با چاپ سنگی منتشر کرده است). دوم اینکه ملاصدرا در
اعتراض به ابن سینا می نویسد که چرا علم الهی را رها کرده، و به سراغ
علم طبابت که علمی دنیوی رفته است.
سوم اینکه ایشان در تعریف حکمت عملی با صراحت می گوید: نتیجه
حکمت عملی، سلطه نفس بر بدن است.
از نظر شخصی، تصور من این است که ایشان کاملاً متوجه بود که
فلسفه اش، توانایی قرار گرفتن به عنوان مبنای یک تمدن دارد؛ ولی به
عمد جلوی آن را می بندد. من در موارد متعدد دیده ام که اگر به اجبار به
مسایل معاش پرداخته است، واقعاً مجبور بوده است؛ یعنی فشار زندگی
آن قدر عرصه را بر او تنگ کرده که مجبور شده است. تنها یک جا به
صورت نظری و صورت خطابه، آن هم نه به صورت استدلال، در اواخر
کتاب مبدأ و معاد به این مسئله می پردازد. با بررسی و سنجش این
مسئله، دقت آن را دریافتم؛ ولی هیچ استدلالی برای این امر نیافتم. با
این همه می توان فهمید که این مطالب با مبانی فلسفه سیاسی ایشان
مطابق است.
نکته دیگری که به نظر من باید مطرح می شد، این است که مقدمات
عملی برای یک پژوهش باید مطرح بشود؛ ولی اگرما بخواهیم مقدمات
علمی حکمت متعالیه سیاسی را تحقیق کنیم، باید از کجا شروع بکنیم؛
برای مثال تعریفی که خود ملاصدرا از حکمت عملی می دهد، چگونه به
حوزه اجتماعی خود تعمیم بدهیم. ایشان در دیدگاهی که نسبت به
جامعه دارد، اصطلاحاً دیدگاه ارگانیک است. تعمیمی که در
معرفت شناسی در حوزه اعتباریات وجود دارد و… فکر می کنم اگر
مقدمات علمی بحث مطرح می شد، این بحث کامل تر بود.
آقای دکتر خراسانی: نکته اول که به ذهن من می رسد اینکه آیا اساساً
می توان در مباحث حکمت متعالیه ملاصدرا واژگانی یافت که این
حکمت را از زبان خودش تعریف کند؟ و یا باید بگوییم که حکمت
متعالیه را برخی مطرح کرده اند و حالا کسانی از منظر فلسفه سیاسی
وجوه س
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 