پاورپوینت کامل سر گل شعر پس از انقلاب ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سر گل شعر پس از انقلاب ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سر گل شعر پس از انقلاب ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سر گل شعر پس از انقلاب ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint :
۲۶
گاه مرگ یک هنرمند، بیشتر از زندگی او می تواند سرچشمه پرسش
و آگاهی باشد. متأسفانه در ایران چنین سنت تأویل و تفسیر عمیق و مستمری پا بر
جا نیست، لذا ما یا در انبوهی از احساسات و عواطف غرق می شویم، یا با خشم و غیظ
به کارنامه هنرمندی می نگریم.
مرگ قیصر امین پور در مطبوعات ایران بازتاب وسیعی یافته
است. اما در نوع اظهار نظرها و سوگنامه ها که نوشتن شان طبیعی است، به متنی که
بیانگر بررسی عمیق تر موقعیت قیصر امین پور باشد، بر نخورده ایم. واقعاً به
قیصر امین پور و شعر و جایگاه هنری اش چگونه باید نگریست؟ با غلو و بزرگنمایی
یا با کوچک شمردن شعر و نقش شعر در تجربه شعر بعد از انقلاب؟ تحت تأثیر سیاست؟
یادها از واقعیت های اجتماعی و ارجاعی که در اصل ریشه بسیاری از واکنش های قیصر
بوده است؟
بگذارید جسارت سخنِ بی پرده و صریح را از دست ندهیم، اجازه
دهید آزاد اندیشی را مراعات کنیم. از شما تمنا می کنم با فرمول های پیش پا
افتاده سیاست زده به قلمرو تفکر و اندیشه ننگرید و نخواهید نوشته ها، شعرها،
مقاله ها و فیلم ها، تحت قواعد جزم و از پیش طراحی شده یک برداشت و تنها یک
برداشت نوشته شوند وگرنه آنها را طرد کنیم، این شیوه هزار بار امتحان شده و
هزار بار شکست خورده است. خواهش می کنم که آنچه که معنای این جملات و عبارات
است، همان مورد توجه قرار گیرد و بار اضافی بر کول نحیف نوشته سوار شود. من
نمی گویم از ارزش ها دست برداریم. من نمی گویم چشم به محتوای مطالب و آثار
ببندیم. من نمی گویم بر سیاست هر چه پیش آمد خوش آمد متوسل شویم، این البته
هرگز ممکن نبوده است. هر گروه و دسته و حزب و جریانی قواعد و اصولی دارد، اما
فرق است بین یک برداشت مستبدانه پر از حس غیظ و سلطه طلبی بر تفکر و نفی آزادی
اندیشیدن و تفاوت با نگرشی که تنوع و اختلاف را به رسمیت می شناسد و آن را حذف
نمی کند.
***
واقعیت آن است که قیصر امین پور برای پاره ای از اصول
گرایان، شاعر مطلوبی نبوده است. گویی او وفادار نمانده و به مواضع تردیدآمیز در
غلتیده و پس چون فرزندی بد خلق و سرکش و رها شده، دیگر جز به اکراه نامش را
نباید آورد.
واقعیت دوم آن است که لااقل جنبه هایی از این برداشت نادرست
نبوده است. قیصر امین پور در واقع، فرزند انقلاب و دفاع مقدس، اما فرزندی با
نگرش مستقل و گاه نقاد بوده است. اما پرسش من آن است که آیا شاعر حق اعتراض
ندارد. امین پور به چه اعتراض داشت؟
حقیقت آن است که مسلمانان روشنفکر و آشنا به مدرنیسم، تحت
تأثیر نگرش های عصر جدید، همواره دچار نقدی بوده اند که با نگرش های سنت گرا
تضاد داشته است. شریعتی و هواداران و شاگردان مستقیم و غیر مستقیم او و نیز
طرفداران افرادی، چون دکتر سروش و دیگران همواره آثارشان با نقد پاره ای از
باورها و کنش های سنت گرای شریعت مداران توأم بوده است. اینکه در طیف بزرگ تفکر
از منتهی الیه چپ تا منتهی الیه راست، خط میانه و معتدل و مستقیم کدام است
همیشه آسان نبوده است. البته در هر عصری، تفکری، شخصیتی ورهبری، رخ می نمایاند
که تفسیر او، نقطه تعادل است. بی تردید اعتبار امام خمینی (روحی له الفداء)
برای بیان نقطه تعادل، اعتباری پایا و شایاتر از هر اعتباری بوده است. و لااقل
دو گروه ،یعنی اصول گرایان و اصلاح طلبان ایشان را زبان معیار قرار داده اند.
با این مقدمه می خواهم بپرسم کسانی، چون قیصر امین پور، حتی
اگر درسرکشی ها یا سرخوردگی هاشان راهی کُند و تند پیموده باشند، خواست شان
برای حفظ ارزش های معتدل چه بود و چه چیز آنان را بر می آشفت؟ هنرمند، شاخک حسی
جامعه است و باید به حساسیت او توجه کرد. چه بسا حساسیت زود هنگام هنر، زنگ خطر
یک انحراف واقعی را به صدا در آورد.
***
وقتی از عمر انقلاب می گذرد و نظام بورو کراتیک قدرت
می کوشد، انقلاب را به قاعده در آورد، اتفاق هایی می افتد که به مذاق هنرمندان
حساس خوش نمی آید، گاه آنان حق دارند و گاه حق ندارند من می خواهم بی پرده
درباره آنچه که بیانگر حقانیت یک نقد توأم با حساسیت است حرف بزنم.
اشکال و اعتراض پاره ای از روشنفکران و شاعران و هنرمندان
مسلمان علاقمند به امام (ره) و انقلاب آن است که روز به روز بیشتر امکان گفت و
گو و شنیدن سخن نقادانه محدودتر شده و در عوض روز بروز بیشتر از موازین
ارزش های مناسب امام (ره) فاصله می گیریم و دیدگاه هایی بر ما غالب می شود که
ربطی به برداشت امام از مردم، سیاست، حکومت، و نهادهای مدنی و عدالت و آزادی و
حقوق فردی و تقوا و…ندارد.
این اعتراض، در حد اعتراضی انتزاعی باقی نمی ماند، شاعرانی
که شعر انقلاب را سرورده اند، و تپش کلماتشان سینه رزمندگان انقلاب را جوشان و
خروشان به پیش برده، بعد از پایان جنگ، درگیر پرسش قدرت بوده اند، این مهم ترین
پرسش کسانی، چون قیصر امین پور بود.
درک از قدرت، جایگاه قدرت، حقوق قدرت در ارتباط با درک از
مردم، جایگاه مردم و حقوق مردم و رابطه متقابل شان از منظر شیعی و علوی و بحث
عدالت و آزادی توأمان به دغدغه پایان ناپذیر شاعران حساسی بوده است که
می اندیشند گاه برداشت هایی متحجر که فرسنگ ها از برداشت امام(ره) فاصله دارد
بر ما غلبه می کند؛ یعنی همان گونه که استکبار و عدالت سوزی مورد اعتراض شان
بود این بار تحجر و نفی حقوق مردم حساسیت شان را بر می انگیخت و برانگیختن این
حساسیت اتفاقی نبوده است. امام خمینی و به تبع آن رهبر الهی، رهبر معظم انقلاب
بارها برتعادل، خصوصاً گرایشات مختلف و ضرورت گفت و گو و نقد و نفی یک جانبه
گرایی و ضرورت آزاد اندیشی سخن رانده اند. اما همواره واقعیت نیروی سهمگین تری
در خود دارد. بوروکراتیسم جانشین کنش آزاد انقلابی می شود، اندک اندک باور به
مردم وحقوق شان و شیعه شمردن شان محو می شود و در عوض نگرشی بی باور به مردم که
آنان را مشتی فاقد فهم و خرد می داند، جایگزین می گردد که متعلق به مدیران غیر
انقلابی است که قدرت، سر مست شان می کند و طعمه یک اشرافیگری تازه به دوران
رسیده می شوند. بحث های کج و معوج و تفکرات ناهموار و شاذ که سعی می کند پشت
رادیکالیسم اصول گرا خود را نهان سازد و با اندیشه شفاف و روشن و دلپذیر و فطری
امام خمینی(ره) فرسنگ ها فاصله دارد، سر بر می آورد و شاعران حساس را مأیوس و
عصبانی می کند.
آنان گاه در محافل شان حسّ نفرت از مردم را در چشمان و صحبت
مدیرانی تشخیص می دهند که کارشان در برابر خطای مشروطه طلبان به دفاع از قاجار
ختم می شود!
اجازه دهید بگویم: شاعر و هنرمندی که در می یابد کسانی،
دیدگاه شان قائل به تفکیک جنبش انقلابی منبعث از متن باورهای شیعی برای نفی
استعمار و بی لیاقتی حکام ستمگر قاجاری و امثالهم و وابستگی و فساد پهلوی و
انواع انحرافات ایدئولوژیک و نوکری استعماری نیست و پشیزی برای عهدالهی، حرکت
جمهور مردم برای کسب آزادی و استقلال و پیشرفت احترام قائل نیستند و مردم را
مشتی حیوان می پندارند که هر روز به رنگی در می آیند و نمی دانند اگر رهبران
الهی ظاهر شوند و افراد متعهد به وظیفه شان عمل کنند، مردم به دنبال اغواگران
منحط نمی روند و تلاش مردم برای کسب عدالت و جست و جوی رهبری مناسب در طی تاریخ
به معنای آن نیست که آنها جملگی موجوداتی بی ارزش اند. وقتی شاعری با این
دیدگاه های یک اشرافیت تقلبی و تازه بدوران رسیده و روش استبدادی و یا
نظامی گری و عدم پایبندی به پیمان های امام و مردم برای بسط نهادهای مدنی و بسط
حقوق مردم بر می خورد طبیعی است که کلافه و خشمگین شود و دهان به نقد و هشدار
بگشاید. چه رژیم های انقلابی با در غلتیدن به نظامی گری از کف رفته اند. به جای
رشد مردم و رشد نهادهای مردمی و مشارکت مردم در کار حکومت و پذیرش آزادی، تعقل
ورزی و تمرین آزادی، به شیوه ای مستبدانه و بوروکراتیک کارها را پیش بردن البته
سبب اعتراض آزاد اندیشان مسلمان و روشنفکران مسلمان می شود (و نه شبه روشنفکری
دست به دهان غرب و شرق که عقده پیروی از آنان سراپایشان را انباشته و از خود
رأی مستقلی ندارند.)
اکنون که به اندازه کافی به علل برانگیخته شدن حساسیت
شاعرانی، چون قیصر امین پور اشاره کردم، حال می خواهم با نگرشی چپ روانه که
محصول شبه روشنفکری غرب زده است و از سمت چپ بر کسانی چون مرحوم امین پور
می تازد مرزبندی نمایم.
واقعیت آن است که داوری شعر قیصر امین پور چه فراوان منجر
به نفی ارزش احساسات او می شود. داوری شعر، گاه قربانی اداراک انتزاعی، گاه یک
سویه و گاه سلیقه ای یا ایدئولوژیک می شود. شعر قیصر امین پور، از جمله اشعاری
است که به شدت می تواند از این عوامل آسیب ببیند و درکی غلوآمیز یا نا دادگرانه
بر شعرش سایه افکند.
به نظر من شعر قیصر امین پور را باید نخست در جایگاهش قرار
داد و بدون افزون و کاست و توقعات بیجا آن را در بستر زمانه ای سنجید که زهدان
پرورش آن بوده است. این شعر مهترین ارزش اش را در بازتاب شعری دفاع مقدس
می یابد. پس شعر قیصر امین پور را چگونه می توان داوری کرد؟ به ویژه در فضای از
کف رفتن شاعر و غلیان احساسات، این داوری بسیار دشوار خواهد بود. کسانی به
داوری مطلق انگار با قواعد و احکام استوار و صلب علاقمندند. من اعتقادی به این
قضاوت، به ویژه در قلمرو متون هنری ندارم. بدیهی است که چنین سخنی به معنی
ناممکنی داوری نسبی و فردی نیست. پیداست که کلاً مثلاً یک فرد اهل شعر و شناخت
شعر و آگاه به جزئیات و ارزش ها و سبک ها و شعرهای گوناگون و قادر به ورود به
ساحت قضاوت و یاداشت ها و اطلاعات و قدرت ذهنی و معرفت و ذوق و توان سنجش
عالمانه با خواننده معمولی و یا اتفاقی شعر، داوری یکسانی ندارند و ارزش داوری
فرد متخصص همانند فرد عادی نیست. با این وصف کم نبودند افراد اهل مطالعه شعر که
به سبب جهان بینی و ایدئولوژی، سلیقه شخصی و ذائقه سبکی و غیره به عنوان مثال
شعر حافظ را دوست نداشته اند، ولی بسیاری از مردم عادی قادر به تشخیص
زیبایی های آن اشعار با ذوقی سالم تر بوده اند.
به هر حال شعر قیصر امین پور هم از همه ویژگی ها و آسیب های
رایج داوری شعر به دور نیست و چرب ایدئولوژی ها، رقابت ها و سلیقه ها در قضاوت
شعر او اثر نهاد.
از نظر من اگر نسبتی بین زندگی، دوران و شعر، وجود دارد،
بدون تردید شعر دوران دفاع مقدس ـ با همه محتوای حسّی و عاطفی و تصویری و زبان
و کلمات خاص اش، بدون شعر قیصر امین پور، دچار خلأیی پر نشدنی شمرده می شود.
قیصر امین پور در حلقه شاعران شعر دفاع مقدس و تا آنجا که
به تجربه نو و جوان مربوط است، از درخشان ترین چهره های تأثیرگذار این گونه
شعربوده است. اینکه قیصر امین پور شاعر محبوب من نیست و از نظر من او در رده
شاعران پس «م. سرشک» و پیرو شیوه اوست که خود آن شاعر در رده چندم شعر نیمایی
حضور دارد، هیچ از احترام نسبت به استاد و شاگرد هر دو نمی کاهد.
و نیز هدف من از این نوشته، بررسی استتیک شعر قیصر امین پور
نیست که آن را یک بار به انجام رسانده ام و در اینجا تنها و تنها می خواهم به
یک شبهه درباره شعر امین پور پاسخ گویم و آن اتهام نثر منظوم، به سبب شیوه
شاعری او؛ یعنی عدم تمایل به بحرانی کردن زبان و اتخاذ روش پیروی از میراث زبان
نیمایی است پس می کوشم همه راه ها را مقدمتا سر کنم که مایه نفوذ این سوء تفاهم
است.
نقدها و آدم های منتقدی هستند که پیش از برخورد به متن،
تصمیم شان را گرفته اند. متن در اینجا می تواند یک شعر، یک کتاب شعر، یا متن
هنری شعرهای یک شاعر تا اکنون، سرایش او باشد. برای شاعرانی که می میرند البته
نقطه مرگ، نقطه جاودانه کنون شعرشان است.
گرگ به شاعر مظلومیت می بخشد و هر چه به نقطه مرگ یک شاعر
نزدیک تر باشیم، همدردی، گفتار عاطفی و حسّی و حجب و حیا و ستایش وزن بیشتری در
داوری شعر به خود می گیرد.
همان طور که گفتم درباره قیصر امین پور، زمانی نه چندان دور
پیش از مرگش، در سلسله درس های «پوئنیک نو و بازخوانی های نیمایی»، در دانشگاه
تهران به تفصیل سخن گفتم. از آنجا که نوشته های پس از لحظه مرگ شاعر، سنتی است
که با روح من سازگاری ندارد، در تمام مدت که دوستداران قیصر و کسانی که شعرش را
دوست نداشتند و حال بنا به سنت نیک گویی پشت سر مرده، او را ارج می نهادند، از
شعرش سخن می گفتند، لب از صحبت فروبستم.
اما اینک زمانی سپری شده و حمله به میراث شاعر در گرفته
است. بنابراین رها از موانع اخلاقی، می توان داوری بی مجادله خود را باز گفت.
***
عادت داریم که اهمیت و حقانیت سخن خود را با بخشیدن فرمی
پیامبرانه به گفتار و لحنی قطعیت آمیز و حتی پیشگویانه و ابدی به آن، مسجّل
کنیم. این است که مثلاً می نویسیم: هر نوع نقد و اظهار نظر بر مجموعه آثار شاعر
یا نویسنده ای زنده بی گمان نا تمام خواهد بود و نمی تواند محکی برای سنجش کلی
آثار و باشد. همیشه این احتمال وجود دارد که در زمانی کوتاه چرخشی در نگاه و
نوشتار هر کس رخ دهد و نویسنده به نوشتن متنی دست بزند که کل فرضیات و نظرات
منتقد را دگرگون سازد… تنها سخن غیر دقیق، بزرگنمایی، چیزی پوچ و بی بنیاد
بنا نهادن تا به توهم سخن نو، دامن زنیم و مشکلاتی از این دست است که سبب این
گونه هیاهو پیرامون مسایلی می شود که با اندکی دقت به قدر کافی واضح و به دور
از هر معمایی است. به همین بهانه جویی فوق الذکر توجه کند تا ببینید چقدر
بدیهیات و این همان گویی و سخن مبتنی بر خلط بحث، باعث استفاده فراوان از کلمات
بیهوده شده است. باید پرسید چرا هر نوع نقد و اظهار نظری بر مجموعه آثار شاعر
می زند، بی گمان ناتمام خواهد بود و نمی تواند محکی برای سنجش کلی آثارش باشد؟
وقتی ما بر مجموعه آثار شاملو مثلاً تا زمان انتشار «ابراهیم در آتش» مطلبی
می نویسیم، این نوشته، تا این زمان، حاوی سنجش کلی و تمام خواهد بود. کدام عقل
معیوبی انتظار دارد فرضاً در سال ۱۳۵۶ داوری شعر شاملو صحت خود و تمامیت و
کلیتش را تا شعرهای آفریده نشده سال های پدید نیامده و آخر عمرش حفظ کند؟
نقطه بدتر آنجاست که هیچ درک روشنی از سنجش کلی و مفهوم
اظهار نظر تمام، ارائه نمی شود. فرضاً شاعری مرده است، یا نقد و نظر بر مجموعه
آثار شاعر مرده بی گمان تمام خواهد بود!!! و محکی برای سنجش کلی و تمام آثار
وجود دارد؟ و تمام به چه معنی به معنای آن که تمام آثارش به سنجش در می آید؟
اما هر بار هر سنجشی ذاتاً حتی در این لحظه پس از مرگ، سنجشی نا تمام و فاقد
جامعیت، تمامیت و کلیت مطلق خواهد بود. آنچه در درکی سطحی به نام نقد و اظهار
نظر بی گمان تمام!!! و… سنجش کلی معرفتی می شود، در واقع بررسی نسبی منتقدی
است که به اندازه حافظه، ذهن، دانش، قدرت نقد، مهارت و خلاقیت و هوش و بینش و
الهام و جهش های باطنی و فکرهایش قادر است بر آن آثار اشراف داشته باشد و حتی
اگر در لحظه نقد دوباره همه آثار شاعر را باز خواند، باز هم تردیدی نیست همیشه
بسا چیزها وجود دارد که بنا به اندازه غیر مطلق هوش و حافظه و قدرت فکری و
شناخت اش از قلم می افتد و هیچ سخنی از نقد تمام بر تمام آثار شاعر در میان
نمی تواند باشد.
ژورنالیسم، سخن سطحی و غیر دقیق را رواج می دهد. آیا اظهار
نظرهای غیر دقیق بر ما می بارد و داوری های غیر دقیق، همچون کشف و دانایی قطعی
ظاهر می شود. همیشه باید با این شیوه مطلق نگرانه و پیامبر وار که در حقیقت
منشی دجالی است مقابله کرد.
حال می توان گفت در همه آسیب ها، آسیبی هم وجود دارد که
محصول همان تصمیم گیری براساس هر عامل فرا متنی در داوری شعر یک شاعر مرده است.
مرگ، نقطه پایان بر کل نوشته های شاعر می گذارد و او خود نیست که جواب گوید و
منتقد فرصت جو زمان را برای حمله به میراث شاعر مناسب می بیند و… بله، درست
اینجاست که همه شگردها و سفسطه ها گرد هم می آیند تا این حمله، منطقی و کار آمد
جلوه کند.
***
پس از مرگ قیصر امین پور، ستایش های مجا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 