پاورپوینت کامل رفع مظلومیت از فرهنگ ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رفع مظلومیت از فرهنگ ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رفع مظلومیت از فرهنگ ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رفع مظلومیت از فرهنگ ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

مقام معظم رهبری در دیدار مورخ ۴/۶/۸۶ با دولت مردان در
اولین و مهمترین تذکر خود به دولت نهم به ضرورت جدی تر گرفتن سند چشم انداز
اشاره کرده و بر لزوم پاورپوینت کامل رفع مظلومیت از فرهنگ ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint تاکید نمودند، اینکه مقام ولایت با
نگاه جامع الاطراف خویش به تحولات مختلف کشور به موضوع لزوم رفع مظلومیت از
فرهنگ اشاره می کنند از چند بعد قابل تأمل است که بعضی از آن ها عبارت است از:

الف. اینکه چرا در نظامی که اهداف اصلی و غایی آن ارتقاء
اخلاق و معنویت جامعه است، رهبری نظام ناچار شوند خطاب به دولتمردان به لزوم
پاورپوینت کامل رفع مظلومیت از فرهنگ ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint اشاره کنند؟

ب. اینکه چرا باید با طرح این نکته که «فرهنگ همچون هوا
برای زندگی انسانی اهمیت حیاتی دارد و بسیاری از مشکلات جامعه با فرهنگ سازی حل
می شود» توجه دولتمردان را به کارکرد فرهنگ سازی جلب کنند.

ج. اینکه چرا این تذکر به دولت نهم داده می شود که بیش از
همه دولت های گذشته در شعارهای اصلی خود از مفاهیم ارزشی و اخلاقی استفاده کرده
است؟

د. و بالاخره اینکه آیا انتظار اصلاح رفتار در مورد فرهنگ
در محدوده قوه مجریه خلاصه می شود؟

برای پاسخ به این سئوالات، به عنوان مقدمه، لازم است قبل از
هرچیز توجه شود در شرایطی مقام معظم رهبری مظلومیت فرهنگ را مطرح می کنند که:

۱. انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی برآمده از آن،
عمدتاً حاصل تحولات فرهنگی جامعه و فرهنگ سازی دینی در قبل از پیروزی انقلاب
بوده است و نخبگان و مدیران جامعه باید بطور طبیعی اهمیت تحولات فرهنگی را درک
می کردند.

۲. فلسفه وجودی و اهداف غایی نظام اسلامی هم، ارتقاء اخلاق،
معنویات و توسعه همه جانبه فرهنگ مردم است.

۳. به همین جهت بخش مهمی از اهداف سند چشم انداز، تغییرات
مورد انتظار در فرهنگ جامعه ذکر شده است.

۴. تجربه دفاع مقدس و بسیاری از پیروزی های اقتصادی، علمی و
صنعتی در طول عمر پُر برکت نظام جمهوری اسلامی ، عمدتاً متکی بر وجود شاخصه های
فرهنگ اسلامی بوده است که در افراد خاصی از اقشار جامعه بویژه جوانان نمود پیدا
کرده است.

۵. اقتدار نظام جمهوری اسلامی در سطح جهان و روابط
بین الملل متکی است بر ویژگی های فرهنگی خاص مردم ایران که بر دو خصیصه تدین و
روحیه انقلابی استوار است.

۶. تمامی جنبش های موفق ضد استکباری در سطح جهان با
الگوگیری از شاخصه های فرهنگی جامعه اسلامی ایران، توانسته اند نفوذ و قدرت
پیدا کنند.

و لذا سئوال اصلی این است که با چنین زمینه ای از جایگاه
فرهنگ، چرا باید سخن از مظلومیت فرهنگ به میان آید؟

شاید نگرانی اصلی که منجر به تذکر مقام معظم رهبری شده است
این است که:

آیا این ظرفیت عظیم فرهنگی در حال رشد و بالندگی است.

آیا مجموعه کارکردهای سازمان ها و نهادهای موثر در تغییرات
فرهنگی جامعه توانسته اند شاخصه های اصلی اعتقادی، ارزشی و رفتاری را در نسل
جدیدی که بتدریج در موقعیت های اجتماعی قرار می گیرند استقرار بخشند؟

برای دریافت پاسخ این سئوالات و رفع نگرانی برای مقام معظم
رهبری و تمامی نیروهای متعهد و متدین، چاره ای جز اجرای یک طرح جامع علمی
نگرش سنجی و ارزیابی مستمر فرهنگی بر مبنای شاخص های از پیش تعریف شده نیست،
اقدامی که باید از طریق یک سازمان کارآمد مناسب و مستقل از نظام اجرائی کشور
هرساله با تولید اطلاعات و تجزیه و تحلیل آن عملی می شد و بصورت ملی، استانی و
منطقه ای، روند تغییرات شاخص های مختلف فرهنگی را اعلام می کرد.

برای مظلومیت فرهنگ همین بس که علی رغم همه اهمیتی که این
امر برای حیات پر برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی دارد، هنوز بعد از بیست و هشت
سال، چنین سازمان و طرحی شکل نگرفته و تنها مطالعات آماری پراکنده و غیرقابل
اتکا و بعضاً ضد و نقیضی در این رابطه منتشر شده است و اقدامی هم که در همین
رابطه در قالب برنامه سوم توسعه از طریق وزارت ارشاد آغاز شده بود متوقف گردیده
است.

اما آنچه می توان به عنوان برآیند از مجموعه مشاهدات
پراکنده، اطلاعات و آمار منتشره از اجرای دو طرح نگرش سنجی و پژوهش های فرهنگی
موردی بدست آورد این است که:

باورهای بنیادین و اصلی اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران
همچنان حاکی از تداوم ایمان به خدا و پذیرش اعتقادات اصولی دین مبین اسلام است
و این اعتقادات بنیادین همچنان به نسل های بعدی انتقال می یابد. لیکن مجموعه
کارکردهای درونی جامعه و از جمله عملکرد سازمان ها و نهادهای موثر در تغییرات
فرهنگی نتوانسته است، ارزش های عملی موجود در روابط جامعه را از دل این
اعتقادات دینی استخراج و در روابط جامعه جاری نمایند و لذا به تبع آن، رفتارهای
غیردینی و مخرب با فرهنگ اصیل جامعه ایران رو به افزایش است و متاسفانه این
پدیده در نسل جوان و بویژه اقشار تحصیل کرده از فراوانی بیشتری برخوردار است.

گرچه ممکن است بخشی از خوانندگان به این جمع بندی اعتراض
داشته باشند، اما هر جمع بندی که مخاطبان محترم داشته باشند، یک نکته قطعی است
و آن اینکه تذکرات پی درپی مقام معظم رهبری به مسئولین شورای عالی انقلاب
فرهنگی ، دانشگاه ها، آموزش و پرورش و مطلب اخیرشان نشان می دهد که معظم له از
کم توجهی مسئولین به موضوع فرهنگ گله مندند و می توان با کنکاشی کارشناسانه
تلاش نمود علل این گله مندی را شناسائی کرد.

برای این منظور قبل از هر چیز لازم است، تعریف فرهنگ از
دیدگاه مقام معظم رهبری مورد توجه و عنایت قرار گیرد، چرا که کلمه فرهنگ نام
آشنائی برای تمام اذهان است اما هر فردی بسته به میزان مطالعات و حوزه آشنائی
خود تلقی خاصی از آن دارد و جامعه شناسان و روانشناسانی هم که روی این موضوع
مطالعه کرده اند با تعاریف متفاوتی فرهنگ را معرفی کرده اند.

علی ایحال مجموعه تعاریف فرهنگ را در سه گروه طبقه بندی
نموده اند که عبارت است از:

* تعاریفی که اشاره به رشد فکری، روحی و زیبائی شناختی فرد،
گروه یا جامعه دارد.

* تعاریفی که فرهنگ را در برگیرنده تعدادی از فعالیت های
ذهنی ، هنری و محصولات آن (فیلم، هنر، تئاتر) قلمداد می کند و در این کاربرد
فرهنگ بیشتر معادل با «هنرها» قلمداد می گردد و از همین جاست که می توانیم کسی
را «وزیر فرهنگ» بنامیم.

* تعاریفی که فرهنگ را برای مشخص کردن کل راه و رسم زندگی،
اعمال، فعالیت ها، باورها، و آداب و رسوم تعدادی از مردم، یک گروه یا یک جامعه
می داند.۱ برای مثال (اینگلهارث ۱۳۸۲) فرهنگ را نظامی از نگرش ها، ارزش ها و
دانشی می داند که به طور گسترده در میان مردم مشترک است و از نسلی به نسل دیگر
منتقل می شود. ۲

پذیرش همین تعریف است که دانشمندی مثل ادگار شاین را مجبور
می سازد در حوزه تاثیر فرهنگ بر تحولات اجتماعی اعلام کند «اگر شما فرهنگ را
هدایت نکنید، فرهنگ شما را هدایت می کند)۳

به نظر می رسد مقام معظم رهبری نیز با بیان اینکه « فرهنگ
مانند هوا برای زندگی انسان اهمیتی حیاتی دارد و بسیاری از مشکلات جامعه با
فرهنگ سازی حل می شود.۴» یا در جائی دیگر می فرمایند «فرهنگ همچون تور ماهیگیری
بصورت ناپیدا می تواند افراد را به هر سو بکشد» روی این تعریف جامع نظر دارند و
طبعاً با چنین شناختی از فرهنگ می فرمایند باید از فرهنگ رفع مظلومیت شود.

تاثیرگذاری گسترده فرهنگ از آنجا ناشی می گردد که در
طبقه بندی اجزاء فرهنگ که از طریق دانشمندان صورت گرفته است و آنرا در سه لایه
و گاهی هم در چهار لایه به باورهای بنیادین، ارزش ها، رفتارها و نمادها،
تقسیم بندی کرده اند و در بحث چگونگی جامعه پذیرشدن افراد، اکثریت روانشناسان و
جامع شناسان پذیرفته اند که این یک رابطه دو طرفه است، یعنی همانطور که می توان
با ایجاد باور یا تغییر در باورهای بنیادین افراد ارزش ها و رفتارهای فرد را
تحت تاثیر قرارداد از رهگذر تغییر در نمادها یا ایجاد شرایطی برای تغییر رفتار
افراد هم می توان بتدریج نظام ارزشی و حتی باورهای بنیادین او را تغییر داد.(۵)

از این جهت است که تغییرات فرهنگی در یک جامعه می تواند
متاثر از دو عرصه کلی و در چهار گروه طبقه بندی شود.

الف. تغییراتی که منشاء داخلی دارد.

ب. تغییراتی که منشاء خارجی دارد.

عوامل داخلی، خود به دو گروه قابل تقسیم است. گروه اول
تغییرات فرهنگی حاصل از عملکرد سازمان ها و نهادهایی که با تلاش های سازمان
یافته ای که انجام می دهند می خواهند با مداخله آگاهانه در نظام اعتقادی افراد،
ارزش های ذهنی و رفتارهای مبتنی بر آن، را در افراد تغییر دهند. سازمان هائی
مثل وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات اسلامی، هئیت های مذهبی، عالمان دینی،
فعالیت های تربیتی وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی … در این گروه طبقه بندی
می شوند.

گروه دوم، تغییرات فرهنگی حاصل از فعالیت های اقتصادی،
سیاسی، قضایی، نظامی و… که ابتدا با تغییر در نمادها و رفتارها شروع می شود
اما بتدریج آثار آن در ارزش ها و سپس در تغییر در باورهای بنیادین افراد جامعه
ظاهر می شود و موجب تغییرات در فرهنگ عمومی می گردد در تغییرات فرهنگی نیز که
منشاء خارجی دارند نیز همان دو گروه تغییرات را می توان شناسایی کرد.

تغییراتی که بصورت سازمان یافته و در قالب عنوان «تهاجم
فرهنگی» برای ایجاد تغییرات آگاهانه در باورها و ارزش های جامعه ما انجام
می گردد، تغییراتی که متأثر از تحولات علمی، اقتصادی، سیاسی در قالب تغییرات
رفتاری وارد جامعه می شود و بتدریج تاثیرات فرهنگی خود را ایجاد می کنند، که
مجموعه آن ها را می توان در نمودار زیر نشان داد:

با این مقدمه چند نکته مهم را باید یادآوری نمود که عبارتند
از:

۱. تاثیرات ناشی از عملکرد دولت ها در تغییرات فرهنگی
جامعه، ترکیبی است گسترده و وسیع از فعالیت های سازمان های فرهنگی آموزشی و
سایر فعالیت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی که بطور دائم از طریق دولت ها دنبال
می گردد.

۲. تاثیرات فرهنگی غیرمستقیم حاصل از توسعه فعالیت های
اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دولت ها روز به روز بیشتر شده و نقش تاثیر فعالیت های
مستقیم فرهنگی کاهش پیدا می کند.

۳. تاثیر تحولات بیرونی جامعه بر فرهنگ عمومی در غیاب حضور
موثر فعالیت های فرهنگ ساز داخلی که عمدتاً از طریق نظام های علمی، فن آوری، خط
مشی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی وارد جامعه می گردد در حال افزایش است. و لذا
آنچه می تواند ما را از این موازنه منفی خارج کند، اعمال مدیریت آگاهانه در دو
عرصه:

۱. افزایش کارآئی سازمان های مسئول، در حوزه فرهنگ

۲. اصلاح آثار فرهنگی فعالیت های اقتصادی، سیاسی، قضائی،
نظامی …. متاثر از یک مدیریت آگاهانه فرهنگی در همه عرصه هاست

در کنار این تغییرات در حال انجام که در نظام باورها و
ارزش ها و رفتارهای جامعه وارد می شود، باید توجه نمود که فرهنگ هر جامعه
تاثیرات گسترده ای در شکست یا موفقیت خطمشی های اقتصادی، سیاسی، قضائی، نظامی و
غیره دارد که با شناخت دقیق این تاثیرات است که مقام معظم رهبری می فرمایند «با
فرهنگ سازی بسیاری از مشکلات جامعه حل می شود.)۶ اما بهره گیری از ابزارهای
فرهنگی برای حل مشکلات عرصه های اقتصادی، سیاسی و غیره، مستلزم شناخت
مکانیزم های درونی فرهنگ و فرهنگ سازی و داده و ستاده فرهنگ با هر عرصه مشخص
است که ابتدا باید با شناخت موضوع از طریق مدیران ارشد اجرائی حرکت آغاز گردد:
و در اینجا لازم است به این نکته مهم توجه داشت که هم از جهت اصلاح فرهنگ جامعه
و هم از جهت بکارگیری روش های فرهنگی برای تحقق اهداف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی،
باید تکیه گاه ذهنی افراد مبانی اعتقادی و ارزش های اسلامی باشد و این امر
مستلزم تحولات وسیعی در نظام تولید نظریه های جدید در شیوه اداره امور کشور
است.

با این توضیحات است که می توان در جستجوی علل مظلومیت فرهنگ
در ساختار دولت های بعد از انقلاب بود و عوامل اصلی زیر را شناسائی کرد.

که به ترتیب اهمیت عبارتند از:

۱. عدم شناخت کامل از فرهنگ و تأثیرات آن بین مدیران ارشد
اجرایی

همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند فرهنگ مثل هوا ما را
احاطه کرده است و همین پدیده موجب می گردد بدون مطالعات گسترده و عمیق شناخت از
فرهنگ حاصل نشود و لذا برای نیروهای متدین جامعه که از دوران نوجوانی در
فعالیت های فرهنگی حضور پیدا کرده اند یک احساس کاذب شناخت فرهنگی بوجود آید، و
این شناخت کاذب اجازه ندهد. نیاز به درک صحیح از فرهنگ در افراد ایجاد شود.
متأسفانه اکثریت مدیران ارشد اجرایی بعد از پیروزی انقلاب این کاستی را با خود
همراه داشته اند.

برای پذیرش این مدعا از چند مسیر می توان بررسی نمود، یک
مسیر بررسی اظهار نظرهای پراکنده ای است که در سخنرانی های مدیران سیاسی،
اجرائی و بعضاً فرهنگی مطرح می شود، مثل اینکه، اگر مشکلات اقتصادی جوانان حل
شود، بسیاری از معضلات فرهنگی آن ها حل می شود، این در حالی است که بخش مهمی از
دلایل زیربنایی عدم حل مشکل اشتغال و مسکن جوانان در نگرش های فرهنگی خود
جوانان نهفته است که در دهه های اخیر بدان بی توجهی شده است.

مسیر دیگر، بررسی محتوای مباحث مطرح شده در بیست و هشت سال
جلسات هیئت دولت است که به احتمال بسیار زیاد، مباحث جدی و در خور تأملی برای
بررسی، شناخت و حل معضلات فرهنگی جامعه دیده نمی شود. اگر هم در مواردی به
مباحث فرهنگی پرداخته شده است، زمانی است که آن موضوع فرهنگی به یک مسئله
سیاسی تبدیل شده است و راه حل هائی هم که در نظر گرفته شده است معمولاً
غیرفرهنگی بوده است.

مسیر دیگری هم هست و آن، مقایسه تطبیقی، بین نیروهای جدید،
کیفیت پرسنل موجود، حقوق و مزایا و بالاخره میزان توسعه یافتگی شیوه های مدیریت
و ابزارهای سازمان ها و نهادهای فرهنگی و هنری و آموزش و پرورش با سازمان های
فنی، مهندسی، پزشکی، اقتصادی و حتی سیاسی است. فکر می کنم این در حالی است که
در دلسوزی و تدین اکثریت غریب به اتفاق مدیران ارشد نظام جمهوری اسلامی
هیچ گونه شک و تردیدی وجود ندارد، همین اشاره مختصر برای صاحبان درد کفایت
می کند.

علل این عدم شناخت را می توان با موارد زیر مرتبط دانست.

۱ـ۱. آشنایی سطحی و مختصر با بخش هایی کوچکی از فعالیت های
فرهنگی از دوران کودکی

بخصوص در خانواده های مذهبی، و ایجاد احساس کاذب شناخت از
فرهنگ، بصورتی که وقتی بعضی از مدیران متدین کمکی برای احیاء مساجد یا ساخت
فرهنگسرا می نمایند، احساس می کنند گامی بلند در توجه به فرهنگ برداشته اند.
این مسئله از آنجا ناشی می شود که مفهوم فرهنگ و ابعاد آن در همان قالب ذهنی
دوران نوجوانی باقی مانده است.

۲ـ۱. ماهیت پیچیده فرهنگ، که از یکسو ریشه در لایه های
پیچیده درونی انسان ها دارد و با روح و روان و نظام انگیزشی بعضاً ناشناخته
انسان ها ارتباط پیدا می کند و از سوی دیگر تغییراتشان روندی تدریجی، نرم
افزاری و بلندمدت دارد.

۳ـ۱. حضور همه اقشار اجتماعی بویژه عالمان دینی در
فعالیت های مستقیم فرهنگی جامعه از گذشته دور و اختلاف نظر و عدم شفافیت رسالت
دولت ها در حوزه فرهنگ و فرهنگ سازی در نظریه های جدید جامعه شناسی وارداتی .

۴ـ۱. استمرار تفکر جدایی دین از سیاست در ناخودآگاه ذهن
بسیاری از مدیران و کارشناسان برنامه ریز کشور، در کنار کُندی پویایی حوزه های
علمیه برای حضور آگاهانه در عرصه های مختلف فکری اداره کشور و تداوم همین
اندیشه در بخش هایی از جامعه روحانیت.

۵ـ۱. عدم توسعه یافتگی علوم اجتماعی و فرهنگی در جهان و
بویژه جامعه ایران و وجود اختلاف نظرهای گسترده بین نظریه پردازان این عرصه، که
بطور طبیعی در تعامل با مدیران اجرایی حرف روشن و شفافی برای حل مسائل فرهنگی
جامعه به مدیران و سیاستمداران ارائه نمی دهند.

۶ـ۱. کسب رضایت روانی از سوی مدیران و کارشناسان جامعه با
انجام فعالیت های فرهنگی، مذهبی در زندگی فردی و شخصی و غافل شدن از رسالت
سازمانی خویش در ضرورت احیاءِ اخلاق و معنویت در جامعه، به عبارت دیگر پذیرش
ذهنی مدل سازی جامعه سکولار غربی در سازماندهی و تقسیم کار اجتماعی علیرغم تدین
و تعبد اسلامی.

۲. محور قرارگرفتن سیاست و سیاست ورزی در فرایندهای عمومی
تحولات اجتماعی

در یک جامعه رو به کمال، وقتی اصل حضور و مشارکت مردم در
شکل گیری هرم قدرت و نظارت بر حفظ سلامت آن سازنده خواهد بود، که نبض تحولات
اندیشه ای، فکری و فرهنگی جامعه در دست عناصر عالم، فرهیخته و وارسته قرار گیرد
و انتخاب های مردم، روندی رو به رشد داشته باشد و این، به مفهوم اجتناب ناپذیر
بودن محوریت توسعه فرهنگ در یک جامعه اسلامی است، حال اگر بتدریج شرایطی در
جامعه بوجود آید که عالمان فرهیخته و روشن اندیش و متدین به حاشیه رانده شوند و
محور تغییرات فرهنگی جامعه، تحت تاثیر تحولات سیاسی و اقتصادی قرار گیرد در
چنین شرایطی در مطلوب ترین شکل آن، یک جامعه غربی خواهیم داشت که به لحاظ
اع

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.