پاورپوینت کامل حکمت صدرایی و سیاست متعالیه در نشستی با حضرت آیت الله جوادی آملی (۱) ۸۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حکمت صدرایی و سیاست متعالیه در نشستی با حضرت آیت الله جوادی آملی (۱) ۸۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکمت صدرایی و سیاست متعالیه در نشستی با حضرت آیت الله جوادی آملی (۱) ۸۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حکمت صدرایی و سیاست متعالیه در نشستی با حضرت آیت الله جوادی آملی (۱) ۸۸ اسلاید در PowerPoint :
۶
باید توجه داشت که صدرالمتألهین در بسیاری از نوشته هایشان به سیاست متعالیه پرداخته اند، اما غالب مباحث ایشان در این خصوص را می توان در کتاب های «مبدأ و معاد» و «الشواهد الربوبیه» مشاهده کرد. این دو کتاب مکمل یکدیگرند. البته ما نباید از فقها، حکما و عالمانی که در چهار قرن قبل زندگی می کردند، همان توقعی را داشته باشیم که از علمای معاصر داریم. بنابراین توقعی که ما در تبیین سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه داریم باید با شرایط و اوضاع عالمان آن عصر متناسب باشد.
بنابراین کسی دارای بلوغ سیاسی است، که از سیاست بلیغانه نیز برخوردار باشد. سیاست بلیغانه، مانند کلام بلیغانه است، به گونه ای که انسان، خوب، بجا و به موقع سخن بگوید در عین حال که حرف خوب می زند. بلوغ سیاسی آن است که انسان بلیغ باشد. به بیان روشنتر، همانطور که کلام بلیغ، به مقتضای حال سخن گفتن است، سیاست بلیغ نیز به مقتضای حال قیام کردن است. هنگامی که صدرالمتألهین به سبب بیان چند مطلب اعتقادی مجبور شد که از هم صنفانش دوری گزیند و در کهک ساکن شود، نباید توقع داشت که ایشان قیام کند و وارد مسائل سیاسی شود. کسی که نتواند کار حوزویانش را انجام دهد، چگونه می تواند کار یک مملکت را برعهده گیرد؟ این فرد باید بلیغانه منتظر فرصت مناسب باشد و طرح بدهد تا دیگران از راهنمایی های او بهره مند شوند.
صدرالمتألهین از منظر بالا وارد مسئله سیاست شد تا کمبودهای همه قوانین را ترسیم و ترمیم کند. از فارابی به بعد سرفصل مسئله نبوت و تبلیغ سیاست های اسلامی عبارت است از این که انسان مدنی بالطبع می باشد. اگر یک مبرهن در گام اول بگوید که انسان مدنی بالطبع است او دو مقطع قبلی را با بلاتکلیفی پشت سر گذاشته و از مقطع سوم شروع کرده است. صدرالمتألهین مدنی بالطبع بودن انسان را به دلیل اجتماعی بودن او ندانست؛ یعنی از آغاز وارد عرصه اجتماع و مجتمع نشد؛ زیرا قبل از مسئله جامعه، خانواده قرار دارد و قبل از خانواده، خود فرد مطرح می شود. حکمت متعالیه، جریان نیاز بشر به امور یاد شده را از مقطع نخست آغاز می کند. نیاز بشر به وحی و نبوت و مسئله سیاست مربوط به خصوص جامعه نیست؛ همچنان که مربوط به خانواده و منزل هم نیست، بلکه این نیاز در قدم اول مطرح می شود. انسان هر چند تنها باشد یا پیغمبر است و یا برای او پیغمبری قرار داده شده است.
این شاهکار حکمت متعالیه است که نقطه شروع را به خوبی شناخته است؛ یعنی سیاست، وقتی متعالیه است که از منظر حکمت متعالیه تبیین گردد. هنگامی که سیاست از این منظر تبیین می شود، سرفصل آن، ناقص بودن بشر و نه مدنی بالطبع بودن او است. اگر سیاست را این طور تبیین کنیم، آثاری در پی خواهد داشت که عبارتند از: سیاست، اخلاق را سامان می بخشد؛ احکام و قوانین مربوط به خانواده را تنظیم می کند؛ به جامعه نظام می دهد؛ تلاش انسان به سوی پروردگار را سامان می دهد.
مشکلی که قوانین بشر با آن رو به رو است، این است که این قوانین تنها برای انسانی که به خیال آنان مدنی بالطبع است تنظیم یافته است؛ از این رو درباره منزل و محیط خانواده و درباب مباحث اخلاق، که احکام فردی را به همراه دارد، قانونی نیست، مگر به حسب سلیقه های شخصی. در نتیجه بشر باید در محیط جامعه قانون را رعایت کند، اما در بحث اخلاق یا در محیط خانواده آزاد است. این سخن بدان معناست که بین اخلاق و قانون هیچ پیوندی نیست، در حالی که اخلاق ضامن اجرای قانون و مکمل آن است.
نیاز جامعه به مدیر
ملاصدرا هم در مبدأ و معاد و هم در شواهد الربوبیه به این مطلب اصرار می ورزد که جامعه مانند فرد است و به مدیر نیاز دارد؛ جامعه مثل جهان است که خلیفه می طلبد. عالَم بدون خلیفه خدا ممکن نیست. تدبیرِ بدن بدون رهنمود الهی صورت نخواهد گرفت. سیاست کل نظام به وسیله تدبیر الهی است. آن حکیم بزرگوار همچنین از یک سو اصرار دارد که جامعه را به عالم و از سوی دیگر به فرد انسانی تشبیه کند. فرد انسانی یک سیاست تکوینی دارد حقیقتاً، کل عالم هم یک خلیفه تکوینی دارد حقیقتاً، عالم هم وجود تکوینی دارد حقیقتاً، فرد هم وجود تکوینی دارد حقیقتاً. همان طوری که در آنجا وجود و سیاست حقیقی است، اینجا هم وجود و سیاست حقیقی است. این طور نیست که جامعه یک وجود اعتباری محض داشته باشد، که فقط در اذهان باشد و در فلسفه از ضرورت وجود نبی برای این وجود اعتباری بحث شود که هیچ وجودی در تکوین ندارد. این نکته باقی می ماند که اگر جامعه وجود دارد با مبنای حکمت متعالیه، که وجود و وحدت را مساوق می داند، سازگار نیست. جامعه نمی تواند وجود داشته باشد، چون وجود با وحدت مساوق است و چگونه چیزی که وحدت ندارد می تواند وجود داشته باشد؟
حکمت متعالیه به خوبی درصدد حل این مشکل برآمده است. در اینجا مغالطه ای وجود دارد که منشأ آن اشتراک لفظی است. مغالطه از این قرار است که ما از دو وحدت و دو واحد سخن می گوییم، اما مواظب نیستیم که آیا اینها یکی هستند یا دوتا؟ اگر این دو وحدت یکی بود، این چالش درست بود، اما باید بگوییم که این دو وحدت دوتا است.
در آغاز حکمت متعالیه گفته می شود که وجود با وحدت مساوق است، وحدت نیز با وجود مساوق است. همان طور که مستحضرید، مساوق غیر از مساوی است. مساوی آنجایی است که دو لفظ، دو مفهوم، دو حیثیت صدق و دو مصداق وجود دارد؛ مثلاً فرض کنیم که هر عالمی عادل است و هر عادلی عالم است، این دو مفهوم با هم مساوی هستند و مرجع مساوات هم دو موجبه کلیه است.
اما مساوقه آن است که لفظ دوتا، مفهوم دوتا، ولی حیثیت صدق و مصداق، یکی است؛ یعنی این دو مفهوم در همان سپهر ذهن و پیش از این که در فرودگاه بیایند یکی می شوند و آن گاه آنجا می نشینند. الف از همان جهت که مخلوق خدا است، معلول خدا است و از همان جهت که مخلوق و معلول است، معلوم خدا است و از همان جهت که مخلوق، معلول و معلوم است، مقدور خدا است؛ همچنان که اسماء الهی هم در آنجا عین هم هستند؛ یعنی الفاظ متعدد، مفاهیم متعدد؛ حیث صدق، واحد و مصداق، واحد؛ این معنای مساوقه است. این وجود با وحدت مساوق است و همان طور که در طلیعه بحث حکمت متعالیه مطرح می باشد، وجود با وحدت مساوق است. از اینجا می توان دریافت که چرا تعبیر مساوقه به کار رفته است نه مساوات.
یکی از مسائل مهم و دقیق فلسفی این است که منطق مشاء، تنها می تواند بار حکمت مشاء را تحمل کند؛ یعنی این منطق رایج، حتی با در نظر گرفتن آثار بوعلی سینا که در نه جلد نگاشته است، نمی تواند بار حکمت متعالیه را بر دوش گیرد؛ زیرا در حکمت متعالیه از حمل حقیقت و رقیقت سخن گفته می شود که با حمل اولی ذاتی، حمل شایع صناعی، حمل اشتقاقی، حمل مواطات، حمل هو هو و حمل ذوهو متفاوت است. در منطق ارسطویی غیر از این حملها چیز دیگری مشاهده نمی شود. بنابراین در حکمت متعالیه به یک رخش خاص نیاز داریم که این بار وزین را به دوش بکشد.
در پاسخ کسانی که به الوحده مساوق للوجود اشکال می کنند و معتقدند که چیزی که وحدت ندارد، وجود ندارد، این طور باید گفت که آن وحدتی که مساوق با وجود است، وحدت اولی ها است که عدم در مقابل او است، نه کثرت. اگر وحدت با وجود مساوق باشد به این معنا نیست که یکجا وجود نیست و وحدت هست و یکجا وجود هست، اما وحدت نیست. این طور نیست، بلکه در مقابل وجود، عدم و در مقابل وحدت هم عدم است؛ یعنی چیزی که واحد نیست، معدوم است. بنابراین آن وحدتی که با وجود مساوق است، وحدت سیال، عام و فراگیر است. پس اگر بر اساس الوحده مساوق للوجود، سخن گفته شود، چیزی که وحدت ندارد وجود ندارد، اما اگر طبق الوحده مقابل للکثره، چیزی که وحدت نداشت، ممکن است وجود داشته باشد، مانند جامعه در امور اعتباری و عدد در امور تکوینی. از همین رو مرحوم علامه طباطبایی در موارد متعددی در تفسیر المیزان بر این مسئله اصرار می ورزد که جامعه وجود دارد. شهید مطهری تلاش فراوانی انجام داد تا ثابت کند که جامعه وجود دارد، ولی این کوشش ها با موفقیت همراه نبود. در هیچ یک از نوشته های آن شهید بزرگوار، استدلال عقلی برای حل اشکال فلسفی درباره جامعه مشاهده نمی شود با این که ایشان از راه های گوناگون وارد شده و جامعه را به اموری مانند خانه، ماشین، واحد صنعتی و… تشبیه کرده است.
بحث کنونی و محوری ما درباره اجتماع و جامعه این نیست که بخواهیم بررسی کنیم که آیا جامعه وجود دارد یا نه؟ برای حل این مسئله باید نشست های دیگری برگزار کرد و آن را در بحث جامعه در قرآن پی گیری نمود. ما اکنون درصدد حل چالش دیگری هستیم و آن عبارت است از این که: وجود با وحدت مساوق است؛ چیزی که وحدت ندارد وجود ندارد؛ جامعه لا وحده له؛ پس جامعه لا وجود له. مغالطه ای که در اینجا مطرح شده این است که وحدت بر دو قسم است که یک قسم آن وحدتی است که با وجود مساوق است. اگر چیزی فاقد آن وحدت بود وجود ندارد، اما اگر چیزی فاقد وحدتی بود که در مقابل کثرت است، آن شی ء می تواند وجود داشته باشد؛ چون کثیر هم موجود است، مثل صد.
لازم است به دو نکته عنایت شود: یکی آن که وجود جامعه در خارج محذور فلسفی ندارد و اگر وجود چیزی در خارج محذور عقلی نداشت و مفاد و ظاهر بعضی از ادله معتبر نقلی وجود آن چیز در خارج بود، همان ظاهر بدون تأویل پذیرفته می شود؛ و دیگر آن که وجود کثیر غیر از وجود مرکب است. در ترکیب حقیقی گفته شد اگر وجودی غیر از وجود اجزاء داشته باشد باید دارای اثری غیر از آثار اجزا داشته باشد و اگر در محل بحث عنوان کثیریه مرکب برگشت می توان برای جامعه اثری غیر از اثر فرد قائل شد و آن همان تعامل، تقابل، تمدن جمعی و نیازمندی به قانون و سیاست است. بنابراین، سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه – مدینه، کشور، ملت و مملکت – مانند فرد هستند در یک مثال و مانند کل نظام هستند در مثالی دیگر، که با این مبنا قابل حل است.
ولایت حکیم
از دیدگاه صدرالمتألهین ذات اقدس اله برای جامعه و نیز برای فرد، مدیر و مدبر اول است؛ همچنان که برای کل نظام این طور است. آن گاه که خداوند مأموریت تدبیر را به وسیله فرشته ها ابلاغ می فرماید، در مرحله بعد این ماموریت به وسیله ائمه(ع) انبیا ابلاغ می شود و سرانجام، علما آن را نگهداری می کنند. وقتی فرشته واسط میان ذات اقدس اله و نبی است، نبی واسط میان فرشته و امام می باشد، امام واسطه میان نبی و عالمان دین است و عالمان دین هم واسطه میان امام و توده مردم می باشند. این بحث در حوزه ولایت حکیم مطرح است نه ولایت فقیه. حکیمی که آن بزرگواران از آن سخن می گویند همان حکیم قرآنی است نه حکیم یونانی و مانند آن.
حکمت در اصطلاح قرآن کریم به معنای رایج آن، که به معنای فلسفه است، نمی باشد. بر این اساس، فقه، اخلاق، حقوق و مسائل نظری هم حکمت است و جامع اینها حکمت کامله است. مجموع فقه اصغر و فقه اکبر، حکمتین نام دارد و حکیم کامل کسی است که جامع این علوم باشد. آن حکیم کامل، که از او به مثابه رابط میان ائمّه و توده مردم یاد می کنند، دارای ولایت است. ما نباید توقع داشته باشیم که به مسئله ولایت فقیه در فقه اصغر از منظر حکمت متعالیه پاسخ بگوییم، بلکه باید ولایت فقیه جامع بین الفقه الاکبر و الاصغر را از حکمت متعالیه انتظار داشته باشیم. همان کاری که آن ذوات اقدس به مثابه رابط انجام می دهند، فقیه جامع بین الفقه الاصغر و الاکبر انجام می دهد و در جایگاه رابط قرار می گیرند.
مسئله این است که چه کسی می خواهد جامعه را اداره کند؟ این فرد دارای ولایت حکیم است. حکیمی که این بزرگواران می گویند، همان حکیم قرآنی است که خداوند درباره او فرموده است: «من یوءت الحکمه فقد أُوتی خیراً کثیراً». بنابراین حکمت عبارت است از فلسفه، اخلاق، فقه و حقوق. مسئله ولایت فقیه نیز در همین مباحث مطرح می گردد؛ زیرا کسی که واسطه میان امام معصوم(ع) و مردم است، به این علم، عالم است. منظور از فقیه، جامع بین الفقهین است.
عالمان دین ـ که مدیران و مدبّران جامعه اند و مسئولیت امامت جمعه، جماعت و بخشی از کارهای اجرایی را پذیرفته اند – هم بلاواسطه و هم مع الواسطه، رهبری و راهنمایی جامعه را بر عهده گرفته اند. البته به صورت مع الواسطه، همه کارهای اجرایی بر عهده اینهاست. اینها سه سفر از اسفار چهارگانه را در این رهبری بر عهده گرفته اند. روحانیون و عالمان دینی این طورند و اختصاص به آنها نیز ندارد، منتها جامعیت سیاسی از آنِ آنها است. باید توجه کرد که عالم روحانی، اگر روحانی محض، به حمل شایع باشد، دو سفر از اسفار چهارگانه را با جامعه انجام می دهد؛ هنگامی که در جلو می ایستد و نماز جمعه یا نماز جماعت اقامه می کند، او در حالِ سفر من الخلقِ الی الحق است و هنگامی که برای مردم سخن می گوید، او از طرف خدا صحبت می کند. این روحانی، رهبر این قافله و مدیر این کاروان است و دیگران تنها باید به حرف او گوش دهند. یک روحانی هنگامی که برای مردم نماز جمعه یا جماعت می خواند، سخنگوی نمازگزاران است و موقعی که او برای مردم خطبه می خواهد، سخنرانی می کند، تدریس می نماید، سخنگوی پیامبر و امام بوده و در سِفر من الحقّ الی الخلق است و پیام خدا را به مردم ابلاغ می کند. روحانی با آن ویژگی، این دو سفر را انجام می دهد، منتها در مسئله تعلیم و نیز در مسئله موعظه و تبلیغ این جنبه مقطعی است، ولی در رهبری جامعه اگر او اجرائیات جامعه را نیز بر عهده گرفته باشد او گذشته از دو سفر یاد شده در سفر من الخلق الی الخلق بالحق است. امام بزرگوار این چنین بود و اسفار اربعه را به این صورت طی کرد؛ یعنی باور کرده بود که حال که برای مردم سخنرانی می کند باید حرف خدا را بزن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 