پاورپوینت کامل عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوک حسینی ; قسمت دوم ۷۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوک حسینی ; قسمت دوم ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوک حسینی ; قسمت دوم ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عرفان مخلصانه و جهاد مصلحانه در سلوک حسینی ; قسمت دوم ۷۶ اسلاید در PowerPoint :
۱۸
جهاد مصلحانه
سلوک عرفانی مراحل و منازل بسیاری دارد و رتبه بندی آن به
اعتبارات گوناگونی انجام می شود. در اینجا با همان ملاکی که در آغاز،
اصناف اهل عرفان را از هم جدا نمودیم، و به گونه هایی از عرفان
مخلصانه و غیر مخلصانه رسیدیم، خود عرفان مخلصانه را تحلیل
می کنیم. در واقع، با به کار زدن معیاری در کشف عیار خلوص اهل
عرفان، آن ها را در سه مرحله می گنجانیم تا مقام عرفان حسینی را
دقیق تر و عمیق تر بشناسیم.
«مخلص» اسم فاعل است و کسی را گویند که در خالص کردن
می کوشد. اولین مرتبه در عرفان مخلصانه این است که سالک در تطهیر
و تخلیص خود تلاش و مجاهدت نماید و با برنامه های فکری و عملی،
اندیشه و اراده خود را از لوث اوهام و رجس اهوا بیالاید و افکار و رفتار
خویش را به خواطر ربانی و اراده رحمانی بیاراید. هرگاه در سیر منازل،
این مرحله به غایت رسید، او را «مخلَص» گویند، که اسم مفعول و به
معنای خالص شده است. مخلصین آنانند که غیر حق در دلشان سهم و
بهره ای ندارد و خود را به تمامی در مشیّت مطلقه الهی فانی کرده اند و
اندیشه و اراده خود را در پیشگاه ربّ قادر و حیّ فاطر، تسلیم محض
نموده اند. این برترین مرتبه اسلام است که ابراهیمیان از خدا
می طلبند. در این مرتبه از اخلاص و اسلام، در جان و دل عارف
مخلَص خبری و اثری از هرچه غیر دلبر است نتوان یافت؛ زیرا با بندگی
و دلداگی از همه چیز در همه عوالم دنیا و آخرت آزاد شده و گسسته و به
معدن عزت و عظمت و قداست الله ـ تبارک و تعالی ـ پیوسته است.
مخلَصین تنها کسانی هستند که خداوند را چنان که شایسته اوست
می ستایند و می شناسند؛ زیرا علم و اراده و ذکرشان همه از خداست. در
حقیقت، خدای تعالی در آگاهی حاضر آنان شاهد جمال و جلال خویش
است و به ترانه تسبیح این قوم برتر، ذات بی مثال و بی قیاس خود را ثنا
می گوید: «سبحان الله عمّا یصفون الاّ عبادالله المخلصین» (صافات:
۱۵۹ و ۱۶۰)؛ خداوند سبحان از آنچه او را توصیف می کنند پاک و
پیراسته است مگر از توصیف و ستایش خالص شدگان که آنان به
شایستگی او را می ستایند.
و اما هنگامی که سالک در این مقام از تلوین به تکمین رسید، بار
دیگر از مرتبه مخلَصین به مرحله مخلِصین سیر می کند، اما این بار نه با
خالص کردن خود، بلکه به تهذیب و تخلیص خلایق و اصلاح جوامع
بشری می پردازد. بنابراین، مقام «مخلِص قبل از مخلَص» با «مخلِص
بعد از مخلَص» متفاوت است؛ اولی در کار خویش است و دومی در کار
خلق خدای خویش. اولی با سلطنت هوا و هوس در مملکت وجود خود
می ستیزد، ولی دومی با سلطه سلاطین جور و اصحاب اراده قدرت
نمی سازد. اصحاب اراده قدرت کسانی هستند که مردم را در جهالت و
ضلالت فرو می برند تا با تحقق حیات طبیعی سلطه پذیرانه آن ها حیات
طبیعی سلطه گرانه خود را تداوم بخشند.
عارف مخلص که در مقام مخلِص بعد از مخلَص قرار یافته، می کوشد
تا با از میان بردن استیلای مستکبران که فطرت خود را کور کرده اند،
ضعفا یا مستضعفان را از حجاب های ترس و تردید و طمع که ساخته و
پرداخته اقویاست، برهاند تا به نور فطرت باز گردند و راه و ایمان و اصلاح
پیش گیرند.
بنابراین، سالک مسلک عرفان راستین سه مرحله را پیش رو دارد:
مخلِص باشد، مخلَص شود و بار دیگر مخلِص گردد. امام حسین(ع)
جهاد را چهارگونه دانسته اند که دو نوع آن سنت است و دو تای دیگر
واجب: «فجهادان فرضٌ… فامّا احدُ الفرضین فجهادُ الرجُل نفسه عن
معاصی اللّه. و هو من اعظمِ الجهاد و مجاهدهُ الذین یلونکُم من الکُفار
فرضٌ»؛ پس دو جهادی که واجب است، یکی مبارزه با نفس است
برای ترک گناهان و این برترین و بزرگ ترین جهاد است و دیگری، ستیز
با کفار.
پیوندهای معرفت شهودی با جهاد مصلحانه
معرفت شهودی مراحل و منازلی دارد؛ مراتب آغازین، تاب و توشه
جهاد مصلحانه در درون را فراهم می آورد و نهایت آنکه «اشراف نورانی
من انسانی بر جهان هستی است»، در جهاد مصلحانه بیرونی کارامد
است، در منازل نهایی عارف به مقام مخلَص رسیده و در مقام عمل
غرض غیر الهی برای او نمی ماند؛ زیرا در آینه آگاهی و در قلب عرشی
مخلَصین اثری از غیر نیست تا غرض اعمال قرار گیرد؛ هرچه می بینند
نور خداست و هرچه می خواهند روی اوست.
پس عارفان مخلَص همه عالم را نام و نشان حق می بینند و می یابند
که همه نور است و حضور و اگر چیزی یا کسی بیاید و بساط ظلم و ظلمت
را بگستراند و موجب غیبت نور و هجرت پاکی و عدالت گردد، غیرت
الهی عارفان بر او به جوش و خروش آمده و برای لقای محبوب و کشف
جمال وجه کریم او به جهاد مصلحانه برمی خیزند، تا غبار اغیار و اثر کبر و
کدورت شیطان را از عالم، که وجه جمیل است، برگیرند و بذر صلاح و
فلاح را در جوامع بشری بیفشانند؛ بذری که حاصل آن نشاط و خرمی
گلزار روی گلعذار عالم آراست. بنابراین، معرفت شهودی، بعد نظری
عرفان مخلصانه، و جهاد مصلحانه بُعد عملی آن است.
برای فهم هرچه بهتر نسبت و پیوند عرفان و جهاد حسینی، مطالعه
شاخصه های عرفان مخلصانه مفید خواهد بود؛ حلقه هایی که معرفت
شاهدانه را به جهاد مصلحانه می رساند و با هم می نهد. برای نیل به این
مقصود، در ادامه به کاوش در چندی از اثرات و ثمرات عرفان مخلصانه
می پردازیم.
زهد
از برجسته ترین آثار شهود جمال دل آرای پروردگار، دیدن حقیقت دنیا
و بی رغبتی به آن است. حضرت علی(ع) در این باره فرموده اند: «یسیرُ
المعرفه یوجبُ الزهدَ فی الدنیا»؛ اندکی معرفت، بی اشتهایی به دنیا
را به دنبال می آورد. وارستگی و بی رغبتی به خدعه سرای دارفانی از آن
روست که عارف شاهد بر حقیقت دنیا بینا شده است و آن را شایسته
اراده کردن و خواستن نمی یابد. حضرت امام حسین(ع) در نامه ای به
محمد بن حنفیه چنین نگاشتند: «… فانَّ الدنیا لم تکُن…»؛ به
درستی که دنیا پوچ است و نمی پاید. در دعای عرفه نیز می خوانند: «انت
الذی اشرقت الانوار فی قلوب اولیائکَ حتی عرفوک وَ وَحَّدوکَ و انت
الذی ازلتَ الاغیار عن قلوب احبائِک حتی لم یحبّوا سواک»؛ تویی
خدایی که انوار را در دل دوستانت تاباندی تا تو را شناختند و یگانه
دانستند. و تویی که اغیار را از دل دوستدارانت زدودی تا اینکه غیر تو را
دوست نمی دارند.
در این عبارت به روشنی تابش انوار معرفت پیش از ازاله اغیار از
قلوب محبّان و عارفان ذکر شده و گسستگی دل از غیر، بی فاصله بعد از
پیوستگی به انوار ربانی آمده است. بینایی بر باطن و حقیقت دنیا، که
حاصل شهود عارفانه است، موجب برتافتن روی رغبت از دنیا و
برافروختن آتش اشتیاق وصول به الله تعالی است.
شوق دیدار پروردگار
کسی که در این خطرگاه هجوم حجاب ها، انواری از فروغ مهر تابان
وجه ذوالجلال و الاکرام را ببیند و بیابد، دل از هرچه غیر اوست برکند، و
وصول صاف تر، کامیابی کامل تر و شهود و حضوری آتش افروزتر
می جوید. بدین روی، کردگار کریم در کتاب حکیم به پیامبر فرمود تا
مدعیان را بگوید: «قل یا ایُها الذین هادوو ان زَعمتُم انَّکُم اولیاءُ للّهِ من
دون الناس فتمنَّوا الموت انْ کنتُم صادقین» (جمعه: ۶)؛ ای کسانی که
کیش یهودیت پیش گرفتید، اگر می پندارید از اولیای خدا هستید و از
دیگران برترید، پس مرگ را بخواهید اگر راست می گویید.
البته زهد ورزیدن در دنیا یکی از عوامل شوق انگیز برای دیدار وصال
خداوند است. اما خود معرفت خدا مهم ترین نتیجه ای که در دل
می افکند همین عشق و اشتیاق الهی است. امام حسین(ع) در مناجات
شعبانیه چنین می خوانند: «الهی فسُرَّنی بلقائکَ…»؛ بار الها مرا با
دیدارت شادمان بگردان.
پس یکی دیگر از محصولات معرفت ناب، شوق رجوع و وصول به
معشوق است، اما شوق و امید یک روی سکه خوش عیار بازار بندگی و
دلدادگی است؛ سکه ای که روی دیگر آن خوف و خشیت است.
خشیت
عارفانی که به هم آغوشی معشوق امید بسته و دل سپرده اند، از هجر و
دوری اش سخت بیمناک اند و تا رسیدن به مطلوب و فنا در محبوب، بر
حال خود غمزده و از فراق و فاصله محبوب ترسان و هراسان و شکسته
دل اند. خوف، بیمی است که در دل نهفته باشد و خشیت، آشکاری آثار
ترس و شکستگی و نگرانی در ظاهر است. خشوع از آثار معرفت راستین
و نستوهی است که جان را لبریز از بیم و امید می سازد. امام صادق(ع)
می فرمایند: «لا یقین الاّ بالخشوع»؛ معرفت و یقین بدون خشوع
وجود ندارد.
کسی که از امید و شوق راستین به وصال او سرشار است، از خوف و
خشیت تهی نیست. کسی که پرتوی از نور او را ببیند، هم اشتیاق اتصال
دلش را می رباید، هم خوف فراق و رنج هجران و محجوریت را در دل
دارد تا به فنای مطلق رسد. امام حسین(ع)چنین با معشوق مناجات
می کند: «اللهُمَّ اجعلنی اخشاکَ کأنّی أراک»؛ بار خدایا مرا در پیشگاهت
چنان بیمناک و فروتن قرار ده که گویا تو را می بینم.
همچنین امام صادق(ع) به اسحاق بن عمار فرمودند: «یا اسحاق خِفِ
اللّه کأنّک تراه»؛ ای اسحاق چنان از خدای تعالی پروا داشته باش که
گویا او را می بینی.
در هر دوی این عبارات، «کأنَّ» آمده که به معنای درک و دیدار حق
تعالی از پس حجاب و فاصله است و «اِنَّ» که تأکید بی تردید است، وارد
نشده. راز خوف و خشوع در همین است که عارف شاهد، جمال زیبای
مطلق را می بیند ولی حجاب و حاجزی در میان است، و حتی در اوج
وصول و شهود میان «قاب قوسَین» و «أو ادنی» (نجم: ۹) متحیّر است؛
چنان که حضرت اباعبدالله فرموده اند: «احتجَبَ عن العقول کما احتجَبَ
عن الابصار و عَمَّن فی السّماء احتجابُهُ کمَن فی الارض»؛ خدای
تبارک و تعالی از عقل ها در حجاب است، چنان که از دیدگان، و از اهل
آسمان در پرده است، همان طور که از اهل زمین. هم از این روست که
هیبت و جلالت او دل عارفان را از جا می کند و امواج سهمگین خوف و
خشوع بر جسم و جانشان هجوم می آورد. عارفان راستین با آن که همه
جا آثار و اسماء او را ظاهری می بینند، اما با این حال، ذات او و معرفتش را
گوهری نایاب دانسته و با تعابیری همچون «عنقای مغرب» و «هویت
غیبی» از آن یاد می کنند. هم از این جاست که عارف راست کیش بر
دوری و کاستی وجودش، که مادر همه حجاب هاست، پی می برد و از
خدای تعالی طلب «عفو» می نماید تا این اولین و آخرین حجاب را بر
هم کوبد و از میان بردارد و طلب مغفرت می کند تا با غفرانش نور هستی
خود را بر وجود پر از کاستی عبد فرا پوشاند و این است معنای حقیقی
«العفو» و «استغفار» که بر زبان پاک و معصوم امام حسین(ع) و
سایر معصومان و مخلصین جاری می گردد و اندام بی گناه آن ها را
می لرزاند. پس بخوان و ببیین آیات خشوع را در دعای عرفه، که
سیدالشهدا چگونه در پیشگاه ربّ جلیل و حیّ جمیل سراپای خود را
کاستی و ناراستی می بیند و این نیست مگر حاصل شهود نور مطلق و
زیبایی بی نهایت حضرت حق: «… انتَ الذی هدَیت. انت الذی عصمتَ.
انت الذی سترتَ. انت الذی غفرتَ. انت الذی اقلتَ. انت الذی مکَّنتَ…
ثم انا یا الهی المعترف بذنوبی فاغفرهالی. انا الذی اسَاتُ. انا الذی
اخطأتُ انا الذی هممتُ. انا الذی جهلتُ. انا الذی غفلتُ. انا الذی
سهوتُ… لا اله الاّ انت سبحانک انّی کنتُ من الظالمین لا اله الاّ انت
سبحانک انی کنت من المستغفرین لا اله الاّ انت سبحانک انی کنت من
الموحدین. لا اله الاّ انت سبحانک انّی کنت من الخائفین…»؛ تویی که
هدایت کردی. تو هستی که از خطا بازداشتی. تویی که گناه را پوشاندی.
تویی که آمرزیدی. تویی که چشم پوشیدی. تویی که توانایی بخشیدی…
سپس خدایا اعتراف می کنم به گناهانم، پس آن ها را برایم بشوی و
ببخش. من هستم که زشتی ها را انجام دادم. منم که خطا کردم. منم که
به گردن کشی همت گماردم. منم که نادانی کردم. منم که غفلت ورزیدم.
منم که سهل انگاری کردم… نیست خدایی جز تو که پاک و پیراسته
هستی و همانا من از ستمکاران و مجرمان هستم. نیست خدایی غیر از
تو که پاک و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 