پاورپوینت کامل سامانه اجتماعی تولید علم; گفت و گو با دکتر سید محمد جعفر مرعشی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سامانه اجتماعی تولید علم; گفت و گو با دکتر سید محمد جعفر مرعشی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سامانه اجتماعی تولید علم; گفت و گو با دکتر سید محمد جعفر مرعشی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سامانه اجتماعی تولید علم; گفت و گو با دکتر سید محمد جعفر مرعشی ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint :

۴

اشاره:

تولید علم، تولیدی متصرفانه و حرکتی به سمت تحقق مطلوب هاست.
در جهان امروز این حرکت بی عبور از بسترهای اجتماعی امکان پذیر
نیست.

دکتر مرعشی پژوهشگر مسائل اجتماعی و رئیس هیأت مدیره
مؤسسه فرهنگی پژوهشی مهندسی توسعه اجتماعی، در گفت و گویی
که پیش روی شماست، از ضرورت های حرکت در این بستر سخن
می گوید. به نظر او، شرایط اجتماعی امروز، از یک سو به عنوان واقعیت،
نمی تواند در روند توسعه علم مورد توجه قرار نگیرد و از سویی نیز خود به
مثابه یک فرصت برای توسعه علم مطرح است.

عوامل متعددی در این سامانه نقش ایفا می کنند. از جمله نخبگان
جامعه که به لحاظ شناخت علمی و واقعی از فرهنگ، رویکردی آمیخته
با فرهنگ و برآمده از فرهنگ برای این حرکت اتخاذ می کنند.

تا کنون تعاریف متعددی از علم و گزاره های علمی ارئه شده است؛ حال تعریف شما از
علم چیست؟ دیدگاه شما و تعریفی که از علم ارائه می دهید کمک خواهد کرد که ما بتوانیم
ویژگی های یک گزاره علمی را شناسایی کنیم.

ما بر مبنای یک نظام فکری، علم را کاربردی دانسته، آن را خنثی و
فاقد جهت نمی دانیم، بلکه علم وسیله ای است که می خواهد، مسیر
حقانیت را طی کند؛ به این معنا که هدف دار و کاربردی است و نیز در
تصرف جهان، به مثابه یک فاعل در نظر گرفته می شود. این فاعل برای
اعقاد فاعلیت خود، به نظام حساسیت ها نیازمند است ؛ یعنی تا فاعل
دارای انگیزه و کشش نباشد و تا این انگیزه و کشش را در ذهنش به
صورت نموده به تصویر نکشاند، نمی تواند به آن عینیت ببخشد؛ در واقع
تنها با نمونه سازی فاعل می تواند، در آنچه می خواهد تصرف کند و
اشراف و حاکمیت بیابد.

نظام حساسیت ها یعنی چون ما هر فاعلی را که مورد توجه قرار دهیم،
به عنوان یک مخلوق تعلق در وجود او به فاعلیت قوام دارد، فاعلی که
قدرت تحرک و فاعلیت نسبت به تعلق ها دارد، می تواند یک کشش و
تمایلی را جمع تمایلات و سایر کشش ها قرار دهد، و آن را بر سایر
کشش ها ترجیح دهد؛ به عبارت دیگر، انسان طلب های متفاوتی دارد که
این طلب ها بر معنای طلب محوری اش باز می گردد.اگر انسانی باشد که
اصلی ترین طلب او در پیوند با خالق جهان و در مسیر پرستش و تعبد
قرار گیرد، طبیعتا حساسیت های متنوع او تقریبا با اصلی ترین
حساسیت هایش که پرستش خالق جهان باشد، شکل می گیرد. اگر کسی
خود را محور و بنیاد جهان بداند، به طور طبیعی در مسیر پرستش خود و
تمرکز بر خود و اصالت به خود حرکت می کند. بنابراین نکته مهم
اینجاست که فاعل با انتخاب معبود الهی یا دنیایی، به عبارتی یا
خودبنیاد یا خدا بنیاد، به تمایلات گوناگون خود سازمان می دهد و نظام
می بخشد.

با این مقدمه می توان گفت که اگر ما علم را کاربردی می دانیم و خنثی
و فاقد جهت نمی دانیم، این علم در واقع تنها نتیجه کشف حقایق در
خارج نیست، بلکه حاصل ترکیب اطلاعات قبلی و نیازمندی های جدید
است؛ به عبارت دیگر، ذهن با دنیای خارج از مجرای نظام حساسیت ها
ارتباط بر قرار می کند و از جهتی که نظام حساسیت دارد، متأثر می شود.
این وجود جهت است که کارایی مورد انتظار را از علم نشان می دهد و
این وجه از علم هم، بر ایجادی بودن آن دلالت دارد. با این تعریف، دیگر
علم به عنوان مطابقت با واقع و به معنی کشف هم نیست. بلکه موجودی
است که خود ایجاد می شود و فاعل که همان کنش گر است، نسبتی با
محصولی که تولید می شود، پیوند دارد.

نکته دیگر اینکه علم نشان دهنده استقلال چیستی و یا ماهیت
موضوعات از یک دیگر نیست، بلکه تعریف کاربردی هر پدیده، با توجه
به عوامل درون زا و برون زای آن مشخص است. رشد علم نیز صرفا
کمی نیست زیرا هر زمان که اطلاعات رشد بیابند، ادراکات قبلی که بر
اطلاعات قبلی مبتنی بوده اند، از بین می روند و ادراک کلی جدیدی با
خصوصیات جدید به وجود می آید. علم حقایق را نمایان می کند؛ به
صورتی که وجه علمی بودن علوم را به میزان حقانیت آنها مربوط
می دانیم و معیار حقانیت را نیز وابسته به تناسب آن با غایت هستی و
توسعه بندگی الهی می داند و بالاخره اینکه علم به مجموعه علوم
طبیعی هم منحصر نیست، بلکه مجموعه ای از کلیه علوم عقلی و نقلی و
حسی مبتنی بر تجربه را در بر می گیرد، زیرا برای هر یک از آنها در
هدایت و حرکت جامعه به سوی توسعه پرستش الهی سهمی قائل
هستیم.

نکته لازم یادآوری اینکه در این دیدگاه، فاعلیت به عنوان یک اصل
مطرح است و فاعل هم از سه ویژگی برخوردار است:

۱. ایجادپذیر است.

۲. حدپذیر است؛ به این معنا که بی نهایت نیست.

۳. توسعه پذیر است. حال فاعلی که ایجاد می شود و حد می پذیرد، در
عین حال این گونه نیست که امکان توسعه نداشته باشد و نیز فاعل تعلق
دارد ؛ یعنی به چیزی کشش دارد. طرف تعلق فاعل نیز باز فاعل است که
می تواند برای اعمال فاعلیت قدرت داشته باشد.

بنابراین، اگر انسان با اختیار خود محور اصلی حضور خود را بر اساس
نظام حساسیت ها در این جهان شکل می دهد که این می تواند به مسیر
طاعت الهی برود یا مسیر عصیان را در پیش گیرد. به این ترتیب، جهت
خود را مشخص می کند و سپس تحت تأثیر فاعل های دیگر، به نظام
حساسیت خود شکل می دهد و سپس اقدام به اعمال فاعلیت خود
می کند. حال در ارتباط با علم، انتخاب محور خود حاکی از جهت داری
علم است و جهت داری علم هم به معنای حاکمیت ارزش بر دانش
است. اگر این اتفاق نیفتد، یعنی ارزش بر دانش حاکم نباشد، در این
صورت دانش آنچه هست توصیف می کند؛ نه آنچه باید باشد، بدیهی
است که زمانی امکان صحبت از بایدها وجود دارد که نظام ارزشی موجود
بر نظام دانش غالب باشد، تقدم و تأخر نظام ارزش، بینش و دانش
نسبت به یک دیگر وجه اصلی افتراق میان این دیدگاه با دیدگاه های
دیگری که در مورد علم مطرح است، بدانیم.

جنابعالی از نقش علم در هدایت و حرکت جامعه به سوی توسعه سخن گفتید، وقتی
چنین نقشی را برای علم در نظر می گیریم، بالطبع به دنبال علمی مولد هستیم، چون
اساس توسعه، تولید است و توسعه بر مبنای علم الزاما باید بر تولید استوار باشد. حال
تولید علم و علم مولد، با چه روندی امکان تحقق می یابد؟

وقتی از تولید سخن به میان می آید آن است که محصولی در حال به
وجود آمدن است و این محصول به دنبال جهتی است. اگر دقت کرده
باشید، در نوع نظام های دانشگاهی مغرب زمین و پیشرفته صنعتی،
پیوند وثیقی میان دانشگاه و صنعت وجود دارد؛ یعنی در واقع پیوند
وثیقی میان علم و کاربرد آن وجود دارد. این مطلب تنها در مورد علوم
کاربردی نیست. در مورد تلاش های دیگری هم که برای الگوهای
معرفت شناسی و تلاش های معرفت شناسانه هست، باز هم این پیوند
وجود دارد؛ چرا که آنها هم در مقام پاسخگویی به یک نیاز کاملا
مشخص برای انسان ها، سازمان ها و جامعه انسانی است. اگر علم خود
به موضوعی تبدیل می شود که در ارتباط با پژوهش آن یک سازمان
کاری به وجود می آید که در آن سازمان پژوهشگرانی وجود دارند و تقسیم
کار صورت می گیرد و در عین حال، در مسیر پاسخگویی به نیازهای
مشخص و به دنبال هدفی است. بنابراین خودش نظمی اجتماعی و
سازمانی را می پذیرد، پس امروز ما هیچ عالم منحصر به فرد و صرفا یک
نفره برای امر پژوهش نداریم، بلکه یک سازمان و تقسیم کار داریم و
چون هدفی را دنبال می کند، پس سیاستگذاری می شود. وقتی امری
هدفدار بود، سیاستگذاری شد، برنامه ریزی هم می شود؛ یعنی تخصیص
منابع، اعم از منابع انسانی، فضا، ابزار و تجهیزات تخصیص داده
می شود و در واقع خود تحقق تولید و پیاده سازی آن شأنی دارد. امروزه
شما می بینید که سازمان تولید علم در دنیا، به قدری گسترده شده که
ممکن است چهره هایی در کشور ما حضور داشته باشند و خود به دلیل
برخی اهدافی که دارند، مطالبی را تولید می کنند؛ ولی حاصل خود این
بعدها در اختیار دیگران قرار می گیرد، بی آنکه خود مطلع باشند. یا از
طرف دیگر ـ که این طرف گسترده تر است ـ ممکن است ما
پژوهشگرانی را در جوامع مختلف داشته باشیم که در ارتباط با موضوعی
در حال تلاش و فعالیت باشند که خود جایگاه تمام و کمال آن موضوع را
که حاصل آن بعدها در چه ظرف گسترده تری مورد استفاده و بهره
برداری قرار می گیرد نمی دانند.

ممکن است موضوعی را مورد بررسی قرار دهند که بسیار منطقی
باشد؛ اما حاصل آن می تواند دستاوردی باشد که مثلا استفاده کننده ای
که آن پژوهش انجام می دهد؛ حتی از بنیان های اعتقادی و نظری
متفاوتی با تولید کننده آن برخوردار باشد؛ برای مثال بعضی کسانی که در
سال های پیش و طی دو دهه گذشته، تزهای دکترای خود را می نوشتند،
موضوعی را مورد بررسی قرار می دادند که خود موضوع منطقی بود، اما به
دستاوردی برای استفاده در یک نظام پژوهشی بزرگ تر تبدیل می شود و
آن نظام پژوهشی نیز یکی از اهدافش، به نوعی سرکوب تمایلات
معنوی و تمایلات دین مدارانه در نهضت ها و جنبش های اعتقادی،
سیاسی و اجتماعی دنیای امروز باشد. این نشان دهنده آن است که
سامانه تولید علم، اجتماعی شده است. امروزه شرایطی را می بینیم که به
تعبیری وقتی علم تولید می شود، می توان برای آن برنامه ریزی کرد.
ممکن است پروژه بسیار عظیمی درباره فضا وجود داشته باشد و نیز
ممکن است بخشی از دانش این پروژه در اختیار نباشد، ولی چون یک
فرم برجسته و جدی وجود دارد که می خواهد به هدفی برسد، انرژی
صرف می کند و در ارتباط با آن موضوع پژوهش می کند و ممکن است،
حتی بیش از یک مکان پژوهشی یا یک تیم پژوهشی روی آن کار کند
که دستاوردی داشته باشد. این مطلب نشان سازمان یافتن و برنامه پذیر
شدن خود تولید علم است و روند تولید علم را در دنیای امروز؛ به سمتی
می رود که برای به حداکثر رساندن کارآمدی انسان بر مبنای
بهره برداری هایی که از حیاتش در جهان می خواهد، انجام می دهد.

این کارآمدی حداکثری که شما هدف تولید علم معرفی کردید، شاید تنها یکی از
ضرورت هایی باشد که در روند تولید علم مطرح است. آیا ضرورت های دیگری را هم
می توان برای تولید علم برشمرد؟

ما پس از انقلاب اسلامی، در کشور با این واقعیت مواجه شدیم که آیا
برای اداره نظام جمهوری اسلامی، صرفا با اتکا به قانون اساسی و
اهداف خیر خواهانه برخی مدیران و کارشناسان، می توانیم نظام را بالنده
و کارآمد کنیم؟ ادبیات علم امروز چنان است که مثل یک خمیر
شکل پذیر، در دست هر کسی می تواند مورد استفاده قرار گیرد. اگر به
تعاریف قبلی باز گردیم در آنجا گفتیم که ما علم را خنثی نمی دانیم، پس
علمی که امروز در اختیار بشر است، خنثی نیست؛ خالی از ارزش هم
نیست. بنابراین حساسیت های پژوهشگران و نظامی که آن پژوهش را
انجام داده، به دلیل همان سیاستگذاری و غایتمداری است که در تولید
علم وجود دارد. پس به طور طبیعی این فرآورده، فرآورده ای خالی از
جهت نیست. خمیر شکل پذیری نیست که در دست هر کسی، بتواند
متناسب با اراده خودش مورد مصرف قرار گیرد و آثار وضعی دارد.

انقلاب اسلامی حرکتی را در دنیا به وجود آورد که فراتر از ظرف
جمهوری اسلامی ایران است. به تعبیری دیگر، این انقلاب روند «غیر
دینی شدن» کره زمین را بر هم زد. غیر دینی شدن یعنی سکولاریزه
شدن به معنی کامل کلمه تا مفاهیم خالی از ارزش بشوند و حتی آن
مفاهیم خالی از ارزش های الهی، به مفاهیمی برخاسته از ارزش های
مادی تبدیل شوند. می توان چنین گفت که تا پیش از پیروزی انقلاب
اسلامی، به بیانی، گویی مستقل از اینکه ما در کدام کشور زندگی کنیم و
مستقل از آنکه پیرو چه مکتب اعتقادی باشیم و مستقل از آنکه حکمت
و فلسفه آن جامعه را که در فرهنگشان مورد پذیرش است، چه
ویژگی هایی داشته باشد، علومی که در اداره جامعه به کار گرفته می شود،
به گونه ای از یک کیفیت مشابه خودش را نشان می داد و می توانیم ادعا
کنیم که نوعی تمدن که می توانیم اسم آن را تمدن مادی بگذاریم،
آمیخته با تمدن های موجود بشری در جاهای مختلف.

ما ایرانی هستیم و با فرهنگ ایران زندگی می کنیم؛ اما علمی که مورد
مصرف قرار می دهیم، در حوزه کاربرد، همان علمی است که در همه
جای دنیاست. منظور من علم جغرافیایی نیست؛ اما بنیادی که در تولید
و توسعه علم مطرح بود، مورد بحث است که شاید بتوان در تعریفی
چنین گفت که این علمی که ما استفاده می کنیم، در فضایی سامان یافته
که ویژگی های آن خرد ابزار گرا، علوم فایده گرا و تکنولوژی اقتدار گرا
است. علم این ماهیت را دارد که از یک سو به خرد ابزار گرایی متکی
است و از سوی دیگر خود فراورده ای را به نام تکنولوژی اقتدار گرا خلق
می کند. بی شک امروز ما باید پاسخگوی نیازهای خودمان به عنوان
مردم ایران باشیم؛ اما اینکه چه علمی مورد استفاده قرار بگیرد که در
داخل جامعه خودمان پاسخ گوی نیازهایمان باشد، سؤال دیگر است و
سؤال مهم تر مطرح در این دوران این است که بشر امروز نسبت به
گذشته، در حال تجربه کردن تغییراتی است. اینکه بشر امروز بیش از
پیش به معنویت گرایش دارد. ما می توانیم جلوه های معرفت جویی و
معرفت خواهی را در سراسر دنیا ببینیم. چه از طریق مطالعات اجتماعی
و چه از طریق رسانه ها و چه از راه مطالعاتی که در این زمینه صورت
گرفته و تحت عنوان «تحرکات و تحولات معنویت جویی» مطرح
می شود.

ویژگی دیگر بشر امروز عدالت خواهی است. امروزه جلوه های بی
عدالتی بیش از گذشته عینیت یافته است؛ به تعبیری اگر ما زمانی شاهد
ظلمی پراکنده بودیم، امروز شاهد ظلمی گسترده هستیم. اکنون ظلم
قانونی شده و حتی در اساسنامه سازمان ملل هم دیده می شود. وجود
حق وتو، یعنی ظلم قانونی و امروز ظلم حقانیت یافته و فراتر از قانون
شده؛ به عبارت دیگر، امروز ظالم حق خود می داند که ظلم کند. صحنه
هایی که امروز در خانواده بشری می بینیم، جلوه هایی از همین موضوع
است. پس امروز در دنیایی که معنویت جویی و عدالت خواهی بیش از
پیش مطرح است، به سامانه جدیدی برای تولید علم نیاز است. این دو
عنصر یک عنصر سوم مکمل هم دارد که همان کارآمدی است. امروز
بشر بیش از پیش در حیطه حضور خود به تصرف می پردازد. اگر ما
سامانه جدیدی را برای تولید علم می خواهیم، نشان این است که ما
رویکرد جدیدی را به تولید علم نیاز داریم و این در واقع ضرورت رویکرد
به تولید علم است. جهانی که می خواهد پاسخ گوی نیاز انسان ها در
زمینه معنویت باشد، عدالت خواهی و کارآمدی باشد، نیازمند سامانه
جدیدی برای تولید علم است.

وقتی حیطه نیازهای بشری را فراتر از آن ابعاد مادی و حسی زندگی می بینیم و این
حیطه را تا ابعاد معنوی آن گسترش می دهیم، می توانیم یک سری انگیزه های خاص و
ویژه را هم از دیدگاه یک فرد مسلمان نسبت به روند تولید علم جست و جو کنیم. به نظر
شما این انگیزه های خاص برای ما مسلمانان چیست؟

تولید علم وظیفه همه انسانهاست. اما شاید ما مسلمانان می توانیم از
این ظرفیت به صورت برجسته تری استفاده کنیم. امروز یک سؤال مقدر
در برابر دین باوران قرارگرفته که آیا شما می توانید، دین را در اداره جامعه
کارآمد ببینید. از این لحاظ این موضوع می تواند، برای مسلمانان
حساسیت ویژه ای داشته باشد. اگر مسلمانان بخواهند، اعتقادات خود را
داشته باشند و حیاتی متناسب با اعتقاداتشان به وجود آورند، باید بتوانند
الگویی برای زیست خود ایجاد کنند. حال سؤال این است که ما با الگوی
زیست به دست آمده و طراحی شده، می توانیم زندگی ای اعتقادی بر
روی زمین برای خود شکل دهیم؟ پرسش مهمی است. ما امروز با
تمدنی روبه رو هستیم که دستاوردهایی دارد، اما این دستاوردها بر
مفروضاتی استوار است که تصور ما آن است که آن مفروضات با نظام
اعتقادی ما سازگاری ندارد و در عین حال خود آزمونش را پس داده. شاید
این حرف از طرف کسانی که در نظام جمهوری اسلامی زندگی می کنند،
ولی هنوز نتوانسته اند، نظامی کارآمد در جامعه خود ـ که تمام ابعاد حیات
اجتماعی و انسانی را می سازد ـ به وجود آورند، به راحتی شنیده نشود. اما
این بدین معنا نیست که طرح این موضوع غلط است؛ نه به دلیل اینکه
خلأهای تئوریک موجود در نظام ما صرفا موجب ناکارآمدی است. برای
مثال اگر ما می توانستیم جامعه خود را بهتر مدیریت کنیم، با همین
پایه های ناهماهنگ با بنیان های فطری و اعتقادی می توانستیم از
درجات بیشتری از این کارآمدی برخوردار شویم؛ اما چون آن هم به وجود
نیامده، این موضوع قابل طرح است؛ به این معنی که ما وقتی شاهد
تمدنی هستیم که دستاوردهایی دارد و این دستاوردها بر مفروضاتی
استوار شده که آن مفروضات با فطرت ما انسانها و بشر به طور کلی ـ
سازگار نیست. باید در این قضیه تأمل کنیم. ما علمی به نام اقتصاد
داریم که امروز هم در همه ابعاد زندگی ما حضور دارد. کمتر پژوهشگری
را می توان مورد توجه قرار داد که به این قضیه توجه نکند که پایه
تعاریفی که در اقتصاد صورت گرفته از چیزی به نام «انسان عقلایی»
است. انسان عقلایی در تعریف علم اقتصاد انسانی است که در جهت به
حداک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.