پاورپوینت کامل فقیه روشنفکر و روشنفکر فقیه ۶۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فقیه روشنفکر و روشنفکر فقیه ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فقیه روشنفکر و روشنفکر فقیه ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فقیه روشنفکر و روشنفکر فقیه ۶۰ اسلاید در PowerPoint :
مترجم: بهزادیان
یکی از مسائل اساسی و مهم در معرفت شناسی اسلامی ـ که به جدال میان سنت و مدرنیته مربوط می شود ـ بحث فقیه و روشنفکر است. در این بحث، بیش تر مردم چنان داوری می کنند که «فقیه غیر روشنفکر و روشنفکر غیر فقیه است.» به نظر می رسد، این داوری در مشکل تربیتی ما ریشه دارد؛ مشکلی که سبب بروز بحران فرهنگی در تفکر اسلامی گردیده است.
یکی از ویژگی های این بحران فرهنگی ـ که در بحران عقلی انسان مسلمان آشکارا مشاهده می شود ـ عدم توازن است. عدم توازن در پیوند بامعرفت، فرهنگ و علوم و در روبه رو شدن با واقعیت، زمان و زندگی. احمد امین، در نخستین شماره ی مجله ی «الرساله»، مشکل را چنین باز گفته است: بسیاری از مردم ما با فرهنگ عربی ـ اسلامی خالص آموزش دیده و تربیت شده اند و از آرا و نظریه های علمی، ادبی و فلسفی سده ی جدید به طور کامل بی خبرند. برخی دیگر، به طور خالص با فرهنگ بیگانه تربیت شده اند. آن ها از آخرین نظریه های علمی در زمینه های طبیعی، شیمی و ریاضی آگاهند؛ ولی از فرهنگ عربی کاملاً بی خبرند.۱
علامه سید محمد حسین فضل اللّه در خصوص این مشکل، می گوید: «من آگاهی دارم مجتهدانی در قم زندگی می کنند که با مسائل جهان و حتی مسائل ایران هیچ پیوندی ندارند و می دانم در نجف افرادی چنان سنتی یافت می شوند که حتی یک نشریه نمی خوانند و به هیچ رادیویی گوش نمی دهند». این سخن از زاویه نگاه یک فقیه است، حال به کلامی از زاویه دید یک روشنفکر توجه فرمایید:
دکتر زکی نجیب محمود، در مقدمه ی کتاب «تحول فکر عربی» در شرح حال خود، چنین می گوید:«او یکی از هزاران روشنفکر عرب است که چشمشان به تفکر اروپایی ـ قدیم یا جدید ـ گشوده شد و چنان پنداشتند که تفکر اروپایی بدون رقیب و یگانه است؛ زیرا هزگر نظاره گر تفکری دیگر نبوده اند».
این تفکر بانویسنده ی این صفحات سال ها همراه بود، با تفکر اروپایی تحصیل کرد، با اندیشه ی اروپایی به تدریس پرداخت، تفکر غربی در اوقات فراغت مایه ی آرامشش بود و نام شخصیت ها و مکتب های میراث عرب، جز سایه های مبهم، پراکنده و سرگردان در نوشته های نویسندگان معنایی برایش نداشت.
سپس در سال های اخیر، بیداری تکان دهنده به او دست داد و در سنین پختگی عقلی، دریافت مشکل اصلی حیات فرهنگی ما این نیست که چه میزان از فرهنگ غرب گرفته و جه میزان باید به آن بیفزاییم.۲
بیداری فرهنگی در امت به وسیله ی فقیه غیر روشنفکر یا روشنفکر غیر فقیه پدید نمی آید. این گفتار در مورد سنت بدون تجدد و تجدد بدون سنت نیز درست می نماید.
اکنون پرسش این است؛ چگونه می توانیم فقیهی روشنفکر و روشنفکری فقیه داشته باشیم؟ روشی که در پاسخ گویی دنبال خواهیم کرد، بررسی تحلیلی و انتقادی مفاهیم و روش های مطرح در مسئله است تا به یاری نتایج احکام قطعی این مفاهیم و روش ها ـ و نه ترکیب و تحلیل آن ها ـ را دریابیم.
فقاهت و روشنفکری
میان فقاهت و روشنفکری همانندی هایی وجود دارد. این شباهت از نظر لغوی بسیار روشن است؛ هر دو به معنای فهم عمیق و تیزبینی است و دانش محور هر دو به شمار می آید. این واژه ها از نظر مفهومی نیز مشابهت دارند به گونه ای که برخی معتقدند عناصر مفهومی سازنده ی روشنفکری در فقه خلاصه می شود.
از نظر برخی از نویسندگان، مفهوم رایج روشنفکری در ادبیات و سخنرانی ها مانند مفهوم رایج فقه در ادبیات و نطق های اسلامی پیشین است. اینان روشنفکری را جانشین فقه دانسته، تجدد را جایگزین اجتهاد می شمارند و چنان باور دارند که بهتر بود اصطلاح فقه جانشین اصطلاح روشنفکری می شد. بر اساس این تحلیل، در کنار نهادن اصطلاح قدیمی و به کارگیری اصلاح جدید به ظهور اصطلاح روشنفکری و متروک شدن اصطلاح فقاهت یا محدود شدن آن به برخی مسائل جزئی دینی انجامید. متعلم و اجتهاد کنار رفت. اصطلاحات جدید تبلور نهایی تفکر سکولار شمرده می شود؛ تفکری که با هدف کاهش دادن یا محدود ساختن رابطه ی اندیشه و دین پدید آمد.۳
دکتر «محمد سعید رمضان البوطی» نیز نظری چنین دارد. او در کنگره ی «اسلامی و مسلمانان در جهانی متغیر» ـ که در بیروت۴بر پا شد ـ گفت: «اصطلاح تفکر اسلامی به حساب فقه اسلامی گذاشته شده است، در حالی که تفکر اسلامی، اصطلاحی جدید است و در سده های گذشته اسلامی و رواج نداشت».
به نظر وی، درست تر آن است که به جای تفکر اسلامی، واژه ی فقه اسلامی به کار بریم؛ زیرا در فقه اسلامی، عملیات فکری و ره آورد آن از درون شریعت برون می تراود؛ ولی در تفکر اسلامی، عملیات فکری از انسان صادر می شود.
ما در جهاتی از این نظریه با وی موافقیم. فقه در اصل، ابعاد انسان و جامعه و زندگی را در بر می گیرد و این توان را از فراگیر بودن اسلام و اهداف جامع آن به دست آورده است. بنابراین، فقه قبل از این که اصطلاحاً تغییر کند و به احکام فرعی شریعت محدود گردد، از واژه ی تفکر اسلامی دقیق تر و فراگیرتر بود.
سخن دکتر رمضان البوطی نمی تواند به طور کامل مورد پذیرش قرار گیرد؛ زیرا مفهوم تفکر اسلامی با فقه اسلامی تعارض ندارد. تفکر اسلامی ره آورد تفکری است و اسلام عقل را معتبر می داند. در نگاه اسلام، افزون بر این، اصطلاح فقه، اسلامی تر از اصطلاح روشنفکر است. چنان که ادبیات عرب و آیات قرآن مجید بر درستی این گفتار گواه می دهد.
گاه علم دین، فقه خوانده می شود. این به سبب بلند مرتبگی و شرافت و فضیلت دین، در مقایسه با دیگر علوم است. دینی که فقه بر آن اطلاق می شود، دین کامل و جامع است نه علم به احکام احوال شخصی؛ هر چند عرف فقه را علم به فروع شریعت می داند.۵به همان میزان که فهم مفهوم فقه آسان است، درک مفهوم روشنفکری دشوار می نماید؛ زیرا اصطلاحی ناپایدار و بسیار مشوش است. هنگام که می پرسیم معنای روشنفکری چیست. باپاسخ هایی متعدد و متعرض روبه رو می شویم. تا جایی که می توان صدها تعریف برای آن برشمرد. این تعریف ها بر نظریه های مختلف استوار است. گروهی روشنفکری را به معنای کسب درجه ای از دانش و شناخت می دانند؛ دسته ای آن را کسب رتبه ای در اختراع و ابتکاری در زیبایی و هنر می شمارند و جمعی آن را در سطوح عالی تفکرات نظری و نوگرایانه منحصر می سازند.۶
در دیدگاه اسلام، فصل مشترک فقه و روشنفکری دانش است؛ زیرا فقه در زبان عرب به معنای دانش بوده، قرآن حکیم آن را به معنای علم و عقل به کار برده و مرادش از عقل نیز علم است. عرب در گذشته اصطلاح روشنفکری را به کار نمی برد و در ادبیات عرب و اسلام به جای این واژه، واژه ی علم به کار می رفت. بنابراین، «علم» فصل مشترک این دو اصطلاح است.
حقوق و روشنفکری
آنچه گذشت، کاربرد اصطلاح فقه در معنای عام بود؛ ولی فقه، در معنای خاص، با حقوق مترادف است و این یکی از صورت های رابطه ی آن با روشنفکری است. در فرهنگ اسلامی، فقه کوشیده اند تا آن جا که می توان گفت که هیچ تمدنی به اندازه ی تمدن اسلامی بر پایه ی قانون استوار نبوده است.۷
فقه اسلامی از گرانبهاترین گنجینه های میراث بشری در گستره ی حقوق است. درباره ی ارتباط حقوق و روشنفکری باید یاد آور شد:
۱. هیچ حقوقی بدون روشنفکری و هیچ نوع روشنفکری بدون حقوق قابل تصور نیست. بر این اساس، هر قدر روشنفکری توسعه یابد، آگاهی به حقوق نیز بیش تر می شود. حقوق بدون روشنفکری چون احکام خشک و بی روح می نماید و روشنفکری بدون حقوق مانند سفارش های عام اخلاقی و معنوی است.
۲. حقوق درگیری ها را پایان می بخشد و جامعه را سمت اصلاح و نظم پیش می برد؛ بنابراین نمی تواند بدون تکیه بر روشنفکری توسعه یابد.
۳. حقوق روشنفکری را توسعه نمی دهد؛ ولی روشنفکری، حقوق را توسعه می بخشد. نقش روشنفکری، بالا بردن سطح آگاهی و دانش عمومی جامعه است.
۴. حقوق، جامعه را نظم می بخشد و روشنفکری وحدت؛ زیرا روشنفکری سطح روابط و سبک و سیاق زندگی را توسعه می دهد.
اصالت گرایی و عصر گرایی
در نظر گروهی، اصطلاح فقه مفهوم اصالت گرایی را متبادر می سازد و روشنفکری با مفهوم عصر گرایی همراه است. این سخن از گذشته های دور تاکنون مایه ی جنجال و جدال بوده است. ویژگی این بحث آن است که هر مکتب فکری و فلسفی ناگریز باید بدان پاسخ بدهد؛ زیرابخشی از مسائل مهم رشد و توسعه، بر آن استوار است. البته نظرها بسیار متعدد و گاه متناقص می نماید. جمعی میان این دو مفهوم نوعی درگیری طبقاتی۸ مشاهده می کنند. دسته ای اصالت بدون عصری شدن راباور دارند و گروهی عصری شدن بدون اصالت را. جمعی نیز در جهت آشتی آن ها کوشیده اند. آشتی جویان هم دو دسته اند: طرف داران حاکمیت سنت بر تجدد علاقه مندان حاکمیت تجدد. ناگفته پیدا است، چون همه ی درگیری های علمی، گروهی نیز راه سوم برگزیده در مسیر جداسازی کامل مرز این مفاهیم گام برداشته اند. آنچه در این بحث درست می نماید، به اختصار عبارت است از:
۱. در خصوص سنت، باید میان منابع اصیل اسلامی و آنچه میراث بشری خوانده می شود، فرق نهاد. افزون بر این باید میان معصوم و مجتهد ـ که احتمال خطا و صواب در او راه می یابد ـ تفاوت قائل شویم.
۲. در خصوص میراث بشری باید گفت نه می توان همه ی آن را پذیرفت و نه باید همه ی آن را رد کرد. آنچه زنده است می گیریم و آنچه مرده است، رها می سازیم. معیار ما در این خصوص کاوش و تحقیق نظری است.
۳. سنت به معنای جمود، دگم اندیشی، رد کردن دست آوردهای علمی، کنار گذاشتن خردوزی و چشم پوشی از پیشرفت های آینده نیست.
۴. در تجدد میان علوم ثابت، مانند علوم طبیعی و فنی، که اختلاف
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 