پاورپوینت کامل ایران و آمریکای لاتین;همانندی های تاریخی;در گفت وگو با یعقوب توکلی، تاریخ نگار و عضو هئیت علمیپژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ایران و آمریکای لاتین;همانندی های تاریخی;در گفت وگو با یعقوب توکلی، تاریخ نگار و عضو هئیت علمیپژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ایران و آمریکای لاتین;همانندی های تاریخی;در گفت وگو با یعقوب توکلی، تاریخ نگار و عضو هئیت علمیپژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ایران و آمریکای لاتین;همانندی های تاریخی;در گفت وگو با یعقوب توکلی، تاریخ نگار و عضو هئیت علمیپژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۵

با تشکر از جناب عالی به خاطر فرصتی که در اختیار ما قراردادید، در آغاز بفرمایید، علت این که چند سالی است، آمریکای لاتین مورد توجه مسئولان سیاسی ما قرار گرفته و توانسته توجه بسیاری از محافل سیاسی و اقتصادی جهان را نیز به خود جلب نماید چیست؟ و البته آنچه که در این میان کمتر مورد توجه قرار گرفته، سابقه و تشابه تاریخی و فرهنگی این دو منطقه است، حال جای این سؤال وجود دارد که از نظر تاریخی، چه تشابهاتی بین ایران و آمریکای لاتین – غیر از همسویی سیاسی فعلی با برخی از کشورهای این منطقه – وجود دارد؟

در خصوص مقایسه بین ایران و آمریکای لاتین و هم چنین ضرورت پرداختن به گفتمان مشترک، فرصت ها و چالش ها، لازم است که ما به گذشته دو ملت و در واقع به گذشته دو جامعه بپردازیم و آن را مورد توجه قرار دهیم. واقعیت مسئله این است که به لحاظ تاریخی، هم منطقه آسیا و هم منطقه آمریکای لاتین، گرفتار پدیده ای به نام «استعمار» بوده اند. در جهان استعماری آن روز، کشمکش بسیاری بین اسپانیا و پرتغال درباره مستعمره هایشان وجود داشت، از این رو، پاپ، طی فرمانی در سال ۱۶۴۸م، جهان را به دو نیم کره شرقی و غربی تقسیم کرده که بخشی از آن را به پرتغال و بخشی دیگر را به اسپانیا واگذار نمود. بر همین اساس، دریانوردان و غارتگران اروپایی به نام امپراتوری کشورهای خودشان، دست به تصرف و تصاحب سرزمین های زیادی زدند.

یکی از ثمرات ورود دریاسالاران اسپانیایی در مناطق ماوراء بحار، کشف قاره آمریکا، به خصوص ایالات متحده آمریکا و هم چنین قتل عام و کوچاندن بومیان آن منطقه بود. در منطقه آسیا، انگلیسی ها حضور موقت پیدا کردند و توانستند حاکمیت سرزمین های زیادی را با سیاست های خود همسو کنند، به ویژه این که توانستند بر هند نیز سیطره پیدا کنند. با کمپانی های مختلفی که شکل گرفت، انتقال قدرت دولت های اروپایی به سرزمین های اروپایی صورت گرفت. مثلاً در دوره ای ما شاهد هستیم که پرتغالی ها در منطقه خلیج فارس، بسیاری از کشورهای منطقه را غارت و بر مسقط ، عدن، تنگه هرمز و بندر گمبرون(بندرعباس فعلی) تسلط پیدا کردند. البته همه این کارها قبل از روی کار آمدن شاه اسماعیل صفوی بود؛ زیرا که در دهه های بعد، شاه عباس صفوی، با استعمارگران جنگید و پرتغالی ها را از ایران بیرون کرد.

در آسیای جنوب شرقی، هلندی ها حضور پیدا کردند و مناطق وسیعی مثل اندونزی و کشورهای آسیای دور را تصاحب کردند. در آمریکای لاتین، بیشترین حضور و نفوذ مربوط به اسپانیا بود. اسپانیا در این منطقه، حضور جدی داشت اما نکته جالب توجه این است که در همه مناطقی که امپراتوری های استعماری حضور پیدا کردند، چه در جهان اسلام و چه در آمریکای لاتین، مسئله حضور همزمان کشیش های مسیحی به همراه کشتی های جنگی هستیم.

جواهر لعل نهرو، در کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» تعبیر جالبی دارد می گوید: «اول کشتی ها آمدند، بعد کشیش ها، یا اول کشیش ها آمدند بعد کشتی ها». این همزمانی، تلاشی است برای فرهنگ سازی و نیز تثبیت جایگاه استعماری؛ یعنی برای سیطره پیدا کردن استعمارگران، توپ ها به همراه دعا، و کشتی ها به همراه کشیش، البته در منطقه غرب آسیا و کشورهای اسلامی، کشیش ها خیلی موفق نشدند و موفقیت آن ها عمدتاً در جاهایی بود، که دین الهی در آنجا ظهور و بروز نداشت و هر جا که ادیان الهی حضور و بروز نداشتند، آن ها توانستند دین مسیحیت را جایگزین کنند، ولی در جاهایی که مسلمانان حضور داشتند، حضور آن ها با مقاومت همراه بوده است؛ زیرا مسلمانان و به خصوص علمای مسلمان در برابر کشیش ها و فعالیت های تبلیغی آن ها، مقاومت جدی کردند و به خاطر فعالیت آن ها، مسیحیت خیلی توفیق پیدا نکرد.

وجوه مشترک فعالیت های استعماری کشورهای اروپایی در آسیا و آمریکای لاتین، علاوه بر تصرف سرزمین و نفوذ در حاکمیت، چه بود؟

نکته جالب توجه در تاریخ کشورهای اسلامی این است، که قدرت های استعماری برای فعالیت های تبشیری و فعالیت های هیئت های مسیحی، همیشه دنبال جای پا و مکان حضور بودند و یکی از خواسته های آن ها، تجارت به همراه تبلیغات بود؛ زیرا با تجارت و تبلیغات، آرام آرام، زمینه نفوذ استعماری اشان را جدی تر می کردند. اگر شما ایران را در یک پروسه زمانی طولانی مدت مورد ملاحظه قرار دهید، می بینید که هر کدام از این قدرت های استعماری ابتدا با تبلیغات و تجارت و به دنبال آن با سیاست و نیروی نظامی حاضر شدند. از این رو زمانی که استعمار با عقلانیت و دانش بیشتری همراه شد، شما می بینید که استعمار خشنی مثل استعمار پرتغالی، که با زبان تفنگ و کشتار جنایت با مستعمراتش صحبت می کرد، در طول زمان نابود شد و قدرتش را از دست داد. هلند هم همین طور. اما انگلیسی ها، با مطالعات بیشتری دست به استعمار کشورها زدند. اسپانیایی ها سعی کردند تا به فعالیت های خودشان وجهه مذهبی بدهند لذا کلیسا و مسیحیت را وارد عرصه استعماری کردند. در واقع، مسیحیت ابزاری شد برای غارت، و کشیش مسیحی التیام بخش دردی شد که قبل از او، کشتی های توپدار بر این مردم وارد کرده بودند. کشیشان می گفتند: شما این مصائب را تحمل کنید! تقدیر خداوند این است! و خداوند خواست شما این چنین باشید. ترویج و اصرار بر نوعی جبرگرایی تاریخی! لذا ما پس از استعمار، هم در جهان اسلام و هم در جهان مسیحیت، شاهد نوعی انتقاد بسیار جدی نسبت به ادیان الهی هستیم و این انتقاد جدی به ادیان الهی، این است که چرا ادیان الهی، باور و نگرش کلامی و فلسفی جبرگرایی و تقدیرگرایی را به مردم جهان دادند؟ بخشی دیگر از این انتقاد، به این مسئله برمی گشت، که چرا عالمان دینی در خدمت استعمار درآمدند؟ اگر آن ها به توجیه استعمار نمی پرداختند و با آن ها همسو نمی شدند، آن وقت استعمار معنا پیدا نمی کرد و آن رفتارها و عملکردها ناشی از ظلم و ستمگری انسان های اروپایی قلمداد می شد. شما همین اندیشه جبرگرایی در جهان اسلام را در زمان امویان و عباسیان هم دارید، چرا که آن ها نیز تلاش بسیاری می کردند تا به مسلمانان بباورانند که آنچه در سرنوشت آن ها سیطره پیدا کرده است، بر اساس چیزی که خداوند از پیش خواسته و اراده خداوند این گونه شکل گرفته است. اصرار بر نظام فلسفی جبرگرایانه، حکایت از نوعی همانندی و هماهنگی با حکومت های جائر و قدرت های استعماری دارد.

چه تشابهات تاریخی و فرهنگی دیگری بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین وجود دارد؟

ما در یک گفتمان نظری، نسبت به مقوله هستی شناسی در جهان تحت استعمار، این اشتراک نظر را داریم، که علما در پیوند با حاکمیت، همیشه فلسفه جبرگرایی را بر مردم تحت ستم القا نموده و سعی کردند تا این جبرگرایی فلسفی را برآنان تحمیل کنند. لذا در دوره ای که هندوستان، ایران و کشورهای مختلف آفریقایی و آمریکای لاتین، به صورت جدی تر تحت حاکمیت استعمار بودند، نگرش جبری حاکم بود. و شما شاهد نگرش جبری هستید. ما در وجهه اول، یک مشابهت این چنینی را داریم، که در فضای نظری جوامع ما متأسفانه جا افتاده است.

لذا تشابه اول، غارت استعمارگرانه همراه با ترویج اندیشه جبرگرایی است. در پدیده غارت استعمارگرانه، هر دو منطقه، تحت حاکمیت استعمار قرار دارند و جالب توجه این که در هر دو منطقه، ما هم استعمار مستقیم داریم و هم استعمار غیر مستقیم و لذا در جاهایی، مثل هندوستان، انگلستان به صورت مستقیم حاکم بودند و در جاهایی، مثل ایران نتوانستند سیطره پیدا کنند. به همین صورت شما می بینید که در مکزیک، دولت مستقل شکل می گیرد، اما در کشورهای دیگر، شما دولت های مستقل در آن منطقه ندارید. در مکزیک، دولت ظاهراً مستقل است، اما تحت حاکمیت استعمار است. اسپانیا در کوبا حاکمیت نظامی دارد، در ونزوئلا هم همین طور، چرا که در آنجا اسپانیا استعمار مستقیم دارد. و در سایر مناطق هم به همین صورت.

تشابه دوم، این است که در این دوره، ما شاهد خشونت و دسیسه های استعماری بسیاری در هر دو منطقه هستیم. دسیسه استعماری هم در ایران و شبه قاره هند و هم در آمریکای لاتین وجود دارد. البته در آمریکای لاتین، نفوذ استعماری غرب تداوم بیشتری پیدا کرد. به دلیل این که مردم آمریکای لاتین، دسترسی به قدرت نظامی و تکنولوژیکی های جدید نداشتند و بیشتر تحت حاکمیت استعمار ماندند.

جالب است وقتی که آمریکای شمالی مستقل می شود، منافع آن اقتضاء می کند، که به آمریکای لاتین، به عنوان حیات خلوت خودش نگاه کند، که دکترین مونروئه نیز همین است. دکترین مونروئه می گوید: آمریکای لاتین، حیات خلوت آمریکای شمالی است و نباید امپراطوری های دیگر در آنجا دخالت کنند، لذا در جریان انقلاب اول کوبا، این آمریکایی ها هستند که به کوبایی ها کمک می کنند تا علیه حاکمیت اسپانیا در کوبا، دست به اقدامات استقلال طلبانه بزنند. آن ها در سال ۱۹۰۵م استعمار اسپانیا را از کوبا بیرون می کنند اما خودشان جانشین آن ها می شوند. لذا خود آمریکایی ها حامی شکل گیری دیکتاتوری جدید می شوند، که در واقع، ادامه دیکتاتوری ژنرال باتیستا در کوباست، که با انقلاب فیدل کاسترو برکنار می شود.

تشابه تاریخی و سیاسی سوم، این است که شما هم در ایران و هم در آمریکای لاتین، جایگزینی استعمار قدیم با استعمار جدید را دارید؛ زیرا در استعمار جدید، آمریکا، و در برخی مناطق، انگلیس و فرانسه، جایگزین اسپانیا و پرتقال شده اند. و همین طور در خیلی از جاها، انگلیسی ها، جانشین هلندی ها، فرانسوی ها و روس ها شدند و بعد از آن، آمریکایی ها، جانشین انگلیسی ها شدند به عنوان مثال در ایران و دیگر کشورهای همسایه، که همین اتفاق در آمریکای لاتین هم رخ داد.

تشابه تاریخی و سیاسی چهارم، که بسیار جالب است، این است، که ما به طور همزمان، قیام های ضداستعماری را هم در آمریکای لاتین و هم در آسیا، به خصوص ایران داریم. مثلاً قیام های ضداستعماری ژنرال ماسائو و ماکسیموگومز، در کوبا با قیام ضداستعماری میرزا کوچک خان جنگلی (۱۲۵۷ – ۱۳۰۰ ه.ش / ۱۸۷۸ – ۱۹۲۲ م) در ایران با قیام دهقانی زاپاتا (۱۸۷۹ – ۱۹۱۹ م) در مکزیک تقریباً همزمان هستند. مثلاً قیام ژنرال ماکسیمو گومز در حدود سال ۱۹۰۵ م شروع و تا ۱۹۱۴ – ۱۵ م طول می کشد و در سال ۱۹۱۷ م به پیروزی می رسند. حرکت میرزا کوچک خان نیز، تقریباً همزمان با جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ – ۱۹۱۸م) است، لذا این حرکت تقریباً همزمان است با قیام های دهقانی که در کشورهای دیگر علیه استعمار شکل می گیرد.

اگر به صورت یک پروژه جدی تر بخواهیم این دو دوره را مورد مطالعه قرار دهیم، این نوع مشابهت ها به صورت جدی تر آشکار می شود و ما نیازمند مطالعات تطبیقی، تاریخی، فرهنگی، هویتی و… هستیم، که متأسفانه جای چنین مطالعات تطبیقی کلان نگر در عرصه های مختلف کشور ما خالی است. بنابراین، وظیفه مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی است که چنین مطالعات تطبیقی و تاریخی را شروع کنند؛ زیرا شما در دراز مدت خواهید دید که با مطالعات تطبیقی چقدر می توانیم از اشتباهات امروز و فردای خودمان جلوگیری کنیم و از طرفی خیلی از نقشه های ابرقدرت ها را برای تفرقه و جدایی کشورهای مستقل و کوچک خنثی نماییم. از طرفی دیگر، باعث همدردی ملت ها و دولت های تحت استعمار یا تحت فشار ابرقدرت ها و نیز تقویت و گسترش روابط با آن ها شویم.

تشابه دیگر، که از دل این مطالعه تطبیقی در می آید، ادبیات مشترک ضد ظلم دو منطقه، پس از طی سالیان دراز استعمار است و جالب توجه این که در همه این مناطق، ما ادبیات مشترک داریم؛ ادبیات مشترکی که با نفی استعمار، نفی ستم و نفی فلسفه ستم همراه است. بنابراین، همان گونه که به نوع برداشت جبری از نظام هستی در خصوص تداوم استعمار در کشور ما و دیگر کشورهای اسلامی و عربی منطقه اعتراض و انتقاد می شود، چنین اعتراضاتی در آنجا هم صورت می گیرد.

تشابه دیگر، که باز هم از ثمرات استعمار در دو منطقه است، شکل گیری جریان غربگرایی در این دو منطقه است؛ و لذا شاهد غرب گرایی و در ایران، خاورمیانه و کل آسیا هستیم که همان جریان غرب گرایی، در آمریکای لاتین هم به همین صورت شکل گرفته است؛ یعنی شما ادبیات گرایش به غرب و بهره برداری و استنساخ از غرب را در آن جا هم دارید. بنابراین، عملکرد اشرافیت هر دو منطقه، عملکردی ضدمردمی و در راستای سیاست های استعمار است و رفتارهای این اشرافیت ها با هم شباهت بسیاری دارند.

تشابه تاریخی دیگر، این است که استعمار غرب، برای ما همان نسخه ای را می پیچد، که برای آمریکای لاتین می پیچد، که نمونه آشکارش، شعار اصل تقسیم بین المللی کار است. این اصل تقسیم بین المللی کار، ایده «آدام اسمیت» (۱۷۲۳-۱۷۹۰م) است، که در کتاب «ثروت ملل» آورده است. آدام اسمیت این نظر را مطرح می کند، که ما باید در دنیا، مدل کار را تقسیم کنیم؛ یعنی در وضعیت استعماری باید کشورها را به سمتی ببریم که اینها به سمت تولید سازمان یافته و هدایت شده بروند و هر کشور را به سمتی سوق بدهیم که فقط یک کالای عمده را تولید کند. چرا؟ چون که برای تولید یک کالای عمده، دارای برتری و مزیت نسبی نسبت به دیگر کشورها می شود، که در این صورت کالا هم ارزان و هم گسترده تولید می شود و لذا نیاز دائمی کشورهای مستعمره و کوچک به غرب استعمارگر، یکی از نتایج عمده این رویکرد است. به خاطر این که تنها مشتری مواد خام آن ها، استعمارگران خواهند بود و بدین ترتیب به صورت دائمی وابسته خواهند شد. این طرح را «آدام اسمیت» تحت عنوان «اصل تقسیم بین المللی کار» مطرح کرد و بعد «دیوید دیکاردو»، آن را به عنوان «اصل تخصص» در دنیا تعریف و تبیین کرد. برای اجرای این نظریه، کارشناسان سیاسی و اقتصادی کشورهای استعماری به نقاط مختلف دنیا رفتند و کشورها و مناطق مختلف را مورد مطالعه قرار دادند و جالب این که به طور هم زمان این پروژه، در آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا اجرا شد. در ایران، کسی که مسئول چنین مطالعاتی شد، «لرد کروزون» انگلیسی بود، که بعدها وزیر خارجه انگلیس شد. آن ها تقریباً در تمامی مناطق این سه قاره مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که بهترین کالایی که در همه جای ایران می تواند جواب دهد، تنباکو است. در مصر و سودان، بهترین کالا پنبه است. در شبه قاره یا هندوستان بزرگ، اساسی ترین کالا، چای و کنف است. به کشور پرو، پیشنهاد تولید قهوه دادند و الآن هم پرو و برخی کشورهای آمریکای لاتین یکی از مراکز عمده تولید قهوه هستند. در کوبا دریافتند که نیشکر بهتر جواب می دهد، لذا به گونه ای برنامه ریزی کردند که کوبا فقط نیشکر تولید کند.

نکته اساسی در این باره این است که در تمام این کشورها، تولیداتی که به آن ها پیشنهاد شده، تولیداتی هستند که شکم مردم را سیر نمی کنند؛ یعنی ماهیت غله ای ندارند و لذا به هیچ کشوری نگفتند، که مزیت شما در تولید برنج، گندم یا تولید گوشت است و این نشانگر ماهیت استعماری این طرح و برنامه است. لذا تشابه تاریخی دیگر این مناطق این است که در کشورهای جهان سوم و استعمار زده، عمدتاً روی موادی سرمایه گذاری شد، که این سرمایه گذاری ها، ارزش تولید اقتصادی و غذایی نداشت.

در هر دو منطقه اعتراضاتی نسبت به چنین سیاستی اتفاق افتاد، اما چندان جدی نبود. فقط در ایران، مقاومت جدی صورت گرفت و ماجرای تحریم تنباکو(۱۳۰۹ ه.ق) به وجود آمد. با ماجرای تحریم تنباکو، با اصل تقسیم بین المللی کار، مقابله شد. متأسفانه در ایران، نویسندگان جریان روشن فکری اصرار دارند، که مقاومت در برابر جریان تنباکو را به یک جریان بی نتیجه، ضعیف و یا هم سو با سیاست های برخی سرمایه داران تقلیل دهند، در حالی که واقعیت این است که قیام تنباکو، در برابر یک اراده استعماری بین المللی، شکل گرفت و جزو افتخارات روحانیت و مرجعیت شیعه است، که توانست با یکی از هماهنگ ترین عملیات های استعماری در دنیا – که با مطالعه گسترده و برنامه ریزی و تدابیر بسیاری همراه بود – مقابله و آن را با شکست مواجه سازد. مگر منافع تجار داخلی با منافع ملی، گره نخورده است؟! ایستادگی در برابر قدرت های خارجی و استعماری، شاید منافعی هم برای یک سری از تجار داخلی ما داشته باشد، اما چرا باید در این مقابله تشکیک ایجاد کنیم؟! این که مبارزات علما و مردم را در این ماجرا، فقط به خاطر منافع شخصی تحلیل کنیم و آن را تقلیل دهیم، بی انصافی بزرگی است و روآوردن به چنین رویکردی، ناشی از عدم شناخت درست جریان روشن فکری از قضایای دینی در جامعه ماست.، که متأسفانه بخش وسیعی از تاریخ نگاری ما، براساس عدم فهم قضایای دینی در ایران، تجزیه و تحلیل و ارزیابی شده است. متأسفانه ما تحلیل های تاریخی از این دست، مثل اهمیت تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی (۱۲۳۰-۱۳۱۲ ه.ق) و تبعات مثبت آن را از بعد کلان و بیرونی بررسی و تحلیل نکردیم و بی توجه، از این اقدام جهادی بزرگ گذشتیم و نسبت به آن غافلیم. مطالعات تطبیقی کلان نگر می تواند تا حدی چهره جدیدی از فعالیت های علمای مبارز و مرجعیت و روحانیت بیدار را به نمایش بگذارد، که تاکنون مطرح نبوده و اگر بوده، خیلی کمرنگ مطرح شده است.

تشابه دیگر، عملکرد یکسان کشورهای استعماری است، که در همین دوره، با اجرای این سیاست ها در کشورهای آمریکای لاتین، مانند کشورهای آسیایی، از جمله ایران، شاهد شکل گیری دیکتاتورهای نظامی خشنی هستیم که این دیکتاتوری های خشن نظامی، وظیفه سرکوب گری و مقابله با مردم را بر مبنای تثبیت قدرت استعمار و در راستای استمرار استعمار دارند. در ایران، رضاخان (۱۲۵۶-۱۳۲۳ ه.ش) بر سر کار آمد و با تأخیر چند دهه ای دیکتاتورهای مشابه مختلفی در کشورهای آمریکای لاتین روی کار آمدند، که می توان آن ها را با هم مقایسه کرد. مانند ژنرال باتیستا در کوبا(سقوط در سال ۱۹۵۹م توسط فیدل کاسترو)، سوموزا در نیکاراگوئه (سقوط در سال ۱۹۷۹م توسط دانیل اورتگا) بررسی تطبیقی چنین حوادث و پدیده هایی، نکات جدیدی را به روی ما خواهد گشود.

تشابه جالب توجه دیگر این است، که ما به طور هم زمان شاهد شکل گیری نوع دیگری از ادبیات غرب در کشورهای جهان اسلام و آمریکای لاتین هستیم و این مدل جدید ادبیات غرب، به شکل ادبیات چپ ترجمه شده است؛ سوسیالیسمی که مولود ظلم و ستم و ستمگری های سرمایه داری بود، چه سرمایه داری در کارخانه و کارگاه های صنعتی و چه سرمایه داری در شکل فئودالیته. و مارکسیسم هم محصول ستم گری ها و پاسخ نادرست فلسفی برخی متفکران به ستمی بود، که وجود داشت.

بنابراین، شما می بینید که در کشورهای مستعمره، هم در آسیای تحت ستم، هم در اروپای تحت ستم و هم در آمریکای لاتین تحت ستم، ادبیات چپ معنا پیدا می کند و با استقبال شدیدی مواجه می شود. و جالب توجه این که، قبل از این که سرمایه داری در اروپا دچار اعتراض شود، در آسیا و روسیه دچار مشکل می شود. و جالب تر این که، جدی ترین انقلاب دهقانی، ابتدا در چین و بعد از آن در کوبا اتفاق می افتد و به همین صورت، قیام های ضداستعماری در ایران، مصر، عراق و مهم تر از همه در هندوستان شکل می گیرد. لذا شما دوره ای از شکل گیری قیام ها علیه استعمار خارجی و استبداد داخلی، به صورت هم زمان در ایران و کشورهای آمریکای لاتین را شاهدید، که این مشابهت ها هم بسیار معنادار است و هم این که می توان الگوهای مشابه این ها را به طور جدی تر کشف و همانندسازی کرد. منتها این نوع نگاه تطبیقی و جهان نگری در اتفاقات، متأسفانه در تاریخ نگاری ما زیاد مرسوم نیست، که اگر این گونه رویکردها وجود داشته باشد، تحلیل های جامعه و نیز فراگیری از حوادث، اتفاقات، انقلابات و قیام ها نیز زیاد خواهد بود.

وقتی ادبیات قیام های دهقانی، ادبیات ضداستعماری شد، ادبیات ضداستعماری آن ها با ادبیات چپ و مارکسیستی نیز همراه شد، لذا نه آن هایی که ابتدا در چین، قیام دهقانی کردند، مارکسیست بودند، نه آن هایی که در کوبا انقلاب دهقانی کردند، مارکسیست بودند و نه آن هایی که در ایران به سمت م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.