پاورپوینت کامل عرفان پویا در مکتب امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عرفان پویا در مکتب امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرفان پویا در مکتب امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عرفان پویا در مکتب امام خمینی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۴
مقدمه
عرفان به معنای شناخت، کوششی است که انسان را با سیر در عوالم
درونی و آیات آفاقی و انفسی، به حقیقت هستی نزدیک می کند و نگاهی
تازه را برای تماشای عالم، به صورت یک حقیقت متعالی می گشاید.
کسانی که در این وادی گام نهاده، طالب کشف اسرار وجود می شوند، دو
وضعیت متفاوت را دارند: عده ای سرد، راکد، سر به گریبان، سیلی پذیر و
درمانده؛ ولی گروهی دیگر، با نشاط، پرشور، سرافراز و ستم ستیز و بالنده
می شوند.
تفاوت این دو گروه، نتیجه اختلاف در مرام عرفانی و روش سلوک
آنهاست. مسئله پژوهش ما این است که چه عاملی این گوناگونی را رقم
می زند. در این مقاله برای رعایت اختصار از مقایسه تطبیقی صرف نظر
کرده و به منظور مطالعه یک الگوی شاخص در عرفان، به بررسی اندیشه
و مرام عرفانی امام خمینی می پردازیم و عامل بالندگی در مرام عرفانی
ایشان را می جوییم.
کمال سلوک عرفانی
امام خمینی معتقد بود که ذات خداوند تعالی که «هویت غیبی احدی»
است، در پرتو انوار جلالش به حجاب نشسته و معشوقی است که هیچ
یک از عاشقانش به او نمی رسند و حتی به درستی او را نمی شناسند، زیرا
خورشید جمالش برتر از آن است که در آسمان دل بندگان طلوع کند و
قلّه جلالش، بلندتر از آن که عقاب اندیشه، از دامنه اش فراتر رود.
;عنقا شکار کس نشود دام بازگیر
;کانجا همیشه باد به دست است دام را
هم از این رو فرموده اند: «إنّ العجز عن المعرفه، غایه معرفه اهل
المکاشفه»۱؛ ناتوانی از معرفت حق تعالی نهایت عرفان اهل کشف و
شهود است.
پس کمال سلوک عرفانی هرگز به پایان نمی رسد و هر چه انسان اوج
بگیرد، مجال عروج بیشتری می یابد، چنان که حضرت رسول اکرم(ص)
فرمود: «ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک»۲؛ آن گونه
که شایسته توست، تو را نمی شناسیم و آن گونه که سزاوار هستی،
بندگی ات نمی کنیم.
ذات الهی، دلبر پرده نشینی است که بی پرده فروغ رویش را به کسی
نمی نماید و پیام بی واسطه مهرش را به گوش جان نمی رساند؛ نه
مخلوقات با آستان جلالش ربطی دارند و نه او به غیر خویش نظری
می اندازد:۳ «سبحانه و تعالی عما یصفون».
;غلام نرگس جمال آن سهی سروم
;که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست۴
او را در این مقام، نه می توان به اسمی نامید و نه با صفتی ستود. ذات
غیبی حق تعالی، برتر است از همه چیز که درباره او اندیشیده و گفته شود
و حتی از این برتری هم که ما می فهمیم، منزه است که فرمودند: «اللّه
اکبر من أن یوصَف»۵
عالم اسمای الهی
پس از مرتبه ذات که هر چه درباره آن سخن گفته شود، بر جهل خود
افزوده ایم، مرتبه اسمای الهی است. در اینجا خدا و معصومان با ما
سخن گفته اند و این نام های پاک را معرفی کرده اند.نام های خداوند
سراسر عالم آفرینش را پر کرده و همه جا جلوه کرده و هیچ پدیده ای
نیست؛ مگر اینکه جلوه ای از نام های خداوند است: «و باسمائک التی
ملات ارکان کل شی۶ و به نام های تو که ارکان همه چیز را پر کرده است.
هم از این رو، قرآن کریم، جهان آفرینش را آیات الهی معرفی کرده،
می فرماید: «اِنّ فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات
لاولی الالباب»؛ به راستی که در آفرینش آسمان ها و زمین و گوناگونی
شب و روز، نشانه هایی برای خردمندان است. (آل عمران/ ۱۹۰)
جلال و صلابت کوه، شکوه آسمان، جذابیت دریا، زیبایی گل و
شگفتی های آفرینش، تجلّی جمیل، جلیل، رحیم، کریم، عظیم، حکیم،
علیم، حلیم، ودود، جواد، منان و عزیز را آشکارا در منظر بندگان گشود۷ تا
خردمندان با اندیشیدن در آنها به بالا روند و به آستان رفیع الهی گام
نهند و در اسمای الهی سیر کنند و آن نام ها را در خود تحقق بخشند.
در میان اسمای الهی که معانی گوناگونی دارند، نام «اللّه » جامع جمیع
آنهاست و همه معانی را فرا می گیرد؛ هم از این رو آن را اسم اعظم
می گویند.۸
حقیقت عماء و فیض اقدس
اسمای الهی جلوه های ذات غیبی اند و در حقیقت پرتوی از او را
می نمایند؛ اما این جلوه ها مستقیم از ذات غیبی کسب فیض نمی کنند،
بلکه حجاب نوری غیبی که فانی در ذات غیبی است و هویت و حیثیتی
غیر حق ندارد، میان ذات و اسماست۹ که ذات حق به صورت جمعی و
غیر قابل وصف و تمایز، اسمای خود را در آن حجاب جلوه بخشید و به
واسطه فیض اقدسی آن، حجاب نوری اسما به ظهور آمده و عالم را پر
کرده و آراسته است. اثر این حجاب نوری فانی در ذات غیبی، «فیض
اقدس» و باطن اسم اللّه است که جامع جمیع اسماست و بنابر نظر
حضرت امام، این حجاب نوری در حدیث پیامبر «عماء» نامیده شده
است.۱۰
از رسول خدا (ص) پرسیدند: «پیش از آفرینش، پروردگار ما کجا بود؟
پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمودند: «کان فی عماء» در «عماء» بود.۱۱
معنای لغوی عماء ابر نازک است، که وقتی در آسمان است، نور خورشید
را از خود عبور می دهد و به زمین می رساند و به واسطه آن می توان، به
خورشید نگریست؛ ولی عماء خود دیده نمی شود. عرفا در معنا و مصداق
عماء، نظرات گوناگون دارند۱۲؛ اما حضرت امام آن حجاب نوری را که
باطن اسم اللّه بوده و اثر تجلی ذات در مقام احدیت است، «عماء دانسته
است. این تجلّی به هویت غیبی حق تعالی است و اسما با کسب فیض
اقدس احدیت، به عالم فیض می دهند و همه آفرینش به واسطه نام
های خدا از احدیت و فیض اقدس او بهره مند هستند.
بنابراین، نور هویت غیبی ذات بوده و همه جا هست؛۱۳ اما دست خلق
از آستان رفیع و مقام منیع او کوتاه است. سوره توحید که شناسنامه او
معرفی شده، با این آیه آغاز می شود : «قل هو اللّه احد»؛ هو اشاره به هویت
غیبی ذات است؛ «واللّه » جامع همه نام ها و تجلیات اوست که به واسطه
«احمد»، عالم را روشن کرده و فیض بخشیده۱۴ و همین جلوه خدا همه
عالم را پر کرده و حضورش فراگیر است که «اللّه الصمد»، آن را بیان
می کند.۱۵ صمد، یعنی آنچه تهی نیست و پر است، آن که فراگیر است و
همه به او وابسته اند و هر طرف رو بگردانی روی اوست: «اینما تولّوا فَثَمَّ
وجه اللّه ».(بقره ۱۱۵) بنابراین تجلی احدیت که فیض اقدس است، باطن
اسم اعظم اللّه بوده و ظهور این اسم، عالم را به نور خدا روشن کرده و به
هر جا بنگری، نور و جلوه اوست. «اللّه نور السموات و الارض».(نور/۳۵)
مقام انسان کامل
حضرت امام معتقدند که اسم اعظم اللّه ، برای تجلی در عین موجودات
و عطای فیض در آنها، به جهت گستردگی فیض و محدودیت و کدورت
اعیان موجودات، به واسطه حجابی و جلوه ای، فیض خود را به اعیان
موجودات می رساند. این تجلّی که نزدیک ترین مرتبه اللّه تعالی است،
خلیفه اللّه و واسطه گسترش فیض نور او در عالم است۱۶که فانی در
فیض اقدس و احدیت ذات اوست.
بر اثر همین مرتبه موجودات از نور حق برخوردار و از فیض وجود
بهره مند می گردند؛ نیز از این رو حقیقت کمال انسانی یا عین ثابت انسان
کامل، در کل عالم ولایت کلیه دارد، زیرا ولایت معنی قرب، محبوبیت،
تصرف یا ربوبیت و نیابت است.۱۷
جلوه ظهور اسم اللّه ، نور رسول اللّه و مقام محمدی (صلی اللّه علیه و آله)
است. به برکت وجود اوست که اسمای انوار الهی در عالم تابیده است: «و
اشرقت الارض بنور ربّها»؛ و زمین با نور پروردگارت روشن شده
است(نور/۳۵). این مقام، اولاً به رسول اللّه (صلی اللّه علیه و آله) و سپس
معصومان که به مدد پیامبر، آن مرتبه را درک کرده اند و سپس هرکس که
در راه کمال پیش می رود و کامیاب برمی آید، تعلق دارد.
حضرت امام فرموده اند: «مقام رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله، به ولایت
کلی الهی الارصاله تمام برکات را در این جهان بسط داده است… تجلی
الهی به تبع پیغمبر بر امامان است».۱۸
مقام محمدیه یا ولایت کلمه، مقامی است که یک انسان به آن رسید و
راه را برای دیگران گشود. امامان هم این راه را پیموده، به تبع رسول اللّه
به آن رسیدند و دیگران نیز می توانند، پس از مقام انسان کامل که مقام
کمال انسانی است، به آن برسند و رسالت انبیا این بوده است که انسان ها
را به سوی کمال هدایت کنند و البته کسی در این سیر، از عنایات
رسول اللّه و امامان بی نیاز نیست. حتی امیرالموءمنان با فیض رسول اللّه ،
سیر الی اللّه را انجام داد «این بزرگوار شخصیتی است که دارای ابعاد
بسیار است و مظهر اسم الهی است که دارای تمام اسما و صفات است و
تمام اسما و صفات الهی، در ظهور و در بروز دنیا و عالم، با واسطه رسول
اکرم در این شخصیت ظهور کرده است».۱۹
مقام کمال انسانی در همه مردم به صورت فطرت وجود دارد و
استعدادی است که باید شکوفا شود. فطرت هرکس او را به سمت کمال
می کشاند: «انسان امکان ندارد، به غیر کمال مطلق توجه کند و دل
ببندد. همه جان ها و دل ها به سوی اویند و جز او نجویند و نخواهند
جست؛ همه ثناگوی اویند و ثنای دیگری نتوانند کرد؛ ثنای هر چیز
ثنای اوست؛ اگرچه ثناگو در حجاب است و گمان کند، ثنای دیگری را
می گوید»،۲۰ زیرا همه عالم جلوه نام های خداست و اگر حسن و کمالی
در چیزی باشد، پرتوی از تجلّی اوست که به واسطه مقام کمال انسانی یا
انسان کامل، در این گوشه از عالم ظاهر شده است.
«انسان به این حد حیوانی و طبیعی محدود نیست؛ برای همین انبیا
آمدند تا ما را با ماورا هماهنگ کنند۲۱». «ادراکات و قابلیت انسان برای
تربیت، تقریباً باید گفت غیرمتناهی است…؛ اگر استعداد انسان مثل
حیوانات تا همان حدی که حیوانات رشد می کردند بود، انبیایی لازم
نبود…».۲۲
فنا و لقاء اللّه
انسان باید از این عالم طبیعی و زندگی دنیایی سیر کند، تا به مقام
احدیت که فانی در هویت غیبی است برسد. این فناست که در آنجا
هویت حق با چشم او دیده می شود و لقاء اللّه نصیب عارف می گردد.
«این صورت طبیعی، نازل ترین مرتبه انسان است…؛ لیکن از همین
مرتبه نازله حرکت به سوی کمال است. انسان موجود متحرک است که از
مرتبه طبیعت تا مرتبه غیب تا فنا در الوهیت۲۳ حرکت می کند، در فنا و
شهود هویت غیبی حق که وصول به مقام احدیت و عالم «عندیت»۲۴
است، شاهد و مشهود اوست و انسان با کشف نور خدا در وجود خود، و
درک اینکه هیچ نیست و هرچه هست نور خدا با نور او و با چشم او جمال
و جلال او را به تماشا می نشیند و صد البته که عبارت، توان وصف این
مقام را ندارد.
حضرت امام در نامه ای به عروس شان چنین می نویسند: «به تو و به
سایر جوان ها که طالب معرفتند، وصیت می کنم که شما و همه موجودات
جلوه اویند، ظهور اویند، کوشش و مجاهدت کنید تا بارقه ای از آن را
بیابید و در آن محو شوید و از نیستی به هستی مطلق رسید».۲۵
برای این سیر، نخست انبیا و بعد شهیدان، بهترین الگو هستند، زیرا
همه چیز خود را در برابر معبود فدا کرده و پوچ بودن او را دریافته اند. در
نتیجه بی حجاب و پرده، دل به تماشای جلوه او سپرده اند.
«نظر به وجه اللّه برای هر نبی و هر شهیدی راحت است. شاید نکته
این باشد که حجاب هایی که بین ما و حق تعالی هست و وجه اللّه است و
تجلیات حق تعالی هست، همگی به حجاب خود انسان منتهی می شود.
انسان خودش حجاب بزرگی است که هست، چه آن حجاب هایی که از
ظلمت باشند و آن حجاب هایی که از نور باشند، منتهی می شود به این
حجابی که خود انسان است. ما خودمان حجاب هستیم بین خودمان و
وجه اللّه و اگر کسی فی سبیل اللّه و در راه خدا، این حجاب را داد، این
حجاب را شکست و آنچه داشت که عبارت از حیات خودش بود، تقدیم
کرد، این مبدا همه حجاب ها را شکسته است. خود را شکسته است… در
عوض خدای تبارک و تعالی این حجاب که برداشته شد، جلوه می کند
برای آنها. چنانچه برای انبیا هم چون همه چیز را در راه خدا می خواهند
و آنها خودی را نمی بینند و خود را خدا می بینند؛ برای خودشان
شخصیتی قائل نیستند، حیثیتی قائل نیستند، در مقابل حق تعالی آنها
هم حجاب را برمی دارند».۲۶
سپس مقام حقیقی و کمال انسان که ظهور جمیع اسمای الهی است، با
«فنا» به کشف می آید، زیرا اسمای الهی به واسطه احدیت در ذات غیبی
است که هیچ هویت و حیثیتی از خود ندارد و تمام اسمای الهی در او به
نحو جمعی غیبی حاضر است و آدم که همه اسمای را از خدا فراگرفته
است: «و علّم آدم الاسماء کلّها»(بقره /۳۱)، صاحب این مقام قرب و
ولایت کلی است؛ اما به صورت استعداد که باید آن را در زندگی به تدریج
کشف و شکوفا سازد و به فنا و لقاءاللّه برسد. از قرآن بر می آید، پیامبر
(صلی اللّه علیه و آله) در مقام احدیت مستقر شده بود و همه چیز مظهر او
بود. آنکه هیچ ندارد، الا به اراده اللّه ، هیچ حرکت و سکونی ندارد، الا به
اراده اله: «و ما رمیتَ اذْ رمیتَ و لکن اللّه رَمی»(انفال/۱۷) اینهایی که با
تو مبایعه می کنند، با خدا مبایعه کردند (فتح/۱۰)، برای اینکه تو هیچ
نداری الا فنا در خدا.۲۷
ضرورت قیام اللّه
انسان برای رسیدن به مقام خلیفه الهی و تجلی جمیع اسمای الهی و
فنا و لقای خدا، موانعی پیش رو دارد. نخست در درون، علاوه بر فطرت
خداگرا، شهوات و تمایلاتی است که او را به سوی زندگی دنیایی و حیات
خاکی می کشد و قوای وجود انسان را تباه می کند. امام خمینی
رویارویایی این دو گرایش درونی را با توجه به فرموده امام صادق (ع)
درباره جنود عقل و جهل، ستیز عقل و جهل این گونه توصیف می کند:
«اگر وهم حکومت نمود و در آنها به تصرف خود یا شیطان، این قوا جنود
شیطان گردند و مملکت در تحت سلطنت شیطان واقع شود،… و اگر وهم
در تحت تصرف عقل و شرع در آنها تصرف نماید و حرکات و سکنات
آنها در تحت نظام عقل و شرع باشد، مملکت، رحمانی و عقلانی می شود
و شیطان و جنودش از آن رخت بربندد و دامن در کشد، پس جهاد نفس
که جهاد بزرگ است، از غلبه کردن بر قوای ظاهره خود و آنها را تحت
فرمان قرار دادن، و مملکت را از لوث وجود قوای شیطان و جنود آن خالی
نمودن است».۲۸
افزون بر این، صحنه پیکار درونی و صف آرایی شیاطین در مملکت
وجود شخص، عامل دیگری در برون وجود انسان است که مانع دستیابی
کمال راستین و متعالی و فنا و لقای اللّه تعالی است. این عامل بیرونی،
مستکبرانی هستند که با فسادگستری و تباه کردن مردم، زمینه سلطه
پذیری و استضعاف را در آنها فراهم می کنند.
برای تحقق کمال انسانی و رسیدن به لقاءاللّه ، این دو عرصه جهاد را
باید در نوردید و برای این دو رزم، قیام للّه لازم است؛ یعنی انسان با تکیه
بر قدرت الهی و به منظور رسیدن به قرب حق تعالی، باید قیام کند و
لشگریان شیطان را در این دو عرصه از میان بردارد.
ابعاد «قیام للّه »
مبنای بالندگی عرفان امام، در چگونگی برداشتی است که از قیام للّه
دارند و آن را شامل عرصه درونی و صحنه اجتماع و نیز موجب اصلاح
دنیا و آخرت می دانند. ایشان در پیام کوتاهی که در اسناد موجود بی
مخاطب ثبت شده و در نتیجه برای همه کسانی است که می خوانند و
می شنوند، مرقوم فرمودند:
بسم اللّه الرحمن الرحیم «قُلْ انَّما اَعظُکم بواحدهٍ اَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مثنی و
فُرادی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا»؛ بگو ای پیامبر، شما را تنها به یک پند موعظه می کنم
و آن اینکه برای خدا قیام کنید؛ چه جمعی یا دو نفر و چه به تنهایی،
سپس بیندیشید. (سباء/۴۶)
حضرت امام این آیه را بسیار می خواندند۲۹ و معتقد بودند که خدا از
میان مواعظ، فقط یکی را برگزیده و این رمز و کلید در سعادت است.
اگر در گیر و دار قوای نفس، انسان قیام للّه نکند و سپس برای جهاد با
نفس آماده نشود، به جایگاه شایسته خود و قرب الهی و دیدار محبوب
نمی رسد. یقظه یا بیداری و توجه، همان قیام للّه است. «ما باید توجه به
این داشته باشیم که آنچه هست از خداست: «الغیرک من الظهور ما لیس
لک»۳۰؛ هرچه هست از اوست. اگر ما توانستیم این مطلب را به قلب
خودمان وارد کنیم که هرچه هست از اوست، دیگر نه از شکست
می ترسیم، نه از چیز دیگر همه از اوست و اگر این معنا در قلب حاصل
باشد، شکست در کار نیست. برای خدا قیام کند: «انما اعظکم بواحده ان
تقوموا للّه ». همه چیز در قیام للّه است؛ قیام للّه معرفت می آورد».۳۱
این قیام تنها قیام الهی در نفس و مهار کردن قوای نفس، تحت
حکومت عقل و شرع نیست. همچنین فقط قیام علیه ستمگران در
عرصه اجتماع و حوزه های عمومی هم نیست، بلکه این مفهوم هر دو را
فرا می گیرد. برای همین ایشان می فرمایند: اگر قیام برای خدا بود، نباید
ترسید، چون شکست در آن نیست؛ چه کشته شویم و چه پیروز، در
حقیقت پیروزیم، چون در مسیر اصلاح و رضای خدا قیام للّه کرده ایم و
این پیروزی حقیقی است.۳۲
پیامبران بهترین الگوهای قیام الهی هستند که برای اصلاح جان و
جامعه خویش قیام کردند تا خود و مردم را از ظلمات زندگی طبیعی، به
اوج طیبه انسانی سیر دهند: «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا للّه …».
خدای تعالی در این کلام شریف، از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهای
سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظه هایی است که خدای عالم، از
میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این کلمه را پیشنهاد فرموده است.
این کلمه راه اصلاح دو جهان است.
«قیام برای خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزلت خلَّت رساند
و از جلوه های گوناگون عالم طبیعت رهاند.
;خلیل آسا درِ علم الیقین زن
;ندای لا احبُّ الافلین زن
قیام للّه است که موسای کلیم را با یک عصا، به فرعونیان چیره کرد و
تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و
به صعق و صحو۳۳ کشاند. قیام برای خداست که خاتم النبیین(ص) را
یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بت ها را از خانه خدا
برانداخت و به جای آن توحید و تقوا گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به
مقام «قاب قوسین او أدنی» رساند».۳۴
این متن، نامه ای است که امام خمینی در سال ۱۳۳۲ در آغاز نهضت
اسلامی، خطاب به علما و ملت ایران نگاشته اند و به خوبی نشان می دهد
که بالندگی و سازندگی بر مبنای قیام للّه ، عرفان ایشان را از سیر در
اسمای و صفات الهی و درک فنا و احدیت به تبع رسول اللّه (ص)، به
عرصه جامعه کشاند و در برابر ستم ها راست قامت و استوار نگهداشت.
قیام للّه ، هم جامعه را از لوث وجود فرعون ها و نمرودها پاک می کند و
هم جان را از سیاهی گناه و وابستگی های دنیایی می رهاند.
فهم درست قیام للّه در مرام عرفانی امام خمینی، مبنای بالندگی،
پویندگی و سازندگی آن است که برترین شاخص عرفانش، توسعه
معنویت و نقش زیربنایی آن در توسعه سایر عرصه های زندگی است.
چون معنویت با تکیه بر شکوفایی فطری مردم، موجب توسعه انسانی
و اجتماعی می شود و این امر سایر ساحت های حیات جمعی را به سوی
شکوفایی و توسعه سوق می دهد.
چنین کسی دیگر نمی تواند، سر به زیر اندازد و سیلی ستمگران را بر
خود و دیگران بپذیرد، بلکه در مواجهه با کفار و ستمگران، مظهر خشم و
غضب خداست، چنانچه در مواجهه با مؤمنان، مظهر رحمت و عطوفت
است. عارفی که در اسمای الهی سیر کرده و آنها را در نفس خود تجلی
بخشیده، مصداق این آیه است که فرمود: «محمد رسول اللّه والذین معه
اشدّاءُ علی الکفار و رحماءُ بینهم»؛ محمد فرستاده خدا و کسانی که در سیر
معنوی با او هستند، بر کفار شدید و تند، و در میان خودشان مهربان و نرم
هستند.(فتح/۲۹)
اسلام آیین قیام للّه
برای قیام للّه که فراگیر و همه جانبه است و از عمیق ترین مراتب
وجودی انسان تا عرصه های پهناور جامعه را دربرمی گیرد، برنامه ای لازم
است. خدای تعالی برنامه ای برای قیام تدوین کرده و انبیا براساس آن
عمل کرده و به مردم آموخته اند که همان اسلام است. «إن الدین عنداللّه
الاسلام»؛ به راستی که دین در نزد خدا تنها اسلام است.(آل عمران/۱۹)
«پیامبر اسلام و پیشوایان به حق بعد از آن حضرت، بیان فرموده اند که
ریشه و اصل همه آن عقاید که مهم ترین و با ارزش ترین اعتقادات
ماست، توحید است…، این اصل به ما می آموزد که انسان تنها در برابر
ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند؛ مگر
اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد. براین اساس، هیچ انسانی هم حق
ندارد، انسان های دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند».۳۵
شریعت اسلام که د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 