پاورپوینت کامل شعر آسمانی و شعور قرآنی ; طاهره شعر و شعر طاهر ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شعر آسمانی و شعور قرآنی ; طاهره شعر و شعر طاهر ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شعر آسمانی و شعور قرآنی ; طاهره شعر و شعر طاهر ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شعر آسمانی و شعور قرآنی ; طاهره شعر و شعر طاهر ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

همزمان با چهلمین روز فروبستگی پرونده حیات و افول ستاره زندگی «طاهره صفارزاده» به یادش پرونده ای هر چند کوتاه گشوده ایم تا نامش را در خاطره دوستداران شعر و شعور فکری او جاودانه سازیم:

یادنامه ای برای او که از تبار «شعر آسمانی و شعور قرآنی» بود.

گرامی داشتن، سخن گفتن و یاد شاعر چه سودی برای جامعه و مردم دارد؟ آیا شاعره ای تطهیر شده با شعور الهی و شعری طاهره، پدیده هایی یگانه اند که به ما بیداری می بخشند؟

بی تردید گرامی داشتن خاطرات، جایگاه و کار و ارزش آثار شاعری چون صفار زاده که از دنیا رخت بر بسته و زندگی جاودانه را آغاز کرده است، برای دوستان و افرادی که با او پیوند داشته اند، شیرین و مفید است، اما نوشتن درباره شاعران و شعرشان، برای نظام اجتماعی، قدرت سیاسی، مدیران و مسئولان حکومت، رهبران و کارگزاران انقلاب و اجتماع به عنوان یک کل که فاقد خاطره شخصی و یا حتی علایق شعری است، سودش چیست؟

این است پرسش اصلی نوشته ام درباره طاهره صفارزاده برای پگاه حوزه که نشریه ای ارجمند و وزین در قلمرو حوزه و تبلیغ دین و کار و بار عالمان و طلب کنندگان معرفت های مقدس است.

***

۱. قبل از هر چیز، پاسخ به پرسش بالا بستگی به نگاه و فهم ما از شعر و شاعران دارد. چنانچه درک ما از شعر، ادراکی دنیوی، فرمالیستی، و فردگرایانه باشد، پاسخ ما به این پرسش، از پیش منفی است. آن شعر در گسست از زندگی، اجتماع، انقلاب و قدرت به هستی اش ادامه می دهد. درک اجتماعی، اما دنیوی و ایدئولوژیک نیز بدیهی است. نقش شعر و شاعر بنا به درجه نگرش انتقادی و نفی گرایانه اش می سنجند و نقش شاملش برابر حاکم و محکوم برای فرا خواندن همگان به امر متعال.

آن درک وجود شناختی از شعر که آن را به شاعر یگانه و شعور وجود ناب پیوند می دهد، و شعر زبان را در سایه شعر وجود و بازتاب آن و گفت و گو با وجود تعریف می نماید، نگاه بنیادین متن است.

۲. فهمی از شعر که تأکید می کند، شعر در تفرد شاعر شکل می گیرد، اما در ذات خود محصول وجود و هستی در زمان مکان است، باور به سرشت اجتماعی زبان / شعر دارد. و نه چون پند و اندرز به قدرتمداران، بلکه همچون بیداری و شعور، به تأثیر شعر می اندیشد. یعنی تفاوتی بین نظم اندرزنامه ها برای سلاطین و شعر اهل مکتب بیداری قائل است. از این نظر این برداشت با برداشت سوم متفاوت است.

۳. برداشت انقلابی شعر را محبوس تفسیر پیروزمند قدرت انقلاب، مبلغ و در خدمت قدرت انقلابی و نظام موجود و مواضع ارزش های رسمی جامعه انقلابی و نظم انقلابی و جمهوری انقلابی معرفی می نماید. دیدگاه وسط، با این برداشت حکومتی از شعر مخالف است و سود آن را اینگونه خدمتگذاری به سیاست نمی داند. هر چند سرشت شعر ناب، آن را «ماهور» درگیر پرسش جهان در زمان و در نتیجه پرسش سیاسی نیز می تواند کند، اما این گفت و گو در هر حال با نظم تبلیغی در خدمت قدرت، هر چند انقلابی و اصیل فرق می کند، شاعر می تواند منتقد یا ستایش گر، برانگیخته و سرشار از عواطف شاعرانه نسبت به رویداد سیاست، انقلاب، شخصیت و پدیده انقلابی باشد و از آن حال درونی، مجالی شعری بسازد، اما این شعر با نظم در خدمت سیاسی، نظم سفارشی و یا هر نظمی که به عنوان محصول شاعر موظف و مکلف و در سایه قدرت «شعر» می سازد و جعل می کند، فرق دارد، در آنجا موضوع عمل می نماید که تصور ناپذیر است. هر انقلاب، نظیر هر فرد زنده تا آنجا که از وجود ناب بهره می برد، شاعر بر حق است و تقدیر هر فرد و هر انقلاب سپری کردن آزمایش های دشوار با «در جهان و زمان» زیستن برای ظهور حقیقت خود است. در این راه است که آدمی و انقلاب درگیر چالش های جدی برای حفظ صورت آدمی و حقیقت آرمان انقلابی یا وادادگی و گمراه شدگی اند. هیچ فرد انقلابی و هیچ انقلابی با هر داعیه ایمان الهی، نمی تواند خود را عملا مصون از وساوس گوناگون نفسانی (و البته شیطانی) بیانگارد.

کبر و غفلت و فراموشی و نیروی عادت سبب آن می شود که فرد انقلابی و انقلاب دینی حتی، بی آن که متوجه شود در چنبره غلبه و قدرت خود، اندک اندک پیوندش با حق بگسلد و اعمالی کند که می پندارد، برای حق و در راه حق به آن دست می زند. لیکن با وسایل گمراه نمی توان به اهداف حقانی و الهی رسید.

در اینجاست که شعر و شاعر معطوف با امر متعال سر بر می آورد و با زنگ شعر ما را اگر گوش بر انگیزاننده می تواند، نظیر هر رخداد درونی شده عاطفه انگیز و آمیخته با تفکر شعری محسوب شود و در حالت دوم غیاب شعر و استفاده از صورت زبان شعری، همچون ابزار سنجیده برای ادای دین یا سفارش معلوم است.

***

با این اوصاف شعر طاهره صفارزاده و سرنوشت انقلاب با هم گره خورده و مسلما بدون آنکه ما با شعر سفارشی روبرو باشیم، با شعری مؤثر بر زندگی اجتماعی و حتی بر فضای انقلاب، قدرت و سیاست روبرو هستیم.

این تأثیر، به ویژه در آنجا بارز است که شاعر، وفادار به شعر است، و در نتیجه شعر او آینه راستی و شعوری است که بین شاعر و شعر وحدت ایجاد کرده است.

در اینجا شعور شعری، یک زنگ هشدار دهنده همه آن چیزی است که ممکن است قدرت سبب فراموشی آن شود. انسان نا معصوم، نظم نا معصوم هر چند به حقیقت متعال تقرب جوید کما کان دارای نفسی است که امر سوء در آن آنچنان پوشیده و نامعلوم دست اندرکار تخریب حقیقت وجود شعری انسان و انقلاب شنوا و اراده اصلاح خود داشته باشیم، بیدار می کند.

***

غالبا ما از شعر خوش مان نمی آید و آن را به جنون وصف می کنیم و می کوشیم جدی اش نگیریم و بهلول صفتش می دانیم. البته شاعران جنون زده که در روح درخشش شعری در گسست از تفکر ناب در ورطه خوش فرو ریخته اند، کم نیستند، اما شعر وقتی که به عمل صالح روی می آورد و نمازگزار حق متعال می گردد، دیگر آینه شعور و خلاقیت و زیبایی و حقیقتی الهی است و این شعر که نقاب دروغ می درد و با تقدیر دروغ می ستیزد، عادت ستیز و سرشار از حکمت است و هر آن کس که قصد اصلاح خود ندارد، از آن روی برگردان است و زبان تلخش را دوست نمی دارد.

***

شعر طاهره صفار زاده، با تقدیر انقلاب و تفکر و حقیقت متعال و عدالت با سمت و سوی الهی در آمیخته است. زمانی که ما با این شعر آرمان خواه روبرو هستیم، بیاد می آوریم که حق نداریم از چپ یا راست، انقلاب را ابزار قدرت پرستی خود قرار دهیم. شعر صفار زاده، شعری یاد آور خدا و عالم غیب است. مدام در گوش ها آوای معصوم را طنین می افکند و این همه را در جهت توسعه تفکر و عشق الهی و به ویژه در ستیز با عادت به قدرت، نفی تباهی، قدرت پرستی و بر باد دادن میراث انقلاب انجام می دهد.

شعر صفار زاده شعری است تذکر دهنده، یادآوری کننده، ضد توجیه، ضد فرصت طلبی، ضد جهل و ضد عامی گری و سرشار از عشق به مردم و عدالت و منزجر از ظلم و ستم در هر کجای زمین.

با قدرتمداران دیکتاتور و مقید از یک مدیر تا یک رئیس جمهور در هر جای جهان، سازگار نیست، با طبقات مسرف و مترف سازگار نیست، با نفاق و ریاکاری و زراندوزی و مقام پرستان سازگار نیست. شعر صفار زاده آینه ای شفاف و واضح است، آشکارا می گوید: اگر به هر دلیل ستمگر و خود خواه و نادادگر و جاعل و جاهل دید، بر حق و یا حق نیستند. این است که این شعر برای هر جامعه ای که رو به حق دارد و هر انقلاب و آرمانی که می خواهد. تازه بماند و خود تصحیح باشد، با نیروی عادت آرام آرام به ضد خود و تبدیل شدن به دستگاهی برای ستمگری و گسست از مردم و زیر پا نهادن حقوق الهی انسان و آزادی های مشروع و نادیده انگاشتن ضرورت رشد حق ملت بر کنترل قدرت، بستیزد، ناگزیر است به صدای شعر، صدای هشدار دهنده، منتقد، معترض، آزادی خواه، سازش ناپذیر با نفسانیت و کبر گوش فرا دهد.

شعر طاهره صفار زاده در مقیاس تجربه زیسته شده دو جهان، زیست را نشان و در عرصه آرمان های اسلامی و انقلابی همواره این نقش را ایفا کرده است. با شعر صفار زاده نمی توان رئیس و وزیر و قدرتمداری بود که تقدیر انقلاب و آزادی و استقلال اسلامی را به خطر می افکند، نمی توان خود رأی، توجیه گر، متکبر، خود رأی بود، تا زمانی که شاعرانی چون طاهره صفار زاده با شعرشان میان ما حضور دارند، ما سیمای الهی تری داریم و انسانیت ما بیشتر گوشزد می شود و ناگزیریم نه در شعار، بلکه در عمل سالم تر، متقی تر و مردم دوست تر و خداترس تر و عاشق زندگی کنیم. چرا؟ واقعا صفار زاده کی بود؟ چرا او می توانست چنین باشد؟

غالبا ما در داوری شعر و شاعر دچار چند مشکل هستیم:

۱. آیا شعر را باید از شاعر جدا پنداشت؟

۲. آیا در بر خورد با هر شعر، چنان است که شاعر مرده است و صرفا متن شعر مهم است؟

۳. آیا اگر شاعر را مهم بپنداریم، توقع معصومیت از او داریم و به معنی آن است که او در عمل باید مبرّی از هر ضعف باشد؟

۴. اگر شاعر را مهم پنداشته ایم، آیا حق داریم به سبب جایگاه رفیع فکری ـ اخلاقی او، شعرش را که از سطح متعالی از نظر زیبایی شناسی برخوردار نیست، مهم قلمداد کنیم؟

۵. آیا تعادل شاعر و شعر در نقطه اوج روحی و زیبایی شناختی، به آسانی فرا چنگ آمدنی است و در این میان شخص طاهره صفار زاده و شعر او، زندگی او به شعور او باز تا بهار قرآنی حیات او توفیقات اُنس اش و خدمت اش به قرآن را چگونه باید تعریف کرد؟

***

در این نوشته من نه در نقش یک نظریه پرداز هنر و نویسنده به طور کلی، بلکه در قالب احمد میراحسان با یاد طاهره صفار زاده همچون یک دوست سخن می گویم و دوست دارم با رجوع به یادداشت هایم در پاسخ به کیستی صفار زاده و اهل مذهب بیداران بودن او و چرایی توان ایفای نقش بیدار گر در عرصه علم و هنر با شما سخن بگویم.

***

طاهره صفار زاده شاعری مستقل و اهل مذهب بیداران بود. از استقلالش بود در دنیا تنها بود. مستقل از خدایش نبود. آینه ای از آینه های او بود، در اندازه ای که بود. به اندازه ای که بود. او در او بود. و او در او محو بود. از خودپرستی خویش و هر خود سلطه خواه و هر قدرت چپ و راست مستقل بود. تنهایی اش از همین استقلال بود که آزادی اش را به خطر نمی برد. آزادی اش، آزادی برای برده شدن در آستان دین و قرآن کلان روایت مسلط نبود و می توانست برده دوران نباشد و بر خردی جاودانه و جاودان خرد دو جهان تکیه کند و از بندگی این و آن جریان فریبنده، رهایی یابد و جریان ها را به مدد آن عقل اول و وحی ناب محک زند. او عاشق علی بود.

پیشداوری بوروکرات ها، تو را خانم مشهوری داوری می کند که پیر شده و با حساسیت های بیجایش به همه چیز ایراد می گیرد و نمی شود روی او حساب کرد و ناگهان صدایش را بلند می کند و معترض و بی مجامله کاسه کوزه جشن و سور و سات را به هم می ریزد و از این نظر قابل اعتماد نیست و همیشه در حال غرولند و نق و نوق است و به کار تزئین خوان گسترده یغما و زینت المجالس نمایش قدرت می آید و قابل اعتماد نیست، منتقد است!

آه پیشداوری ها، پیشداوری ها و… و پیشداوری وارث همسر مرحوم ات که با چنگ و دندان می خواستی میراثش را صرف دین و دانش و وقف و وصیت کنی، تو را رقیبی برای تصاحب مال می دید، تو می گفتی که با رشوه و تباهی، به طور غیر قانونی، مسیر قضاوت را رسما تغییر داده اند و من مرددم که نکند از دست رفتن است. آن فشار از بی عدالتی و برباد دادن میراث فرهنگ و نابجایی مصرفش با همدستی دلبستگان قدرتمند بر چرب و شیرین دنیا و دل آسودگی شان در داوری وار تو را به کُما نبرده باشد، اما تو برای من جزیی از سر الهی، همچون سوفیای شعر شیعی بودی با همه شگفتی اش و این از دولت قرآن بود. راست است حرف فاطمه، از دوست قرآن بود اینهمه!

***

آن وقت که از انبوه دروغ ها به تنگ می آمدی و آن قدر ناتوان می شدی که حقیقت را از یاد مبری و بپنداری. پس همه چیز جز آن را اراده قدرتی معطوف به خویش، هیچ نیست و مشتی کلام باد هواست و دی شیخ گرد شهر می گشت با چرا غ و آدمی یافت نمی شود و کم مانده یک نیچه ای شوی، او یک گوشزد بود. تا بیاد آوری می شود از همه، اما و اگرهای دیگران رها بود و دادگری را دوست داشت و به فکر راه هایی بود که تمنای اقتدار جویی است، را مهار کند و خود را فریب ندهی. او به راستی چشمی تیز بین در بی اعتبار کردن بهانه های قدرت داشت. بهانه ها، زمانی که حتی به خودت دروغ می گویی و بر نشانه های عصیان در اعماقت نقابی دیگر می زنی و به خود وا می نمایانی که برای ستایش ها و پیروی ها و کف زدن ها نیست که منتظر می مانی تا غوغا ادامه یابد، برای خداست. برای مردم است. نه، او مردم را دوست داشت. مردم را نه برای آن که پشت سرت بدوند، اشتباهاتت را تحسین کنند و از تو هیچ نپرسند. مردم را نه برای آن که بر اراده و گزینش و دلخواه شان حاکم شوی و معنای آزادی شان را تقلیل دهی، مردم را دوست داشت برای آن که شکرانه قلبی سلیم و مسلمان را چیزی نمی دانست، جز محبت کردن به بندگان خدا و این را نه با فخر فروشی به مردم که مفتخر از آن که توان دفاع از دادگری به او اعطا شده، به انجام می رساند. واقعا طاهره صفار زاده که بود؟ او که هم زمان چند سویه و چند بعدی بود، چگونه این و آن را گرد می آورد و چگونه خود را رها از این و آن می کرد؟

***

شناخت نامه طاهره می گوید: طاهره صفارزاده در ۲۷ آبان ۱۳۱۵ شمسی در سیرجان به دنبا آمد. به دنیا آمد و از دنیا رفت، از کجا؟ به کجا؟ می توان گفت: تا جایی که به خانواده و ریشه های طاهره صفارزاده بستگی دارد، فضای آمیخته به دین و علم و عرفان، از یک سو، فضایل و ویژگی هایی که از چشمه فیض الهی به سوی آنان جاری شده بود، روحیه ستم ستیز و عدالت جو تا ۵ سالگی مهم ترین عناصری بودند که بر ناخودآگاه و خود آگاه طاهره اثر نهادند. آن خانواده متوسط پاکیزه، فضایی برای آموزش حق گرایی بود، نه هتک و دروغ و ستم گری.

او پدر و مادرش را در ۵ سالگی از دست داد. و تحت کفالت مادربزرگ (مادر مادرش) قرار گرفت، که زنی مستجاب الدعوه و اهل تصوف و شاعر و حکیم بود. خواهر بزرگش که بنا به فرمان، مادر بزرگ برای سرپرستی طاهره دست از تحصیل کشیده بود، بعدها از عارفان ارجمند شد و از پرورش طاهره هیچ فرو نگذاشت. تحصیل قرآن و حفظ قرآن در این سال ها و پیش از شروع دبستان در روح نورس اش چشمه نور نشاند و وقتی در کرمان به تحصیلات ابتدایی و دبیرستان مشغول بود، دیگر مسیری بارور داشت و در انشاءهای او این آینده آشکار می گشت.

شناخت نامه طاهره صفارزاده جزئیات فراوان دیگری از زندگی او در اختیار ما می نهد که مطالعه اش بیش از پیش آشکار می سازد که تولد و پرورش در خانواده ای منور به نور قرآن و تقدیری که خداوند با مرگ پدر و مادر برایش برگزیده بود تا در رنج ها و طعم تلخ یتیمی، قلبی دردمند و حساس نسبت به مرارت مردم بیابد، اتفاقی نبود. همین بود که مهم ترین سیمای شعر طاهره صفار زاده، داد خواهی و حق گرایی و ستم ستیزی، عدالت جویی و مبارزه و مقاومت علیه ظلم در هر جای جهان بود و توحید و دوستی حق متعال برای او عمیقا با عدالت طلبی و آرمان های حق طلبانه جهانی در آمیخته بود.

***

طاهره صفارزاده از جمله معدود شاعران معاصر ماست که با علاقه، تحصیلات آکادمیک خود را دنبال گرفت و همواره با پژوهش و روحیه علمی زیست. او با رتبه اول در رشته ادبی دیپلم گرفت. در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه شیراز به تحصیلاتش ادامه داد. او می توانست هم در رشته زبان و ادبیات فارسی و هم زبان و ادبیات انگلیسی و حقوق ادامه تحصیل دهد، در نگاهی کوتاه به زندگی علمی و فرهنگی دکتر طاهره صفارزاده آمده است که تردید برای ادامه تحصیل کار را به استخاره کشاند. پس از اتمام تحصیلات و مهاجرت به تهران و کار و تدریس که همراه بود با جدایی از همسر نخست شان، به انگلستان سفر کرد تا در رشته فیلمنامه نویسی و کارگردانی به ادامه آموزش مشغول شود. به ایالات متحده امریکا سفر کرد و در انجمن بین المللی نویسندگان و دانشگاه آیووا به کار آموختن و پژوهش ادامه داد و به کسب درجه MFA (استاد هنرهای زیبا) موفق شد. پژوهش های علمی او در زبان ترجمه و اندیشه علمی سازی ترجمه و بنیان گذاری نقد عملی ترجمه و تداوم مطالعات و پژوهش های دینی و قرآنی، زندگی علمی او را پر بار کرد. با بازگشت طاهره به ایران دوران بار آوری کار ادبی و هنری اش سرعت گرفت.

***

صفارزاده پیش از رفتن به انگلستان در شرکت نفت سرگرم ترجمه متون فنی بود. کار او در زمینه ارتقاء ترجمه از حرفه ای ذوقی و غیر آکادمیک به برنامه های علمی و آکادمیک چشم گیر است. او در دانشگاه آیووا کار گاه های تدریس کاربردی ترجمه را گذراند. و با نیت سامان بخشی ترجمه علمی به ایران و دانشگاه های ایران بازگشت. علیرغم مشکلات سیاسی، به سبب تأیید مسئولان دانشگاه آیووا و دوستان صاحب منصب موفق شد در دانشگاه ملی آن زمان (شهید بهشتی) استخدام شود و بنیان نقد عملی مبنی بر شناخت و تطابق مفهومی دستوری و ساختاری دو زبان مبدأ و مقصد را ابداع کرد. صفارزاده به خاطر روحیه انقلابی همواره درگیر سیاست و ساواک بود و تحت فشار قرار داشت.

***

مهم ترین سیمای طاهره صفار زاده در عرصه هنر، کار شعری اوست، ناموری و اهمیت صفار زاده شاعر، یگانه و تردیدناپذیر است. می توان گفت: استعداد شاعری صفار زاده، ذاتی بود. اولین دوره با شعر «بینوا در زمستان» او که در ۱۳ سالگی سرود، شروع می شود که گویای: ۱. توان شعر سرایی او؛ ۲. گوهر ظلم ستیزانه شعر اوست. ویژگی مقاومت و پایداری که تا آخرین شعرش تداوم یافت در این شعر لانه کرده است:

مسلح شد فلک چون با زمستان

دماری سخت می خواهد بر آرد

زربخور و ضعیف و زیر دستی

که سرمایه، زر و قدرت ندارد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.