پاورپوینت کامل یوسف گل پیرهن ;چندغزل از تأثیر تبریزی ۲۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یوسف گل پیرهن ;چندغزل از تأثیر تبریزی ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یوسف گل پیرهن ;چندغزل از تأثیر تبریزی ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

---

بخشی از متن پاورپوینت کامل یوسف گل پیرهن ;چندغزل از تأثیر تبریزی ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

۴۰

۱

گر نباشد لطف حق، ما را به جنّت رهنم

کی صواب ما تواند کرد دست از پا خطا؟

ما به امّید تفضّل، زندگانی می کنیم

آه اگر افتد به دیوان عدالت، کار م

در میان نور و ظلمت همچو صبح کاذبیم

جبر نه، تفویض نه، هم خوف باشد هم رج

ارّه ی قطع حیات ما دوسر افتاده است

محنت دنیا جدا، اندیشه ی عُقبی جد

از فراغت، چشم تا پوشیده ایم آسوده ایم

کار لنگر می کند در کشتی ما ناخد

می روم تأثیر از مسجد به کوی می فروش

تا مشامم نشنود از بوریا بوی ری

۲

با سبک روحی چه باک از حادثات آزاده را؟

سیل نتواند بَرَد عکسِ در آب افتاده ر

فتنه جویان را نباشد دست بر افتادگان

کس نتابیده ست هرگز ریسمانِ جاده ر

رهبر سختی کشان عشق، سرگردانی است

سوی مقصد می برد سرگشتگی، عرّاده ر

عزل ارباب ستم اندک زمانی می کَشَد

زود بردارند از جا آتشِ افتاده ر

بوی خون از زهد خشکت بر مشامم می رسد

آب کش تأثیر ! بامی دامن سجّاده ر

۳

هر قدر محرم شدم، محروم تر کردی مر

پرده اسرار بودم، در به در کردی مر

چون پرِ کاهی که پیش دیده حایل می شود

بال و پر دادی به من، بی بال و پر کردی مر

تا نظر برداشتی از من، پریشان تر شدم

ساغر از دستم گرفتی، مست تر کردی مر

قاصد شهر فراموشانم آخر ساختی

بی خبر از خویش بودم، باخبر کردی مر

بی تو در هر جا نشینم، باطل و بی حاصلم

خط برآوردی ز رُخ، زیر و زبر کردی مر

خواستم از محرمان باشم، دلی خالی کنم

بیش تر از پیش تر، خون در جگر کردی مر

اشک سرخ و رنگ زردی داشتم از عاشقان

جمله را برهم زدی، رنگ دگر کردی مر

از تو تا گشتم جدا، خود را دگر نشناختم

جمله تن تأثیر بودم. بی اثر کردی مر

۴

چون بو که ز هر دیده، نهان ست و نهان نیست

نور تو ز هر ذرّه، عیان ست و عیان نیست

غم های دو عالم به یک اندیشه فروشند

افسوس که این بار گران ست و گران نیست

جنسیّت اگر علّت ضمّ است، چرا پس؟

جان، سوی تو هر لحطه روان ست و روان نیست

از منزل مقصود وفا در ره خواهش

دل های بُتان، سنگ نشان ست و نشان نیست

بیش از نفسی، پهلوی دشمن ننشسته است

یاری که مرا بود، همان ست و همان نیست

تأثیر جدا نیست ز هم، حُسن و محبّت

از هرچه فتد عکس، همان ست و همان نیست

۵

جاه و منصب، ناکسان را منشأ طغیان شود

خار و خس در سربلندی، شعله سوزان شود

اهل رفعت را نمودی نیست در پیشِ کریم

ابر چون در عرصه آید، آسمان پنهان شود

ماتم و سور جهان با یکدگر آمیخته است

شبنمی گریان شود هرجا گلی خندان شود

هست صدچاک گریبان چون گلم در آستین

آه از آن ساعت که دستم دور از آن دامان شود

خیر و شرِّ عالم امکان، گلِ خیر همند

هست بر مایه گران، جنسی اگر ارزان شود

طبع سهل انگار ما مشکل پسند افتاده است

کار مشکل می شود، گر مطلبی آسان شود

بی حسب، صاحب نسب ممتاز نتواند شدن

یک تن از چندین برادر، یوسف کنعان شود

بی علایق، هرکه گردد، از حوادث ایمن است

کی کسی دست و بغل با مردم عریان شود؟

محنت زندان کشد آزاده از قیدِ لباس

جامه ای تا ابر پوشد، آسمان گریان شود

ماهی دریا ز شش جانب، به دریا برخورد

از خدا کی می تواند بنده روگردان شود؟

۶

زین خدا بیزار خلقانی که شیطان همند

شکوه ها داری، تو پنداری که این ها آدمند!

خلق عالم را به هم یکسان نباشد پشت و رو

چون ورق های کتاب و سکّه های درهمند

صافی دل زین سبک مغزان نمی دارد ثبات

سبزه زارآفرینش را – تو گویی – شبنمند

همنشینان ریایی بر جراحت های دل

در نهان، مشتی نمک – در آشکارا مرهمند

همچو دندان در دهن ها این منافق پیشگان

دست در یک کاسه و دست و گریبان همند

می کنن