پاورپوینت کامل ترجمان وحیانی عدالت ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ترجمان وحیانی عدالت ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ترجمان وحیانی عدالت ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ترجمان وحیانی عدالت ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۹

مقدمه

جان رالز (۲۰۰۲ – ۱۹۲۱) در شمار مهم ترین فیلسوفان سیاسی قرن
بیستم است. نوشته های او در تجدید حیات فلسفه سیاسی، گامی عظیم
برداشته است. آثارش پیچیده، عمیق و تفکر برانگیز است. از این رو
انتقادات و بحث های فراوانی را برانگیخته است. برای مثال، برایان
باری، فیلسوف سیاسی معاصر انگلیسی، جلد نخست از کتاب سه جلدی
خود را تحت عنوان نظریه های عدالت، عمدتاً صرف شرح و نقد نظریه
جان رالز درباب عدالت کرده است. جوشان کوهن نیز به صورت مستقیم
بحث هایش درباره دموکراسی مشورتی را بر نظریه جان رالز مبتنی
ساخته است.

اهمیت مباحث رالز در کتاب نظریه ای در باب عدالت تنها به خاطر
احیای فلسفه سیاسی(۱) مدرن نبود، بلکه رالز به ظرافت و فراست
توانست بین اصول متناقض نمایی چون آزادی و برابری سازشی به
وجود آورده و نسبت این دو را به گونه ای ترسیم کند که حداقل از حیث
نظری، نه آزادی قربانی شود و نه برابری به تسطیح اجتماعی و تقلیل
توانایی فرو کاسته شود. کتاب رالز ویژگی بارز دیگری هم داشته و آن
توجه اصحاب اندیشه و اظهار نظر درباره روش ها و آرای بیان شده در
نظریه عدالت است. اندیشمندانی چون رابرت نوزیک، برایان باری و… و
طرفداران مارکسیسم، لیبرالیسم و فمینیسم در قبال ادعاهای رالز جبهه
گرفتند و همه این ها حاکی از اهمیت مباحث او است.(۲)

رالز در ابتدا با انتشار مقالاتی از جمله مقاله مشهور “عدالت به مثابه
انصاف” در ۱۹۵۸ نظریه اش را به طور خام و اولیه مطرح کرد. نظریه رالز
غالباً در بحث و جدل با منتقدان ساخته و پرداخته و پالوده شده است. وی
آن گاه در ۱۹۷۱ کتاب نظریه ای درباب عدالت را منتشر ساخت که در
واقع تبیین آن چیزی بود که در مقالات پیشین او آمده بود و از سویی به
منتقدان نیز گوشه چشمی داشت و به آنان نیز پاسخ می گفت. این کتاب
علی رغم عنوان بی خطر و غیر جنجالی اش بیش از هر کتاب دیگر در
این زمینه در سال های اخیر تأثیرگذار بوده است. آخرین چاپ این اثر در
۱۹۹۹ توسط دانشگاه هاروارد و با مقدمه خود او منتشر شده است.(۳)
وی البته قبل از آن در ۱۹۹۳ کتاب لیبرالیسم سیاسی را منتشر ساخت و
پاره ای از آخرین نظریات خودش را در این کتاب منعکس کرد. در این اثر
وی به تصحیح و شفاف سازی آموزه خود در کتاب پیشین پرداخته است.
او در این باره می نویسد: “تنها در چند سال اخیر است که به درک روشنی
از لیبرالیزم سیاسی رسیده ام یا دست کم خود چنین می پندارم. “پرسش
اصلی رالز در لیبرالیسم سیاسی از این قرار است: “چگونه ممکن است
اجتماع عادلانه و با ثباتی وجود داشته باشد که شهروندان آزاد و برابر آن
به واسطه آموزه های دینی، فلسفی و اخلاقی متضاد و بلکه قیاس ناپذیر،
عمیقاً دچار اشتقاق شوند؟”(۴)

هدف رالز از ارائه تئوری عدالت، تعریف و دفاع از یک مفهوم خاص
عدالت اجتماعی و بنای یک مفهوم اخلاقی عملی و نظام مند از عدالت
از دیدگاهی لیبرال و به منظور مقابله با فایده گرایی و شهودگرایی است.
در نظر رالز عدالت مقدم ترین فضیلت نظام های اجتماعی و در واقع
فضیلتی است که به هیچ روی نمی توان از آن صرف نظر کرد. وی البته از
مدافعان سنتز اجتماعی – سیاسی معاصر است که دموکراسی لیبرال،
اقتصاد بازار و دولت رفاه باز تولیدکننده را با هم تلفیق می کند. به باور
وی، عدالت اجتماعی، فضیلتی است که زمانی نظام های اجتماعی از
خود بروز می دهند که قادر باشند برخی مسائل را که رالز آن ها را مسائل
عدالت می نامد به طریق صحیحی حل کنند. در واقع جامعه را باید
همچون “خطرورزی همیارانه برای نفع دو جانبه” به تصور درآورد.

این نوشته در ابتدا در دو بخش، نخست تبیین و ترسیم جامعه فرضی
جان رالز را که اشاره دارد به مفهوم عام عدالت، و دیگری شیوه استقرار
نظریه عدالت در یک جامعه خاص، که بر مفهوم خاص عدالت تأکید
دارد، و در نهایت نقد و بررسی نظریه عدالت وی سامان یافته است. در
واقع پرسش اصلی این نوشته این است که جامعه فرضی رالز چگونه
جامعه ای است و چگونه و در چه جامعه ای استقرار می یابد؟

جامعه فرضی

جان رالز با تصور جامعه و منافع مشترک و متضاد افراد آن سعی در
طرح نظریه خود در باب عدالت دارد تا بتواند به مشکله عدالت اجتماعی
پاسخ دهد. از این رو همان گونه که اعضای منفرد جامعه منافع مشترکی
دارند، اما تضاد منافع هم میان آن هاست. “اشخاص نسبت به این مسأله
که منافع و سودهای بیشتری که از طریق همکاری جمعی آنان به دست
می آید چگونه توزیع می شود بی اعتنا نیستند و هر یک از آنان برای
تعقیب اهدافشان ترجیح می دهند سهم بیشتری دریافت کنند و نه
کم تر.”(۵)

عدالت زمانی حاصل می شود که “توزیع درست سود و مسوءولیت در
همیاری اجتماعی” صورت گیرد. اما این عدالت چگونه حاصل می شود و
چگونه افراد خواهند توانست به سود بیشتر دست یابند و جامعه هم
عادلانه باشند؟

رالز البته قبل از این که نظریه اش را به طور مبسوط طرح کند، به یک
فرض دیگر هم معتقد است و آن این که دادن و محول کردن حقوق و
تکالیف یا مزایای اجتماعی نمی تواند کاملاً برابر باشد. “نابرابری ها بنابه
فرض در ساختار بنیادین هر جامعه ای گریزناپذیر هستند.” مسأله این
است که تعریف درستی از این مطلب به دست داده شود که چگونه
نابرابری هایی می توانند عادلانه باشند.

رالز برای طرح نظریه اش از قرارداد اجتماعی کمک می گیرد. آن چه در
قرارداد اجتماعی مهم است پاسخ به مسأله تعهد و الزام سیاسی است که
در واقع آن را قراردادی سیاسی می کند. در قرارداد اجتماعی، سوءالاتی از
این قبیل طرح می شود که اقتدار سیاسی چه توجیهی می تواند داشته
باشد؟ دامنه آن تا کجا کشیده می شود؟ چرا و در چه شرایطی افراد ملزم
به تبعیت و اطاعت از قواعد هستند؟ و … در این جا قراردادی که فرض
می شود، اقتدار سیاسی را مستقر می کند و شهروندان را مکلف و موظف
می کند و منشأ و منبع تعهد و الزام سیاسی است.

رالز مدعی است این شیوه برای حل مسأله عدالت در سطح نظری
مناسب است؛ زیرا مسأله عدالت از ادعاهای ناسازگار نسبت به سهم هر
کسی از منافع همیاری اجتماعی نشأت می گیرد؛ یعنی حاصل عدم
توافق است. بنابراین احتمالاً اگر بتوانیم به شیوه ای مناسب این عدم
توافق را بدل به توافق کنیم، مسأله حل می شود. توافقی یا قراردادی
اجتماعی میان افراد ذی نفع و در واقع همه اعضای جامعه در مورد توزیع
درست منافع و مزایا و یا در مورد اصول درستی که باید توزیع را سامان
دهند: قراردادی اجتماعی در مورد اصول عدالت.

فرض اصلی و اساسی رالز این است که آن چه در شرایط مناسب مورد
توافق همه افراد ذی نفع باشد می تواند ملاک و معیار مسلم عدالت باشد.
اما این که چگونه قرارداد و توافق می تواند منصفانه و عادلانه باشد، بحث
بعدی رالز است. او معتقد است “طرف های قرارداد از نظر قدرت و توانایی
آن قدر برابر هستند که ضامن این است که هیچ یک نتواند بر بقیه مسلّط
شود.” این مسأله می تواند سبب شود که قرارداد منصفانه باشد. اما مشکل
تضاد منافع به نظر می رسد که همچنان باقی است و در نظریه عدالت
رالز، طرف های خیالی قرارداد بایستی راهی برای حل مشکل تضاد
منافع بیابند.

از این رو است که رالز برای حل تضاد منافع، وضع اصلی(۶) یا وضع
نخستین را ترسیم می کند. منظور از وضع نخستین وضعی است فرضی
و ایده آل که در آن اصول عدالت گزینش می شود. این وضع باید بتواند
حل مشکل را از طریق توافق، مقدور سازد و باید ضامن این باشد که
توافق، توافقی منصفانه باشد. بنابراین رالز فرض می کند که طرف های
خیالی قرارداد به معنایی خاص خویشکام و سودجو هستند و هرکس
صرفاً دلبسته بیشینه کردن توانایی خود برای تعقیب اهداف خویش
است. اما از سویی فرض می کند که همه آن ها معقول هستند و عقلانی
عمل می کنند و قادرند رابطه میان وسیله و هدف را درک کنند و بدانند که
چه شرایطی اهداف آن ها را ممکن و مقدور و چه شرایطی اهداف را
نامقدور می کند. این در واقع منافع متضاد اشخاص خردورز و سودجو
است که عدالت باید با هم آشتی شان دهد و عادلانه هم آشتی شان دهد.

جان رالز برای آن که چنین چیزی را ممکن کند در “وضع اصلی” خود
دست به نوآوری عظیم و مشهوری می زند و حجاب یا پرده جهل(۷) را
مطرح می کند. حجاب جهل به این معنا است که: “هیچ کس جایگاه خود
را در اجتماع، وضعیت طبقاتی یا مقام و موقع اجتماعی خود را
نمی شناسد و نمی داند سهم او از موهبت ها و توانایی های طبیعی، هوش
و قدرت و چیزهای دیگر چقدر است. طرف های قرارداد حتی نمی دانند
مفهومی که از خیر دارند چیست و میل و رغبت روان شناختی خاصشان
کدام است.”(۸)

باید توجه داشت که در این جا صحبت از واقعیت تاریخی چنین
وضعیتی مطرح نیست. در این وضعیت فرضی، همه افرادی که قرار است
درباره این نظریه، نظام و بحث عدالت تصمیم گیری کنند و به اجماع
برسند در پشت پرده جهل یا غفلت قرار دارند. این جهل همانا جهل
نسبت به وضعیت خود پس از ورود به اجتماع است. برای مثال هنگامی
که تصمیم گرفته شود مقرراتی بر دانشگاه حاکم باشد و نشان دهد هر
کدام از دانشجو و استاد و کارمند چه کاری باید انجام دهند، اگر افراد از
وضعیتی که بعداً به آن وارد می شوند مطّلع باشند، طبیعی است که هر
کدام سعی می کند قرارداد به گونه ای تنظیم شود که بیشترین سود
شخصی یا صنفی یا طبقاتی را نصیب خود نماید. بدیهی است در این
صورت هیچ گاه به اجماع و اتفاق نظر نخواهند رسید. در واقع هر کس به
نفع خود و با توجه به شرایط خود رأی خواهد داد. برای دست یابی به یک
قرارداد و اجماع پایدار می بایست همه را پشت یک پرده جهل نسبت به
وضعیتی که بعداً در دانشگاه پیدا خواهند کرد قرار دهیم. یعنی افرادی که
در جلسه تصمیم گیری جمع می شوند نمی دانند که آیا استاد خواهند بود
یا دانشجو و یا کارمند. روشن است که در چنین وضعیتی دست یابی به
یک اجماع، بدون در نظر گرفتن منافع شخصی و گروهی، ممکن
می شود.(۹) همین وضعیت را برای تأسیس یک نظام سیاسی و مقام و
جایگاهی که هر یک از افراد در آن خواهند داشت نیز در نظر گرفت.

افراد حاضر در وضع نخستین، امتیازات و مشکلات خود را نادیده
می گیرند، اما درباره مردمی می اندیشند که در یک زمان و مکان با هم
زندگی می کنند، از حیث توانایی های جسمی و فکری به یکدیگر
شبیه اند، منافع متعارض دارند و ممکن است به همین علت بر یکدیگر
حمله آورند یا به سبب کمبود منافع به رقابت با هم بپردازند.

رالز با طرح حجاب جهل سعی دارد همه طرف های قرارداد کاملاً از هر
ویژگی ای که آن ها را از سایر افراد شرکت کننده در قرارداد متمایز می کند
بی خبر باشند. وی با این حرکت دو مشکل و مسأله را یکجا حل می کند.
یکی این که او هر زمینه ای را برای عدم توافق میان طرف های قرارداد
خردورز و خویشکام و سودجویش از میان می برد و بدین ترتیب عدم
یقین را هم در مورد این که بر سر چیزی توافق خواهند کرد از میان بر
می دارد. و دیگر این که رالز باور دارد که حجاب جهل باعث می شود رابطه
میان طرف های قرارداد با یکدیگر منصفانه باشد؛ زیرا در وهله نخست
هیچ یک از آن ها نخواهد دانست که چه چیزی ممکن است در چانه زنی
امتیازی برای او نسبت به دیگران باشد و ثانیاً طرف های قرارداد از هر
گونه دلیل منطقی برای پیشنهاد یا حمایت از اصول تنظیم کننده ای در
جهت منافع خود محروم خواهند بود.

حجاب جهل سبب می شود همه شرکت کنندگان در قرارداد مساوی، و
در واقع عین هم باشند. این حجاب، همراه با خویشکامی و سودجویی
آنان، نوعی بی طرفی را ایجاب و تحمیل می کند. اشخاص خردورز و
سودجو که بدین ترتیب مقید و محدود به شرایط خاص شده اند،
می توانند بر سر اصولی توافق کنند که نسبت به منافع متضاد آنان حالت
بی طرفی داشته باشد و بنابراین برای همه منصفانه باشد. از این رو
اصول عدالت، اصولی است که اشخاص عقلانی خویشکام و در معرض
حجاب جهل، برای سامان دادن به توزیع منافع همیاری اجتماعی در
میان خودشان مورد توافق قرار می دهند.

طرف های قرارداد رالز، نه تنها از صفات خود که ممکن است قدرت
ویژه ای در چانه زنی به آن ها بدهد بی خبرند، بلکه همچنین از آن چه رالز
آن را مفهوم خیر می نامد نیز بی خبرند. به عبارت دیگر آن ها از اهداف و
مقاصدی که می خواهند در زندگی پی بگیرند بی خبرند. این یک شرط
رالز برای قرارداد است. رالز این شرط و قید را پیش می نهد که انگیزه
همه طرف های قرارداد بهره بردن و حداکثر برخورداری ممکن از
“خیرهای اجتماعی بنیادین” است؛ یعنی “چیزهایی که هر انسان
خردورزی بنابه فرض، خواهان آن ها است.” زیرا “به هر صورت طرح و
نقشه فرد در زندگی هر چه باشد این خیرهای اجتماعی بنیادین به کار
می آیند و به درد می خورند.” حقوق و آزادی ها، قدرت ها و فرصت ها و
درآمد و ثروت از جمله خیرهای اجتماعی بنیادین است.(۱۰)

شرط دیگر رالز تفسیر خاصی از خویشکامی عقلانی است و آن این که
حسادت را از آن کنار می گذارد. منظور از حسادت حالتی از احساس
ناشادی است که سبب آن بدبیاری خود آدم نیست، بلکه خوش اقبالی
دیگران است. شخص حسود در این معنا در صورتی که اقبال خوش یا
بیشتر شخصی از میان برود، شادتر می شود. مثلاً اگر ثروت بیشتر کسی
مصادره بشود، حتی اگر چیزی از این ثروت در صورت مصادره به شخص
حسود نرسد. این شخص حسود کسی نیست که چشم طمع به مال
دیگران داشته باشد، بلکه صرفاً “تنگ چشم” است. به هر حال وضعیت
خاص خویشکامی طرف های قرارداد سبب می شود که حسد در این جا
حذف شود و به بخت و اقبال خود علاقه مند باشد و نه بخت و اقبال
دیگران.(۱۱)

رالز در پاسخ به این پرسش که چگونه برابری ترجیح داده خواهد شد،
می گوید یک شخص خردورز خویشکام شرکت کننده در قرارداد در
صورتی نابرابری را بر برابری ترجیح می دهد که نابرابری بیش از برابری،
مزایایی در بر داشته باشد؛ یعنی سبب می شود که او بیشتر از خیرهای
اجتماعی بنیادین بهره مند گردد. رالز استدلال می کند که به دلیل وجود
حجاب جهل، فرد شرکت کننده در قرارداد می تواند مطمئن باشد که از
نابرابری بهره بیشتری می برد اگر همه اعضای جامعه از این نابرابری
منتفع شوند. حجاب جهل به این معنا است که شخص چون نمی داند
وجه تمایز او از دیگران چیست، بنابراین نمی تواند پیش بینی کند که چه
موقعیت ممتاز یا ناممتازی در جامعه نابرابر خواهند داشت. بنابراین او
فقط در صورتی رأی به نابرابری خواهد داد که نابرابری، وضع همه را بهتر
از حالت برابری کند. این همان چیزی است که رالز آن را مفهوم عام
عدالت می خواند و آن این که خیرهای اجتماعی بنیادین، “باید به صورت
برابر توزیع شوند، مگر آن که توزیع نابرابر یکی یا همه آن ها به سود همه
باشد؛ در این حالت، توزیع نابرابر باید منافع نابرخوردارترین طبقه را
بیشینه کند.”(۱۲)

به هر حال رالز معتقد است همه خیرهای اجتماعی بنیادین بایستی به
صورت برابر توزیع شوند، مگر آن که توزیع نابرابر یکی یا همه آن ها به
سود همه باشد، در این حالت، توزیع نابرابر باید منافع نابرخوردارترین
طبقه را بیشینه کند. به عبارت دیگر، توزیع خیرهای اجتماعی بنیادین
بایستی برخورداری نابرخوردارترین طبقه را از خیرهای اجتماعی
بنیادین بیشینه کند. این مفهوم عام عدالت رالز از فرض قرارداد
اجتماعی است. او اما از مفهوم عام، فرض دیگری را استنتاج می کند که
مفهوم خاص عدالت است و حاصل اعمال مفهوم عام بر شرایط خاص یا
نوعی خاص از جامعه است که در بخش بعدی این مقاله به آن خواهم
پرداخت.

به طور کلی رالز وضعی را تصور می کند که در آن اعضای جامعه یا
نمایندگان آنان اصولی را برای اداره زندگی اجتماعی در شرایط
بی طرفی، یعنی نادیده انگاری عوامل تصادفی، بر می گزینند. به عبارت
دیگر، این شرایط متضمن پرده جهلی است که مانع دسترسی افراد مورد
نظر به انواع اطلاعات می شود؛ اطلاعاتی که داشتن آن ها بی طرفی را
نقض می کند. بنابراین اعضای وضع نخستین چیزی درباره امتیازات و
وضع طبیعی، اجتماعی، تربیتی، شغلی، مالی و ارثی خود یا موکلان خود
نمی دانند. در حجاب جهل فرد نمی داند که آیا سیاه است یا سفید، فقیر
است یا غنی، دانشمند است یا بی سواد، زن است یا مرد، جوان است یا
پیر. برطبق استدلال رالز، در چنین شرایطی افراد در وضع نخستین
درباره دو اصل عدالت به توافق می رسند.(۱۳)

به این ترتیب رالز جامعه ای فرضی را ترسیم می کند که در آن آدمیان
خویشکام و سودجو و خردورز به خاطر تضاد منافع، گرد هم می آیند و به
صورتی خردورزانه سعی در پی ریزی اصولی دارند که در آن به نحو
برابری، همه از امکانات برخوردار شوند. او حجاب جهل یا پرده غفلتی را
ترسیم می کند که در آن افراد از جایگاه و منزلت خود در جامعه واقعی
اطلاعی ندارند و لذا به گونه ای اصول و قوانین را پی می ریزند که در
جامعه واقعی در هر کجا قرار گیرند بتوانند در جهت بیشینه کردن
امکانات خویش بهره مند شوند.

شیوه استقرار عدالت

همان گونه که ذکر شد در جامعه فرضی، رالز از بحث قرارداد اجتماعی
مفهوم عامی از عدالت را استخراج می کند. اما برای این که مباحثی که
رالز در مفهوم عام عدالت طرح می کند جامه عمل بپوشد و قابل اعمال
گردد، وی مفهوم خاص عدالت را استنتاج می کند، مفهومی که حاصل
اعمال مفهوم عام بر شرایط خاص یا نوع خاصی از جامعه است. مفهوم
خاص بر جامعه ای اعمال می گردد که رالز بیش از هر نوع جامعه ای بدان
علاقه مند است. به عبارتی، رالز بسیار علاقه مند است که مفهوم عام
عدالت خویش را بر جامعه ای اعمال کند که به سطح معقولی از ثروت
رسیده است.

او در این جا بیشتر بر آزادی های بنیادین انگشت می نهد، بی آن که
آن ها را از نظر اهمیت رده بندی کند. از سویی مخاطبان استدلال رالز
کسانی هستند که در فرهنگ سیاسی دموکراتیک زندگی می کنند و
مشارکت دارند؛ یعنی جامعه ای نظیر جامعه خودش. در واقع فرض های
او مفهومی دموکراتیک از عدالت را عرضه می کند، بنابراین استدلال او
صرفاً خطاب به کسانی است که چنین مفهومی را در ذهن دارند.

مفهوم خاص عدالت جان رالز، دو اصل را بیان می کند که یکی حاکم بر
آزادی های بنیادین است و دیگری حاکم بر خیرهای بنیادین اجتماعی و
اقتصادی، و به عبارتی برابری، که اصل اول مقدم بر اصل دوم است. وی
در این دو اصل بر رعایت حق آزادی و برابری انسان ها تأکید می کند.
این ها دو اصل عدالت مشهور رالز هستند که عبارتند از:

اصل یکم: هر شخصی باید از حقی برابر نسبت به گسترده ترین نظام
کلی آزادی های اساسی که با نظام آزادی برای هم سازگار باشد، برخوردار
گردد.

اصل دوم: نابرابری های اجتماعی و اقتصادی باید به گونه ای تنظیم
گردند که: الف)

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.