پاورپوینت کامل اندیشه عربی و دشواره سنت ۹۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اندیشه عربی و دشواره سنت ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اندیشه عربی و دشواره سنت ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اندیشه عربی و دشواره سنت ۹۲ اسلاید در PowerPoint :
۲۴
در درون ساختار اندیشه عربی، سرگردانی و پریشانی فکری ای
پدید آمده است که جستن راه درمان و جبران را ایجاب و اقتضا می کند؛ سرگردانی و
پریشانی میان گذشته ای دردناک و اکنونی که در آن عقل عربی از کمبود تولید رنج
می برد؛ گذشته ای آماده و ترسیم شده و اکنونی لبریز از گم گشتگی و سرگردانی و
نتیجه هر دو یکی است و آن اینکه این دشواره، هنوز راه حلی نیافته است.
شاید یکی از اسباب این بحران، شرایط و اوضاع کنونی جهانی
است که موجبات پریشانی و سرگردانی را بیش از پیش فراهم می سازد؛ فضای سرکوب
سیاسی که بر جهان عرب و اسلام، بلکه بر تمام جهان های مرتبط با حلقه گمشده حاکم
است و فقیرسازی اقتصادی وحشتناکی که اقتصادگرایی را در اندیشه عربی تثبیت
می کند. افزون بر این، ساخت و پرداخت عوامل توهمی از سوی مراکز سرکوب گر، و در
پی آن بازاریابی زورگویانه نیز در ساحت های ما به چشم می آید. موضوع سنت و
رابطه آن با عصری بودن نیز از این وضعیت شوم دور نبوده است. این موضوع، محل
بیشترین و عمیق ترین گمراهی های اندیشه عرب بوده است و از رهگذر آن، ابعاد
ایدئولوژیک معاصر آن مشخص شده است.
بحران روشی
سنت، فراورده است…؛ فراورده اندیشه ای که در گذشته وجود
داشته است و ما آنگاه که به بازخوانی یا باز عقلانی سازی آن اقدام می کنیم، در
حقیقت متولی تصحیح اندیشه ای قدیمی شده ایم و حامل مسئولیت گذشته هستیم، زیرا
گذشته با اکنون پیوند دارد و هر دو با هم به آینده پیوسته اند. ما میان آنها
جدایی نمی افکنیم، زیرا در تاریخ گسستی وجود ندارد. یعنی گسستی به مفهوم تاریخی
آن وجود ندارد؛ پرسش هایی وجود ندارد که در بستر تضاد (چالش) اضداد شکل گرفته
باشد؛ تنها پرسش هایی وجود دارد که حامل رنگ و بوی مقدمات خویش است. حرکت تاریخ
حرکتی پیوسته، مستمر و برآیند شدن های پی در پی است؛ یعنی ضرورت هایی هست که
وجود و هستی آن را ایجاب می کند و اینها ضرورت های سنت ها و قوانین تاریخی و
اجتماعی اند. جبری بودن نتیجه متصل به مقدمات، و پایان ها پیوسته با آغازها
هستند؛ اما حلقه انسان در محیط قوانین ضروری متحرک و پویاست و در بستر کنش
انسانی، متحرک و به طور نسبی رها است؛ اما از پیچیدگی های این کنش، راه گریزی
ندارد، زیرا چه بسا در انتخاب میان انجام دادن یا انجام ندادن کاری آزاد است؛
اما در نتایج انتخاب نخستش اختیار ندارد: «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من
یعمل مثقال ذره شراً یره».
در این بستر، یعنی مسئله سنت و مدرنیته، معرکه و پیکار آغاز
می شود و در عرصه معرفت یا جماد معرفتی، ماهیت عربی اندیشه عربی معاصر آشکار
می گردد که عبارت است از برخورد، محاصره و مصادره، و شمشیر در عرصه معرفت و
اندیشه برکشیده می شود.
در حوزه نظریه پردازی و منبع سازی، سرگشتگی به روشن ترین
سیمایش، در تحلیل عقل عربی از دشواره سنت آشکار می شود. در این حوزه، این عقل
در میدان دوگانه های دیالکتیکی چون عقل و قلب، عقل و نقل، سازواری و ایستایی و
… سرگشته و سرگردان است و در حال گریز و بازگشت از این دایره به این دایره
است که آن را به عبث، دشواره های اندیشه عربی معاصر دانسته و نامیده اند.
در این مقال، در نگاهی انتقادی، به مسئله روش خواهیم
پرداخت. جادارد این پرسش را مطرح کنیم که آیا روش های غربی از آن حیث که
نظام های معرفتی خاصی دارند، از بن مایه های معرفتی اشان انتزاع و تفکیک
پذیرند؛ روش هایی هست که از دل تأمل و درنگ در وضعیت گذشته و حال امت برآمده
است. روشی هست که بر مبنای درنگ در وضعیت خاص و شرایط ویژه استوار است. آیا این
روش، قدرت یا انعطاف آن را دارد که به ابزاری گسسته از لوازم ایدئولوژیکش تبدیل
شود؟
مطلوب احاطه آگاهانه و خود آگاهانه است؛ نه پذیرش مکانیکی
برآمده از شکست، وابستگی و تقلید مغلوب از غالب.
برخی متفکران، اندیشه غرب را به زبان های محلی اشان
بازنویسی کردند. آنان در حالی به سنت اهتمام ورزیدند که با این جهش، احساس
نقصان خود را پوشش می دادند، زیرا سنت، بار سنگینی بر دوش متفکر عرب غرب زده
است، او به سنت باز می گردد تا آن را مسخ، تحریف و داده های تحلیل غربی را در
آن مصرف کند؛ حتی کسب مشروعیت کند، زیرا او حرکت خزنده تکنیکی ای نیاز دارد که
همانا ابراز اهتمام نسبت به سنت و تمایل شدید به سنت است.
محمد عابد جابری در کتاب «سنت و مدرنیته»، بر آن است که با
اعمال عقلانیت انتقادی در سنت مان و به مدد داده های روش شناختی عصرمان و تنها
با این کار، می توانیم در فرهنگ کنونی امان، روح انتقادی جدید و
عقلانیتی سازگار که دو شرط ضروری هر نوزایی است، بکاریم. مشکلی که ذهن جابری را
اشغال می کند، جست و جوی روش است؛ اما کدام روش؟ روشی که وی در پی آن است، در
نظام معرفتی اروپایی ریشه دارد، چنان که در باستان شناسی معرفت میشل فوکو و عقل
سیاسی ریجس دوبرید و ساختار گرایی اجتماعی اشتراوس می بینیم.
این همان روش غربی معاصر است و به رغم تعدد و تنوعش، از
چارچوب الگوی مرجع اروپایی خارج نمی شود؛ اما جابری بار دیگر باز می گردد تا
موضع خود را توجیه کند، نمی دانم آیا چنین چیزی لغزشی است که باید هر غرب
زده ای مرتکب آن شود یا نیرنگی است که ماکیاولیسم معینی برای تکمیل سبک روش
شناختی اش، اقتضای آن را دارد.
حقیقت این است که این مسئله لغزش متفکری است که دغدغه های
مبهمی دارد که حاکی از شکست و تقلید است و میزان پیروزی روش های اروپایی را بر
فرهنگ مستعمرات باز می تاباند. وی در توجیه موضع آشکارش چنین می گوید: هیچ کس
نمی تواند، از فوکو در فرهنگ عربی نسخه برداری کند، وگرنه چیزی غیر از فرهنگ
عربی را بحث و بررسی کرده است، چنان که هیچ کس نمی تواند کانت را نسخه برداری و
در فرهنگ عربی پیاده کند یا از ریجس دوبرید در نقد عقل سیاسی کپی برداری کند،
زیرا عقل سیاسی ای که وی از آن بحث می کند، عقل سیاسی فرانسوی است.
سخن جابری سخن روشنی است که از آن باطل مراد شده است. این
غارت همه متفکران ایدئولوژی گراست و جابری نخستین کسی نیست که برای نجات از غرق
شدن، به خار و خاشاک دست آویخته است و خواننده ژرف نگر کشف خواهد کرد که جابری
در نقد عقل عربی چقدر از این یادشدگان کپی برداری کرده است.
بنابراین، ما اکنون در برابر چالش بزرگی قرار داریم و آن،
الگویی است که روش ما باید در دل آن شکل بگیرد. می گویم روش ما و مرادم، «من»،
در مقابل غرب است؛ همان که هم چنان می خواهد هویت ما را از ما بگیرد تا در او
ذوب شویم. «من»، مظهر طبیعی مقاومت به عنوان ضرورت در معرکه بودن و تداوم داشتن
است. «من» تعبیر و بیانی است که سطح امید امت را به آفاق آینده بازتاب می دهد.
آینده ای که در آن، نه تنها به بقا، بلکه به حاکمیت تمدنی اش و تأسیس پروژه
ویژه اش می اندیشد. پروژه ای که باید در عین ارتباط با حافظه میراثی ما پایه
ریزی شود.
اما عقلانی سازی میراث و باز تولید آن نیز باید از دل
داشته های خودمان و از متن دغدغه ها و حاکمیت خودمان برآید. واژه اصطلاح «من»،
همه این خواسته ها را خلاصه می کند. چنین روشی بر خصوصیتی واحد استوار است و آن
این است که با صرف نظر از مظاهری مانند زبان، تاریخ و محیط، اهداف متضاد با
اندیشه مادی در بستری واحد تلاقی نمی یابد.
متفکر عرب غرب زده، مفهوم مدرنیته را که به معنای هر چیز
غربی است، ضد گذشته و متعلقات آن به کار می گیرد. «گذشته»ای که خود ما هستیم.
متفکر غرب زده عرب می خواهد ما را به شیوه ای که غربی ها مطالعه امان می کنند،
و به مفاهیمی که پیرامون ما بر ساخته اند، اقناع کند؛ مفاهیمی که فاقد ژرفا و
دقت اند، زیرا بیشتر از دل وضعیت غربی برآمده اند تا از دل وضعیت ما و این، بن
بست، خود اندیشه غربی را نشان می دهد.
برخی نخبگان روشنفکر ما هنوز هم به تمایز زمینه تاریخی و
خاص بودن بنیادهای اجتماعی (نسبت به غرب) اعتراف می کنند؛ اما اعترافشان کاذب
است، زیرا در عمل و اجرا، حتی در سطح امتداد افق نظری، چنین اعترافی را پیگیری
نمی کنند.
نقطه تلاقی روشنفکران عرب، گزینش برادری فرهنگی است که ذات
ما را به نفع کیانی که در اصل آمیزه ای از تجارب غرب و آن هم به شکل نارس و
ناقص است، حذف می کند.
جابری و دغدغه مدرنیته
در بحث گونه های رفتار معرفتی و علمی با سنت، به الگوهای
مختلفی برمی خوریم که نخبگان روشنفکر عرب در پیش گرفته اند و شاید محمد عابد
جابری که خود را وصی میراث و سنت عربی اسلامی قرار داده است، پیشاپیش آنان است.
وی در تمام فراورده های فکری اش کوشیده است، همه روش های مدرنیته را بر همه
حالات تاریخ اسلام پیاده کند و این لغزشی ناپذیرفتنی و توجیه ناپذیر است. جابری
میان دو روش از اندیشه در نوسان است: نخست روش غربی که گام ها او را به پیش
می برد و فراتر از سطح تحلیل مارکسیستی قرار می دهد و از اختناق طبقاتی در نگرش
به سنت باز می دارد و تا حدی از بدعت گذاری های ماتریالیسم دیالکتیک تطهیر
می کند و دوم عقائد جامد و ابزارهای سطحی برگرفته از روش غربی یا اندیشه اشعری
یا منطق اهل حدیث.
جابری، موضعی گزاف گویانه نسبت به سنت دارد که از ابعاد
گوناگون دچار جمود است. وی با این موضع، خندق تازه ای را در اندیشه غربی برای
بازگشت به تولید تاریکی حفر کرده است و خود را در بحرانی معرفتی قرار داده است.
نمی دانم منشأ آن تاریخ گرایی است یا فلسفه تاریخ فرا زمانی، چنان که خود وی
معتقد است که در ورای این گونه استنتاج وجود دارد.
علت این گزافه گویی ها، آگاهی تاریخی اندک و عدم زیست
تاریخی است و روش او آن هجوم و جسارت و گزافه گویی و هدف آن، توسعه دایره
اندیشه عربی برای باز تولید بحران. جابری به عیادت شخصیت های میراث می رود تا
برایشان تشخیص، نه درمان را فراهم کند. برای مثال محمد بن حنفیه که یکی از
بزرگان تاریخ عرب و اسلام و از برجسته ترین عناصر فعال آن است، از سوی جابری
تحلیل روان شناختی می شود. جابری او را در سنت رسمی، فرمان بردار و مطیع
می یابد. بیچاره ابن حنفیه که وارد کلینیک جابری شده تا به بیمار روانی ای
تبدیل شود که همه عوامل مهم سنت را ویران کند.
جابری فراموش کرده یا خود را به فراموشی زده است که از
کیفیت تشکیل و تکوین روان شناختی مردان سنت بحث کند و نشان دهد که چگونه عامل
دینی در چنین مردانی، برجستگی هایی فراهم آورده است که به معاینه و عیادت نیازی
ندارند.
بی شک، جابری به دنبال بازارهای جدیدی است تا در آن، سبک
جدیدی از تحلیل روان شناختی را که حتی در غرب هم به کناری نهاده شده است، وی
بنیاد نهد. بازاری ارزان برای غرب در سنت یافته است! جابری خود را در بحرانی
جدید می یابد که دنبال توجیهی برای آن است، زیرا عقل عربی از نگاه وی، در ضمن
برنامه ای آگاهانه و به قول وی راهبردی طرح شده است. علتش هم این است که جابری
به اندیشه اسلامی غیر عربی آگاهی ندارد و اصلاً زبان فارسی را نمی فهمد. او در
حالی که به مناقشه آرای غزالی و فارابی و عموماً فلاسفه مسلمان می پردازد، توهم
می برد که آنان استوانه های اندیشه عربی اند، تنها از آن رو که به زبان عربی
کتاب نوشته اند؛ در حالی که واقعیت این است که اغلب آنان عرب نبوده اند. در
نتیجه ایده عقل عربی در مقابل عقل اسلامی، برنامه و ایده ای از پیش آماده شده
است که موضعی پیشین در پس آن قرار دارد.
می خواهم به این نکته اشاره کنم که جابری که همه چیز میراث
(سنت) را می خواند، درک می کند که اغلب این میراث، نوشته غیر عرب هاست؛ یعنی
بیشتر این نوشته ها و کتاب های راهبردی در میراث عقلی و فلسفی و ادبی ما را غیر
عرب ها نوشته اند. شک ندارم که میراثی که جابری از آن سخن می گوید، غیر از این
میراث است. وی در کتاب التراث و الحداثه می گوید: «مقصود از میراث، چنان که در
درون گفتمان نوزانی عربی جدید و معاصر مشخص می شود، به صورتی اساسی، بعد فکری
در تمدن عربی ـ اسلامی، یعنی عقیده، شریعت، زبان، ادبیات، هنر، کلام، فلسفه و
تصوف است».
لابد جابری می داند که بخاری، مسلم، ابوحنیفه، ترمذی،
غزالی، فارابی، ابن سینا، رازی، خوارزمی، سیبویه و امثال آنان عرب نبودند،
بنابراین معقول نیست که ما نقش عقل فارسی را در تأسیس اندیشه میراثی نادیده
بگیریم.
نخبگان عرب، هنوز هم معتقدند که پناه جستن به اندیشه مدرن،
آنان را بر عقلانی سازی میراث، توانایی خواهد بخشید؛ در نتیجه می توان میان
عناصر معاصر و عناصر سنتی هم سازی پدید آورد؛ بی آنکه دچار تشتت و از
خودبیگانگی شد. حقیقت این است که دالانی که نخبگان روشنفکر عرب در آن
افتاده اند، تاریک تر از آن است که تصور می شد و این تاریکی خود مدرنیته است و
ناتوانی آن از حل هرج و مرج هایش. در اینجا باید بپرسیم، مدرنیته ای که ما
انتظار روشی برای عقلانی سازی میراثمان را از آن داریم، کدام است؟
مدرنیته هیچ گاه سبک و اسلوب واحد و ثابتی نداشته است، بلکه
ما به تعبیر خود جابری، با مدرنیته هایی رو یا رو هستیم؛ اما کدام یک از آنها
برای پیراستن و استوار ساختن میراث شایسته ترند؟
باستان شناسی معرفت، به عنوان پروژه ای مدرن نیز نقیض و ضد
مدرنیته است و هم چنین پروژه در تمام نخبگانی که به پست مدرنیته روی آوردند،
موءثر افتاده است. پروژه فوکو، پروژه ساختارها و بافت ها است و رتبه جوهر موضوع
و نه انسان را تنزل می دهد، در بحث از بافت ها و نظام ها این نزاع ها که منجر
به اعلان مرگ انسان و کفر به او، به هدف تأسیس نظام هستی شناختی ای فراتر از
اعتبار زمان و شرایط عینی شده، تجلی می یابد.
این سبک از مدرنیته و مانند آن که ریشه ای هیتلری دارند،
نمی تواند در میراث پیاده شود و پس از روشن شدن شکست روش مارکسی در سطح نظری و
عملی، دیگر نمی توان از تحلیل ماتریالیستی تاریخ سخن گفت؛ حتی به فرض حیات روش
مارکسی، باید پرسید که کدام ماتریالیسم تاریخی را باید برگزید، زیرا
ماتریالیسم های دیالکتیک متعددی وجود دارد، چنان که مارکس های متعدد وجود دارد،
پس کدام را باید انتخاب کرد؟ خود مارکس هم به این بن بست التفات داشت، از این
رو خود را از ارتدکس های مارکسی رها کرد و اعلام کرد که من مارکسی نیستم.
نتیجه این وضع در جهان عرب، پیچیده تر و مشکل تر است؛
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 