پاورپوینت کامل زندگی واژه ها;گزینه ای از شعرهای نیمایی ۳۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندگی واژه ها;گزینه ای از شعرهای نیمایی ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگی واژه ها;گزینه ای از شعرهای نیمایی ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زندگی واژه ها;گزینه ای از شعرهای نیمایی ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

۳۷

غزل درخت

سید حسن ثابت محمودی (سهیل)

باران

باران تند صبح بهار است

در بهت سرد و ساکت کوچه!

باران

مثل صدای خیس خداحافظی رهاست

دستی عبوس پنجره را بست

تنها درخت

در زیر چتر ساده ی دستانش

در کوچه ایستاده و آرام

صبح بهار را به تماشاست.

ای کاش

من هم

مثل درخت

در خاک ریشه داشته باشم

تا در پناه ساده ی دستانم

همواره بی قرار بمانم

بی آنکه از کسی

اندیشه داشته باشم.

تکرار

حمیدرضا شکارسری

هر روز

یک برگ از این کتاب نه چندان بلند ر

خوانده نخوانده،

تند

ورق می زنم

یک روز

در عطر سیب و سنبل

در پیش چشم ماهی سرخی که کنج تنگ

خواب عمیق دریا ر

می بیند

با زنگ ناگهانی ساعت

آن را تمام می کنم

ام

کتاب بعد

با جلد سبز

ناگاه

در دست های خسته ی من

تکرار می شود…

عبور معطر

ایرج قنبری

نشستند

بر بال اندیشه ی من

و با هم پریدیم

تا دور

تا چشمه ی نور

و رفتیم

مثل عبور پرستو

و رفتیم و این ساکت سرد را، ترک گفتیم

کسی راز ما را ندانست

کسی آسمان را نفهمید

و من بودم و عشق

و من بودم و کهکشانی کبوتر

که در هیئت یک گل سرخ

پرواز کردیم.

و پرواز کردیم

و از این وسیع سترون گذشتیم

شنیدیم گاهی شقایق

به ما لطف می کرد

و بر شانه های زمین سبز می شد

و لبخند می زد

و ما در شبی عطر آلود

رفتیم

و چیزی نگفتیم

با هیچ کس

جز نشان عبوری که از ما به جاماند.

در ارتفاع کوه های کاغذی

منصوره نیکوگفتار

تمام کوره راه را دویده ام

به جست وجوی عطر ناشنوده ای

(و یک نفس)

شکوفه داده ام تمام روز

درخت های جنگلی

جوانه کرده اند

پرنده ه

در انحنای روح سال خورده ام

نشسته اند

و ریزه های روزهای رفته ر

به آشیانه برده اند

و من لبالب از کلام

نیازمند خلوتی

و روزنی برای رؤیت شم

هنوز طبل اعتماد من تهی است

و گندمی فریب می دهد مر

هنوز هستی ام مچاله می شود

در ارتفاع کوه های کاغذی

در ارتفاع شب

که جز برادرم نبود و نیست

نشسته ام

دوباره در پناه ظلمتی که برق می زند

و از ملازمان دشت گشته ام

و از ملازمان نامه ای

که ناگشوده مانده تا هنوز

و سرخوشم

به لابه لای شاخه ها نشستن و گریستن

و سرخوشم به زیستن

که کشف تازه ی من است.

آذر ماه ۱۳۷۱

آمدن گناه من نبود

مرتضی نوربخش

۱

هیچ کس نبود

آفتاب می گذشت

از فراز قله های برف گیر

ماه می نشست

برسکوت دره های پیر

۲

هیچ کس نبود

آسمان حضور داشت

باد می وزید

ابر می گریست

لحظه لحظه رود می سرود

عشق را ولی مخاطبی نبود

۳

عشق ناگهان رسید

روبه روی آینه درنگ کرد

آفتاب را ستود و از درخت روشنی

میوه ای به یادگار چید

زندگی تولدی دوباره یافت

۴

آمدن گناه من نبود

اشتباه عشق بود

۵

آمدم بدون اعتنا به مرگ

تکیه گاه من بهار

در نگاه من تداوم درخت

واژه های من

شکوفه،

برگ

۶

آمدم پرنده را به آسمان دهم

صبح را به سرزمین خواب

آمدم برای زیستن

برای انتخاب

آمدم به قصد هجرتی بزرگ

مثل آفتاب

۷

این که از سکوت می وزد صدای کیست؟

این که می کشد مرا به شب

این که می دهد مرا به روز

این که می برد مرا به معنی عبور

۸

بر دو راهه ای نشسته ام به راه ناتمام

روزها که از همیشه می رسند

با من از غروب حرف می زنند

با من از غروب انتظار

– لحظه های بی بهار

۹

آه ای بهار

آن زمان که نیستم

مرا به یاد آر

سبز کن گلی

برای من به یادگار

۱۰

تنگ دل شدم

آسمان مرا احاطه کرده است

فرصتی که وسعتم دهد کجاست؟

خررداد ماه ۱۳۷۲

ترانه هایی در ستایش مردان

مصطفی علی پور

۱

«شاید بهار آمده،

– شاید….»

مادر بزرگ گفت،

وز پله های مرثیه بالا رفت.

یک نیمه ام به مرگ شبیه است

دایره وار و سرد،

یک نیمه ام به چشم زمستانی ات، کبود

تا هر بهار

وقتی

سیب حیاط کوچک م

گل کرد باز

شعری برای خویش بگویم.

سیب حیاط کوچک م

گل کرد باز

مادر بزرگ گفت:

«شاید بهار آمده،

شاید….»

۲

مثل درخت کاشته اندش

در بی شکوفه گاه ترین فصل؛

گنجشک های خسته ی خاکستری

کز ابری سواحل دل تنگ،

برمی گشتند.

«لیلا»ی گم شده

در آفتاب و مه

بعد از هزار سال، هنوز

چشمان چون سپیده دمش ر

از راه برنداشته است،

ت

مجنون گردباد

از روزهای تفت بیابان سوخته

برگردد.

مثل درخت، کاشته اندت

در عطر آسمان شبی که

تنه

پیرهنت بود…

۳

شب در تمام پنجره ها بود

گیسوی ماه ر

رود شبانه با خود می برد

آمیزه ی سپید و دری

رود شبانه زمزمه ای داشت،

تا نام های گم شده ات را از آسمان

بستانی

دسته گلی برای تو آوردم؛

دسته گلی

که بین زخم های تو و باد

و بین تازیانه و روح غریبی ات

دیوار خواهد شد.

وقتی تو گم شدی

در خاطرات آیینه ها روبه رو

شب در تمام پنجره ها بود…

۴

نه آفتاب، سرخ شد و سرد،

نه سنگ فرش جاده ی غربت، شکوفه کرد

اسب کبود

وقتی

تا خورده ی تو ر

– در جامه ی همیشه ی نقره –

از آب رودخانه گذر داد،

حتی کسی

آشوب ر

باور نکرد،

حتی کسی سیاه نپوشید؛

تنها، نگاه بدرقه ای سرد

عطر صدای گم شده ات ر

در باد،

پاشید… .

۵

تنها،

شکست

در خویش،

با تمامی قلبش

وقتی صدای پای تو آمد.

لبخند زد در آیینه

چندان که

گفتی هزار سال

در آن گریست

وقتی صدای پای تو آمد،

شاعر، هزار سال

مرده بود؛

تابوت سرد او

چون یاس خسته ای

بر صخره های برف، بهاری فشرده بود.

فرصت

جلال محمدی

فرصتی برای خلوت و دع

فرصتی برای گریه نیست

آسمان خسته ی دلم

ابرهای خویش را ز یاد برده است

چشم های من

هز

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.