پاورپوینت کامل حکمت متعالیه و هویت جامعه ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حکمت متعالیه و هویت جامعه ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکمت متعالیه و هویت جامعه ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حکمت متعالیه و هویت جامعه ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
۱۰
اصالت فرد یا جامعه
آیت الله مصباح صورت مسئله اصالت جامعه یا فرد را چنین تقریر می کند:
وقتی سخن از «اصالت» فرد یا جامعه به مفهوم فلسفی کلمه می رود، مراد این است که آیا فرد وجود حقیقی عینی دارد و جامعه وجود اعتباری ، یا جامعه وجود حقیقی دارد و فرد وجود طفیلی و تبعی، یا هر دو وجود حقیقی دارند؟(۱)
به نظر می رسد که این تقریر پذیرفتنی نیست؛ زیرا هرگز کسی نمی تواند ادعا کند که وجود فرد طفیلی و تابع وجود جامعه است. به هر حال، همگان می دانند که وجود یک فرد تنها در جزیره ای دور افتاده، امری محال نیست. بنابر این، پرسش از اصالت در باب فرد هستی شناسانه محض نمی تواند باشد؛ بلکه باید از منظر انسان شناختی تقریر شود. هر چند، اگر پرسش تنها از اصالت جامعه باشد؛ پرسش از اصالت جامعه به همین معنای فلسفی معقول است و این پرسش را از منظر انسان شناختی می توان چنین تقریر کرد: آیا هویت انسانی تنها وابسته به فرد است یا تنها وابسته به جامعه یا به هر دو وابسته است؟ منظور از هویت در این پرسش، امری است که انسان با آن «او» یا «من» می شود؛ نه «این» یا «آن». «او» و «من» به «کس» اطلاق می شود و «این» و «آن» به «شی ء». به تعبیر دیگر، «او» و «من» به ذی شعور و ذی اراده اطلاق می شود، اما «این» و «آن» به موجود اطلاق می شود. از این جهت، این پرسش با پرسش هستی شناسانه از هویت متفاوت می گردد.
بنابر این، مسئله اصالت جامعه از دو معنا می پرسد: اگر به تنهایی طرح شود، پرسشی هستی شناسانه است؛ اما اگر با اصالت فرد مقایسه شود، پرسشی انسان شناسانه خواهد بود.
صورت دقیق پرسش هویت شناسانه چنین است: آیا کیستی انسان تنها وابسته به ویژگی های فردی او است یا تنها وابسته به ویژگی های اجتماعی او یا هر دو؟ این پرسش ملازم با یک پرسش دیگر نیز هست آن اینکه آیا انسان برای خودآگاهی و شناخت خود، تعریف «من» نیاز به با دیگران بودن دارد؟ دقت شود که این پرسش، پرسش از علم شخص به وجود خود و حالات خود نیست که در پاسخ آن بتوان به علم حضوری اشاره کرد، بلکه پرسش از علم حصولی به خود است که نسبت به علم حضوری به خود علمی درجه دوم به خود است؛ یعنی علم به علم حضوری است، علم به علم حضوری به وجود خود، به ملکات نفسانی خود، باورهای خود، احساسات خود و کنشها و واکنش های خود. چنین علمی به خود، بالضروره نیازمند گونه ای دیگری بودن و فاصله از خود است. معرفت به خود، به این معنا، امری مشکک از حد یک درک گنگ و اجمالی تا یک درک روشن و تفصیلی است و به نظر می رسد که روایات معرفت نفس اشاره به نحوه معرفت خود دارند، نه معرفت فلسفی به نفس مجرد.
بنابراین تفصیل مسئله اصالت جامعه یا فرد به پرسش های زیر منجر می شود:
۱. آیا انسان در رابطه با دیگران هویت می یابد، یا این که هویّت او تنها وابسته به ویژگی های فردی است و روابط فرد با دیگران زمینه ای برای ظهور آن هویت فردی است؟
۲. آیا خودآگاهی، مستلزم وجود آگاهان دیگری است، که «من» موضوع شناخت آنان قرار بگیرم؟
انسان با تشخص انسانی می تواند خود را ملاحظه کرده و «من» بگوید، یا دیگری او را «او» خطاب کند و تعیّن اجتماعی انسان به عنوان «کَس» نتیجه این تشخص است. این تشخص غیر از تشخص هستی شناختی وجود انسانی است، اما وابسته به آن است. در واقع، این تشخّص، همان تشخّص هستی شناختی در مرتبه علم است؛ تشخص ویژگی هایی از انسان که ملاک «کَسی» بودن است، موضوع خود را از دیگر انسانها متعیّن و متمایز می نماید. بنابراین، پرسش از اصالت جامعه یا فرد به این پرسش تغیر می کند که ملاک های تشخص انسان به عنوان کَس، ویژگی های فردی هستند که در حیات اجتماعی به او تعیّن می بخشند، یا ویژگی های اجتماعی اویند که حیات فردی او را در بر دارند یا ترکیبی از هر دو گونه ویژگی است؟
نکته مهم در اینجا این است که وابستگی هویّت فرد به جامعه مستلزم وجود واقعی جامعه است و بدین جهت، جامعه گرایی مستلزم اثبات وجود واقعی جامعه است، لذا اگر جامعه هویت اعتباری داشته باشد، نمی تواند علت واقعی پیدایش مقوّمات هویت انسانی باشد؛ زیرا مقومات هویت انسانی اموری واقعی اند و علت واقعی لازم دارند. بنابراین، پرسش انسان شناسانه از اصالت جامعه با پرسش هستی شناسانه پیوند می خورد.
در حکمت سیاسی متعالیه، به جهت مساوقت وجود و وحدت، مسئله حقیقی یا اعتباری بودن وجود جامعه تابع وحدت حقیقی یا اعتباری جامعه است و از این جهت مقدم هایی در باب دو اصطلاح وحدت و اتحاد لازم است. مسئله وحدت و کثرت در حکمت متعالیه در مباحث وجود بررسی می شود. موجودات عالم را می توان به وحدت و کثرت موصوف کرد و اتصاف موجودات به این دو وصف، واقعی و خارجی است.
اتحاد به معنای یکی شدن دو شی ء مختلف است، نه به صورت تحویل یا تبدیل چیزی به چیزی دیگر و نه با نابودی یکی و بقای دیگری، بلکه اگر دوگانگی طرفین اتحاد به جای خود باقی نماند، سخن از اتحاد نامعقول است. اتحاد مستلزم جهت اتفاق و جهت اختلاف است؛ اما به صورتی که رتبه این دو جهت متفاوت باشد. در واقع، اتحاد همان وحدت غیر حقیقی است. ملاصدرا در تعریف اتحاد چنین می آورد:
«بدان که اتحاد میان اشیا، یعنی این اشیا از جهتی متکثر و از جهتی دیگر واحد باشند. اتحاد امری مقول به تشکیک بوده و اقسامی دارد. در برخی متحدها جهت وحدت قوی تر است و در برخی دیگر ضعیف است(۲)
سنخ ترکیب جامعه
گفته شد: جامعه از همزیستی گروهی از انسانها، که نظامی از روابط میانشان زندگی آنان را شکل می دهد، حاصل می شود. اما درباره هویت آن دو نظریه اساسی وجود دارد: گروهی معتقدند که آنچه وجود حقیقی دارد، تنها افراد انسانی اند و جامعه چیزی جز اعتبار این مجموعه به عنوان واحد نیست و بنابراین ترکیب جامعه غیر حقیقی بوده و وجود آن اعتباری است. اما در مقابل، گروهی دیگر برآنند که جامعه تنها مجموعه افراد نیست، بلکه با اجتماع افراد انسانی هویت جدیدی حاصل می شود، که از آن به عنوان جامعه یاد می شود. در گروه دوم، تحلیل های گوناگونی از این هویّتِ جدید ارائه شده است: برخی می گویند که هویت فردی به طور کامل در این هویت جدید منحل می شود. در مقابل، برخی دیگر نیز هویت فردی را در عین وجود هویت جمعی محفوظ می دانند.
آیت الله مصباح در تأیید هویت اعتباری جامعه چنین می نویسد:
«وحدتی که به اعتقادات، عواطف و افعال و انفعالات مشترک افراد یک جامعه نسبت داده می شود، وحدت مفهومی و ماهوی است، نه وحدت شخصی… فی المثل شجاع و سلحشور بودن افراد یک جامعه بدین معنا نیست که شجاعت و سلحشوری ای که در همگی شان است، یک وحدت شخصی دارد… اساساً هر پدیده ای که در میان افراد یک جامعه اشتراک دارد، به شماره آن افراد دارای وجودهای شخصی متعدد خواهد بود، و اگر وحدتی به آن نسبت می دهیم، وحدت مفهومی است؛ مانند وحدتی که به افراد یک نوع نسبت داده می شود»(۳)
اما نمونه هایی چون شجاعت و سلحشوری ویژگی های شخصی اند. ایشان باید به نمونه هایی از ویژگی های انسان توجه می کرد، که هویت جمعی دارند؛ برای نمونه توافق اجتماعی، قیام، اختلاف، داوری و مانند آنها به شماره افراد جامعه متعدد نیستند، بلکه هم مستلزم افراد کثیر برای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 