پاورپوینت کامل راهکارهایی برای تحقق عدالت ۹۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل راهکارهایی برای تحقق عدالت ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راهکارهایی برای تحقق عدالت ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل راهکارهایی برای تحقق عدالت ۹۶ اسلاید در PowerPoint :
۹
اشاره
سخن از عدالت، قدمتی به گستره حضور آدمی بر کره خاکی دارد؛ آن
گونه که اشتیاق برای اجرای آن نیز چنین دیرینه ای دارد. با این همه،
عدالت اجتماعی در حوزه های گونه گون و جلوه های آن،در جامعه
ما،حضوری شایسته ندارد.آنچه دغدغه این نوشته را صورت
می دهد،بررسی و پی جویی زاویه و شاخه ای از عدالت اجتماعی،
یعنی”عدالت فرهنگی ” است که با همه اهمیتش،غالبا مورد غفلت بوده
است. اینکه چگونه و با چه راهکارهایی می توان عدالت فرهنگی را در
نظام و جامعه اسلامی اجرایی کرد،در این نوشته مورد بررسی قرار
می گیرد.
تبیین مفاهیم
با همه اهمیت بحث عدالت، در تعریف و تبیین این واژه، اختلاف
بسیار است و هر کس از زاویه ای به آن نگریسته است.عدالت،”دادگری
کردن”،در لغت به معنای استقامت است(۱). برخی دیگر نیز از آن به
“انصاف”،”تساوی”،”قسط “(۲) تعبیر کرده اند؛ هر چند این الفاظ، کلیت
معنای عدالت را نمی رسانند. عدالت در عرصه فردی، بحث از نوعی
تعادل شخصیتی و توازن در رفتار و کردار است و در “شریعت، استقامت بر
طریق حق به اجتناب از آنچه محظور در دین است”.(۳)
عدالت فرهنگی (۴) ،عبارت است از ارزشی که فراگیر شدن آن، موجب
تساوی و یکسانی موقعیت شهروندان در دستیابی به امتیازات،اطلاعات
و داده های فرهنگی می شود.عدالت فرهنگی شاخه ای از عدالت
اجتماعی (۵) است که خود از مفاهیم مبهم در عرصه علوم انسانی و
اجتماعی است. با این همه می توان گفت که عدالت اجتماعی، ارزشی
است که با فراگیر شدن آن،جامعه، دارای شرایط و زمینه هایی می گردد که
هر صاحب حقی،به حق خود می رسد و همه امور جامعه، به تناسب و
تعادل، در جای شایسته و بایسته خویش قرار می گیرد.
مهم تر از این مفاهیم، تکاپو برای یافتن راهکارهای اجرایی کردن
عدالت در جامعه است. در نظام اسلامی و آموزه های دینی، چه
راهکارهایی برای اجرایی کردن عدالت پیش بینی شده است.یکی از
بهترین راه های اجرایی کردن عدالت، بازشناسی زمینه هایی است که در
جامعه،بسترساز ناعدالتی در عرصه فرهنگ، می گردد. این “زمینه”ها،
ضرورتا از “موانع عدالت”محسوب نمی شوند،بلکه فرایند امور در جامعه،
بستر و موقعیتی را فراهم می آورد که به ناعدالتی منجر می شود. شاید
این زمینه و بستر، به صورت مستقیم و در شبکه ای علی و معلولی، به
ناعدالتی نینجامد،اما زمینه ساز آن گردد؛ از این رو، این “زمینه”ها، گاه از
جنس “موانع” هستند و گاه از “عوامل کند کننده “روند اجرایی عدالت.
آنچه در پی می آید، برخی از زمینه های فرهنگی را مورد مداقه و بررسی
قرار خواهد داد.
الف. عدم مطالبه روشمند عدالت از سوی شهروندان
وقتی «عقلانیت» در فرهنگ یک ملت رشد کند و”حس انتقادی” بالا
برود، می توان گفت که مردم از فضای لفظ و لفظ بازی بیرون رفته اند و به
ژرفا و معنای دقیق کلمات نزدیک شده اند.نزدیک شدن به ژرفای واژه ها
و پی بردن به کاربردها و کارآیی های آنها، افراد را به دقت واداشته، در
جست و جوی مظاهر و الگوهای حضور آن در جامعه می روند.حس
انتقادی،می تواند فرد را از آنچه که هست، فراتر برد و به صرف حضور
کلمه در زبان ها و اشاره ها بسنده نکند.فرد منتقد به داشته ها و ظاهر
داشته ها معترض است و خواهان واقعیت ها و عملی شدن کلمه هایی
چون عدالت،آزادی،رفاه،امنیت و… می شود.
زمانی که شهروندان به معنای درست کلمه، “خواستار” عدالت نیستند و
به ژرفایی از معنا و پیامدهای مطلوب آن آگاه نیستند،در جامعه زمینه ای
به وجود می آید که ناعدالتی را بدون هیچ چالشی تحمّل می کند؛ مردم،
خواهان دادگری حاکمان نیستند یا اگر هستند، “روشمند” نیست و
نمی دانند، چگونه نمودهایی از عدالت در جامعه، حضور یافته است.
خواست روشمند و قاعده مند عدالت، از راه های بالندگی و حرکت در
مسیر تمدنی نوین و جامعه ای مطلوب است،آن سان که وقتی نیک
بنگریم،گام های نخستین تجدد را نیز می توان در این سمت و سو دید.در
واقع در این دوران، تلاش بر آن بود که قدرت حاکمان در چارچوبی
مشخص محصور باشد. طبیعی بود که در این قالب، امکان خواست
دادورزی از سوی حاکمان، روشن تر به انجام می رسید. “از دیدگاه
اندیشمندان دوران جدید، استبداد، تحمیل اراده و عقیده و به طور کلی،
نفی آزادی و اختیار فردی، بارزترین مصداق بیدادگری است و تنها راه
رفع این بیدادگری و استقرار عدالت این است که همه اراده های فردی،
صرف نظر از مقام و منزلتشان، تابع قواعد کلی و قوانینی گردند که شمول
عام دارند و همه در مقابل آنها برابرند.”(۶)
وقتی دولتمردان بدانند که شهروندان بیش و پیش از هر چیز، از آنان
عدالت می خواهند، چاره جویی می کنند تا راهی برای اجرایی کردن آن
می یابند.این امر وقتی جدی تر می شود که مردم علاوه بر شعار
عدالت،راهکارهای اجرایی آن را نیز بدانند.خصلت آدمی فراموشی است؛
گویی قانون ناگفته طبیعت است که کاخ نشینان و فرورفتگان در ناز و
نعمت،نمی توانند حال و وضعیت کوخ نشینان و گرسنگان جامعه را
دریابند،پس اگر طلب دادگری از سوی مردم مداوم و همیشگی
نباشد،حاکمان به زودی نقطه و آرمان اصلی حکومت اسلامی را از یاد
می برند؛ هر چند که در فرهنگ دینی تاکید شده است که حاکمان نیز
دردکشیدگانی باشند که توان درک موقعیت فرودستان جامعه را داشته
باشند. آن سان که تاکید شده است که حاکمان پرخوری نکنند.(۷)
حکومت گران با تقاضای جدی و مطالبه قانونمند، درخواهند یافت که اگر
نتوانند عدالت را در جامعه فراگیر کنند، مشروعیت و حکومت خود را از
دست خواهند داد.
ب. نهادینه نشدن ارزش عدالت در میان حاکمان
همان گونه که ذکر شد، اگر حاکمان به شعار عدالت بسنده کنند و مردم
آن را از حکومت نخواهند،گامی به سوی اجرایی شدن آن بر نداشته اند.اما
این وضعیت، در میان حاکمان،حساس تر است.باور داشتن و نداشتن
،نهادینه شدن و نشدن این ارزش در وجود آنان،پیامدهایی گونه گون به
وجود می آورد.اگر حاکم دینی به اجرایی شدن عدالت باور عمیق نداشته
باشد و به درستی و به اندیشه در نیافته باشد که فقر همسایه کفر است،
(۸) نمی توان چندان به اجرای آن امیدوار بود یا اگر قسط و داد، در هسته
معادلات و تصمیم گیری ها قرار نداشته باشد،به اندک ناملایمت یا
مقاومتی از سوی دشمنان مردم و افزون خواهان، از اجرای آن سرباز
می زند.
به یاد آوریم که اگر باورها اندکی بسان اعتقاد ژرف علی(ع) که الگوی
حاکمان در جامعه بشری است،محکم و استوار باشد،می تواند راهگشای
مشکلات و بر طرف کننده موانع فراوان باشد. امام علی (ع) هنگامی که
می گفت : “به خدا قسم زمین هایی که متعلّق به عامه مسلمین است،
پس خواهم گرفت؛ هر چند آنها را مهر زنانشان قرار داده باشند یا با آنها
کنیزکانی خریده باشند»”(۹)، به خوبی می دانست که این حرکت، با
مشکلات و بهانه تراشی های فراوان همراه خواهد بود و در این مسیر
تعدادی که توان تحمل عدالت او را ندارند، از راه حق بیرون خواهند شد ؛
اما ایشان پایدار و وفادار به آن ارزشی بود که با همه وجود، ضرورت و
بایستگی آن را حس کرده بود و این چنین بود که هرگز در برابر فشار و
فزون طلبی دیگران کوتاه نیامد.
ج.کمبود آگاهی
از مواردی که بشر در زندگی جمعی، با آن مشکل فراوان داشته و
دیگران از آن، سوءاستفاده ها کرده اند، ناآگاهی است.جهل،ویرانگر
پایه های جامعه است و می تواند بسیاری بنیادهای فرهنگی و تمدنی را
نابود سازد.در میراث دینی ما تاکید شده است که “جهل ریشه و اصل
همه بدی ها”(۱۰) و” خاستگاه شر”(۱۱) است. ستمگران به این دلیل بر
جامعه حاکم شده اند، که مردم به ژرفای مسائل پیرامون خود آگاه
نبوده اند و آنان از ناآگاهی مردم، بهره گرفته اند، چه فقری بدتر از فقر
فرهنگی که می تواند بسیاری نابسامانی های دیگر را در پی آورد.در
روایت آمده است که “بدترین و شدیدترین فقر،جهل است. “(۱۲) از این
رو در دیدگاه فرهنگی یکی از زمینه های نامناسب در جهت عمل نکردن
به عدالت، ناآشنایی شهروندان و در درجه ای دیگر، ناآگاهی حاکمان
است که به آن خواهیم پرداخت.
در بن مایه های نظری اندیشه و فرهنگ دینی، به آیاتی این گونه
برمی خوریم:«آنان که می دانند و آنان که نمی دانند،مساوی نیستند»
(۱۳)و «نابینا و بینا،مساوی نیستند» (۱۴)؛ گویی این آیات در ذهن و
ضمیر مسلمانان، در روزگار درخشندگی تمدن اسلامی،حضوری
همیشگی داشته اند و اساس حرکت آنان، با توجه به این آیات، به سوی
تولید علم و بنیادهای تمدنی بوده است.
زاویه ای دیگر، “عدم آگاهی حاکمان” به مفهوم عدل،اهمیت آن و
چگونگی اجرای آن است.اگر ناآگاهی شهروندان به عدالت، می تواند
زمینه هایی ایجاد کند که موجب ناعدالتی گردد،ناآگاهی حاکمان در این
باره نقشی مهم و اساسی تر بازی می کند.در روایات اسلامی، شناخت
حاکمان و کسانی که زمامداری امور مسلمین را بر عهده دارند،نکته ای
مهم و اساسی است، آن گونه که امام صادق(ع)می فرماید: «به راستی که
بقا و ثبات اسلام و مسلمانان،به آن است که اموال و سرمایه آنان،به سوی
کسی گسیل شود که حق را می شناسد و با آن کار نیک انجام می دهد و
فنا، نابودی و زوال اسلام و مسلمانان زمانی است که اموال جامعه در
دست کسی باشد که حق را نمی شناسد و با آن احسان و نیکی
نمی کند”(۱۵).
ساحت دیگر این بحث، به ناآگاهی برخی شهروندان به حقوق خود و
دیگران مربوط است، به گونه ای که به حقوق دیگران، دست درازی
می کنند و خودخواهانه همه چیز را برای خود می طلبند.”بشر با ناتوانی
شدید که در برابر تمایلات و هوا و هوس های خود دارد،از تعدیل
خود…ناتوان است.این ناتوانی ها که خود به وجودآورنده
صدهاناتوانی دیگر است،معلول یک نابخشودنی است که عبارت از مقدم
داشتن «می خواهم» بر عدالت است.”(۱۶)
د.کوته بینی و شخصی اندیشی
رسیدن به عدالت و تلاش برای اجرای آن در جامعه،نگرشی بلند و
همتی والا می طلبد. نگاه و زاویه دید محدود،نگاه مدیران جامعه را در
حوزه منافع شخصی یا محلی نگاه می دارد و می تواند در تصمیم
سازی ها ،تاثیر منفی بر جای نهد. وقتی مدیران، نگاهی محدود به امور
داشته باشند،محور اصلی حرکت ها و تصمیم ها، عدالت نخواهد بود.همه
چیز را در محور خود و اطرافیان خود می بیند.در این مواقع،فرد بی اینکه
به منافع یک ملت فکر کند، تنها برای خود یا حزب و منطقه خود
تصمیم می گیرد و در تلاش است تا اذهان را به آن سو هدایت کند.وقتی
چنین شود،لزوما افرادی به عنوان کارگزار در جامعه اسلامی برگزیده
می شوند که در راستای همان نگاه شخصی و سودانگارانه حزبی حرکت
کنند و چشم بسته فرمان برند. در این نگرش، ایثار و از خودگذشتگی
برای برآمدن نیروهای برتر و کارآمدتر جایی ندارد و مواسات و همکاری
از جامعه رخت برمی بندد؛ حال آنکه “مطلوب نهایی اسلام در
توزیع،مواسات و ایثار است.مقصود از مواسات، شرکت دادن دیگران در
اموال خویش است؛ به گونه ای که گویا همه اعضا یک خانواده اند و تلاش
می کنند که نیازهای یک دیگر را برطرف نمایند” (۱۷). با نبود نگاه جامع
اندیشانه، پس از مدتی، کم کم افراد لایق و کاردان کنار نهاده شده و
انسانهای نالایق که اساسا عدالت به باور ندارند و آن را نمی شناسند،
جایگزین می شوند.
نبود نگاه ملی و جامع به تصمیمات است که طبیعتاً سرمایه ها و
سرمایه گذاریهای کلان را به جهتی خاص هدایت و مسیر جامعه را از
رسیدن به عدالت دور می کند. امام علی (ع) به این مسئله حیاتی اشاره
کرده است که والیان و کارگزاران حکومت نباید گرفتار تعامل حکومتی و
سودمدار با نزدیکان و هم پیالگان خود گردند و از اجرای عدالت غافل
شوند. ایشان می فرماید:«والی را نزدیکان و خویشاوندانی است که خوی
برتری جستن دارند و گردن فرازی کردن و معاملت انصاف را کم تر به کار
بستن». ایشان در ادامه تاکید فراوان دارد که « ریشه ستم اینان را با
بریدن اسباب آن برآر و به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت، زمینی
را به بخشش وامگذار و مبادا در تو طمع کنند، با بستن پیمانی که مجاور
آن را زیان رساند، در بهره ای که از آب دارند، یا کاری که باید با هم به
انجام رسانند و رنج آن را بر عهده دیگران نهند، پس بر آنان تنها گوارا
افتد و عیب آن در دنیا و آخرت بر تو ماند». (۱۸) رسیدن به این دیدگاه، با
بازنگری در بنیان های اجتماع و تاملات دقیق و تدریجی در بنیادهای
فکری جامعه به دست می آید.
راهکارهای فرهنگی تحقق عدالت اجتماعی
اگر حوزه فرهنگ و ساحت نرم افزاری جامعه سامان یابد، می توان با
اطمینان خاطری بیشتر، راه ها و دیگر حوزه ها را برای حرکت به سوی
اجرای عدالت اجتماعی جست و جو کرد. در حوزه فرهنگ، ما بیش از هر
چیز، با روح و روان آدمی،ارزش ها،دغدغه ها و هنجارهای او سر وکار
داریم؛ از این رو گویی برای شناخت برخی شاخصه های جامعه عدل
محور و عدالتجو،باید نقبی به معرفت آدمی زد و برای شناخت او کوشید؛
چنان که شناخت انسان، بدون معرفت به خدا ناقص خواهد بود: «هرکس
خدا را از زندگی انسان بردارد، انسان را نمی شناسد و هرکس عدالت را
مهم نشمارد، زندگی را نمی شناسد و هرکس زندگی را نشناسد، مقصد
انسان را در زندگی نمی شناسد».(۱۹) شاید با توجه به این نکته است که
برخی به وجود واحد و منظومه ای عادلانه، دست کم در درون آدمی باور
دارند؛گویی همه چیز از درون فرهنگ و داشته های ذهنی آغاز می شود و
سپس رنگ عمل به خود می گیرد و در اجتماع جلوه می یابد. هم چنین
شاید توجه به همین نکته بوده است که در دایره المعارف راتلج آمده
است :” تاکید اصلی، بر سلامت اخلاقی روح است. سقراط پیشنهادی
می کند که شاید چندان مهم به نظر نیاید و نتوانیم نظم سیاسی عادلانه
برقرار کنیم.اما این ایده را ارایه می کند که به عنوان یک الگو، باید دست
کم، چیزی شبیه جامعه عادلانه، در وجود خویش بنا نهیم». (۲۰)
استاد شهید مرتضی مطهری به راهکارهایی،برای اجرای عدالت
اشاره کرده و باور دارد که بیش از هر چیز، به شناخت آدمی،پرورش او و
بعد فرهنگی جامعه مربوط هستند.ایشان”در سطح اجرایی،تمهیدات
گوناگونی را برای تحقق عدالت پیشنهاد کرده که از آن جمله اند:پرورش
انسان های عادل،پشتوانه قرار دادن ایمان برای قانون و عدالت، توسل به
استعاره پیکروارگی و توجه به تفاوت ها و پرهیز از تبعیض.تمهید نهایی
مطهری برای تحقق عدالت در جامعه ای انداموار،با توجه به امکان وقوع
بی عدالتی ،توسل به مفهوم”مسابقه بقا” در مقابل”تنازع بقا”،در شرایط
مساوی برای همگان است”.(۲۱) در ادامه راهکارهای فرهنگی و
چگونگی دستیابی به عدالت فرهنگی در جامعه، مورد توجه خواهد بود.
الف. ارتقای فرهنگ عدالت جویی
مفاهیم دینی در کشور ایران،سابقه و گذشته ای دراز دامن دارند و
توانسته اند در پشتوانه ها و زیرساخت های فرهنگ ملت ما رسوخ کنند.
فرهنگ عدالت جویی در ایران و مذهب شیعه،سابقه ای بس دیرین دارد؛
اما به نظر می رسد که این ارزش والا پس از مشروطه،کمرنگ شد و
طلب آزادی به جای آن نشست؛ هر چند این دو ارزش در کنار هم
هستند، اما مهم آن است که کانون توجه فرهنگی مردم چه ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 