پاورپوینت کامل تأملاتی در موانع رشد علمی ایران در گفت و گو با دکتر فرامرز رفیع پور ; علم و نهادهای علمی، روش ها، ارزش ها و انگیزه ها ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تأملاتی در موانع رشد علمی ایران در گفت و گو با دکتر فرامرز رفیع پور ; علم و نهادهای علمی، روش ها، ارزش ها و انگیزه ها ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تأملاتی در موانع رشد علمی ایران در گفت و گو با دکتر فرامرز رفیع پور ; علم و نهادهای علمی، روش ها، ارزش ها و انگیزه ها ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تأملاتی در موانع رشد علمی ایران در گفت و گو با دکتر فرامرز رفیع پور ; علم و نهادهای علمی، روش ها، ارزش ها و انگیزه ها ۹۲ اسلاید در PowerPoint :

۴

اشاره:

کتاب هایی که تا کنون درباره علم و دانش در ایران منتشر شده، نه
تنها از نظر کمی قابل ملاحظه است، بلکه به لحاظ موضوع نیز اهمیت
خاصی دارد. محدوده و مرز موضوعات بیشتر این کتاب ها به مبانی
نظری و جامعه شناسی آن پرداخته و در همین مرز متوقف شده است.

به طور کلی کتاب هایی که درباره علم در ایران منتشر شده اند، به سه
دسته تقسیم می شوند:

۱.کتاب هایی که به ابعاد تاریخی رشد علم پرداخته اند.

۲. کتاب هایی که به معرفت شناسی، فلسفه علم و روش شناسی آن
پرداخته اند.

۳. کتاب هایی که به مبانی نظری جامعه شناسی علم و معرفت
پرداخته اند.

در گروه نخست می توان از تاریخ علم در ایران (فرشادی – ۱۳۶۵) و در
گروه دوم از علم شناسی فلسفی دکتر سروش (سال ۱۳۷۲) و در گروه سوم
نیز از جامعه شناسی علم دکتر توکل (سال ۱۳۷۲) نام برد.

به نظر می رسد، در مجموعه این کتاب ها، مشخصا موضوعی تحت
عنوان ارزیابی وضعیت کنونی علم در ایران و یا آسیب شناسی موانع
علمی مورد بررسی قرار نگرفته و اگر هم چنین موضوعاتی دیده شود،
صرفا اشاره ای گذرا بدان بوده و موضوعی متعین نیست؛ اما دکتر رفیع
پور، در تلاشی بدیع این مرز را شکسته و در کتابی تحت عنوان «موانع
رشد علمی ایران و راه حل های آن» که در سال ۱۳۸۱ منتشر شده، به
بررسی وضعیت علم و آسیب شناسی آن پرداخته است.

اسلوب خاص او، چارچوبی منحصر به فرد برای کتاب به شمار می آید.
به طوری که برای تبیین موضوع، اساسا هیچ یک از نظریه ها و
چارچوب های نظری و تئوریک نظریه پردازان متکی نبوده و تنها با اتکا
به روش کشف و شهودی خود، این وضع را کاویده و به استناد تجربیات
شخصی خود در تبیین مسائل اکتفا کرده است.

عضو فرهنگستان علوم ایران، در این اثر اعتقاد دارد که پیشرفت هر
جامعه به قدرت تفکر اعضای آن وابسته است و وجود یک نظام علمی
کارآمد، تضمین کننده نیروی فکری جامعه است.

وی همچنین معتقد است که میل به شناخت و حل مسائل منشأ
معرفت علمی است که از فطرت سرچشمه می گیرد. از آن پس نهاد علم
مسئول است که نیروهای فکری مساعد را در مسیر صحیح به جریان
بیندازد.

گفت و گویی که در پی می آید، نکته هایی است که وی در باب نهاد علم
و نیروهای فکری جامعه ارائه کرده است. دکتر رفیع پور در یک تقسیم
بندی کلی، موانع رشد علمی ایران را به دو دسته درون گرا و برون گرا
تقسیم کرده است. بایسته هایی که وی مطرح ساخته، هم تأمل برانگیز
است و هم در بسیاری موارد، انتقاد خواننده را نسبت به آن در بر دارد.

به کار بردن برخی تعابیر و اصطلاحات در خصوص شیوه های علمی،
همچون استبداد علمی و طرح رابطه میان مذهب و علم و تعمیم اصل
تقلید از حوزه احکام شرعی به سایر ابعاد دینداری و تعارضی که وی
میان اندیشمندان و آموزه های دینی قائل است و نیز اعمال نوعی تقلیل
گرایی در تعریف نظام علمی و سازمان یافتگی علم، از جمله موارد انتقاد
برانگیزی است که در این گفت و گو به آن پرداخته می شود:

شما در کتاب خود بیشتر به تجربه های شخصی خودتان متکی بوده اید؛ آیا این روش
به دلیل فقدان چارچوب های نظری در این زمینه است یا شیوه کار شما این گونه بوده؟

ما دارای انواع مسائل سطح بالا و سطح پایین هستیم. بعضی مسائل
نیز اصلاً تحقیقی نیستند؛ برای مثال اینکه مشکلات کشور ما چیست و
ما چه باید بکنیم. این کاری تحقیقی نیست، بلکه مسئله ای تحلیلی
است و متفکران باید کنار هم جمع شوند و بگویند: این کشور هدفش
چیست. علم نیز مسئله ای عمیق، در سطح بالا و تحلیلی است و
چارچوب تئوریک چندان نیازی ندارد؛ برای مثال اگر بخواهیم مسئله
فساد مالی در ایران را بررسی کنیم به چارچوبی نظری نیاز داریم؛ اما در
خصوص علم، سطوح عوامل تأثیر گذار، به سطوح فرهنگی، سیاسی،
اجتماعی و اقتصادی طبقه بندی شده است. بنابراین، چارچوب نظری و
تئوریک، برای شناسایی عوامل تأثیر گذار است و ما در این تحلیل، به
چارچوب تئوریک روشنی نیاز داشتیم تا بگوییم، چگونه باید این را
تحلیل کرد. علاوه بر این، باید بگویم که در این کتاب؛ تنها از نظرات
خود استفاده نکرده ام، بلکه از اظهار نظرهای دانشمندانی که درباره علم
سخن گفته اند، به خصوص اعضای پیوسته فرهنگستان علوم هم
استفاده کرده ام.

اگر موافق باشید، نخست تعریفی از علم و تولید علم ارائه کنیم و در ادامه به
آسیب شناسی موانع تولید و رشد علم در ایران بپردازیم.

علم در واقع سلولی است که یک هسته و سیتوپلاسم دارد. هسته علم
تفکر و شناخت است که باید سیستماتیک و بر اساس روابط علّی باشد.
ما در کشور دارای مسائلی هستیم که برای حل آنها نخست باید آنها را
بشناسیم و به «چرا»هایی درباره آن پاسخ بدهیم. این «چرا» به معنای
روابط علّی است؛ برای مثال وقتی از مبحث اقتصاد و مشکلات آن
سخن می گوییم، باید بدانیم که اقتصاد دارای زنجیره و شبکه عظیم
علّی است و به حضور افرادی نیاز دارد تا درباره این مسائل فکر کنند. در
گذشته کسی که در یک روستا زندگی می کرد، به راحتی می توانست،
مسائل اقتصادی آن روستا را همزمان با مسائل پزشکی و کشاورزی آن
بررسی کند؛ اما امروزه روابط علّی به اندازه ای گسترش یافته که ما را به
شناخت های عمیق تخصصی نیازمند کرده است. بنابراین علم شناختی
عمیق از روابط علت و معلولی پدیده هاست و امروزه، نه تنها جمعیت
دنیا افزایش یافته، بلکه ارتباطات نیز بیشتر شده است و تغییراتی که در
سطح دنیا به وجود می آید، برای همه فراگیر است؛ برای مثال وقتی
قیمت دلار تغییر می کند، اقتصاد ایران و مالزی، آلمان و ژاپن را هم
تحت تأثیر قرار می دهد. پس امروز نیاز ما به بررسی سیستماتیک و
نظام یافته مسائل، بیش از گذشته است.

منظور شما از بررسی سیستماتیک مسائل چیست؟ آیا می توان عبارت تولید علم را
معادل تعبیر شما گرفت؟ در واقع آیا بررسی سیستماتیک مسائل، همان تولید علم نیست؟

همزمان با نیاز، تولید هم مطرح می شود. تولید علم، یعنی ما باید
متخصصان عمیقی داشته باشیم که فورا مسائل مختلف کشور را، نه به
صورت تدریس تئوریک آن در کلاس، بلکه به شکل بررسی و تحلیل مد
نظر قرار دهند. از طرف دیگر، طرح مشکلات به صورت کلی بی فایده
است. مثل طرح مشکل اشتغال جوانان از طرف یک نماینده مجلس، در
حالی که این مشکل، خود با هزاران مسئله دیگر مرتبط است. اشتغال
می تواند سیگار فروشی سر چهارراه ها باشد یا اشتغال از طریق راه اندازی
یک کارخانه. حال برای راه اندازی یک کارخانه نخست عده ای باید به
دنبال تولید اقتصادی باشند و بعد عده ای کارگر مشغول کار شوند؛ در
حالی که اتفاقی که هم اکنون در آموزش و پرورش کشور ما در حال
شکل گیری است، تولید انبوه دیپلمه هیچ کاره است. بنابراین کشور
نیازمند یک بررسی علمی است ما به علم های تخصصی از یک سو و به
علمی جامع از سوی دیگر نیاز داریم؛ یعنی علمی جمعی.

منظور شما از نظام علمی که در آغاز بحث و نیز در جاهای مختلف کتاب خود به آن
اشاره کرده اید، چیست؟ در کتاب طی عبارتی آمده است: «نظام سیاسی ما باید علمی
سازمان یافته به وجود آورد». منظور از علم سازمان یافته چیست؟

ببینید اکنون در حوزه علمیه قم ما یک نظام داریم ؛ یعنی این گونه
نبوده که هر کس وارد حوزه می شود، او را مرجع تقلید بدانیم. افرادی
سال ها زحمت کشیده اند و در این راه تخصص پیدا کرده اند و اکنون به
سطحی رسیده اند. یک طلبه در بدو ورود به حوزه نمی تواند ادعا کند که
مرجع تقلید است. یا در فلان سطح حوزوی است. اگر چه در قم هم این
روزها مراجع به سرعت در حال رشد هستند؛ اما به هر حال، حوزه دارای
یک نظام ساختاری (مثل مراجع، فضلا، علما و طلاب) است؛ هر یک
دارای درجاتی هستند. این نظام علمی از چند بعد تشکیل شده است که
یک بعد آن سلسله مراتب دانش است؛ یعنی باید سیستمی باشد تا افراد
نخست، مقدماتی را بگذرانند و به سطوح عالی برسند.

بنابراین نظام علمی دانشگاهی از استاد، دانشجو و برنامه دانشگاهی
تشکیل می شود. سازماندهی دانشگاه نیز شامل مجموعه دانشگاه،
وزارت علوم و کل مجموعه دولت و فرهنگ است، زیرا فرهنگ باید برای
علم ارزش قائل باشد. در کشور ما ـ به قول دکتر داوری ـ علم ارزش
دیوژنی دارد. دیوژن یک فیلسوف مشهور یونانی است (این نقل قولی
است از دکتر داوری رئیس فرهنگستان علوم). فردی جواهرات زیادی
برای دیوژن آورده بود. دیوژن گفته بود: به به! چه اشیای گرانبهایی که ما
به آن احتیاج نداریم. علم هم در کشور ما ارزش دیوژنی دارد. پس از
موانع تولید علم در ایران این است که علم ارزش دیوژنی دارد، زیرا میان
علم بومی ما وعلم عاریتی فاصله افتاده است. علم بومی هنوز برای
مردم ما ارزش دارد. مردم هنوز به سراغ کتاب های حکما می روند و اگر
یک مشکل پزشکی داشته باشند، به یک دعانویس رجوع می کنند تا
مشکلشان بر طرف شود. این مشکل از آنجا سرچشمه می گیرد که ما
هنوز نتوانستیم، علم عاریتی را بومی کنیم. به همین دلیل علم هنوز در
فرهنگ ما جا نیفتاده است. از این رو نظام علمی به معنای طبقه بندی
دانشمندان در سطوح مختلف است.

در بخشی از مباحث خود در کتاب، از ضرورت سازمان یافتگی علم سخن گفته اید. آیا
ظهور بزرگانی چون ابن سینا و ابوریحان درگذشته، به دست نظام سیاسی جامعه و ناشی از
آن بوده است؟

اینها که شما نام بردید، اتفاقی بودند، علم سازمان یافته ما، با نظامیه
بغداد آغاز شد و دانشمندان مختلف را آنجا جمع و سازماندهی کردند. اما
آنچه اکنون ما در اختیار داریم، علم سازمان یافته نیست. دانشگاه های
ما محل تولید مدرک است: «ضعف الطالب و المطلوب». همه هم
خوشحال هستند که مدرک می گیرند و آنها هم خوشحال اند که یک
کاسبی می کنند؛ ولی علم سازمان یافته آن است که نخست تفاوت میان
فقیر و ثروتمند در کشور پایین بیاید.

این مسئله با علم چه ارتباطی دارد و چرا جنابعالی این تفاوت را آسیبی برای تولید و
رشد علم می دانید؟

وقتی این تفاوت میان فقیر و ثروتمند پایین بیاید یا از بین برود، دیگر
تفاوت در آمدی میان فقیر و ثروتمند قائل نمی شویم؛ یعنی یک نفر که
دیپلم دبیرستان دارد، با یک نفر فوق لیسانس یا دکترا، نباید تفاوت در
آمدی زیادی داشته باشند. این مسئله را ما در کشورهایی مثل چین،
سوئد و… می بینیم؛ یعنی تفاوت در آمد یک کارگر با یک لیسانسیه،
تقریبا هیچ است که به معنای ارضای مردم است.

بنابراین، اگر در آمد نفت به صورت صحیح توزیع شود و از طرف دیگر،
به کسی که درس می خواند، امتیاز مادی داده شود و اگر توزیع در آمدها
عادلانه باشد و مردم به دلیل علائق خود تشویق شوند، نه برای
مدارکشان، دیگر قانون نظام هماهنگ پرداخت ها به این نتیجه منتهی
نمی شود که همه به دنبال مدرک بروند، بلکه همه به دنبال علائق خود
می روند و علاقمندان وارد سیستم علمی می شوند.

دانشجوهای علاقمند شناسایی می شوند (نه استعداد درخشان) و بقیه
به دنبال کسب یک مهارت و حرفه می روند.

باعث تأسف است که یک کشور به دنبال استعداد درخشان باشد.
استعداد درخشان، یعنی تافته جدا بافته ای که از کشور طلبکار می شوند و
همه را نوکر خود و خود را آقا بالاسر همه می دانند. این نظامی فئودال
است. کسی که درس می خواند، نباید فخر فروشی کند. خداوند نعمتی به
او عطا کرده که باید آن را برای خدمت به مردم به کار بگیرد. علم سازمان
یافته زمانی تحقق می یابد که افراد مستعد و علاقمند شناسایی و در یک
جا جمع شوند و با علاقه کار کنند. در کنار آنها اساتید هم باید به همین
ترتیب باشند. در این صورت همواره می توان دانشمندان متفکری تولید
کرد که وظیفه آنان حل مسائل کشور در زمینه های مختلف است؛ اما در
حال حاضر، ما تولید انبوه دیپلم داریم که در میان آنها تعدادی استعداد
درخشان را از طریق کنکور انتخاب می کنیم و به دانشگاه شریف و بعد
هم خارج کشور می فرستیم و چون آنها علم سازمان یافته دارند، از این
فکرهای حاضر و آماده استفاده می کنند و ما دست روی دست می گذاریم
و نوکری آنها را می کنیم.

شما موانع رشد علمی و تولید علم در ایران را به دو دسته بیرونی و درونی تقسیم
کرده اید که عوامل درونی از خلال مناسبات درونی نهاد علم موجب کاهش کارایی آن
می شوند و عوامل بیرونی هم شامل یک دسته عوامل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی
هستند که از بطن ساختار جامعه بر نهاد علم تأثیر می گذارند. منظور شما از تأثیر گذاری
عوامل بیرونی چیست؟

عوامل بیرونی که بر نهاد علم تأثیر می گذارند، مانند سیاستگذاران،
مسئولین کشور، نمایندگان مجلس، امام جمعه ها و… هستند که هریک
می خواهند برای شهر کوچک یا روستای دور افتاده خود، یک دانشگاه
آزاد یا پیام نور ایجاد کنند که همین امر موجب افت علم می شود.

بحث افت علم در دانشگاه ها و مراکز علمی، بحث دیگری است که البته بیشتر به
روش ها و شیوه های حاکم بر آن مربوط می شود؛ اما سؤال من درباره اصطلاحی است که
شما به کار برده اید و علم را نهادی بسیار استبدادی دانسته اید. حال با توجه به اینکه واژه
استبداد بر یک مفهوم منفی نظر دارد، این عامل را به یک قید مستدل و غیر مستدل هم
مقید کرده اید؛ یعنی واژه ای با بار معنایی منفی، مقید به یک کلمه مثبت، یعنی «مستدل».
آیا بهتر نبود، به جای استبداد واژه قدرت یا اقتدار استفاده می کردید؟

استبداد کلمه ای منفی نیست. مگر شما می توانید ارتش بدون استبداد
داشته باشید.

این مسئله به معنایی که شما از کلمه استبداد قصد می کنید، وابسته است؛ مگر استبداد به
معنای خود رایی نیست.

استبداد یعنی افراد باید بعضی چیزها را بپذیرند؛ مگر اینکه دلشان
نخواهد ؛ لیکن این استبداد می تواند مستدل و غیر مستدل باشد.
دانشمندان اکنون به اینجا رسیده اند که اگر می خواهید علم را نجات
دهید، علم نمی تواند خود رأی باشد. در علم سازمان یافته کسی
نمی تواند ساز خود را بزند. علم حساب و کتابی دارد. کنکور خود نوعی
استبداد است؛ یعنی تعیین می کند که یک عده باشند و عده ای نباشند.
وقتی از استبداد سخن به میان می آید؛ یعنی یک قدرت مافوق برای زیر
دستان تعیین می کند که چگونه باید رفتار کنند، حتی اگر آنها خوششان
نیاید؛ اما مستدل و لازم است. نامستدل زمانی است که شما حقی دارید و
آن حق را از شما بگیرند؛ اما مجبور کردن کسی، برای نجات او از خطر
استبداد نیست. سیستم پلیس جهان نیز استبداد نام دارد.

در همان بخش استبداد نامستدل، به عنوان یکی از آسیب های رشد و تولید علم در
کشور، به مسئله خویش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.