پاورپوینت کامل جمعه ی دیدار ۳۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جمعه ی دیدار ۳۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جمعه ی دیدار ۳۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جمعه ی دیدار ۳۹ اسلاید در PowerPoint :

۴۰

آن بهترین اهل زمان

آن بهترین اهل زمین

او در نماز ایستاده

برپاره ی حصیر

در پایگاه آسمانی سرداب

حصیر روی دامن آب است

و آب مست حضور

و آب بیهوش است

و نهر مانده ز رفتار

آن نهر جاری ساکن

مجذوب ایستاده

چان در تدارک دیدار است

چشم ایستاده

منتظر یار

از پایگاه آسمانی سرداب

او چیره می شود

به همهمه ی ماه

و ماه که می آید

بر کتف خویش

سجاده یی برای زمین دارد

مهتاب

قبله ر

به خیل خواب رفته نشان می دهد

او

خواب را ز سلطه گری می راند

فطرت به جانب بیداری می آید

زمین کلید گنج خانه ی خود ر

به پیشگاه روان می کند

نان از قساوت دیرین برمی گردد

مهر و توانگری

دل همگان را دربرمی گیرد

و عمر

مثل عشق دیر می گذرد

و عشق

مثل سجده ی سجاد

شکوهمند و جاذب و طولانی است

در مشرقی

سراسر مغرب را می بینی

تا دست او فراز سرت هست

زیبای عقل

عقل زیب

در محورِ سر تو به گردش می آید

تو می بینی

تو بهتر از همیشه

ذات حقیقت را می بینی

بر صعب

او سوار می آید

در رعد و برق

بر صعب او سوار می آید

مسیح

در صف نخست نماز است

خورشید حضرت ثارالله

در صبحگاه وعده

آماده ی برآمدن است

از کید کوفیان

از اشقیاست که حق

سر می نهد به نیزه ی غمگین بی کسی

اینک ز نیزه سر بر می دارد

آن همگان را سردار

که فوج فوج می آیند پیروان

همراه عشق و قدرشناسی

حتی نحیف ترین

خسته جان ترین

برخاسته ز ج

به سوی پاورپوینت کامل جمعه ی دیدار ۳۹ اسلاید در PowerPoint

حسین روز جمعه می آید

مسیح روز جمعه می آید

عشاق

در حرکت همیشگی تاریخ

با شوق جمعه می آیند

از حلقه های دلزدگی بیرون

آواز عطر و سبکبالی

در جمعه های وعده پراکنده ست

در روز جمعه ی بیکاران

تن های شوخگن(۳)

سرهای خفته در سپیده دمان

به شستشو

به آب می اندیشند

عبور عطر عنایت

غبار باطن ما را می شوید

امید آمدن جمعه

یقین به اصل نظارت

نوید سود شکایت را با خود داد

مسحور نامه نوشتن هستم

در خیمه گاه این همه امید

این همه نزدیکی

نزدیک آن چنان

که خط مرا می خوانی

و جمله ی بعدی را از بر می دانی

همواره مُهرِنامه «اَغِثْنی»

امضا همیشه اَدْرِکْنی است

اَغِثْنی از تولد ما می آید

تو جان جان هستی

جان را تو خوانده ای و مکرر می خوانی

این خط امید وصل تو را دارد

این رقعه

این عریضه

الساعه

در انتظار جواب است

پیچیده ای به ابر

و فطرت حقیاران

ز ابر گذر خواهد کرد

و در ظهور تو خواهد آویخت

در ابر غیرتی ست

که آفتاب عدالت ر

از آفتاب روزمرّه جدا می دارد

ای آفتاب ابری!

برما بیار

تا بشکفیم در بهار ورودت

از خاک انتظار

اکنون زمین ذخائر خود را برون فرستاده

سفیانیان تمام جهان را گرفته اند

دانش

همچون تباهی

همچون ظلم

به اوج خویش رسیده

دانش

همچون شرف

همچون عقیده

همچون فنون رایج مزدوری

در معرض خرید و فروش است

در منتهای صبر و ستیز

تمام ماه های تحمل

تمام سال های ارادت

تمام منتظران

دل بسته اند

به روز روشن موعود

به روز پاورپوینت کامل جمعه ی دیدار ۳۹ اسلاید در PowerPoint

نام تو جمعه است

ای بهترین اهل زمان

این بهترین اهل زمین

ای یار

ای خجسته ترین یار!

روز ناگزیر

قیصر امین پور

این روزها که می گذرد، هر روز

احساس می کنم که کسی در باد

فریاد می زند

احساس می کنم که مر

از عمق جاده های مه آلود

یک آشنای دور صدا می زند

آهنگ آشنای صدای او

مثل عبور نور

مثل عبور نوروز

مثل صدای آمدن روز است

آن روز ناگزیر که می آید

روزی که عابران خمیده

یک لحظه وقت داشته باشند

تا سر بلند باشند

و آفتاب ر

در آسمان ببینند

روزی که این قطار قدیمی

در بستر موازی تکرار

یک لحظه بی بهانه توقف کند

تا چشم های خسته خواب آلود

از پشت پنجره

تصویر ابرها را در قاب

و طرح واژگونه جنگل ر

در آب بنگرند

آن روز

پرواز دست های صمیمی

در جستجوی دوست

آغاز می شود

روزی که روز تازه پرواز

روزی که نامه ها همه باز است

روزی که جای نامه و مُهر و تمبر

بال کبوتری ر

امضا کنیم

و مثل نامه ای بفرستیم،

صندوق های پستی

آن روز آشیان کبوترهاست

روزی که دست خواهش، کوتاه

روزی که التماس گناه است

و فطرت خد

در زیر پای رهگذران پیاده رو

بر روی روزنامه نخوابد

و خواب نان تازه نبیند

روزی که روی دره

با خط ساده ای بنویسند:

«تنها ورود گردن کج، ممنوع!»

و زانوان خسته مغرور

جز پیش پای عشق

با خاک آشنا نشود

و قصه های واقعی امروز

خواب و خیال باشند

و مثل قصه های قدیمی

پایان خوب داشته باشند

روز وفور لبخند

لبخند بی دریغ

لبخند بی مضایقه چشم ها

آن روز

بی چشمداشت بودن لبخند

قانون مهربانی است

روزی که شاعران

ناچار نیستند

در حجره های تنگ قوافی

لبخند خویش را بفروشند

روزی که روی قیمت احساس

مثل لباس

صحبت نمی کنند

پروانه های خشک شده، آن روز

از لای برگ های کتاب شعر

پرواز می کنند

و خواب در دهان مسلسل ها

خمیازه می کشد

و کفش های کهنه سربازی

در کنج موزه های قدیمی

با تار عنکبوت گره می خورند

روزی که توپ ها

در دست کودکان

از باد پر شوند

روزی که سبز، زرد نباشد

گل ها اجازه داشته باشند

هرجا که دوست داشته باشد

بشکفند

دلها اجازه داشته باشند

هرجا نیاز داشته باشند

بشکنند

آیینه حق نداشته باشد

با چشمها دروغ بگوید

دیوار حق نداشته باشد

بی پنجره بروید

آن روز

دیوار باغ و مدرسه کوتاه است

تنها

پر چینی از خیال

در دور دست حاشیه باغ می کشند

که می توان به سادگی از روی آن پرید

روز طلوع خورشید

از جیب کودکان دبستانی

روزی که باغ سبز الفب

روزی که مشق آب، عمومی است

دریا و آفتاب

در انحصار چشم کسی نیست

روزی که آسمان

در حسرت ستاره نباشد

روزی که آرزوی چنین روزی

محتاج استعاره نباشد

ای روزهای خوب که در راهید!

ای جاده های گمشده در مه!

ای روزهای سخت ادامه!

از پشت لحظه ها به درآیید!

ای روز آفتابی!

ای مثل چشم های خدا آبی!

ای روز آمدن!

ای مثل روز، آمدنت روشن!

این روزها که می گذرد، هر روز

در انتظار آمدنت هستم!

ام

با من بگو که آیا، من نیز

در روزگار آمدنت هستم؟

نرگس هنوز

م. مؤید

نرگس هنوز

در هنوز ماند و

کس خبر نکرد

گاه

نسترن / در انتظار

پر کشید

گاه

کوچه ی خیال

در دمی گریز پای

یاسْ فام شد

گاه

خشکنای یک چکاوک غریب

سایه ر

فشرد

گاه

سنگ خاره هم

نهان / گریست

گرچه گونه /تر / نکرد

هر چه بود

هیچ بوده ای

به کام

سرنکرد و

روزگار

خیرگی

ز سر به در نکرد

نرگس هنوز

ماهِ معنیِ نگاه بود و پیش چشم

کاج را

به مه سپرد و سیمبر نکرد و

پشتِ چشم

مخملِ نوازشش

شب مر

سحر نکرد

هم /

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.