پاورپوینت کامل اسلام در فرانسه سکولار ۸۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اسلام در فرانسه سکولار ۸۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسلام در فرانسه سکولار ۸۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اسلام در فرانسه سکولار ۸۶ اسلاید در PowerPoint :

۴

L` Islam en France

Yres Charles Zarka (Sous La Directionde)

Paris,P,U,F, 2004.

کتاب «اسلام در فرانسه» کتاب شاید مهم ترین کتابی باشد که در موضوع اسلام و مسلمانان در فرانسه تاکنون منتشر شده است. اف شارل زرکا فیلسوف فرانسوی و مدیر یکی از بخش های مرکز ملی پژوهش های علمی فرانسه بر تهیه این کتاب اشراف و نظارت داشته است. وی استاد فلسفه سیاسی مدرن و معاصر در دانشگاه سوربن هم هست و اخیراً کتابی با عنوان «تسامح دشوار» (انتشارات دانشگاهی فرانسه، ۲۰۰۴) منتشر کرده است.

در کتابی که در صدد معرفی و نقدش هستم و بیش از هفت صد صفحه دارد، ده ها تن از پژوهشگران با ریشه های عربی و فرانسوی و اسلامی مشارکت دارند، که از آن شمارند: رشدی علیلی، محمد ارگون، فتحی بن سلامه، الیزابت بادنتر، عبده فیلالی انصاری، ماکسیم رودنسون، – که اخیراً در گذشته است، اولیویه روآ، ژیل کیپل، مالک استازی، برونو ایتین، کریستیان جامبیه و چند نفر دیگر، تمام دست اندرکاران این کتاب، با جهان عرب و مطالعات اسلامی، کم و بیش ارتباط دارند. بخش عمده این کتاب در قالب گفت وگو با شخصیت هایی مشخص یا مقالات تدوین شده است.

پرسش آغازین این کتاب این است که شمار مسلمانان فرانسه چقدر است؟ دانسته است که این پرسش در دوره اخیر به موضوعی سیاسی تبدیل شده است. زیرا پاره ای کسان شمار مسلمانان را بسیار، بالاتر از شمار واقعی بیان می کنند و پاره ای کسان پایین تر از آن و هر دو نیز ریشه در انگیزه های انتخاباتی یا سیاسی دارد. برخی می گویند شمار مسلمانان فرانسه به پنج و یا حتی شش میلیون نفر می رسد و برخی شمار آنان را بسیار کم تر از این رقم می دانند.

اما حقیقت چیست؟ در آخرین سرشماری که در سال ۱۹۹۹ انجام شد روشن شد که عدد واقعی مسلمانان سه میلیون و شش صد و پنجاه هزار تن است. اما این رقم شامل فرانسوی هایی است که به اسلام گرویده اند یا افرادی که جزء اقلیت های کوچک هستند نمی شود. در نتیجه برخی از کارشناسان شمار مسلمانان فرانسه را به چهار میلیون تن می رسانند، که توزیع آنان چنین است: الجزایرها = ۱۵۷۷۰۰۰ نفر، مغربی ها = ۱۰۰۴۰۰۰ نفر، تونسی ها = ۴۱۷۰۰۰ نفر، آفریقای سیاه = ۳۳۹۰۰۰ نفر، ترک ها = ۳۱۳۰۰۰ نفر. بنابراین شمار مغربی ها یعنی عرب ها و بربرهای مسلمان به حدود سه میلیون و به طور دقیق ۲۹۹۸۰۰۰ نفر می رسد. یعنی این که این گروه بزرگ ترین اقلیت فرانسه را تشکیل می دهند.

ژیل کیپل در مصاحبه ای که با وی شده، میان هویت طایفه ای و هویت سیاسی شخص تفاوت می نهد. زیرا گاهی فردی از یک طایفه به نامزدی از طایفه دیگر رأی می دهد که با تمایلات سیاسی اش هماهنگ است. وی در ادامه می گوید: به نظر می رسد که ۵ تا ۸ % از مجموع ساکنان فرانسه را مسلمانان تشکیل می دهند. اما تقسیم مردم براساس گرایش های دینی اشان در فرانسه ممنوع است. زیرا سکولاریسم، دین را مسأله ای شخصی می داند که دولت حق دخالت در آن را ندارد. در فرانسه شهروند، با صرف نظر از دین و طایفه اش، شهروند است و میان شهروندی و گرایش دینی، تفکیک کامل وجود دارد، برعکس آنچه که در جهان عرب و اسلام که در آنها هنوز مفهوم شهروند و شهروندی به معنای مدرن تبلور نیافته، جریان دارد.

وی پس از موضع نیکولا سارکوزی – وزیر کشور وقت فرانسه – ابراز تعجب می کند که پذیرفت در کنگره سازمان های اسلام گرای وابسته به اخوان المسلمین شرکت کند. وی سپس این پرسش را مطرح می کند که اگر وی در کنگره سیاسی جبهه ملی به رهبی ژان ماری لوپن رهبر راست گرای افراطی فرانسه شرکت کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و پاسخ می دهد: در آن صورت موج ویران گری از انتقادات و اعتراضات به راه خواهد افتاد که چه بسا وی را به کناره گیری مجبور کند.

از این گذشته، سارکوزی با ترجیح دادن مسلمانان متعصب یا بنیادگرا بر مسلمان سکولار و لیبرال سیلی ای دردآور به صورت مسلمانان سکولار یا لیبرال زده و گلایه آنان نیز طبعاً باید این باشد که اگر ما هم مظاهر اسلامی را رعایت می کردیم دولت توجه بیشتری به ما نشان می داد.

بنابراین از سخن کیپل چنین برداشت می شود که دولت فرانسه باید به مسلمانان متمایل به عصر و سکولاریسم و مدرنیته توجه کند، زیرا شمار آنان در میان اقلیت مغربی زیاد است و بیش از آن چیزی است که وزیر کشور تصور می کند.

اما شرق شناس پرآوازه ماکسیم رودنسون در مقاله ای پر آب و رنگ با عنوان «طاعون طایفه گرایی» فرانسه را از گسترش این وباء برحذر می دارد و آن را موجب نابودی وحدت ملی اش درآینده می داند. زیرا نظام سیاسی فرانسه، سکولار است و با مردم براساس طوایف و یا ریشه های نژادی شان رفتار نمی کنند، بلکه براساس این که همه آنها شهروند و در برابر قانون برابرند با آنان رفتار می کند و شایسته است این وضع همچنان تداوم یابد. یک فرد فرانسوی، پیش از آن که مسیحی، مسلمان و یا یهودی باشد، فرانسوی است و گرایش قومی – یا تابعیت – کاملاً بر گرایش دینی و یا طایفه ای که مسأله ای شخصی است، غلبه دارد. بافت وحدت ملی در فرانسه پس از انقلاب کبیر و پیروزی فرانسه بر دو دستگی طایفه ای میان کاتولیک ها و پروتستان ها به همین منوال بوده است.

رودنسون در ادامه می گوید: من دورانی طولانی در لبنان زندگی می کردم و مفهوم وباء طایفه گرایی را که در پیکره این جامعه جا خوش کرده و از درون آن را ویران می کند و به جنگ های خانگی منجر می شود درک می کنم. در لبنان شما به زور مسیحی هستید، زیرا در خانواده ای مسیحی به دنیا آمده اید و به زور مسلمان هستید، چون در خانواده ای مسلمان دیده به جهان گشوده اید و هیچ گاه نمی توانید از این چارچوب طایفه ای خارج شوید، حتی اگر خودتان چنین چیزی را بخواهید. همگان به شما براساس این که مارونی یا سنی یا شیعه یا درزی هستید نگاه می کنند، حتی اگر شما مارکسیست و کمونیست یا لائیک باشید و هیچ تعلق خاطری به دین نداشته باشید، باز هم وابستگی طایفه ای از گهواره تا گور همراه شما است.

رودنسون برای تقریب ذهن فرانسوی به این مشکل – که تصورش هم برایشان دشوار است – مثالی می زند. وی می گوید: تصور کنید که جورج ماشیه لبنانی بود. یا تصور کنید که نظام طایفه ای لبنان در فرانسه حاکم بود. آیا می دانید چه می شد؟ مردم جورج ماشیه را نماینده اکثریت کاتولیک می شمردند؛ با آن که وی رهبر حزب کمونیست است و هیچ رابطه ای با مذهب کاتولیک ندارد، اما چون وی در خانواده ای کاتولیک به دنیا آمده، گرایش طایفه ای اش همچنان او را تعقیب می کرد، اگر چه وی ملحد باشد و این وابستگی طایفه ای، بر گرایش کمونیستی اش غلبه می یافت.

براساس معیارهای لبنانی و یا هر جامعه مبتنی بر طایفه گرایی، فرانسوا میتران، باید حتماً بر رقیبش میشل روکار پیروز می شد، زیرا روکار از اقلیت پروتستان بود.

رودنسون ادامه می دهد: آیا این معیارها را برای فرانسه می پسندیم؟ آیا این شیوه، همان شهروندی است؟ آیا فرانسه در طی قرن ها برای بازگشت به نظام طایفه ای قدیمی که پیش از انقلاب فرانسه بر این کشور حاکم بود، مبارزه کرده است؟ پس می پرسد: این وضع به چه معناست؟ یعنی این که لبنانی پیش از آن که لبنانی باشد، مارونی یا سنی یا شیعه و یا درزی است. به این ترتیب گرایش طایفه ای یا مذهبی همواره برگرایش قومی یا ملیتی می چرخد؟

برای مثال دولت لبنان نمی تواند مهندس مارونی را استخدام کند مگر آن که بی درنگ مهندس سنی را حتی اگر شایسته کار نباشد استخدام کند و یا به عکس. چرا چنین می کند؟ زیرا می خواهد توازن طایفه ای را حفظ کند. زیرا دولت بر همین بنیاد نهاده شده است. آیا برای فرانسه نیز چنین چیزی را می خواهیم؟

اگر چنین وضعی در فرانسه پیاده شود، معنایش پایان تمدن و ترقی فرانسه خواهد بود. نمایندگان پارلمان لبنان نیز بر همین اساس انتخاب می شوند و وزرا نیز بر همین اساس گزینش می شوند. هر طایفه سهم خود را دارد. زمانی که من در پایان دهه چهل و آغاز دهه پنجاه میلادی در لبنان بودم، طایفه گرایی در خواب بود و هم زیستی امکان داشت. اما چند سال پس از آن آتش طایفه گرایی شعله ور شد و خشک و تر را یکجا سوزاند و لبنان را ویران کرد. پس ای فرانسه به هوش باش!

اما اولیویه روآ پژوهشگر معروف و متخصص جنبش های اسلام سیاسی، و یا بنیادگرایی، این پرسش را طرح می کند. آیا اسلام متفاوت از ادیان دیگر است؟ آیا مشکلی را طرح کرده که دیگر ادیان در فرانسه طرح نکرده باشند؟ و پاسخ می دهد: طبعاً خیر. باید بدانیم که نظام سکولار فرانسه پس از پیکارهای شدید با مذهب کاتولیک – یا مذهب اکثریت فرانسوی ها – برضد دین مسیحی تشکیل شد. اما فرانسوی ها حافظه اشان ضعیف است و به سبب سلطه سکولاریسم از حدود یک قرن پیش تاکنون این همه را به فراموشی سپرده اند.

اما از نسل های پیشین بپرسید که چه بر آنان رفته و تثبیت سکولاریسم چقدر دشوار بوده است. بپرسید که واکنش پرشور علمای دینی و بنیادگرایان مسیحی و به ویژه کاتولیک ها چقدر شدید بوده است؟ آنان در ابتدا به طور قاطع، سکولاریسم را رد می کردند و گمان می بردند که سکولاریسم به معنای پایان یافتن دین و دیانت است. در آن صورت است که می توانید واکنش خشم آلود کنونی بنیادگرایان اسلامی را درک کنید. همه ادیان در برابر سکولاریسم و دموکراسی و آزادی عقیده و حقوق بشر، دو دل هستند. اگر از کاردینال راتزبخر مسئول امور عقیدتی واتیکان بپرسید به شما پاسخ خواهد داد: حقیقت یک چیز است و آن همان است که تنها در دین مسیحی و نه جز آن وجود دارد. اگر از شیخ الازهر بپرسید نیز همین پاسخ را خواهد داد، اما به جای مسیحیت، اسلام را قرار خواهد داد. اگر از خاخام بزرگ یهودیان هم بپرسید پاسخی مشابه دارد… بنابراین بنیادگرایی، حقیقتی واحد دارد، اگر چه تجلیات آن متفاوت و مختلف باشد.

هر مؤمن بنیادگرایی به شما خواهد گفت که قانون خدا بر قانون بشر، برتری دارد. از این رو بنیادگرای مسلمان، قوانین جمهوری فرانسه را رد خواهد کرد و به شریعت تمسک خواهد کرد. این همان کاری است که کاتولیک ها هم صد سال پیش – پیش از تحول فکری و پذیرش سکولاریسم – انجام می دادند. اما رفته رفته جدایی میان فضای سیاسی عمومی جامعه و فضای شخصی درونی دینی را پذیرفتند. در نتیجه میان قانون وضعی و سکولار دولت و قانون آسمانی (دین) به علت وجود ادیان و مذاهب تفکیک ایجاد شد. ادیان مختلف اند ولی قوانین جمهوری فرانسه، یکی است و باید بر هر شخصی که در سرزمین فرانسه زندگی می کند، اعمال شود.

روآ می گوید: ما نمی توانیم یک قانون برای یهودیان فرانسه وضع کنیم و یک قانون برای مسیحیان و یک قانون برای مسلمانان و یک قانون برای بودایی ها و… ما یک قانون داریم که باید بر همه شهروندان به طور برابر تطبیق یابد. بنیادگرایان اسلامی ای که در فرانسه زندگی می کنند، مانند طارق رمضان، رفته رفته این حقیقت را درک می کنند طارق رمضان خواهان احترام مسلمانان به قوانین دولت و تعلیق عمل به شریعت و حدود، مانند حد زن زانیه یا قطع دست دزد و تعزیرِ می خواران شده است. زیر بر آن است که اجرای این حدود در عصر جدید ناممکن است. اولیویه روآ ادامه می دهد: بر نیکولا سارکوزی خرده گرفته اند که چرا به تشکل های بنیادگرا در فرانسه توجه دارد. تشکل هایی مانند اتحادیه ملی مسلمانان فرانسه (FNMF) و اتحادیه سازمان های اسلامی در فرانسه (UOIF) که هر دو به اخوان المسلمین نزدیکند.

اما این دو سازمان بخش های گسترده ای از مسلمانان فرانسه را تحت شمول خود دارند و بسیار سیاسی اند. دولت هم چاره ای جز توجه به آنان ندارد. تصمیم سارکوزی به برقراری ارتباط با چنین سازمان هایی زمینه های سیاسی هم دارد.

زمانی که سارکوزی تصمیم می گیرد این دو سازمان را وارد دایره گفت وگو پیرامون وضعیت اقلیت مسلمانان فرانسه کند، می خواهد با یک سنگ دو گنجشک را شکار کند. نخست این که می خواهد عناصر خطرناک تر این سازمان ها را از طریق واگذاری مسئولیت به آنان، به بی طرفی بکشاند و دوم این که از این سازمان های بنیادگرا در روابط خارجی با کشورهای عربی و اسلامی بهره گیرد و منافع مشخص خود را تأمین نماید.

بنابراین سارکوزی می داند که چه می کند؟ او آدم کودنی نیست و تا آن حد که برخی تصور می کنند، متهور هم نیست. او است که این تشکل ها را جهت می دهد و نه به عکس. افزون بر این، این راه تنها راه تحول بخشیدن به ذهنیت بنیادگرایان و فهماندن مدرنیته به آنان و واداشتن آنان به تعامل غیرخشن با مدرنیته است، زیرا زمانی که آنان را در موضع مسئولیت پذیری قرار می دهید، سرپیچی اشان از نظام فرانسه کمتر می شود و اعتدال و رفتار مثبت و احساس مسئولیت بیشتری از خود نشان می دهند.

از این رو است که اولیویه روآ از موضع نیکولا سارکوزی دفاع می کند، برعکس ژیل کیپل که چنان که پیشتر دیدیم از رفتار او انتقاد کرده بود.

روزنامه نگار سویسی سلیوان بیسون که در روزنامه لوتان ژنو اشتغال دارد، با مقاله ای مهم با عنوان «خاندان رمضان و جایگاهشان در نظام بنیادگرای بین المللی» در این کتاب مشارکت داشته است. طبعاً مقصود وی خانواده طارق رمضان است.

این نویسنده می گوید: سعید رمضان، پدر طارق، در سال ۱۹۶۱ مرکز اسلامی ژنو را به عنوان نخستین حلقه از سلسله مراکز اسلامی اروپا تأسیس کرد. وی در میانه دهه پنجاه از زندان جمال عبدالناصر آزاد و راهی عربستان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.