پاورپوینت کامل رنسانس دینی (قسمت سوم ) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رنسانس دینی (قسمت سوم ) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رنسانس دینی (قسمت سوم ) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رنسانس دینی (قسمت سوم ) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۲
۱. انزوا و حاشیه نشینی
در طی دوران اقتدار و سلطه بی منازع مدرنیته و سکولاریزم بر
عرصه های مختلف فرهنگی و هنری معرفتی، سیاسی و اقتصادی، دین و معنویت هیچ
مسئولیتی را در افق مسائل فرهنگی، تمدنی و تاریخی بر عهده نداشت. بلکه همواره
یا از جانب نهادها و یا نظام های اجتماعی مدرن به طور کامل از صحنه زندگی
اجتماعی به دور رانده می شد و یا آن که دست کم به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی
در عرض دیگر سازمان ها و نهادها وظیفه و کارکرد خاصی برای آن تعریف می شد.
به حاشیه رفتن دین در کشورهایی که مدرنیته در آن به طور
طبیعی تکوین یافت یعنی در جوامع غربی که مهد پیدایش سکولاریزم هستند در یک
فرایند تاریخی مستمر انجام شد. در این کشورها با آن که جریان ها و اندیشه های
سکولار عریان پدید آمد، نظیر دیدگاه های فلسفی ماتریالیستی، ولکن دین به طور
کامل از عرصه زندگی اجتماعی طرد نشد بلکه کوشش شد تا با تفاسیر و قرائت های
مدرن و سکولار از دین نوعی از وظایف و کارکردهای اجتماعی برای دین به رسمیت
شناخته شود و تنها در بلوک شرق و در کشورهای مارکسیستی بود که ستیز رسمی و حذف
کامل دین در دستور کار قرار گرفت. حضور مارکسیسم در این کشورها تا آن جا که به
جوامع غربی باز می گشت، با یک فرایند تدریجی تحقق پذیرفت.
در کشورهایی که مدرنیته و سکولاریزم به عنوان یک پدیده
خارجی و در اثر بسط سلطه و اقتدار دنیای غرب حضور بهم رسانید به حاشیه رفتن دین
اولاً با سرعت و شتابی شگفت تحقق پذیرفته و ثانیاً سکولاریزم در این کشورها در
چهره عریان خود، نفی کامل دین از عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی دنبال کرده و همین
امر موجب شده است تا سکولاریزم در این کشورها اغلب به عنوان جدایی دین از سیاست
معنا شود. نمونه کامل این نوع از رفتار را در بعد از جنگ دوم در غالب کشورهای
اسلامی می توان دید. دولت عثمانی که مرکز خلافت اسلامی دانسته می شود، در اثر
شکست سیاسی از غرب، کانون اقتدار سیاسی ای شد که سکولاریزم را در حذف کامل
دیانت از عرصه سیاست و یا حتی حذف نمادهای دینی از حوزه زندگی اجتماعی دنبال
می کرد. دین در این نظام تنها در قلمرو زندگی خصوصی بدون آن که بروزی اجتماعی
داشته باشد، توانست تداوم یابد.
۲. تجدید حیات و مسئولیت
بازگشت مجدد دین به عرصه فرهنگ عمومی و ظهور آن به عنوان یک
قطب تمدنی در جغرافیای انسانی و بلکه سیاسی جدید، وضعیت تاریخی نوینی را برای
قرن بیست و یکم رقم می زند و رویکرد قدسی به هستی و دیانت در این سده:
اولاً بر خلاف سده های نوزدهم و بیستم، فارغ از مسئولیت های
تاریخی و تمدنی نبوده و تنها موضوع از برای معرفت و عمل دیدگاه های مدرن و
سکولار نمی باشد.
در طی قرن نوزدهم و بیستم جامعه شناسان، مردم شناسان و یا
شرق شناسان با رویکرد سکولار و دنیوی و با نظریه ها و تئوری های مدرن خود به
مطالعه درباره باورها و رفتارهای دینی می پرداختند و بر همان اساس نیز بر ضرورت
حذف دین از عرصه اجتماعی نظر داده و یا آن که وظایف خاص و محدودی را به عنوان
یک نهاد اجتماعی برای آن به رسمیت می شناختند.
ولکن اینک دین برای حضور تاریخی و تمدنی خود ناگزیر باید از
منظر معنوی و قدسی نه تنها به تفسیر عالم در سطح کلان یعنی در سطح فلسفی و هستی
شناختی بپردازد، بلکه باید با روش شناسی ویژه خود، چارچوب فرهنگی و تمدنی نوینی
را طراحی کرده و اجرا نماید. به بیان دیگر دین فرصت تاریخی جدیدی که برای آن
پدید آمده است، اینک در سطح مسائل تمدنی مسئول بوده و در معرض پرسش و سئوال
است.
و ثانیاً: در پاسخ گویی به مسائل تمدنی دین و معنویت
نمی تواند به صورت های تاریخی خود بسنده نماید. افقی که در پایان قرن بیست و
یکم و یا در سده های آینده با حضور فرهنگی و تمدنی، معنویت و دیانت ها ترسیم
می شود، نه نظام اجتماعی قرون وسطایی می تواند باشد که مسیحیت بر آن سیطره داشت
و نه دولت عثمانی و مانند آن می تواند باشد که با عنوان خلافت اسلامی مطرح
می شد.
۳. پیوندهای تاریخی
نفی صور تاریخی دیانت به معنای پشت کردن دین به گذشته خود و
بریدن از آن نیست، زیرا برای دین بریدن از گذشته تاریخی خود نه ممکن است و نه
مصلحت می باشد.
هویت دین به ریشه آسمانی، و ملکوتی آن وابسته است و هر یک
از ادیان با یک واقعه ملکوتی در تاریخ، و با یک تجلی معنوی بروز و ظهور
یافته اند و سنت های خود را از متن افاضات و الهامات معنوی آن به دست
آورده اند.
گسستن از تاریخ برای دیانت به معنای از دست دادن و نفی
سنت های آسمانی و معنوی دیانت است، و این امر برای هیچ دینی ممکن نیست، متدینین
برای حفظ هویت دینی خود ناگزیر از رجوع به تاریخ خویش هستند. آنان در این
مراجعه می کوشند تا سنن معنوی خود را به عنوان بنیان ها و ریشه های تمدنی دینی
خود شناسایی کنند.
علاوه بر آن که گسستن از تاریخ برای دین ممکن نیست، مراجعه
به صور تاریخی دیانت، به عنوان یک ذخیره ارزشمندی از تجربیات بشری می تواند
راهگشای سازندگی دینی در حیات امروز بشری باشد و محرومیت از این تجربیات هرگز
به مصلحت حرکت تمدنی دیانت نیست.
تردیدی نیست که حضور تاریخی دین حاصل از تعامل متدینان و
تلاش و فداکاری آنان برای استقرار اصول و سنت های دینی خود در عرصه فرهنگی و
تمدنی بشر بوده است و این تلاش بدون شک در رقابت با عوامل دنیوی رقیب و موانع،
فرهنگی و تاریخی موجود، همواره موفقیت ها و شکست هایی را به همراه داشته است.
موفقیت هایی که متدینان در گذشته تاریخی خود در ابعاد مختلف
فرهنگی و اجتماعی داشته اند، به عنوان منابعی ارزشمند می توانند بر ظرفیت حرکت
معنوی و دینی بشر امروز بیفزایند. چه این که بخش قابل توجهی از بازگشت معنوی
انسان امروز مرهون حضور همان ذخایر است.
به عنوان نمونه، عرفان و فلسفه اسلامی بخشی از ذخیره
ارزشمند تاریخ اسلام است که اینک بخش های مختلفی از فرهیختگان دنیای غرب را
متوجه و متمایل به خود نموده است.
شناخت شکست ها و ناکامی های تاریخی نیز به نوبه خود
می تواند به پالایش بدعت ها و دریافت بهتر سنن کمک کند و هم آموزه های مناسب را
برای موفقیت های بعدی فراهم آورد.
۴. فرصت ها و تهدیدها
به موازات فرصت تاریخی نوینی که برای حرکت فرهنگی و تمدنی
معنویت و خصوصاً دین اسلام پدید آمده است، تهدیدهای جدیدی نیز برای آن به وجود
آمده است و برخورد فعال نداشتن متدینان نسبت به فرصت های تاریخی موجود، موجب
می شود تا تهدیدها افق معنوی دینی را که بر روی فرهنگ ستیزی گشوده شده است تیره
و تار گرداند.
توضیح مسأله این است که تا هنگامی معنویت و دیانت از حضور
اجتماعی بیرون رانده شده باشد، رویکردهای سکولار و دنیوی به کنترل و یا استفاده
ابزاری از آن بسنده می کند ولکن هنگامی که معنویت در عرصه فرهنگ عمومی نشاط و
حضور فعال خود را آشکار کند، داعیه های نوینی برای تحریف ها و تقلب های معنوی
به وجود می آید.
رواج تحریف و تقلب در حوزه دین و معنویت نظیر رواج سکه های
تقلبی است. تا هنگامی که سکه ای اعتبار اجتماعی نداشته باشد، انگیزه و زمینه ای
برای تقلب نسبت به آن وجود ندارد. ولکن هنگامی که یک واحد پولی دارای اعتبار
اجتماعی می شود، به موازات افزایش اعتبار آن امکان تقلب نسبت به آن بیشتر
می شود.
ارزش ها و آرمان ها و رویکردهای دینی نیز هنگامی که در
قلمرو فرهنگ عمومی مورد استقبال قرار می گیرد، زمینه تحریف ها و یا پوشش گرفتن
جریان های رقیب از آن نیز به وجود می آید، در جامعه ای که ارزش ها و یا احساسات
دینی حضور زنده و فعال داشته باشند، بدون شک کسانی که انگیزه های دنیوی و غیر
دینی نیز دارند، فعالیت های خود را با پوشش های دینی دنبال خواهند کرد.
پوشش گرفتن برخی حرکت های ناسیونالیستی و قومی، و یا حتی
فاشیستی از نمادها و شعارهای مذهبی بخشی از این تحریفات می تواند باشد.
تحریفات می تواند با انگیزه تخریب حرکت تمدنی معنوی نیز
انجام شود. تلاش برای ارائه چهره ای خشن، عقل ستیز از حرکت معنوی گاه به ایجاد
و تحریک فعالیت های تروریستی در قالب عناوین دینی از سوی کسانی منجر می شود که
نقطه قوّت خود را در توان نظامی خویش دیده و میلیتاریزه کردن رقابت های تمدنی
را به نفع خود می دانند.
۵. مسائل و مسئولیت ها
حرکت تمدنی معنویت و دین در شرایط تاریخی جدیدی رنسانس و
خیزش مجدد خود را آغاز می کند.
معنویت و دیانت در گذشته تاریخی، با تحریفات و رقابت های
دنیوی این جهان مواجه بوده و لکن حرکت های رقیب هرگز نمی توانستند گفتمان و
بنیان های اندیشه و رویکرد قدسی به عالم را نفی نمایند و بلکه با پوشش گرفتن از
معنویت طریق تحریف و بدل سازی کاذب را دنبال می کردند.
در شرایط جدید حرکت مجدد معنویت با حضور مسلط فرهنگ و تمدنی
مواجه است که به صورت رسمی نگاه معنوی به عالم را از حوزه تدبیر و رفتار
اجتماعی خود خارج کرده است و با خدمت گرفتن استعدادهای انسان ره آوردهای دنیوی
و جهانی نوینی را نیز به دنبال آورده است. این فرهنگ گرچه به دلیل اعراض از
ساحت های معنوی وجود آدمی گرفتار بحران شده است ولکن هر حرکت فرهنگی رقیب برای
عبور از این واقعیت باید توان جذب ظرفیت های ثبت آن و توان ارائه منظر و چشم
اندازی فراتر از آن را داشته باشد.
دین و معنویت برای شکل دادن به یک تمدن جدید قدسی با توجه
به سطوح و صور مختلفی که برای آن قابل تصور است باید هم موضع و موقف خود را
نسبت به بسیاری از ساحت های فرهنگی بشر تبیین نماید. و هم عملکرد خود را بر
اساس آن مواضع دنبال کند. از جمله مهمترین مسائلی که به مناسبت شرایط تاریخی
موجود دین بیش از گذشته باید به طرح آن ها پرداخت و پاسخ مشخص خود را ارائه دهد
عبارتند از:
الف) تبیین نظام معنایی مورد نظر خود؛
ب)روش شناسی و نظام معرفتی منسجم و کارآمد؛
ج) فلسفه اجتماعی و اندیشه سیاسی؛
د) مدل های رفتاری برای عملکرد اجتماعی در سطح مسائل داخلی
و بین المللی.
۶. نظام معنایی دینی
نظام معنایی قدسی در شرایط تاریخی موجود در صورتی توان ورود
به عرصه فرهنگی و تاریخی را دارد که ضمن پاسخگویی به کاستی های فرهنگ مدرن از
جهت معنا بخشی به حیات و زندگی بشر و ارائه آرمان های معنایی و قدسی با رویکرد
سلبی محض نسبت به زندگی دنیوی برخورد نکند، بلکه معنویت را تا افق زندگی دنیا
استمرار بخشیده و پیوند بین معاش و معاد را برقرار سازد. وحدت معنوی قدسی باید
چنان گسترده و عام باشد که احاطه و حضور خود را تا متن کثرت دنیوی بشر معاصر
بتواند ادامه دهد و در نتیجه بتواند کثرت موجود را متناسب با حضور خود تجدید
سازمان بخشد.
دین و معنویت تنها در این صورت است که می تواند به جای
رویکرد سلبی به دنیای مدرن و نفی و سلب مطلق آن رویکرد اخلاقی و مثبتی را اتخاذ
نماید و دستاوردهای این تمدن را در نظام معنوی خود و جذب و هضم نماید.
نظام معنایی دینی اگر از این توان برخوردار باشد، به جای آن
که با حضور در موقعیت تاریخی نوین ابعاد متعالی خود را از دست داده و هویت
سکولار دنیوی پیدا کند، به زندگی دنیوی بشر صبغه و صورتی قدسی و الهی بخشیده و
به آن سیرتی آسمانی و ملکوتی می دهد، و بدین ترتیب نیهلیسم، پوچ انگاری،
بیگانگی، عصیان و اسارت معاصر را نسبت به زندگی ماشینی مدرن، درمان می نماید.
بدون آن که صنعت، تکنولوژی و کثرت معاصر زندگی بشر را نفی و طرد نماید.
دین و معنویتی که از توان و استعداد فوق بهره مند نباشد،
اولاً فاقد قداست و تعالی شایسته و حقیقی است. زیرا معنویت و قداستی که کثرت را
به طور مطلق نفی نموده و رقیب خود بداند بر محدودیت و نقص قلمرو حضور خود گوایی
می دهد و محدودیت و نقص با معنای تعالی و قداست سازگاری ندارد و ثانیاً چنین
دینی باید با تمامیت تجربه تاریخی بشر به معارضه و مقابله برخیزد و چنین
مقابله ای هزینه ای گزاف می طلبد چندان که امکان تحقق آن غیر ممکن می نماید و
ثالثاً ره آورد چنین دینی در صورت غلبه ساختن فرهنگ و تمدن در عرصه این زندگی
نیست بلکه نفی فرهنگ و تمدن در این جهان و عزلت و زهد و انزوای کامل می باشد.
۷. روش شناسی و نظام معرفتی
نظام معنوی دینی برای تبیین خود و هم چنین جهت گسترش و پوشش
دادن عرصه های مختلف فرهنگی و تمدنی، نیازمند روش و سیستم معرفتی متناسب با خود
است.
مدرنیته حرکت های نخستین خود را با روش شناسی معرفتی جدید
خویش نظیر «گفتاری در روش» دکارت آغاز کرد.
نظام معرفتی و روش شناسی علمی مدون با تقابل آشکار نسبت به
منابع قدسی معرفت، علم دینی و قدسی را از عرصه فرهنگ و تاریخ بشری خارج کرد و
به دنبال آن سیستم معرفتی سکولار و روش های علمی متناسب با آن را ایجاد نمود.
سیستم و نظام معرفتی مدرن، با هویت سکولار و دنیوی خود
مرجعیت رسمی خود را به عنوان کانون تولید معرفت علمی در طی قرن نوزدهم و بیستم
حفظ نمود و تمدن مدرن نیز استمرار و تداوم خود را بیش از هر چیز مدیون آن است.
علم مدرن به رغم مرجعیت رسمی خود اینک با بحران های معرفتی
درون مواجه شده و هویت روشنگرانه آن در معرض پرسش و تردید قرار گرفته است و این
امر تنها فرصت نوینی را برای بازگشت مجدد دین به عرصه فرهنگی و تمدنی بشر پدید
آورده است.
دیانت برای حضور مجدد خرد باید قبل از هر چیز تبیین و تعریف
خود را از علم قدسی و منابع معرفتی، و روش شناسی آن بیان نماید.
فرهنگ و تمدن دینی بدون تأسیس علم متناسب و هم افق با خود
نمی تواند شکل گرفته و یا استمرار نماید. نمادها، رفتارها و مظاهر دینی بدون
نظام علمی هماهنگ با آنها، نظیر کالبد بدون جان و جسم بدون روح بوده و امکان
حیات و بقاء دنیا ندارند. بنابراین دین نمی تواند رنسانس و تجدید حیات خود را
بر اساس نظام علمی و روش شناسی های معرفتی مدرن بنیان نهد. دینی که می خواهد در
عرصه فرهنگ معاصر حضور به هم رساند و ایفای نقش نماید، باید به موازات نقد
عقلانیت مدرن به تقویت ابعاد، سطوح و لایه های عقلانیت و معرفت مربوط به خود
بپردازد.
قشری گرایی و ظاهرگرایی فاقد عقلانیت امکان مواجهه با
پرسش های تاریخی جدید و ارائه پاسخ های معنوی اصیل را از بین می برد و
باطن گرایی و تأویل گرایی افراطی بدون توجه به ظاهر و عقلانیت هماهنگ با آن دین
را در عرصه زندگی فردی و خصوصی مدفون می سازد. عقلانیت محض و محدود کردن معرفت
علمی به دانش مفهومی و یا تجربی بشری نیز ظرفیت های قدسی و وحیانی معرفت را
نظیر آنچه که در دوران مدرن رخ داده می خشکاند.
تجربه تاریخی فرهنگ های دینی، آموزه های مناسبی را برای
تجدید سازمان معرفت دینی در اختیار متدینین می تواند قرار دهد. جریان های
فلسفی، کلامی، عرفانی و فقهی دنیای اسلام سرشار از مباحث روشی ارزشمندی هستند
که فرهنگ اسلامی را در این حرکت می توانند یاری نمایند.
۸. فلسفه اجتماعی و اندیشه سیاسی
نظام معنایی و تبیین قدسی از عالم و آدم و سیستم معرفتی
دینی بنیان ها و چارچوب گفتمان معنوی را در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی اجتماعی
پدید می آورد.
یک فرهنگ و تمدن، بیش از آن که به یک صورت سیاسی و یا
اجتماعی خاصی وابسته باشد، به مبانی و اصول موضوعه ای نیازمند است که امکان
اندیشه ها و نظریه ها و گفت و گوهای اجتماعی و سیاسی را فراهم آورده و گفتمان
حاکم بر آن را مشخص سازد.
با این همه دین برای حضور تمدنی خود نمی تواند به تأسیس
اصول و مبانی بسنده نماید. زیرا حضور و عمل اجتماعی نیازمند به وجود اندیشه ها
و فلسفه هایی است که با حفظ اصول، جهت و شیوه رفتار و عمل اجتماعی و سیاسی را
تعیین نمایند.
اندیشه ها و فلسفه های سیاسی باید در مواجهه با واقعیت های
اجتماعی موجود پاسخ گوی مسائل و پرسش هایی باشند که در رقابت با جریان های
فرهنگی رقیب و در حل مشکلات جاری به کار می آیند.
خیزش معنوی و خصوصاً جنبش اسلامی معاصر واقعیتی است که
ضرورت حضور اندیشه های سیاسی متناسب با خود را بیش از پیش طلب می نماید. فقدان
اندیشه های سیاسی مناسب با این جنبش، حرمت معنوی را گرفتار ابهام و سرگشتگی
کرده و فرصت بدل سازی های کاذب و انحراف های اجتماعی و سیاسی را نیز فراهم
می آورد.
ابهام در حوزه اندیشه اجتماعی و فلسفه سیاسی، حرکت تمدنی را
به صورت جنبش اجتماعی کرده و ناخودآگاه در می آورد و علاوه بر این فرصت تبلیغات
و ذهنیت سازی منفی را از سوی جریانات اجتماعی سکولار فراهم می آورد.
اتهام واپس گرایی و ارتجاع به حرکت های مذهبی و دینی بیشتر
ناشی از این است که بشریت معاصر تنها با شیوه ها و سبک های تاریخی اقتدار سیاسی
دینی آن هم با قرائت مدرن و سکولار از آنها آشناست و از ظرفیت متنوع اندیشه
سیاسی در قلمرو باور دینی و معنوی غافل است.
اندیشه و فلسفه سیاسی دینی باید آرمان های سیاسی خود نظیر
عدالت، حریت، آزادگی، سعادت و نظام های مربوط به آن ها را مشخص سازد و در پاسخ
به اتهاماتی که به آن وارد می شود جایگاه مشارکت های مردمی را با حفظ هویت
معنوی و آسمانی مشخص سازد.
۹. مدل های رفتاری
از مهمترین ضرورت ها برای حضور تاریخی و تمدنی معنویت،
تعیین مدل های رفتاری است. این ضرورت تنها از ناحیه پرسش ها و ابهاماتی نیست که
در حوزه اندیشه و ذهنیت اجتماعی وارد می شود، بلکه از ناحیه نیازی است که جامعه
دینی جهت تعیین شیوه رفتار وسلوک خود بدان دارد.
نبود مدل رفتاری مشخص و آشکار علاوه بر آن که نظام اجتماعی
را به سوی هرج و مرج و درهم ریختگی سوق می دهد زمینه برخوردها، کشمکش ها
ونزاع ها و درگیری های خونین داخلی و خارجی را فراهم می آورد.
شیوه ها و مدل های رفتاری در عرصه های مختلف اقتصادی،
فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قابل بحث، طرح و ارائه می باشند و از مهمترین آنها
شیوه رفتارهای اجتماعی با فرق و گروه های درون دینی از یک سو، و با ادیان و
گروه های خارج از یک دین، از دیگر سو است و سبب اهمیت این مسأله در این است که
در حرکت های تمدنی و تاریخی، این گونه از مواجهات و برخوردها می تواند نظیر دو
جنگ جهانی آسیب های وحشتناک و مخربی را نسبت به جامعه بشری به دنبال داشته
باشد.
با آن که مدرنیته از این جهت با دو جنگ یاد شده پرونده قابل
دفاعی را از خود به جای نگذاشته است ولکن به دلیل هراسی که از نحوه رفتار خود
ایجاد کرده است این پرسش را به طور طبیعی متوجه جریان های فرهنگی رقیب کرده است
و به همین دلیل، معنویت و دین در حرکت فرهنگی و تمدنی خود باید از این پرسش
پاسخ دهد خصوصاً که سابقه تاریخی ادیان، شاهد بسیاری از تنگ نظری ها و در نتیجه
ستیزهای خونین حتی در چارچوب یک دین واحد بوده است. شرایط تاریخی موجود،
نیازمند حضور معنویتی است که راه را بر تهدیدهای کلانی ببندد که تداوم حیات
بشری را در معرض تردید قرار داده و یا تداوم زندگی اجتماعی را سخت و غیر قابل
تحمل می نمایند.
نفی خشونت های اجتماعی علاوه بر آن که یک نیاز بشری است
مقتضای رویکرد دینی به عالم بوده و علاوه بر آن به مصلحت حرکت فرهنگی دیانت نیز
هست، زیرا:
اولاً، رنسان دینی معاصر سرمایه اصلی خود را در جاذبه های
فطری و انسانی و در وعده های ملکوتی و معنوی خود می یابد و این حرکت معنوی اگر
حضور خود را با خشونت و هراس همراه نماید، فلسفه وجود خود را از دست می دهد و
از هویت خود دور می گردد.
ثانیاً: معنویت در دنیای فعلی فاقد قدرت نظامی منسجم حتی
برای دفاع و محافظت از حیات و زندگی خود است و به همین دلیل در حرکت معنوی مصاف
و رویارویی خود را در عرصه نظامی قرار دهد، رفتاری بخردانه نیز انجام نداده
است.
قدرت معنویت در شرایطی که مدرنیته و سکولاریزم اقتدار سیاسی
و نظامی خود را شکل داده و در سراسر جهان گسترانده است، در آلات و ادوات نظامی
آن نیست، بلکه در جاذبه های معرفتی آن نسبت به اقشار مختلف اجتماعی است و این
همان صحنه از مواجهه است که قدرت نظامی و سیاسی نسبت به آن کارآمد نیست.
سیاست و قدرت سکولار به دلیل این که برتری خود را در
صحنه های نظامی و مانند آن می بیند، میلی وافر و شدید برای انتقال مواجهه از
عرصه معرفتی به عرصه نظامی دارد و از همین جهت تلاش می کند تا رقیب فرهنگی خود
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 