پاورپوینت کامل عاشقانه ۲۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عاشقانه ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عاشقانه ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عاشقانه ۲۹ اسلاید در PowerPoint :
۴۰
م.امید
آن که راه دل ما سوی تو بگشود تویی
و آن که بر وی دلم از غیر وی آسود تویی
آن که در روز ازل گفت جهان را: «شو» و شد
و آن که زین گونه بفرماید و فرمود تویی
آمرِ «کن فیکون»، هستی و خواهی بودن
آفریننده هر «باشد» و هر «بود» تویی
گرچه هر قوم تو را نام دگرگونه دهند
از نشان ها همه پیداست که مقصود تویی
به تو راهی بُوَد از هر دلِ پویان سوی تو
وان که بگشود هزاران ره و بنمود تویی
راست است این که جهان خلق نکردی پیِ سود
کان که ایجادگر است از کرَم و جود تویی
سنگ و پولادِ بشر سوده و فرسوده شوند
وآن نفرسایدِ جاوید و نفرسود تویی
هر دو کَوْن از تو و با «لم یلد» و «لم یولد»
گفت قرآن که نه والد تو، نه مولود تویی
در جهان کاهش و افزایش بسیار بسی است
آن فزونمایه که نه کاست، نه افزود تویی
نام هایت به هزار و یکی افسانه شده است
یک وجودی به حقیقت تو و موجود تویی
مَلِک و مالک و بخشنده و بخشاینده
آفریننده ساجد تو و مسجود تویی
چار مِلیارد بشر حامدت اکثر، وان گاه
خالق و رازقِ هر مرتد و مردود تویی
سبزه و آب و درخت و حیوان هم به وداد
حمد و تسبیح تو گویند، که مودود تویی
بس سپاس تو گزارد دل و شکرت گوید
ای سزاوارِ همه حمد، که محمود تویی
من تو را نیز به هر نام که خواهم خوانم
وَر زیانم رسد از دهر چه غم، سود تویی
منطق و فلسفه گنگی و سفه باشد و راه
آن که زِ اشراق و ز عرفان به تو بنمود تویی
ما خدایی که نبینیم، پرستش نکنیم
دیده دل بس که نهان شاهد و مشهود تویی
نیست اش جز به تو امید، دلْ آزرده «امید»
کان که راهِ دِلَک اش سوی تو بگشود تویی
«تهران – ۱۳۶۱»
توحید
جویای تبریزی
مرا چه حدِّثنا؛ لا اله الا الله
کجا من و تو کجا؛ لا اله الا الله
تو آن یگانه پاکی که هستی تو بود
بری ز چون و چرا؛ لا اله الا الله
تویی که ذکر ملائک ز شوق بندگی ات
بود صباح و مسا؛ لا اله الا الله
تویی که در صفت کبریاتْ باشد لال
زبان شاه و گدا؛ لا اله الا الله
تو آن حکیم رئوفی، که کرده حکمت تو
به دردِ کفر دوا؛ لا اله الا الله
ز لطفِ توست ره مستقیم ایمان را
دلیل و راهنما؛ لا اله الا الله
تویی که هست ز شوق تو ذکر انس و ملک
به روی ارضی و سما؛ لا اله الا الله
بود به حرمتِ امّت که کفر و ایمان را
ز هم نموده جدا؛ لا اله الا الله
شگفت از آن که سحرگه به گوش خود بشنید
گل از زبانِ گیا؛ لا اله الا الله
به هر که گشته ز امراض کامِ جانش تلخ
چشانده شهد شفا؛ لا اله الا الله
چو صبح مطلع انوار گردی اَر گویی
ز روی صدق و صفا؛ لا اله الا الله
هزار شکر که جاری است بر زبان دلم
همیشه نام خدا؛ لا اله الا الله
هزار شکر که ماراست بر یگانه کیش
دل و زبان دو گوا؛ لا اله الا الله
مرا ز هول قیامت چه غم که خواهد بود
انیس روز جزا؛ لا اله الا الله
شب قدر ما
حکیم صفای اصفهانی
شب قدر ما آن زلف چنو شام سیاست
روز را گر بودی قدرْ، ز قدرِ شب ماست
آسمان است زمینی که نظرگاه من است
که به هر ذرّه که می بینم، خورشید سماست
یار در خلوت من هر سرِ شب تا دَمِ صبح
هر دَمِ صبح به مشکویم تا وقت مساست
گاه بر گونه ام آن روی چون او روز سپید
گاه در دستم آن زلف چون او شامِ سیاست
چشم من دل شد و دل چشم به یکتایی خواست
دل و چشم من یک دیده و یک دل دوگواست
شاهدی بهتر از این نیست که در دست من است
که به یکتاییِ او شاهدِ آن زلفِ دوتاست
از دلِ ما طلب آن قبله که هر روی براوست
طلعتِ دوست بوَد قبله و دل قبله نماست
دعوتِ یار مکن، گر کُنی ای طالبِ یار
مگُذَر از دل بیدار که محراب دعاست
یار پیداست، همی هِی چه دَوی سوی به سوی
اوست بی سوی و زهر سوی که بینی پیداست
نیست جز دوست اگر هست به بالا و به پست
پست اگر بیند بینای حقیقت بالاست
قطره و دریا پیشِ دلِ داناست یکی
قطره ای نیست اگر باشد عینِ دریاست
عینِ دریاست که بگرفته سراپای وجود
یک وجود است سراپای، اگر سر یا پاست
بی کم و کاست وجود است؛ به هر ذره که هست
غیر او نیست، همین است سخن بی کم و کاست
دو خدا نیست به خیر و شر، شر نیست وجود
خیرِ محض است که در وحدتِ هستی یکتاست
تن که از تارِ هوی رَسته و از پودِ هوس
درع او اسم حق و راکب و مرکوب هواست
آب اثباتِ خودی؛ منبع او چشمه نفی
نانِ «الا»طلبی، معدن او سفره «لا»ست
زن در نیستی ای طالب هستی که عدم
ظلماتی است که در عالَمِ او آبِ بقاست
همچو ما باش که بعد از سَیَران و طیَران
سفر اندر وطن و زاویه بالِ عناست
محرمِ خلوتِ سرّیم، ز میقات وجود
کعبه اهل حقیقت به حقیقت این جاست
دلِ داناست حریمِ حرمِ خاصُ الخاص
که لطیف است و خبیرست، نه صخره، نه صماست
صخره صَمّا باشد دل نادان که درش
باشد از حقد و حسد، بام اش از کبر و ریاست
دلِ من با همه آثار معالی که در اوست
خاکِ گردی است که بنشسته به ایوان رضاست
حضرت پنجم، آن هشتمِ اولاد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 