پاورپوینت کامل کالبد شکافی روشنفکری در ایران ۷۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کالبد شکافی روشنفکری در ایران ۷۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کالبد شکافی روشنفکری در ایران ۷۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کالبد شکافی روشنفکری در ایران ۷۷ اسلاید در PowerPoint :
۱۴
از مباحثی که ذهن بسیاری اندیشمندان علوم اجتماعی را به خود معطوف داشته، مسئله سابقه، پایگاه و جایگاه روشنفکری در ایران است. در این نوشته کوتاه می کوشیم که با نگاهی علمی و نقادانه، جریان روشنفکری در ایران را کالبد شکافی کنیم.
از آنجا که این واژه و اصطلاح از عناوین وارداتی است و برای نخستین بار در غرب مورد استفاده قرار گرفته، لازم است به سابقه تاریخی و تعریف اندیشمندان غربی از «روشنفکری» اشاره ای داشته باشیم.
ریشه مفهوم «روشنفکر»، به معنی امروزی آن را شاید بتوان، در روند دادگاهی یافت که در آن «آلفرد دریفوس» افسر یهودی محاکمه گردید. دریفوس در پانزدهم اکتبر ۱۸۹۴ م، به جرم خیانت به ارتش فرانسه دستگیر شد و در دسامبر همان سال، به تبعید ابدی در جزیره شیطان، در ناحیه گویان واقع در شمال شرقی آمریکای جنوبی محکوم شد. پس از حدود پنج سال، اسنادی جدید مبنی بر بی گناهی دریفوس آشکار گشت و ماجرای محاکمه وی به یک مسئله سیاسی همه گیر تبدیل گردید.
در این میان بیانیه ای با امضای حدود سیصد نفر صادر شد که در میان آنها نام بسیاری نویسندگان، هنرمندان و دانشمندان فرانسه، از جمله آناتول فرانس و مارسل پردست نیز به چشم می آمد. این نوشته که در نزد افکار عمومی به بیانیه «روشنفکران» شهرت یافت، جایگاه ویژه ای به روشنفکران فرانسه بخشید و نقش و نفوذ آنان را در جامعه و افکار عمومی گسترش داد.۱
روشنفکری این نیست که روشنفکر، همیشه از منتقدان خط مشی حکومت باشد، بلکه به عکس روشنفکر همواره خود را هوشیار نگه می دارد و خواهان آن است که اجازه ندهد، تنها نیمی از حقایق و ایده های قابل قبول، راهنمایش باشند. انجام چنین وظیفه ای به یک واقع گرایی ثابت و استوار، انرژی نیرومند معقول و نیز تلاش پی گیری برای برقراری موازنه میان مشکلات فردی در مقابل وظایف عمومی نیاز دارد.
روشنفکر آشکارا نماینده دیدگاهی است که علی رغم انواع موانع، خالق تجسم هایی ماهرانه برای اجتماع خود است. روشنفکران در حرفه های مختلف اند؛ گاه در هنر تجسم، گاه هنر صحبت کردن، گاه نوشتن و تدریس کردن یا ظاهر شدن در صفحه تلویزیون.
آناتول فرانس در تعریف روشنفکر می گوید: «روشنفکران گروهی از فرهیختگان جامعه اند که بی آنکه تکلیفی سیاسی به آنها واگذار شده باشد، در اموری دخالت می کنند و نسبت به آنها واکنش نشان می دهند که به منافع و مصالح عمومی جامعه بستگی دارد». ۲
ادوارد سعید، روشنفکر را نماینده آگاهی مردم می داند. در نظر وی، علت وجودی روشنفکر بازی کردن نقش نماینده همه مردم و کسانی است که در فرایند عادی، یا فراموش گشته یا به زیر قالیچه رانده شده اند. ۳
در نظر ماکس و بر روشنفکران، «به علت ویژگی خاص خود دسترسی خاصی به دست آوردهای معین دارند که ارزش های فرهنگی تلقی می شود، بنابراین رهبری یک جامعه فرهنگی را عهده دار می شوند.
ادوار شیلز معتقد است که روشنفکران به ارزش های نمایی می پردازند و در جهانی بی قیدتر زندگی می کنند. الوین گولدنر، روشنفکران را جماعتی گفتاری تلقی می کند که گفتمانی انتقادی را رواج می دهند. ۴
بنابر آنچه گذشت، جریان روشنفکری باید در تمامی امور یک کشور، اعم از فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تأثیر گذار باشد و در جامعه ظهور و بروز بیابد. چنان که مقام معظم رهبری در تعریفی جامع و کامل، روشنفکری را این گونه توصیف می کنند:
«روشنفکر، یعنی آن کسی که جریان های زندگی را می شناسد؛ واقعیت های موجود در محیط سیاسی کشورش را می شناسد؛ دشمن ها را می شناسد؛ بینش و دید عمومی در مسایل اجتماعی و مسایل اساسی جهان دارد».۵
ورود جریان روشنفکری به ایران، در دوره قاجاریه بود. شاهان قاجار، با آشنایی به اوضاع و احوال جهانی، به خصوص مشاهده سلاح های جنگی مدرن در جنگ ایران و روس، بر آن شدند که این پیشرفت ها را در ایران نیز پیاده کنند؛ از این رو با اعزام شاهزادگان و افراد نزدیک دربار به اروپا، این تلاش به مرحله اجرا در آمد. این مسئله زمینه به وجود آمدن طبقه جدیدی را در ایران فراهم آورد که «منورالفکر» شهرت یافتند. این واژه در حقیقت به کسانی اطلاق می شد که با مظاهر فرهنگ غرب آشنا شده بودند و خود را قشری تحصیل کرده تلقی می کردند. در آغاز دهه ۱۳۲۰ هـش/۱۹۴۰ م. فرهنگستان ایران، اصطلاح فارسی «روشنفکر» را با جای اصطلاح «منور الفکر» وضع کرد. اصطلاح «منور الفکر» معادل عربی اصطلاحات فرانسوی Librepenseur, voyanceclair, leseclaires بود.
اصطلاح «روشنفکر» خیلی زود در ادبیات سیاسی ایرانیان جایگاه شایسته خویش را یافت.
تقسیم روشنفکری در ایران
اگر چه اصطلاح «روشنفکری» در ایران، در دوره قاجار و به خصوص در زمان مشروطه به صورت گفتمانی رایج تبدیل شد؛ اما در یک تقسیم بندی، روشنفکری در ایران، به دو دوره پیش از مشروط و پس از آن تقسیم می شود. روشنفکری در ایران تا پیش از ورود روشنفکری اروپایی به کشور کاملاً اسلامی بود؛ یعنی روشنفکران یا از علمای دین بودند یا کسانی که گرچه غیر روحانی بودند؛ اما مسائل اسلامی را خوب درک می کردند؛ برای مثال سپهر یک مورخ است که در کتاب ناسخ التواریخ از تاریخ اسلام بسیار نوشته است پس روشنفکری در این دوره کاملاً بومی، منطبق با آداب و رسوم ایران و مبتنی بر شریعت و احکام نورانی آن بود؛ اما پس از نفوذ فرهنگی غرب در ایران، روشنفکری غیر دینی هم مطرح می شود. جریانی که به شدت با دین به مخالفت برخواست و اسلام را مانعی برای پیشرفت و تکامل بشری تلقی می کرد. در ادامه به برخی ویژگی های این جریان اشاره می کنیم:
۱. خاستگاه روشنفکری غیر دینی
چنان که گذشت، این جریان از تقابل آشنایی ایرانیان با مظاهر تمدن و پیشرفت غرب پدید آمد؛ از این رو به تمام معنا خود را به پیروی از آن فرهنگ متعهد می داشتند. به تعبیر رسای مقام معظم رهبری، جریان روشنفکری در ایران بیمار متولد شد: «از اولی که مسئله روشنفکری در ایران شکل گرفت، به وسیله کسانی به وجود آمد که اعتقادی به دین نداشتند؛ حتی کسانی که سابقه طلبگی داشتند، مثل تقی زاده ها… روشنفکری در همان زمان هم یک صبغه و جوهره دینی داشت»۶. ایشان در جای دیگر چنین می فرمایند: «روشنفکر طبقه بسیار ممتازی است که در جامعه ما طبقه بسیار فاسدی بود، زیرا که دستگاه پهلوی این طبقه را زیر میمنه کشیده بود؛ از اول هم روشنفکر جماعت در جامعه ما بد متولد شد». ۷
روشنفکری در ایران به معنای دنباله روی از غرب، یعنی بی اعتنایی و تحقیر معارف و فرهنگ خودی و نیز جستن راه علاج و مراجعه به نسخه ای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی. آنچه جریان روشنفکری را در ایران به شکست محکوم کرد، این بود که روشنفکران غرب زده ایرانی غفلت کردند و با دین در افتادند.
۲. عملکرد روشنفکری غیر دینی
چنان که در تعریف روشنفکری بیان شد، روشنفکری جریانی است که به مسائل کشور حساس در همه صحنه های مملکت حاضر است؛ اما این جریان در ایران کاملاً به عکس عمل کرد و آنجا که لازم بود، در حوزه حضور مفید داشته باشند، یا غایب بودند یا بر خلاف مصالح ملت و شریعت حاضر شدند.
روشنفکری یا اصطلاحی که منظور نظر ماست و مورد انتقاد قرار می گیرد، تنها تحصیل کرده های دانشگاهی و علوم جدید نیستند، بلکه گروهی اند که در دوران مبارزات عمومی مردم، با عنوان روشنفکری، خود را از میدان های جدی مبارزه کنار داشتند؛ نه مردم حرف آنها را می فهمیدند و نه آنها حرف مردم را درک می کردند.
گناه بزرگ روشنفکران غرب زده این است که این باور را با شکل های گوناگون در ذهن مردم ما رسوخ دادند که فکر، هنر، تاریخ و تمدن ایرانی ارزشی ندارد؛ برای مثال در جریان ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ که خیزش عظیم مردم ایران چهره آشکار ساخت، شعرا، قصه نویسان و تحلیل گران سیاسی که ادعای روشنفکری داشتند، هیچ اقدامی نکردند. اندک تأملی در پیشینه و سابقه این جریان نشان می دهد که رسالت مهم روشنفکران آن زمان این بود که ایرانی را در مقابل خارجی ها که صاحب علم و فن آوری جدید بودند، کوچک و حقیر سازند.
انقلاب اسلامی و جریان روشنفکری
وقوع انقلاب اسلامی تأثیر شگرفی در معادلات سیاسی و جریان های موجود بر جای نهاد و در نوع خود واقعه ای بی نظیر و استثنایی بود. در عصری که دین افیون ملت ها بود و شریعتمداری به کنج مساجد و تکایا رانده شده بود و سکولاریسم، به عنوان اندیشه ای غالب، خود نمایی و فخر فروشی می کرد و مدرنیسم غربی مبتنی بر اومانیسم و اصالت لذت، داعیه دار اداره جهان بود و لیبرالیسم، خود را پایان تاریخ می دانست، انقلابی ظهور و بروز یافت که دین و مذهب را متولی اداره جامعه قرار داد و اسلام را یگانه عامل نجات بشریت معرفی کرد.
انقلاب اسلامی، بر جریان روشنفکری ایران نیز تأثیر نهاد. انقلاب، روشنفکری در ایران را، صد سال پس از تولدش بومی کرد؛ یعنی نویسندگان، شعرا، سینما گران نمایشنامه نویسان و نقاشانی پدید آمدند که همچون یک ایرانی مسلمان فکر می کردند و حرف می زدند. از این پس روشنفکری دینی ظهور و بروز یافت. کار بزرگ روشنفکر انقلابی با نگاه دینی در دوره مبارزه همین بود که معرفت را با عاطفه بیامیزد و زمینه ساز یک حرکت عظیم شود.
روشنفکری دینی که انقلاب عامل تبلور آن بود، در عمل به دو گرایش تبدیل گردید:
الف. روشنفکران دینی که خود را به شدت به دین و شریعت متعبد می دانستند و بر مبنای فقه جواهری و دین رساله ای گام بر می داشتند. آنان اسلام را براساس کتاب الهی و سنت تفسیر می کردند؛ اگر چه نگاهی جدید به دین داشتند؛ اما هرگز از اصول و مبانی پذیرفته شده در شریعت تخطی نمی کردند و با کمال شجاعت و حرارت، با دین التقاطی مبارزه می کردند. خاستگاه این طبقه از روشنفکری دینی که من آن را روشنفکری دینی مبتنی بر فقه جواهری می نامم، عموماً در میان روحانیان و فضلای جوان تر حوزه علمیه قم بود که بیشتر آنان از علوم جدید هم بهره ای داشتند؛ مانند شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح و… مقام معظم رهبری در این زمینه می فرمایند: «آقای مطهری را من به وجود آورنده یک جریان روشنفکری روحانی در حوزه های علمیه می دانم».۸
ب. گروه دوم اگر چه در یک نگاه عام و فراگیر، در زمره روشنفکران دینی قرار می گیرند؛ اما نگاه آنان به دین، با گروه نخست تفاسیر کلی قرار دارد. این دسته نگاهی علمی به مسائل دینی دارند و با پشتوانه پوزیتیویسم و تجربه گرایی، به تحلیل مفاهیم دینی مبادرت می ورزند و اصولاً به اجتهاد فقه سنتی اعتقاد پاسخ ندارند. مبنای آنها در سیاست، جدایی نهاد دین از نهاد حکومت است و سکولاریسم را تلقی به قبول کرده اند. این گروه اگر چه خود را متعبد به دین می دانند؛ اما برداشتی متافیزیکی از شریعت ندارند و به زعم خود، قصد دارند، دین قدسی بماند و سیاست زمینی، آنها خود را مدافع دین می پندارند و دینی را به جامعه عرضه می کنند که خود را به مسائل جامعه آلوده نکند. دین مورد قبول آنها در پی حکومت داری نیست.
این گروه هیچ گاه، منافع خود را با روحانیت اصیل که نماینده روشنفکر دینی، مبتنی بر فقه جواهری است، مشترک تلقی نکردند و همواره خود را در تضاد با روحانیت قرار دادند. اینان تقلید را همچنان که در اصول دین جایز نیست، در فروع دین هم جایز نمی دانند و معتقدند که هر کس به اندازه فهم و درک خود، می تواند از متون دینی استفاده کند. مهندس سحابی، مهندس بازرگان، دکتر سروش و… در این گروه جای دارند. در خاتمه مبحث به دیدگاه دو تن از اندیشمندان دوره روشنفکری ایران می پردازیم که تاثیر قابل ملاحظه ای در جریان روشنفکری ایران داشتند:
جلال آل احمد
جلال آل احمد متولد ۱۳۰۲ در تهران از خانواده ای مذهبی است. پدرش او را در ۲۰ سالگی به نجف اشرف فرستاد تا طلبه شود؛ اما جلال چند ماهی بیشتر در آنجا نماند. وی پس از بازگشت به ایران، در دانشسرای عالی تهران به تحصیل پرداخت. وی در سال ۱۳۲۵ هـ ش فارغ التحصیل شد و در دانشگاه تهرا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 