پاورپوینت کامل هزاره سوم و روندهای کلان نظام بین الملل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هزاره سوم و روندهای کلان نظام بین الملل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هزاره سوم و روندهای کلان نظام بین الملل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هزاره سوم و روندهای کلان نظام بین الملل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۷
مقدمه:
هر برهه ای از تاریخ نظام بین المللی شاهد روندهایی است، که
بر رفتار واحدهای سیاسی، نقشی تأثیرگذار و یا حتی تعیین کننده داشته اند. این
مقوله ها بیشتر شامل آن دسته از مواردی است که در محیط بین المللی به صورت جاری
درآمده و به واسطه غلبه داشتن بر رفتار دولتها اثرگذار هستند. به طور مثال در
طی قرن شانزدهم تا اوایل قرن بیستم، استعمار و گسترش قلمرو، یکی از روندهای
نظام بین الملل بوده است؛ اما محیط بین المللی بعد از جنگ دوم جهانی (دوره نظام
دو قطبی) شاهد استقلال ملل مستعمره و افزایش تعداد اعضای نظام بین المللی بود و
بر این اساس دولت ها نمی توانستند، گسترش قلمرو ارضی را سرلوحه سیاست خارجی خود
قرار دهند. منظور از روندها: پروسه ها و فرایندهایی است که در نظام، به صورت
عمومی درآمده و رفتار بازیگران را تحت الشعاع قرار می دهد، به طوری که حتّی به
صورت الزامات نظام نمایان می شوند.
در هزاره جدید نیز محیط بین المللی شاهد روندهای نوینی است
که خود را به واحدهای سیاسی تحمیل کرده و بر کیفیت داده ها و خروجی سیاست خارجی
اعضاء مؤثر است. برخی از ملزومات کنونی نظام بین الملل در گذشته شکل گرفته و تا
حال حاضر ادامه یافته است، برخی دیگر نیز بعد از اشغال افغانستان و عراق ایجاد
شده و از این نظر جدید هستند، که در این فرصت به مهمترین روندها خواهیم پرداخت.
بازیگران جدید محیط بین المللی: سالها بعد از اینکه دولتها
شکل گرفت (۱۶۴۸)، بازیگرانی غیر دولتی نیز به وجود آمدند، که حاکمیت آنها را
تحدید می کردند. یکی از این بازیگران کلیسا و دیگری سازمان های بین المللی
هستند. به طور نمونه مؤسسه بین المللی آمار و کمیسیون اروپایی «رود دانوب»، که
به ترتیب در سال های ۱۸۵۳ و ۱۸۵۶ شکل گرفتند.
از دیگر موارد جنبش های اجتماعی ایدئولوژیک فراملی (مثل
بین الملل سوسیالیسم اول که در هه شصت قرن نوزده شکل گرفت) و شرکت های چند
ملیتی است. این بازیگران، انحصار نقش دولتها را در عرصه بین المللی شکستند.
البته ظهور و حضور این بازیگران به مشروعیتی بستگی داشته و دارد که دولتها به
آنها می دهند. همانطور که نو واقعگرایان معتقدند: دولتها مهمترین بازیگران ـ و
نه البته تنها بازیگران ـ عرصه بین المللی هستند.
«یاکوبسن کاکس»، بازیگران غیر دولتی را سیستم های غیر
مستقلّی می داند که تابع شرایط محیط هستند. … اصولاً برای بازیگران، دو شرط
اساسی در نظر گرفته می شود: یکی قدرت تصمیم گیری و دیگری توان اجرای تصمیمات،
که در واقع هر دو از شرایط استقلال بازیگر است. بازیگران غیر دولتی توان
تصمیم گیری دارند، ولی در اجرای این تصمیمات با موانعی روبرو هستند. در اینجا
قصد بر آن نیست تا همه این بازیگران را برشمرده و توضیح داده شود، بلکه پژوهش
تنها به دو مورد افکار عمومی داخلی و بین المللی و سازمانهای تروریستی اشاره
می کند، که در سال های اخیر بیش از پیش اهمیت یافتند.
افکار عمومی داخلی و بین المللی: به واسطه تحولات شگرفی،
چون انقلاب در اطلاعات و ارتباطات که در سال های اخیر در محیط بین المللی روی
داد، نقش افکار عمومی بیش از پیش مدّ نظر است. گسترش دموکراسی، ظهور همکاری های
فراملّی؛ مثل نهضت سبزها، تکامل تکنولوژی اطلاعاتی و افزایش دسترسی به آن،
کوتاه شدن فاصله ها و … سبب گردید تا افکار عمومی خود را هر چه بیشتر در
اداره امور جهان دخالت دهد.
جرمی بنتام اولین اندیشمندی بود، که بحث افکار عمومی را
گسترش داد. او استدلال می کرد که افکار عمومی این قدرت را دارد که مطمئن شود
حکمرانان به گونه ای رفتار می کنند که بیشترین شادیها را نصیب بیشترین تعداد
افراد جامعه نمایند. افکار عمومی تحت نفوذ ارتباطات عمومی و مطبوعات سیاسی قرار
دارد. علاوه بر آن، مطبوعات با بهره گیری از تکنولوژی های گوناگون، سعی دارند
تا دیدگاه های خود را انتقال داده و افکار عمومی را متناسب با خواست خود تغییر
دهند.
در میان بازیگران غیردولتی، افکار عمومی نقش و ممیزات بخصوصی دارد، به طوری که
برخلاف دیگر بازیگران غیر دولتی، فاقد سازماندهی و رهبری است. در عین حال
مهم ترین منبع مشروعیت، حکومت ها و رفتارهای آنهاست. امروزه هیچ پژوهشگری نیست
که به نقش افکار عمومی در عملیاتی سازی سیاست خارجی عنایت نداشته باشد. به طور
مثال ماشین تبلیغاتی بوش پسر، شش ماه تلاش نمود تا افکار عمومی آمریکا را برای
حمله به عراق مهیا کند. علاوه بر آن، یکی از دلائل اساسی اینکه کاخ سفید به
جنگ های طولانی مدت یا با تلفات سنگین اقدام نمی کند، به واکنش های منفی مردم
آمریکا باز می گردد. در کنار افکار عمومی داخلی ـ همچنان که در بالا آمده است ـ
افکار عمومی سایر ملل جهان نیز اهمیت می یابد. البته نقش افکار عمومی
بین المللی اخیرا برجسته تر شده است. به طور مثال، عکس العمل شهروندان هشت کشور
مخالف جنگ آمریکا [با عراق] (از جمله برلین، بروکسل، رم، پاریس، مسکو، وین و
…) در موضع گیری برخی از کشورها علیه اقدام آمریکا در حمله مؤثر بوده و
نهایتا آلمان و فرانسه را به موضع گیری سیاسی علیه آمریکا واداشت.
برخلاف تصویر نومحافظه کاران آمریکا، به واسطه اقدامات یکجانبه گرایانه آمریکا
در محیط بین المللی، دیدگاه مردم کشورهای جهان راجع به ایالات متحده بیش از پیش
منفی می گردد. در نظر سنجی اخیر مؤسسه گالوپ مشخص شد که ۵۵ درصد از شهروندان
بریتانیا، آمریکا را به عنوان تهدید مطرح کردند. همچنانکه در طی تفحّص شبکه
بی بی سی، متوجه شدند که ۶۰ درصد از اندونزیاییها، ۷۱ درصد اردنیها، ۲۵ درصد از
کانادائی ها فکر می کنند که تهدیدات ایالات متحده بیش از تهدیدات القاعده است.
با توجه به پروسه دموکراتیزه شدن حکومت ها، این گونه دیدگاه ها در سیاست خارجی
واحدهای سیاسی تأثیرگذار خواهد بود و از طریق انتخابات، اعتراضات، اعتصابات
و… به حوزه حاکمیت و تصمیم گیری سیاسی انتقال می یابد.
سازمانهای تروریستی: فروپاشی شوروی و کاهش نگرانی های
امنیتی برآمده از رفتار خصومت آمیز دولتها تقریبا مقارن بود با افزایش توجه به
سازمان های تروریستی. بدین معنا که، همچنان که از نگرانی دولتها از تهدیدهای
سایر دولت ها کاسته می شد، بر ادراک آنها از تهدیدهای تروریستی افزوده شده است.
در حال حاضر پارادایم امنیتی حول محور مبارزه با تروریسم می گردد. این سازمانها
به واسطه نوع آثاری که در محیط بین المللی دارند، بیش از پیش مدّنظر
سیاستمداران و استراتژیستها قرار دارند. مطالعه و بررسی سازمانهای تروریستی بخش
زیادی از متون امنیتی را (بعد از فروپاشی شوروی) به خود اختصاص داده اند.
حملات تروریستی سابقه ای طولانی دارد، اگرچه هیچ گاه اهمیّت
آنها تا به این اندازه نبوده است. تروریست هایی که از زمان گذشته تاکنون وجود
داشته اند، عبارتند از: ناسیونالیست ها، آنارشیست ها و افراطیون راست و چپ. اما
امروزه تروریسم طیف های متعددی از گروه ها را در بر می گیرند.
به واسطه اینکه در مورد تعریف تروریسم اجماع نظر وجود
ندارد، لذا اطلاق عنوان تروریسم به گروهی خاص محل مناقشه قرار می گیرد. به
علاوه مصادیق تروریسم نیز مناقشه برانگیز شده است، به طوری که پاره ای از
گروه ها و افراد زمانی به عنوان تروریسم و زمانی دیگر به عنوان جنبش آزادیخواه
شناخته می شوند، یا بالعکس. نمونه بارز آن را می توان در رفتار کاخ سفید در
قبال مجاهدان افغانی دید. تا زمانی که آنها علیه ارتش سرخ می جنگیدند، به مثابه
مبارزان راه آزادی قلمداد می شدند؛ ولی وقتی علیه منافع آمریکا اقدام کردند، به
عنوان گروه های تروریستی تحت تعقیب و مورد هدف قرار گرفتند. مثال بارز دیگر
قضاوت های متضادّی است که از سوی جوامع اسلامی و غربی در خصوص فلسطینیان و
اسرائیلیان ارائه می شود.
تروریسم را به انواع زیر تقسیم بندی می کنند:
۱. تروریسم دولتی (State Terrorism): که خود به کشتار
شهروندان می پردازد. در این خصوص می توان به عملکرد رژیم های مستبد و دیکتاتور
اشاره کرد.
۲. تروریسم بین الملل (International Terrorism): که در آن
تروریست ها با پشتیبانی از برخی دولتها اقدام به عملیات تروریستی در دیگر
کشورها می کنند.
۳. تروریسم محلّی (Domestic Terrorism): در این نوع از
تروریسم، تروریست ها در داخل کشور خود بر ضدّ حکومت دست به عملیات تروریستی
می زنند.
۴. تروریسم فراملّی (Transnational Terrorism): که در قالب
آن تروریستها از ملیت های مختلف در کشورهای دیگر اقدام به عملیات تروریستی
می کنند.
امروزه با توجه به پروسه جهانی شدن و گذار جوامع به طرف پیوستگی اقتصادی، آثار
حملات تروریستی به سایر نقاط نیز کشیده می شود و لذا حتّی تروریسم محلّی که در
فوق بدان اشاره شد، تبعات امنیتی بر محیط بین المللی دارد.
ماهیت گروه های تروریستی، ابزارها و شیوه های آنها در حال
دگرگونی و پیچیده شدن است. حمله به مراکز استراتژیک آمریکا در یازده سپتامبر
۲۰۰۱، نقطه عطفی در تثبیت جایگاه گروه های تروریستی به عنوان یک تهدید جهانی
است. در واقع یازده سپتامبر پیام جهانی شدن پدیده تروریسم و پیوستگی امنیت در
سراسر جهان بود. این حادثه نشان داد که ما در جهان به هم وابسته ای زندگی
می کنیم که در آن همه یک واقعه را شاهدند. بنابراین یازده سپتامبر نشان داد که
تهدیداتی وجود دارند که حتی ابرقدرت ها نیز نمی توانند مانع از ظهور و بروز
آنها گردند.
حملات یازده سپتامبر در تثبیت اعتبار تهدیدات تروریستی، جایگاه منحصر به فردی
دارد. به واسطه ادراک از تهدیدات تروریستی روابط قدرت های بزرگ نیز تحولات
شگرفی را شاهد بود. وقتی جرج بوش پسر و همکاران او به قدرت رسیدند، … هدف
سیاست خارجی خود را مقابله با چین، فدراسیون روسیه و دولت های واپس مانده و
شکست خورده در حکومت برخی کشورهای جهان سوم قرار دادند. در پی حملات یازده
سپتامبر، بخشی از طرح بالا که مربوط به قدرتهای بزرگ بود، کاملاً تغییر کرد.
چارلز کراثامر از نومحافظه کاران آمریکا، بعد از حادثه یازده سپتامبر تغییر
اساسی را در سیاست خارجی آمریکا پیشنهاد کرد. وی گفت: نخستین تغییر، اتحاد
دوباره با کشورها و تعیین اولویت های آمریکا است که حیاتی ترین آن رابطه با
روسیه است. حملات یازده سپتامبر و مبارزه با تروریسم … راهی برای همکاری
اتحاد روسیه و غرب گشود (گزیده تحولات جهان، ۱۳۸۲).
امروزه بیشترین نگرانی ها معطوف به دستیابی سازمانهای
تروریستی به سلاح های کشتار جمعی است. این در حالیست که ابزارهای مختلف پرتاب
این سلاح ها نیز قدرت بیشتری یافتند. امروزه حتی در جنگ های داخلی نیز از موشک
استفاده می شود. … نگرانی دیگر در مورد تروریستها به حمله این گروه ها به
تأسیسات سلاح های کشتار جمعی باز می گردد. با توجه به اینکه نگهداری و استفاده
از سلاح های کشتار جمعی (مخصوصا سلاح های هسته ای) نیازمند تخصص فنی پیچیده ای
است، لذا گروه های تروریستی برای بهره برداری از این سلاح ها مشکلات زیادی
دارند. البته در مورد سلاح های میکروبی و شیمیایی محدودیت های کمتری خواهند
داشت.
بعد از فروپاشی شوروی نقش افکار عمومی داخلی و بین المللی و
سازمانهای تروریستی بیش از پیش برجسته گردید.در رویکردهای امنیتی و استراتژیک،
سازمانهای تروریستی جایگاه خاصی را اشغال کرده اند و به عنوان بازیگران مؤثر در
محیط بین المللی که در کیفیت روابط میان واحدهای سیاسی و منافع آنها (مثل
امنیت) تأثیر گذار هستند، مورد توجه قرار گرفته اند.
جهانی شدن
از ملزومات نوین نظام بین الملل کنونی، حرکت به سوی جهانی شدن و پیوند جوامع
بشری است. این حرکت به سمت تداخل حوزه های اقتصادی و ارتباطی و …، پروسه ای
(و از دید برخی پروژه ای) است، که شرایط نوینی را پیش روی جوامع سیاسی قرار
داده و هر یک را واداشته تا برای تطابق با آن تغییراتی را بپذیرند. به طور
نمونه دولت ایالات متحده هر ساله ده ها هزار نفر از کشورهای مختلف را به صورت
مهاجر، مقیم یا حتی شهروند می پذیرد تا مردم این کشور شرایط چند تمدنی را تمرین
کنند و خود را با آن منطبق سازند.
مارشال مک لوهان در سال ۱۹۷۰ کتابی تحت عنوان «جنگ و صلح در
دهکده جهانی» نوشت و بدین ترتیب واژه جهانی شدن وارد ادبیات سیاسی و بین المللی
شد. این واژه به یکی از اصطلاحات رایج و مد روز درآمده است. البته برخی از
متفکرین و اندیشمندان معتقدند که فرایند جهانی شدن با پروسه اقتصاد سرمایه داری
آغاز گردید. از زمانی که سرمایه داری شکل گرفت، یعنی از چهار یا پنج سده پیش،
یا به عقیده والرشتین از قرن ۱۶ میلادی شکل گیری و تسلط نظام سرمایه داری بر
جهان آغاز گردید.
جهانی شدن در مفهوم عام آن عبارت است از درهم ادغام شدن بازارهای جهان در
زمینه های تجارت، سرمایه گذاری مستقیم و جابجایی و انتقال سرمایه، نیروی کار و
فرهنگ در چارچوب سرمایه داری و آزادی بازار و سرانجام سر فرود آوردن جهان در
برابر قدرتهای جهانی بازار که منجر به شکافته شدن مرزهای ملی و کاسته شدن از
حاکمیت دولت خواهد شد.
دیدگاه های مختلفی در غرب در مورد جهانی شدن مطرح گردیده، ولی به طور کلّی
می توان آنها را در دو گروه تقسیم کرد: گروه نخست که موافق جهانی شدن هستند، آن
را نیروی پرقدرت مثبتی که به لیبرالیسم اقتصادی، دموکراسی سیاسی، جهان شمولی
فرهنگی، همکاریهای فراملی، اشاعه ابداعات تکنولوژیک، ظهور فرهنگ مصرف و…
رهنمون می شود، معرفی می کنند. این گروه عناوینی؛ مانند دهکده جهانی، همسایگی
جهانی و جامعه جهانی را مطرح می کنند. کنیچی اوهمای، ارنست کلنر و فوکویاما از
این دسته هستند.
گروه دوم، دیدگاه های بدبینانه همراه با شک و تردید نسبت به
جهانی شدن دارند و به نیروهای مخالف جهانی شدن در زمینه های سیاسی، اقتصادی،
صنعتی، و فرهنگی اشاره و تأکید می کنند. اینان به ویژه در عرصه اقتصاد سیاسی،
جهانی شدن را عامل افزایش بیکاری و کاهش تولیدات اقتصادی می دانند. عده ای از
آنها (نومارکسیست ها)، جهانی شدن را یکی از گام های استعمار جهت سلطه دولت های
سرمایه داری شمال بر دولتهای فقیر جنوب معرفی می کنند.
معتقدین جهانی شدن بیشتر از طیف اقتصاددانان و متخصصین ارتباطات هستند. اگرچه
متفکرینی از سایر حوزه های علوم انسانی نیز در آنها دیده می شود. در میان
موافقان «هلد و مک گرو… با جدا کردن راه خود از اوهمای و همفکران او، آنها را
از «جهان گرایان افراطی» نامیدند». اوهمای معتقد است که اصولاً دیگر نیازی به
دولت ـ ملتها وجود ندارد. وی می گوید: دولت ها و ملتها برای سازماندهی فعالیت
انسانی و اداره تلاش های اقتصادی در یک جهان بدون مرز به واحدهایی غیرطبیعی،
معلول و ناکارآمد بدل شده اند.
از زمان پایان جنگ سرد جهانی شدن یکی از برجسته ترین خصوصیت امور اقتصادی بین
الملل بوده، در سطح قابل ملاحظه ای سیاست را نیز شامل شده است. … هر چند
جهانی شدن در آغاز قرن بیست و یک مشخصه روشن اقتصاد بین الملل است، اما در مورد
وسعت و اهمیت جهانی شدن اقتصادی حتی در مباحث تخصصی نیز کج فهمی و اغراق بسیار
زیاد شده است. جهانی شدن آنقدر که بسیاری از ناظران معاصر معتقدند وسیع نبوده و
نتایج گسترده ای نداشته است. گیلپین در مورد بازیگران اقتصاد بین المللی
می گوید:
دولت سرزمینی به عنوان بازیگر اصلی هم در حوزه داخلی و هم
در حوزه بین المللی همچنان نقش اصلی را دارد. هر چند منظور این نیست که دولتها
تنها بازیگران با اهمیت هستند. بازیگران مهم دیگری نیز مثل صندوق بین المللی
پول و کمیسیون اروپا وجود دارند. اما من تأکید می کنم که علی رغم اهمیت دیگر
بازیگران، حکومتهای ملی هستند که تصمیمات اصلی را در حوزه اقتصادی می گیرند.
رابت کوپر به ظهور دو فرایند نامتقارن و متضاد واگرایی و همگرایی در نظام
بین الملل پس از فروپاشی شوروی می پردازد. از نظر وی مسائل اقتصادی پیوسته در
حال جهانی شدن است و امور نظامی از طریق اتحادها در جریان هستند. اما سیاست
مدام در حال محلّی شدن است و اتحادیه اروپا بارزترین نمونه آن است. به موازات
اینکه اتحادیه اروپا پیش می رود، تمایز بین موفقیت همگرایی اقتصادی و فقدان
نسبی همگرایی سیاسی روشنتر می شود.
مهمترین نمود جهانی شدن در تجارت بین الملل است. تجارت از بقیه حوزه های
اقتصادی رشد بیشتری داشته است. هر چند هنوز هم بخش عمده تجارت میان آمریکا،
اروپا و ژاپن صورت می گیرد، اما از دهه ۹۰ جایگاه کشورهای در حال توسعه نیز
برجسته تر شده است. در اواخر دهه ۹۰ حجم تجارت جهانی به روزانه ۵/۱ تریلیون
دلار رسیده است، که هشت برابر سال ۱۹۸۶ است. حجم سرمایه گذاریها نیز بسیار
افزایش یافته است. در اواسط دهه ۱۹۹۰ سرمایه گذاری متقابل به ۲۰ تریلیون دلار
رسیده که ده برابر سال ۱۹۸۰ است.
به موازات تجارت، ارتباطات نیز سیّالتر و روانتر شده است. هزینه های تلفن پایین
آمده و مسافرتها ارزانتر و کوتاه تر شده است. فراتر از آن، انقلاب اطلاعات و
دسترسی شهروندان به منابع و ابزارهای اطلاعاتی موجب می شود تا آنان به آگاهی
بیشتری از دنیای پیرامون خود و سبک های گوناگون زندگی در نقاط مختلف جهان دست
یابند و درصدد ابراز و تحقق آنها برآیند.
به طور کلی جهان کنونی بسیاری از مختصات دوره های قبل را
دارد و هنوز سیاست بین الملل برای بسیاری از متفکران مفهوم است؛ به عبارت دیگر
هنوز سیاست جهانی جای سیاست بین المللی را نگرفته است.
از دیدگاه برخی از محققین، جهانی شدن در حال حاضر با شیوه و
الگوی آمریکایی که الگویی مسلط است همخوانی دارد و همین نکته است که نگرانی
برخی از کشورهای اروپایی؛ چون فرانسه را برانگیخته است. از این دیدگاه، ایالات
متحده با نیروی نظامی و اقتصادی و نیز قدرت ارتباطات و تکنولوژی پیشرفته ای که
دارد، کشوری است که توان تسلط بر جهان و تحمیل الگوی خود بر دیگر کشورها را
داشته و از آن رو که پایگاه نظام سرمایه داری جهانی است، بنابراین جهانی شدن در
مفهوم عام، همان سرمایه داری و در مفهوم خاص آن آمریکایی شدن است. در همین
راستا داپر و کاتز معتقدند: «استیلاء، همان چیزی است که در لوس آنجلس بسته بندی
می شود و سپس به دهکده جهانی ارسال می گردد و آنگاه در مغز انسانهای بیگانه
می نشیند».
برخلاف دیدگاه های کثرت گرایان، هنوز پروسه جهانی شدن به قدری برجسته نگردیده
است که ذات سیستم را تغییر داده و موجد تحولات بنیادی در محیط بین المللی گردد،
با این حال چنین فرایندی آثار خود را بر روابط میان واحدهای سیاسی گذارده و
آنان را ملزم می سازد تا تغییراتی را متناسب با مقتضیات آن بپذیرند.
چندلایه شدن امنیت
در بررسی متون امنیتی، رویکردهایی شناخته می شود که هر یک
از آنها برداشت بخصوصی از مسائل امنیتی ارائه می کنند. در مورد تعریف، مصادیق،
مرجع، سطوح، ابعاد و متولّی امنیت، توافقی میان متفکران وجود ندارد. به طوری که
با مقایسه دو رویکرد نئورئال و نئولیبرال می توان چنین تکثری را دریافت، که هیچ
رویکرد علمی وجود ندارد که نگاه جامع الاطراف به مقوله امنیت داشته باشد.
رویکردهای کنونی نیز هر یک به جنبه ای خاص از امنیت نظر دارند. از این نظر هیچ
یک نادرست نیستند، بلکه ناقصند. با عنایت به مسائل امنیتی مطروحه در متون
مربوطه می توان مدّعی بود که امنیت ماهیتی چند بعدی پیدا کرده و دارای مصادیق،
مرجع، سطوح و ابعاد متعددی است.
روی گودسن در یک تقسیم بندی کلان از منظری رئالیستی متون
مطالعات امنیتی را به دو دسته دولت محور و غیر آن تقسیم کرده است. (۱۳۸۱: ۱۰۱).
متونی که به امنیت بازیگران غیر دولتی نظر دارند به مواردی، مثل امنیت فرد،
اقلیت ها، برخوردهای تمدنی و امنیت کلّ سیستم اشاره دارند. با اضافه کردن امنیت
دولت به موارد فوق، می توان آنها را سطوح امنیت نامید.
با توجه به پروسه هایی، چون جهانی شدن و افزایش نقش فرد در
محیط بین المللی، بسیاری از متفکرین نولیبرال بر اهمیت حفظ منافع افراد و
ارزشهای آنها در جهان [به زعم] آنها فراوستفالیا نظر دارند. گروهی دیگر از
متفکرین با در نظر گرفتن معضلات و حوادثی که برخی از اقلیتها، مخصوصا بعد از
فروپاشی شوروی با آن روبه رو بودند، ضرورت توجه به تأمین ایشان را مدّنظر قرار
دادند. کشتار یک میلیون تونسی به دست هوتوها در روآندا در طی صد روز و یا
برخورد خشونت آمیز صدام حسین با کردهای عراق و استفاده از سلاح های شیمیایی
علیه آنان مثال های خوبی در این زمینه هستند.
هانتینگتون در تشریح منازعات بعد از فروپاشی شوروی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 