پاورپوینت کامل رویکرد رفتارگرایانه در رشد اخلاقی(قسمت اول) ۶۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رویکرد رفتارگرایانه در رشد اخلاقی(قسمت اول) ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رویکرد رفتارگرایانه در رشد اخلاقی(قسمت اول) ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رویکرد رفتارگرایانه در رشد اخلاقی(قسمت اول) ۶۷ اسلاید در PowerPoint :
۱۲
«این مقاله مروری کلی بر الگوهای رفتاری رشد اخلاقی دارد. این الگوها مفروضات مشترکی دارند. یکی از این مفروضات این است که تحقیقات رشد اخلاقی باید از تأکید انحصاری بر استدلال و قضاوت فراتر رفته و عمل واقعی را مورد توجه قرار دهد.
بر اساس مطالعات مختلف، بخش قابل ملاحظه ای از جوانان، به ارزش های اخلاقی از قبیل صداقت، احساس مسئولیت، احترام به دیگران، و وظایف اجتماعی، تعهد چندانی ندارند. موارد متعددی از نقض قواعد اخلاقی در میان اقشار و اصناف مختلف جامعه، از جمله مقامات رسمی، مشاهده می شود. روزنامه ها، مجلات، و میزگردهای تلویزیونی، نگرانی فزاینده ای نسبت به ارزش های اخلاقی جامعه نشان می دهند. آنچه این دل مشغولی را برانگیخته، چیست؟ قطعاً روشی که افراد، در مورد موضوعات اخلاقی بحث و استدلال می کنند، اسباب نگرانی نیست؛ منشأ این نگرانی ها رفتار افراد و پیامدهای آنان است.
این سخن به معنای نادیده گرفتن نقش شناخت، استدلال و قضاوت اخلاقی نیست. این عوامل موءلفه هایی هستند که بر عمل تأثیر می گذارند، یا ممکن است خود توسط عمل تعیین شوند. اما اهمیت این موءلفه ها، به عنوان مقیاس رشد اخلاقی، به نقش آنها در تعیین یا تبیین رفتار اخلاقی بستگی دارد. اگرچه استدلال اخلاقی ممکن است تأثیر متقاعد کننده ای بر دیگران داشته باشد، اما برای قضاوت در مورد اخلاق دیگران، بی تردید اعمال از کلمات رساترند.
بسیاری از محققان رشد اخلاقی، عمل را شرط لازم برای ارزیابی نقش شناخت در رشد اخلاقی به حساب می آورند. آنها معتقدند، استدلال، نوع عملی را که فرد در یک تعارض اخلاقی انتخاب می کند، هدایت یا تعیین می کند. اما استدلال اخلاقی که راهنمای اعمال بعدی است خود متأثر از آموزه های رفتاری اولیه است. ۱ از آنجا که عمل و استدلال به شیوهای دوسویه تعامل دارند، مطالعه در مورد تعیین کننده های استدلال اخلاقی بسیار مهم است. ۲
با آغاز کار جی بی واتسون (۱۹۱۳)، و تا چند دهه بعد (دهه ۳۰، ۴۰ و ۵۰) روان شناسی رشد عمدتاً جهت گیری رفتاری داشت. در این دوره عمدتا بر تأثیر عوامل محیطی بر رفتار، در قالب فرایندهای یادگیری و شرطی سازی تاکید می شد. هدف نظری رفتارگرایان پیش بینی و مهار رفتار بود. در رفتارگرایی برخلاف شناخت گرایی ساختارهای شناختی ذاتی نیستند بلکه محصول تعامل با محیط اند.
انکار شخصیت و تاکید بر رفتار ظاهری
رفتارگرایان همه رفتارهای انسان را یادگرفتنی می دانستند و جایی برای موضوعی پیچیده و چندوجهی به عنوان شخصیت نمی دیدند. تمرکز اصلی آنان بر جنبه های ملموس ماهیت انسان بود که آنها را می توان دید، شنید، ثبت و اندازه گیری کرد. آنان معتقد بودند فقط رفتار آشکار می تواند موضوع موجه و مجاز روان شناسی باشد؛ بنابراین روان و روح برای علم بی معنا است. روان شناسان فقط باید آنچه را که می توان دید و اندازه گیری و دست کاری کرد، مطالعه کنند و آن محرک های بیرونی و پاسخ های رفتاری افراد به آنهاست. از آنجا که بر اساس منطق پایه این رویکرد تنها رویدادهای مشهود را می توان مورد مطالعه قرار داد این رویکرد به جای تمرکز بر استدلال یا فرایندهای درونی، بر بعد رفتاری متمرکز می شود. بدین ترتیب استدلال، عاطفه، اراده، و سایر امور درونی تحت تأثیر عوامل محیطی قرار دارند. رفتارگرایان در پاسخ به این سوال که آیا اخلاق بر اساس اعمال تعریف می شود، یا بر مبنای آنچه در قلب انسان است؟ پاسخ می دادند تنها اعمال انسان ها می تواند آنچه را که در قلب آنها است، نشان دهد.
در این نظریه شخصیت چیزی بیش از تجمع پاسخ های آموخته شده یا نظام های عادت نیست و به چیزی که بتوان آن را دید و به صورت عینی مشاهده کرد کاهش یافته است. عادت شیوه ای از پاسخ دهی به محیط است که فرد بر اساس اصول شرطی سازی آن را یاد می گیرد. به همین جهت نیز شخصیت قابل تغییر است. رفتارگرایان تئوری شخصیت را تغییر داده و به طور کامل وجود روان و هر گونه صفات درونی یا حالات ذهنی که در رفتار اثر گذارد را مورد انکار قرار دادند و مسائلی مانند اندیشه، احساس و نطق که بعضی از آن به عنوان مسائل روانی یاد می کنند را چیزی جز رفتار نشمردند. بنابراین اخلاقی بودن در نظر رفتارگرایان به معنای رفتار اخلاقی انجام دادن است.
آنها به وجود یک خصیصه نهفته در بشر به عنوان اخلاق که به تدریج با رشد او از دوره کودکی شکوفا شده و پس از گذشتن از مراحلی تکامل می یابد اعتقادی ندارند. بنابراین کودک در بدو تولد عاری از هر گونه ارزش و رفتار اخلاقی است. جامعه بنا به ضرورت حیات خود رفتارهای خاص و ارزش های ویژه ای را به عنوان رفتارها و ارزش های اخلاقی معین کرده و این گونه رفتارها به وسیله والدین، مدرسه و خود جامعه با استفاده از تشویق برای رفتارهای مورد قبول و تنبیه برای رفتارهای خارج از هنجارهای اجتماعی و ارائه سرمشق و مدل برای شکل دادن رفتارهای مذکور ایجاد می شود. بنابراین کودک به تدریج در روند رشد خود با مجموعه ای از رفتارهای مورد قبول که تشویق به دنبال دارند و رفتارهای غیر قابل قبول که تنبیه در پی دارند، آشنا شده و آنها را فرامی گیرد. درست همان گونه که هر رفتار دیگری را می آموزد. بنابراین به میزانی که شخص در معرض چنین اطلاعات مورد قبول یا غیرقابل قبول قرار گرفته و آنها را آموخته باشد به همان میزان اخلاق او نیز رشد کرده است. ۳
تصویر ماشینی و درمانده از انسان
رفتارگرایان تصویری ماشینی از انسان ارائه می دهند. ماشین منظمی که به صورت خودکار به محرک های بیرونی پاسخ می دهد و اعتقاد دارند که همه رفتارها از جمله رفتار اخلاقی را می توان توسط پیامدهای آن یعنی آنچه به دنبال رفتار می آید کنترل کرد انسان را مانند حیوان می توان به وسیله تقویت های خارجی تقریبا برای انجام هر عملی تربیت کرد. بنابراین به همان صورتی که یک آزمایشگر می تواند رفتار یک موش آزمایشگاهی را کنترل کند هر کسی که تقویت کننده ها را کنترل می کند قدرت کنترل رفتار انسان را دارد. درست به همان صورت که کامپیوتر تنها اجرا کننده برنامه ای است که برنامه ریز به آن می دهد انسان ها نیز همانی را انجام می دهند که محیط پیش روی آنها می گذارد. رفتارگرایان معتقدند تمام رفتارهای انسان، از جمله پیچیده ترین فعالیت های او را می توان برحسب شرطی شدن تبیین کرد. از این لحاظ انسان هیچ تفاوتی با حیوانات سطح پایین ندارد و هر فردی به همان نحوی که شرطی شده عمل می کند.
بر اساس این تئوری، تمام رفتارها از جمله رفتار اخلاقی، حاصل پیامدهای محیط است. زمانی که والدین، معلمان، یا سایر تأثیرگذاران اجتماعی به رفتارهای مطلوب پاداش می دهند، آن رفتارها افزایش می یابد؛ زمانی که آنها رفتارهای نامطلوب را تنبیه می کنند، آن رفتارها کاهش می یابد. بنابراین شکل گیری رفتار اخلاقی تابع فرایند شرطی سازی است. انگیزه رشدِ اخلاقی، کاملا از بیرون وجود انسان تامین می شود و فرد در مقابل این تغییرات کاملا منفعل و بی اختیار است. یعنی آدمی نظیر کامپیوتر که تنها اجراکننده برنامه ای از پیش تعیین شده است، آن گونه رفتار می کند که محیط برای او مقرر کرده است. رشد اخلاقی دارای مراحل ثابت نیست یعنی بسته به کیفیت و کمیت تقویت های بیرونی در طی زمان متغیر است۴.
به این طریق به نظر می رسد که ما با مفهوم بدبینانه ای از انسان به عنوان موجوداتی درمانده، پذیرنده و منفعل روبرو باشیم که نمی توانند هیچ نقش فعالی در تعیین رفتار خود داشته باشند. در نظر رفتارگرایان انسان نه ذاتا خوب است و نه بد. بلکه یک ارگانیزم تجربه گر است که استعداد بالقوه ای برای همه نوع رفتار دارد. انسان در بدو تولد مانند لوحی نانوشته و سفید است و آنچه که بر آن نقش می بندد حاصل کوشش های جامعه و محیط است. او به منزله یک موجود واکنش گر است که در قبال محرک های محیطی پاسخ می دهد. قسمت اعظم این تحریک بیرونی و تا حدودی درونی است. انسان رفتارهای عادی و غیر عادی را به یک شیوه فرامی گیرد. او رفتاری قانونمند و پیچیده دارد که به شدت تحت تأثیر محیط قرار دارد. اصولا انسان تا حدود زیادی ماحصل محیط اش است. رفتارگرایان مفهوم اراده آزاد را مطلقا انکار می کنند و اعتقاد ندارند که فرد می تواند به شیوه ای رفتار کند که به حوادث پیشین وابسته نباشد. جبر یعنی این که هر رفتاری کاملا به وسیله عوامل پیشین تعیین می شود، اساسی ترین مفهوم منسوب به رشد و یا تغییر شخصیت است. انسان موجودی است که بر اساس شرطی شدنش زندگی می کند نه بر اساس عقایدش. او موجودی است که خودش را کنترل نمی کند، بلکه به وسیله عاداتش کنترل می شود. رفتار انسان مبتنی بر انگیزه ای نیست که از درون او برمی خیزد، بلکه به وسیله نیروهای بیرونی تعیین می شود که ممکن است او هیچ کنترلی بر آنها نداشته باشد و یا تنها اندکی در اختیار او باشد.
ارزش های اخلاقی نیز مانند سایر رفتارها طبق اصول یادگیری و از طریق پاداش و تنبیه یا الگو قراردادن دیگران در کودک شکل می گیرد. در این صورت اگر خانواده کودک به عنوان نماینده جامعه از همان آغاز کودکی رفتارهای اخلاقی (یعنی رفتارهایی که از سوی جامعه به عنوان اخلاقی نام گذاری شده و مورد قبول است) را پاداش دهد و در برابر رفتارهای غیر اخلاقی واکنش منفی نشان دهد، کودک رفتارهای اخلاقی را خواهد آموخت و از رفتارهای غیر اخلاقی به علت تداعی شدن آنها با تنبیه یا سرزنش اجتناب خواهد کرد. اگر جامعه نیز با خانواده هماهنگ باشد و رفتارهای اخلاقی یکسانی را تشویق کند، افراد آن جامعه به سوی آن رفتارها گرایش خواهند داشت.
بر طبق نظر رفتارگرایان، عادات، نگرش ها، آمادگی ها و استعدادها ذاتی نیستند و از طبیعت انسان نشأت نمی گیرند، بلکه در نتیجه تماس انسان با محیط و به خصوص در نتیجه تعامل او با دیگران تحصیل می شوند. همین طور محبت ها و نفرت ها، ترجیحات و تعصبات، ترس ها و اضطراب ها، تمایل ها و علایق، هدف ها و نیازها، خصوصیات شخصیتی و منش ها، رفتار غیر اخلاقی یا اشکال مطلوب و پسندیده رفتار انسان، همگی پاسخ ها و واکنش های یادگرفته شده هستند و فقط از راه کاربرد قوانین یادگیری می توان در آنها تغییراتی ایجاد کرد و بهبودی هایی به وجود آورد. ۵
تغییر انسان با تغییر محیط
اما این، کل دیدگاه رفتارگرایان را نشان نمی دهد کسانی مثل اسکینر به رغم اعتقاد به کنترل رفتار توسط محرک های بیرونی، ما را به صورت قربانی نمی دیدند. زیرا م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 