پاورپوینت کامل بررسی روابط ایران و آمریکای لاتین فرصت ها و ضرورت ها;در گفت و گو با عبدالرحیم ساداتی فر، کارشناس آمریکای لاتین وزارت خارجه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بررسی روابط ایران و آمریکای لاتین فرصت ها و ضرورت ها;در گفت و گو با عبدالرحیم ساداتی فر، کارشناس آمریکای لاتین وزارت خارجه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بررسی روابط ایران و آمریکای لاتین فرصت ها و ضرورت ها;در گفت و گو با عبدالرحیم ساداتی فر، کارشناس آمریکای لاتین وزارت خارجه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بررسی روابط ایران و آمریکای لاتین فرصت ها و ضرورت ها;در گفت و گو با عبدالرحیم ساداتی فر، کارشناس آمریکای لاتین وزارت خارجه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۲۷
جناب عالی، روابط ایران و آمریکای لاتین را در گذشته و حال چگونه ارزیابی می کنید؟
آنچه که از آمریکای لاتین به یاد دارم، این است که ما رابطه های دیرینه ای با بعضی از کشورهای منطقه لاتین، بویژه آرژانتین داشته و داریم، که این رابطه به بیش از صد سال می رسد، و سفیر ما در واشنگتن، سفیر اکردیته ی ما در آرژانتین بود. البته بعدها روابطمان با برزیل نیز شکل گرفت و به تدریج رابطه ی ما با بقیه ی کشورها که به یک یا دو دهه ی قبل از انقلاب اسلامی بر می گردد رو به گسترش نهاد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با بعضی از کشورهای منطقه ی لاتین رابطه برقرار کردیم. پیش تر، روابط ما با این مناطق و کشورها، یک رابطه اقتصادی یک سویه بود و ما محصولات کشاورزی مورد نیاز و مصرف خود را به خصوص از آرژانتین، برزیل، پاراگوئه و تا حدودی از ونزوئلا تهیه کردیم. در اوائل پیروزی انقلاب اسلامی، روابط اقتصادی ما با ونزوئلا به صفر نزدیک و این رابطه ها بیشتر از همه، روی آرژانتین و برزیل متمرکز شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی – و قطع رابطه با آمریکا، و نیز با تحت تأثیر قرار گرفتن روابط ایران و کشورهای غربی، مانند انگلیس و کشورهای مشترک المنافع مانند زلاندنو، استرالیا و کانادا – ایران برای تأمین مایحتاج کشاورزی، بیشتر به کشورهای جهان سوم، بخصوص آمریکای لاتین سوق پیدا کرد، که اوج آن در سال های اولیه ی انقلاب اسلامی تا سال های ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ شمسی بود. ما در آن زمان روابط تجاری گسترده ای با آرژانتین داشتیم، که حدود ۷۰۰ – ۸۰۰ میلیون دلار و حتی به یک میلیارد دلار رسید و بعد از آن برزیل. تا اینکه آن روابط دست خوش مسائل سیاسی شد و روابط تجاری ایران و آرژانتین به سمت صفر میل پیدا کرد و بدین ترتیب، روابط تجاری ایران و برزیل گسترش یافت و برزیل، جایگزین آرژانتین شد.
کشورهای امریکای لاتین – به خاطر بعد مسافت و اولویت هایی که در روابط خارجی خودشان دارند – ایران را بیشتر به عنوان بازار اقتصادی برای محصولات تجاری و کشاورزی خودشان می دانند تا یک شریک سیاسی. بنابراین اولویت های سیاسی و روابط خارجی امریکای لاتین، کشورهایی هستند که در اولویت های ایران قرار ندارند، مگر کشورهایی که الآن در مناسبات بین المللی حضور جدی تری پیدا نموده و سیاست مستقل و حتی ضد آمریکایی اخذ کردند.
البته در گذشته هم کشورهای آمریکای لاتین در اولویت های اولیه ی سیاسی نبوده و به عنوان شریک تجاری محسوب می شدند؛ زیرا ایرانِ اسلامی به خاطر بعد مسافت و ژئوپلیتک خاص خود، رویکرد ویژه ای در آمریکای لاتین نداشت، مگر پس از حضور دولت های مستقل در منطقه که یک دوره ی جدیدی از روابط با آنها تعریف شد، که این مراودات در دوران ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد، تبلور بیشتری یافت و رفت و آمدهای سیاسی بیشتری صورت گرفت.
آیا غیر از بعد مسافت، علت دیگری برای عدم رغبت کشورهای آمریکای لاتین برای روابط با ایران وجود دارد؟
کشورهای آمریکای لاتین، از یک سو کشورهایی هستند که به لحاظ فرهنگی، زبانی و سابقه های تاریخی، علقه ها و پیوندهای خاصی با یکدیگر دارند – مثل کشورهای عربی که وحدت زبانی شان باعث یکپارچگی ناخواسته ای برای آنها شده است – و از سوی دیگر، حضور و نفوذ ایالات متحده در آن منطقه، باعث وابستگی سیاسی آنها به ایالات متحده امریکا شده، که یک نوع عدم تصمیم گیری سیاسی در روابط شان با جمهوری اسلامی ایران به چشم می خورد تا روابط شان با ایالات متحده.
بیشتر این کشورها، به لحاظ روابط تجاری، تراز بالایی – مثبت یا منفی – با ایالات متحده دارند؛ لذا موازنه ی تجاری این کشورها با ایالات متحده در حدی است که عملا به آنها اجازه نمی دهد که وارد یک سری کارهای سیاسی جدیدی شوند که منافع شان را در ارتباط با ایالات متحده، به خطر می اندازد. از این رو ممکن است با اسرائیل رابطه برقرار کنند، چون آن موضع گیری ها در راستای روابط شان با ایالات متحده است. بنابراین، بعد اقتصادی رابطه با ایران برای آنها ایجاد نگرانی نمی کند، ولی وقتی روابط شان با ایران، رنگ و بوی سیاسی به خود می گیرد، یقینا بر روابط شان با ایالات متحده تأثیر می گذارد و به جز چند کشور؛ مانند ونزوئلا، بولیوی و کوبا، دیگر کشورها نمی خواهند وارد فاز جدیدی از روابط با ایران شوند، که مبادا روابط با سابقه و مستحکم شان با ایالات متحده، تحت تأثیر قرار گیرد.
در سال های اخیر، روابط کشورهای امریکای لاتین با ایالات متحده دستخوش تحولاتی اساسی شده، نظر شما در این رابطه چیست؟
ما نباید وابستگی های متقابل امریکای لاتین و ایالات متحده را نادیده بگیریم بالاخص برای آمریکای لاتینی ها. اگر کشورهای امریکای لاتین بخواهند محصولات خودشان را به اروپا و یا آسیای جنوب شرقی بفرستند باید متحمّل یک سری هزینه ها و رقابت ها شده و بازاریابی های جدیدی داشته باشند، در حالی که با ایالات متحده ی آمریکا چنین مشکلی را ندارند، هم به لحاظ بعد مسافتی و هم به لحاظ دست یابی به بازار. البته بخش عظیمی از بازار آمریکا، دست کشورهای امریکای لاتین است، که توسط مهاجرین آمریکای لاتین و حتی نفوذ فرهنگ آمریکای لاتین در ایالات متحده بوجود آمده. زبان اسپانیولی، زبان دوم ایالات متحده است و از ۳۰۰ میلیون جمعیت آمریکا، تعداد زیادی از آن ها، زبان اسپانیولی می دانند. مردم و تجار آمریکای لاتین هم به طور سنتی، آدم هایی نیستند که اهل ریسک و دنبال بازارهای ناشناخته باشند. اگر هم با ایران علقه هایی دارند، به خاطر روابط تجاری دیرینه ای است که از قبل وجود داشته است. به همین جهت و به لحاظ اقتصادی، تأثیر گذاری و تأثیر پذیری شان در ارتباط با ایالات متحده خیلی زیاد است. به لحاظ فرهنگی هم طبیعتا تحت تأثیر فرهنگ غرب هستند، ولی به لحاظ سیاسی، موضع گیری خاصی نسبت به امپریالیسم و به خصوص نسبت به آمریکا و غرب دارند، که در بعد فرهنگی این موضع گیری را ندارند. به همین دلیل، اگر شما نهضت های منطقه را در دهه های قبل و در زمان جنگ سرد و یا قبل از فروپاشی شوروی، بررسی کنید، خواهید دید که چپ ها می توانند به راحتی و بر اساس شعارهای ضد غربی و ضد امپریالیستی شان در منطقه نفوذ پیدا کنند و پایگاه هایی برای خود ایجاد نمایند، که این موضوع به همان روحیه ی ضد غربی و ضد امپریالیستی منطقه برگردد. و لکن همین گروه های چپی که آن موقع کمونیستی بودند، چون نتوانستند ریشه دوانده و پایگاه عمیق و ماندگاری داشته باشند، بیشتر به سوسیالیسم و مسائل اجتماعی و فعالیت های مردمی روی آوردند.
قشرهای زیادی از روشنفکران و تحصیل کردگان آمریکای لاتین معتقدند که بسیاری از مشکلات آنها نتیجه ی سیاست های یک جانبه و استعماری ایالات متحده است؛. یعنی احساس می کنند که بعد از خروج اسپانیایی ها و آزاد شدن کشورها از قید و بند استعمار اسپانیا، آنها دچار استعمار جدید شرکت های چند ملیتی و ایالات متحده ی آمریکا شده اند. به همین دلیل کسانی را که در صحنه ی اجتماعی، پرچم دار یک نهضت استقلال طلبانه، ضد آمریکایی، ضد غربی، ضد استعماری و حتی ضد اسپانیا می شوند را نهضت های آزادی بخش و آن ها را لیبراتادور یا آزادی بخش گویند و عناوین دیگری به آن ها اطلاق نمی کنند. مثلا مردم در شیلی، آرژانتین، پرو، بولیوی و دیگر کشورهای منطقه، چه گوارا، فیدل کاسترو، سیمون بولیوار، ژنرال هیدینگز و حتی هوگو چاوز را بیشتر به عنوان افرادی نام می برند که مردم آمریکای لاتین را از بندها رها و آزادشان کردند.
با این اوصاف، باید روابط سیاسی این کشورها با ایران را بسیار مهم قلمداد کنیم…؟
بله! شناخت دقیق روابط آن کشورها با ایالات متحده یکی از محورهای اصلی کار ماست. در این مسأله شکی نیست. اگر شما بخواهید در هر جایی فعالیت های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی داشته باشید – نه فقط آمریکای لاتین، حتی در اروپا و جنوب شرقی آسیا – نیازمندید که آن بازار و سابقه ی آن را شناسایی کرده و روابط اش را با رقبای خودتان بشناسید و نقاط ضعف و قوت روابط آن کشورها را شناسایی نموده تا بعد بتوانید برنامه ریزی و سیاست گذاری لازم را انجام دهید، که این مسأله، درباره ی شناخت رقبای ما در آمریکای لاتین نیز صادق است.
در حال حاضر خیلی از محققان و سیاست مداران به طور صریح اظهار می کنند، که آمریکای لاتین دیگر حیاط خلوت آمریکا نیست. با توجه به حضور طولانی شما در منطقه، حضور و نفوذ آمریکا در این مدت چه تغییراتی داشته است؟
الآن معادله های بین المللی خیلی فرق کرده است. ما نمی توانیم بگوییم که آرژانتین، برزیل، ونزوئلا، کوبا، و دیگر کشورهای امریکای لاتین، همان وضعیت سابق را دارند؛ زیرا این نوع وابستگی ها و این نوع تعاملات، شکل جدیدی از خودش را بروز داده است. وزیر خارجه ی سابق مکزیک – احتمالا آقای کاستانداس – می گوید: ما در آمریکای لاتین چند نوع چپ داریم. یک نوع چپی است که با غرب و امپریالیسم راه می آید؛ مانند برزیل و آرژانتین. یک چپ دیگر هم هست مانند ونزوئلا که حالتی ستیزه جویانه با غرب و آمریکا پیدا می کند و یک چپ دیگر، رویکرد فیدل کاسترو و انقلاب کوباست که به لحاظ تفکری در ستیز با امپریالیسم است، ولی به لحاظ عملکردی، به علت محدود بودن قدرت و حیطه ی عملیاتی خودش و نزدیکی اش با ایالات متحده، زیاد وارد ستیزه نمی شود و سعی کند که مقاومت را در فازهایی ببرد که ستیزه جویی به شکل خصمانه اش وجود نداشته باشد تا بتواند کل سیستم را زیر سوءال ببرد.
لذا هر کدام از این کشورها برای دست یابی به منافع خودشان، رویکرد خاصی در نظر گرفته اند. احساس می کنم که اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد در منطقه حرکتی کند، باید حرکتی اتخاذ کند که اولا بر اساس منافع ملی و ثانیا به صورت مشخص و برنامه ریزی شده باشد، این که ما از کجا می خواهیم شروع کنیم و به کجا برسیم، اهداف مان در آمریکای لاتین چیست؟ بیش از هر چیزی نیازمند بسترسازی فرهنگی هستیم. آمریکای لاتین، فضا و محیطی است که شما به لحاظ فرهنگی هر چقدر در آن وارد بشوید، باز هم جا دارد و حساسیت برانگیز نیست و دیگر اینکه کسی با شما کاری ندارد، بلکه ممکن است فضا را هم برای شما باز کند. برخی از کشورهای شرق آسیا مانند چین، کره جنوبی و ژاپن، علاوه بر فعالیت های سیاسی و تجاری، بسترهای فرهنگی را نیز برای حضور خودشان آماده کردند ضمن اینکه روابط شان در هاله ای از ابهام هم نیست؛ یعنی روابط شان تحت فشار جریان های سوم نیست. در حالی که روابط ما با آمریکای لاتین، تحت فشار صهیونیست ها و آمریکایی هاست. لذا باید این مسائل را در نظر داشته باشیم و کارهایی را انجام دهیم که در آنها تدبیر باشد و به صورت چراغ خاموش یا نور پایین اما مستمر، در منطقه فعالیت کنیم تا پس از ده – پانزده سال بتوانیم نتایج دلخواه خودمان را بگیریم و در آنجا ریشه ای را بدوانیم که این ریشه بتواند به صورت یک نهالی سبز شود تا بعدها به درخت تنومندی تبدیل گردد.
فرمودید که کشورهای شرق آسیا مانند چین، کره و ژاپن برای حضور خودشان بسترهای فرهنگی لازم را فراهم می کنند، آنها چگونه و از چه کانال هایی وارد می شوند؟
آنها سعی می کنند تا در همه ی زمینه های عمرانی، آبادانی، مبارزه با فقر و بی سوادی و آموزش وارد شوند. الآن ژاپنی ها و کره ای ها علاوه بر کارهای اصلی که انجام می دهند، فعالیت هایی را آغاز کردند که به نوعی کمک و صدقه محسوب می شود. اینها با توجه به پشتوانه مالی شان، روی مراکز آموزشی کشورهای منطقه، مثل مدرسه سازی سرمایه گذاری می کنند؛ مدارس را با میز، کامپیوتر، لوازم التحریر، کتابخانه، سالن تلویزیون و اجتماعات و حتی آزمایشگاه تجهیز می کنند و امکانات آموزشی در اختیار آن بچه ها قرار می دهند. در کنار ارائه امکانات و تجهیزات آموزشی، خود سفارت خانه یا رایزنی فرهنگی نیز به صورت فعال، هفته یا ماهی یک بار، سمینارها و همایش هایی برگزارکنند و در طول سال، هفته ای را به عنوان هفته ی فرهنگی کشور خودشان مشخص می کنند و در آن هفته، فرهنگ، تاریخ و سیاست های شان را می شناسانند و از خانواده و بچه های میهمان پذیرایی می کنند و با این امور، ذهنیت آنها را نسبت به خودشان و عملکردهایشان تلطیف می دهند. بعد از چند سالی که می گذرد، این حرکت خوب و مثبت، نه تنها در ذهن بچه ها ماندگار می شود و سمپاتی نسبت به آن کشورها پیدا می کنند، بلکه در خانواده هایشان هم چنین اتفاقی روی می دهد و به تدریج در سطح جامعه هم گسترش یافته و نهادینه می شود. اینها برای چی این کارها را انجام می دهند؟ به لحاظ این که خواهند از خودشان، اثرات دراز مدت بگذارند. از آن طرف هم، کشورهای میزبان به علت فقر و مشکلات مالی از این کارها استقبال می کنند. این کشورها حتی به برخی از مناطقی که دولت مرکزی توانایی پوشش آن نواحی را ندارد، می روند و در آنجا نفوذکنند و این کارهای عام المنفعه را حتی در جاهای دورافتاده انجام می دهند. لذا کاری ندارند که این شهر یا روستا خیلی دور است یا نزدیک. روی دانشگاه ها و دانشجویان سرمایه گذاری می کنند و از آنها می خواهند که به فلان موضوع یا شخصیتِ مرتبط به چین، کره یا ژاپن مقاله بنویسند یا تحقیق کنند، به بهترین مقالات و تحقیقات هم جایزه می دهند. به نفرات برگزیده شان، بلیط مجانی و هزینه ایاب و ذهاب به آن کشور را می دهند. لذا دانشجویان زیادی به این صورت انگیزه پیدا می کنند و به سمت آن موضوعات و کشورها می روند. یا حتی بورسیه هایی را در ارتباط با کشورشناسی خودشان به دانشجویان منطقه می دهند. برخی کارهایشان را از طریق برنامه های ورزشی پی گیری می کنند و اگر ریز شویم، وارد فضای گسترده می شویم که هر کدام جای بحث و تحلیل جداگانه دارد، که می توانیم مشابه آن را برای خودمان، برنامه ریزی و سیاست گذاری کنیم.
آیا این گونه فعالیت ها برای خود کشورهای آمریکای لاتین، حساسیت برانگیز نیست؟
نه! در بخش های فرهنگی در آمریکای لاتین فضا باز است. شاید به این دلیل است که به لحاظ ایدئولوژی، وابستگی خاص و آن چنانی ندارند؛ یعنی وابستگی های خاصی به یک ایدئولوژیک و یک مکتب ندارند. البته بیش از ۷۰ – ۸۰ درصد مردم کاتولیک هستند و رگه های مذهبی، اعتقادی و حتی بعضا خرافی هم در میان مردم منطقه وجود دارد، ولی در عین حال به لحاظ کارهای فرهنگی، افراد خیلی بازی هستند و حرف شما را گوش می دهند.
یکی از مسائلی که باعث شده تا نگاه برخی از مسئولان ما نسبت به آن منطقه منفی باشد، این است که آنها بی دین و بی قید و بند معرفی شده اند، آیا این برداشت درست است؟
اگر قرار باشد که آنها را با خانواده های مذهبیِ نماز شب خوان خودمان که تحت تأثیر انقلاب و اندیشه های حضرت امام(ره) و شاگردانش قرار گرفته اند مقایسه کنید، بله، آن ها بی دین هستند، ولی این مقایسه درست نیست. همین الآن، در آمریکای لاتین به دلیل وجود رگه های قوی مذهبی و حتی رگه های خرافی، فرقه های بسیار زیادی پیدا شده و پیرو و شیفته پیدا کردند. از طرفی افراد و گروه های خرافی و شیطان پرستی هم در آن منطقه فعالیت هایی دارند و اهداف خاص خودشان را پی گیری می کنند. شاید بتوان این روحیه را لطافت و ساده اندیشی دینی در آمریکای لاتین نامید، اما استعمار غربی هم از طریق همین کلیسا و مذهب توانست تسلط بیشتری بر مردم آمریکای لاتین پیدا کند و از همین رگه های مذهبی مردم منطقه، نهایت استفاده و سود را ببرد.
برداشت و تحلیل آنها از اسلام و انقلاب اسلامی ایران چگونه است؟
در آمریکای لاتین، به خاطر بعد مسافت و تبلیغات منفی رسانه های غربی و مسائل درونی و پیرامونی شناخت مناسبی از ایران و اسلام وجود ندارد؛ یعنی مسائلی که در آمریکای لاتین وجود دارد و نوع تعاملاتی که آنها با اروپا و بخصوص با ایالات متحده آمریکا دارند، معمولا اخبار و نظراتی که از ایران راجع به آن جا وجود دارد، اخباری حاشیه ای و جنبی است، مگر خبری را که رسانه های غربی بخواهند به آن دامن بزنند، مثل مسائل آرژانتین یا موضع گیری هایی که در ارتباط با مسائل خاورمیانه است و نظراتی که ایران در این خصوص اتخاذ می کند، لذا در آن زمان هاست که توجه به ایران بیشترشود وگرنه در غیر این صورت، بیشتر در حاشیه است. خیلی از برداشت ها و تصوراتشان نسبت به اسلام و ایران، تحت تأثیر تبلیغات و اخبار رسانه های غربی است. چون اخبار را از رسانه های غربی پی گیری می کنند. مردم آمریکای لاتین توقع آن چنانی ندارند که بخواهند جستجوی خبری داشته باشند، مگر این که اساتید و روشنفکران شان که آن ها هم مسائل خاص خودشان را دارند تا بتوانند درباره ایران جستجو بکنند.
وضعیت دین در آمریکای لاتین چگونه است؟
بیش از ۷۰ – ۸۰ درصد مردم آن جا مسیحیِ کاتولیک هستند. پیروان ادیان دیگر هم در آن جا حضور دارند و مسلمانان هم از اقلیت های بزرگ در برخی از این کشورها هستند. در کلمبیا کلیسایی است بالای کوه، که راه ارتباطی اش به صورت پلکانی است و اگر قرار باشد که به کلیسا بروید، بیش از ۴۵ دقیقه طول می کشد. خودم شاهد بودم که خیلی از پیرمردها، پیرزن ها و حتی جوان ها؛ اعم از دختر و پسر کلمبیایی، پاچه های شلوارشان را تا بالای زانو، بالا زده بودند و روی زانو از این پله ها بالا می رفتند. وقتی که به بالای کوه و کلیسا می رسیدند، اکثر زانوان غرق در خون بود. و این امر فقط به خاطر اعتقادات مذهبی است؛ زیرا این کار را می کنند تا به کلیسا بروند و حاجت شان را بگیرند. یعنی چنین رگه های مذهبی و اعتقادی و حتی بعضا خرافی هم در میان مردم منطقه وجود دارد. ولی در عین حال به لحاظ کارهای فرهنگی ، افراد خیلی بازی هستند، حرف های شما را گوش می دهند و شما با یک برنامه ریزی خوب می توانید مسائل و دغدغه های فرهنگی خودتان را منتقل کنید و از این نظر حرف های شما را گوش می دهند بدون این که مقاومت جدی بر سر راه شما داشته باشند.
در حال حاضر وضعیت واتیکان و گروه های میسیونری در منطقه چگونه است؟
میسیونرهای مسیحی در آن جا فراوان هستند، از فرقه ها و گروه های مختلف. خود واتیکان هم حضور دارد. خیلی از فرقه های دیگر مذهبی در آن جا فعال هستند، اما خود واتیکان حضور و فعالیت ندارد. پروتستان ها بسیار فعال اند. کلیسای انگلیس در آن جا فعال است. فرقه مون هم در آن جا حضور دارد، که رهبر آن ها یک کشیش کره ای است و در آن جا به شدت فعال است. بهائیت هم در آن جا فعال است و مراکز بزرگی در برخی از کشورها دارد. انواع و اقسام فرق مذهبی حضور دارند و از ساده اندیشیِ دینی و مذهبی و حتی به نوعی ول بودن عقیده و این که مردم تحت لوای هیچ پرچم و جریان مذهبی قرار ندارند، نهایت استفاده را می برند و این وضعیت کمک کرده تا گروه ها و فرقه هایِ مختلف مذهبی و غیر مذهبی بتوانند مکاتب و ادیان خویش را تبلیغ کرده و مراکزی برای خودشان دایر کنند.
بهائی ها در کدام یک از کشورها بیشتر حضور و فعالیت دارند؟
بهائی ها الآن بیشتر در پاناما، کاستاریکا و تا حدودی در شیلی حضور دارند. بیشتر در پاناما و کاستاریکا فعال اند. در آمریکای لاتین هم پخش هستند. در گویان، سورینام، جزایر دریای کارائیب، اکوادور و دیگر کشورهای منطقه حضور و فعالیت دارند، ولی فعالیت شان به پاناما و کاستاریکا نمی رسد.
آیا واقعا زمینه برای پذیرش بهائیت وجود دارد یا اینکه عمدتا به خاطر کمک های مالی فراوان و سرمایه گذاری های اقتصادی کلان، توانستند مردم را به خودشان جلب و جذب بکنند.
ما آمار دقیقی نداریم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 