پاورپوینت کامل حکایت پره ها و مجسمه های گچی ۲۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکایت پره ها و مجسمه های گچی ۲۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایت پره ها و مجسمه های گچی ۲۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایت پره ها و مجسمه های گچی ۲۳ اسلاید در PowerPoint :

۳۶

«پیرمرد تو منو نمی شناسی؛ نه اینکه چشات ضعیفه؛ که اگر نبود هم باز نمی تونستی بدونی کی ام.» این ها را جوادی توی دلش می گفت و به موهای سفید پیرمرد نگاه می کرد که سرش به حالت معصومانه ای خم شده بود روی سینه اش و زمین را که از زیر چرخ های ویلچر، آهسته رد می شد، دید می زد. «گمونم هشتاد را شیرین داشته باشی، اگه صد سال دیگه هم عمرت به دنیا باشه، خیالی نیست؛ جوادی نوکرته!؛ صبح علی الطلوع میاد دم در خونه ت ؛ منتظر می شینه تا با چرخ ات بیای بیرون؛ دست به سینه به ات تعظیم می کنه؛ دو تا دستگیره پشت چرخ رو می گیره و گاماس، گاماس، جوری که آب تو دلت تکون نخوره، می بردت سر ایستگاه. کاری که الآن هفت هشت ساله داره انجام میده؛ اون جا چرخ رو کنار باجه فروش بلیط نگه می داره، قفل در آهنی رو باز می کنه؛ چرخ ات رو آرام هل می ده تو. وقتی پشت دریچه شیشه ای می شینی و شروع می کنی به فروش بلیط، خداحافظی می کنه و یا علی، میره پی کارش…».

ایستگاه خط واحد، مثل همیشه اون وقت صبح شلوغ بود. پیرمرد، دسته های بلیط را چید دم دستش و شروع کرد یکی یکی به راه انداختن مسافرها. حالا اتوبوس هم از راه رسیده بود و کنار جدول پت پت می کرد. مسافرها بلیط که می گرفتند، دوان دوان می چپیدند توی اتوبوس. دو سه نفر هم روی نیمکت فلزی ایستگاه نشسته بودند و به جایی در خیلی دورها خیره شده بودند. انگار هرگز خیال بلند شدن و رفتن نداشتند. هرگز. غروب ها هم که جوادی برای بردن پیرمرد بر می گشت، باز این جا مانده ها را می دید…

«خودم اسم اینا رو گذاشتم جامانده ها!. از کله صب می آن می شینن همین جا و مثه افسون شده ها نگاه اون دور دورا می کنن. تا غروب، اتوبوس پشت اتوبوس هی می آد و هی میره… اما اینا از سر جاشون جم نمی خورن. بعضی وقتا فکر می کنم مجسمه ان… دو سه تا مجسمه گچی که لباس تن شون کرده ن و نشونده نشون اینجا…». جوادی، نگاهش را از مجسمه های گچی گرفت و قدم کشان توی تاریک روشن پیاده رو راه افتاد.

پیرمرد، همیشه خدا وقتی جوادی را می دید، از پس عینک ته استکانی اش زل می زد به اش و می گفت:

– قیافه ات خیلی آشناس؛ فکر کنم یه جایی دیده مت! جوادی من و من می کرد و تا از تیررسی نگاهش کنار برود، می رفت پشت ویلچرو راهش می انداخت و بعد در طول راه، سکوت بود و چرخش آهسته پره های چرخی که اگر گوش می دادی، حکایت ها با تو داشت.

حکایت اولش این است که جوادی، آن سال ها سواد خواندن نوشتن نداشت. یعنی هیچ وقت فرصت این کار را پیدا نکرده بود. «… آره از همون روز اول که خودمو شناختم، تو بازار کار می کردم؛ همه جور کاری ؛ واکس می زدم؛ ماشین می شستم؛ کر کره مغازه ها رو روغن مالی می کردم؛ از این دس به او دس اجناس کوپنی می فروختم؛ کباب باد می زدم؛ پادویی می کردم. خلاصه هر کاری که بگی، بجز گدایی و دزدی، بلد بودم. زمان جنگ دیدم بچه محل ها دسته دسته میرن مسجد و اسم می نویسن واسه جبهه. مام الله بختکی رفتیم و اسم نوشتیم. پدر که نداشتیم؛ من بودم و یه ننه. پول و پله ای که پس انداز کرده بودم، گذاشتم کف دست ش و گفتم: ننه، منهم می خواهم همراه بچه محل ها برم جبهه. اولش کلی گریه زاری کرد. بعد دید نه نمی تونه جلو دارم بشه؛ گفت: برو جوادی، رضایم به رضای خدا. این شد که ما راه افتادیم. بالاسرم قرآن گرفت و یه کاسه آب ریخت پشت سرم. تا اون ته ته های کوچه برنگشتم نگاش کنم؛ چون اگه اشکاشو می دیدم، پاهام سست می شد. توی اتوبوس اونقد بچه ها مرثیه خوندن و سینه زنی کردیم که همه چی از یادم رفت. خوبی ی اون وقت ها این بود که آدم همه چی رو زود فراموش می کرد؛

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.