پاورپوینت کامل آمیزه ی عرفان و سیاست ۹۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آمیزه ی عرفان و سیاست ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آمیزه ی عرفان و سیاست ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آمیزه ی عرفان و سیاست ۹۱ اسلاید در PowerPoint :

مترجم: سید علی اصغر سلطانی

گفته می شود که هنگامی که امام خمینی در دهه ی ۱۹۳۰ در قم درس اخلاق می گفت، همواره سخنانش را با جمله ی زیر از مناجات شعبانیه خاتمه می داد؛ دعای بی نظیری که از همه ی دوازده امام نقل کرده اند:

پروردگارا! مرا انقطاع کامل [از غیر خود و تعلق به] خود عطا فرما و دیدگان دل ما را به نوری روشن فرما که به آن نور تو را مشاهده کند و حجاب های نور را بردارد و به منبع عظمتت دست یابد و جان های ما به مقام قدس عزتت در پیوندد. ۱

امام همواره بر مطالعه و نقل این ادعیه ی منسوب به ائمه اطهار به عنوان راهی برای دست یابی به بینش روحی و استمداد از خالق تاکیدی فراوان می نهاد. به نظر می آید مناجات شعبانیه، بسیار با قلب و روح امام همنشین بوده است و این مسئله کاملاً و در جای جای نوشته ها و گفته ها و مراحل مختلف زندگی امام نمایان است: در شرحی بر حدیث امام جعفر صادق علیه السلام درباره ی لقاء الله ـ که در شرح چهل حدیث، در سال ۱۹۳۹ به انجام رسید؛ در یکی از آثارش (معراج السالکین) که مربوط به جنبه های درونی دعا، است و آن هم در سال ۱۹۳۹ به پایان رسید؛ در جهاد اکبر یا مبارزه ی با نفس، که سخنرانی ایشان درباره ی تزکیه اخلاقی است و در سال ۱۹۷۲ در نجف ایراد شد؛ در مجموعه سخنارنی هایش، در خصوص تفسیر سوره ی حمد، که در دسامبر۱۹۷۹ و ژانویه ی ۱۹۸۰ از تلویزیون پخش شد؛ و در راه عشق، نامه ای که امام در سال ۱۹۸۳ به عروس اَش قاطمه ی طباطبائی نوشت.

شاید جمله ی «حجاب های نور را بردارد و به منبع عظمتت دست یابد» را بتوان عاملی پایا در حیات دینی امام دانست و تنها با پذیرش و به ذهن سپردن این نکته است که می توان کلیت تلاش ها و دست آوردهای امام را، از جمله دست آوردهای سیاسی ایشان، به طور الاهی، و با نگاهی کاملاً متفاوت از نگاه رهبران سیاسی معمول بود که امام توانست این جنبش انقلابی بزرگ را به پیروزی رهنمون سازد.

انسجام و جامعیت شخصیت امام و بینش او نسبت به اسلام، چنان است که تمایزات تحلیل گرایانه ی میان جنبه های مختلف آنها، به نوعی تصنعی جلوه کرده، نمایان گر تلاشی برای فهم امام است، نه حقیقت وجود او.

با وجود این لازم می دانم و ناچارم از جنبه های عرفانی و سیاسی زندگی ایشان صحبت کنم و در این راستا تاکید عمده را ـ چه از نظر سیر تحول زمانی و چه از نظر اهمیت خود مسئله ـ بر جنبه های عرفانی شخصیت او می گذارم. چه غربی ها و چه مسلمانان، امام را رهبر انقلابی نابغه و نادری می پندارد، اما همه آنانی که او را از نزدیک می شناختند و آنانی که حتی لحظه ای کوتاه ملاقاتش کردند، گواهی می دهند او بینشی فراسیاسی داشت که درست در لحظه ی مناسب و به جا اتخاذ می شد. دقیقاً همین وارد کردن سیاست در عرفان است که شاید شاخص ترین ویژگی شخصیت امام را تشکیل می دهد.

سال های اولیه ی اقامت امام در قم به خوبی اهمیت عرفان را در زندگی ایشان نشان می دهد. بی تردید قصد اولیه ی امام از رفتن به قم، در سال ۱۹۲۰ شرکت در درس شیخ عبدالکریم حائری بوده است که در آن روزگار شخصیتی برجسته در فقه به شمار می آمد. مدت ها پیش از این که امام در اوایل دهه ی ۱۹۶۰ به مقام مرجعت برسد، در این شاخه ی از علوم اسلامی (فقه) تبحر یافت. امام به زودی در قم به عرفان و علوم مربوط به آن تمایل پیدا کرد و این باعث شد تا او از بسیاری از معاصرانش فاصله گیرد. در واقع به همین سبب، معاصرانش اغلب به امام با نگاهی تردیدآمیز و حتّی خصمانه می نگریستند. سال ها بعد، امام در این خصوص چنین گفت: « باعث تأسف است که بعضی از علما این گونه تردید روا می دارند و خود را فوایدی که از مطالعه ی عرفان حاصل می شود، محروم می دارند.»

اولین راهنمای ایشان درعرفان، میرزا علی اکبر یزدی (متوفای ۱۹۲۶) بود که ایشان خود شاگرد حسین سبزواری و ایشان نیز شاگرد ملا هادی سبزواری (متوفای ۱۸۷۲) مؤلف شرح منظومه بودند. شرح منظومه یکی از کتاب های اصلی عرفان است بدین ترتیب امام به یکی از سرچشمه های تدریس و انتقال عرفان شیعه متصل شدند. راهنمای دیگر ایشان میرزا آقا جواد ملکی تبریزی (متوفای ۱۹۲۶) بودند که تا سال ۱۹۱۱ در قم تدریس می کرد. ایشان دو کلاس در فلسفه و اخلاق دایر کرده بودند، کلاسی عمومی در مدرسه ی فیضیه و کلاسی خصوصی در منزل خودشان که تنها تعدادی از شاگردان برجسته و نزدیک ایشان، از جمله امام در این کلاس شرکت می کردند. امام هم چنین درس سید ابوالحسن رفیعی قزوینی (متوفای ۱۹۷۵) شرکت داشتند که تفسیر دعای سحر یکی از آثار چاپ شده ی ایشان است، همان دعای عمیقی که امام اولین نوشته اش را (شرح دعای سحر) بدان اختصاص دادند. احتمالاً اولین بار مرحوم قزوینی بود که توجه ی امام را به این دعا معطوف داشت.

اما به هر حال استاد اصلی امام در عرفان، آیت الله محمد علی شاه آبادی(متوفای ۱۹۵۰) بود که امام در نوشته های عرفانی شان از ایشان با احترام فراوان، به عنوان «استاد الاهی ما» یاد می کنند. چندان از ورود آیت الله شاه آبادی به قم نگذشته بود (احتمالاً در اواخر دهه ی ۱۹۲۰) که امام با ایشان آشنا شدند. امام پرسشی از ایشان درباره ی عرفان نمودند و پاسخی دریافت کردند که باعث شد امام دریابد در محضر استادی واقعی است. آیت الله شاه آبادی ابتدا با درخواست امام برای شاگردی مخالفت کرد، ولی سپس موافقت کرد ایشان در درس فلسفه وی شرکت کندف اما آنچه امام می خواست عرفان بود و آن قدر اصرار ورزید تا آیت الله شاه آبادی موافقت کرد به ایشان درس عرفان بدهد. هر پنج شنبه و جمعه و روزهای تعطیل امام غالباً تنها و گاه با یک یا دو تن دیگر به سخنان آیت الله شاه آبادی گوش فرا می دادند که درباره ی تفسیر داوود قیصری (متوفای ۱۳۵۰) از فصوص الحکم ایبن عربی، مفتاح الغیب صدر الدین قونوی (متوفای ۱۲۷۴) و منازل السائرینِ خواجه عبداله انصاری(متوفای ۱۰۸۹) صحبت می کردند. علاقه مندی امام به این آثار، به ویژه به منازل السائرین، در سراسر زندگی ایشان باقی ماند.

تعلقات سیاسی و عرفانی امام اگرچه تا اندازه ی زیادی برگرفته از تعلیمات قرآن و معصومان بوده است، از جهتی ناشی از تاثیرات آیت الله شاه آبادی بر او می باشد. شاه آبادی از معدود علمای دوره ی رضا شاه بود که فریاد اعتراضش را علیه اَعمال خلاف سلسله ی پهلوی بلند کرد. وی همواره در ایام عاشورا علیه رضاشاه صحبت می کرد و یک بار به مدت یازده ماه در حرم شاه عبدالعظیم به بست نشست تا نارضایتی عمیقش را اعلام کند. در این راستا، در یکی از نارضایتی عمیقش را اعلام کند. در این راستا، در یکی از کتاب هایش به نام شذرات المعارف، که محتوایی اجتماعی و عرفانی دارد، نیز به فضای سیاسی آن زمان اعتراض می کند. شاه آبادی در این اثر تحلیل عوامل زوال و نارضایتی در جوامع اسلامی پرداخته، پیشنهاد می کند دانش اسلامی حقیقی باید در جهت حل مشکلات اجتماع و ایجاد وحدت سوق یابد و نتیجه می گیرد اگرچه تأسیس حکومت اسلامی متکامل بر عهده ی صاحب الزمان است، ولی از جنبه های سیاسی اسلام که در تعلیمات فقهی نهفته است نیز نباید به هیچ وجه غافل ماند؛ چرا که «اسلام قطعاً دینی سیاسی است» (ص ص.۶ـ۷).

امام در ۲۷ سالگی با تدریس حکمت که بسیار به عرفان نزدیک است، کار تدریس اش را شروع کرد و اندک زمانی پس از آن، جلسات خصوصی تدریس عرفان را ترتیب داد. در همین جلسات بود که امام بهترین و صمیمی ترین شاگردان خود که امام بهترین و صمیمی ترین شاگردان خود را تعلیم داد و برجسته ترین آنان آیت الله مرتضی مطهری است که پس از شهادت ایشان در سال ۱۹۷۹، او را «پاره تن» خود نامید. متنی که به این نخبگان تدریس می شد بخش های مربوط به بحث نفس در اسفار اربعه ی ملاصدرا و شرح منظومه بوده است.

عرفان و مسایل عبادی، موضوع اولین نوشته های امام را تشکیل می دهند. در ۱۹۲۸ شرح مبسوطی درباره ی دعای سحر نوشت؛ دعایی که امام محمد باقر هنگام سحر در ماه رمضان می خواندند. سپس در سال ۱۹۳۱ مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه نوشته شد. این اثر مختصر ولی متراکم، به حقیقتِ پیامبر و ائمه پرداخته، تأملی است بر حدیث معصومین و مفهوم انسان کامل. در ۱۹۳۷ امام پاورقی هایی را به شرح قیصری بر فصوص الحکم، مصباح الانس، و شرح مفتاح الغیب قونوی توسط حمزه ابن فنری افزود. دو سال بعد اولین کتاب فارسی اش را به پایان رساند: شرح چهل حدیث، کتاب مبسوطی که به تفسیر چهل حدیث عرفانی و اخلاقی می پردازد. معراج السالکین و صلاه العارفین ( که به سر الصلاه نیز معروف است) اثری است که معنای هر بخش از نماز، از وضو تا تکبیرهای سه گانهدر پایان نماز را با جزییات کامل آن شرح می دهد و امام آن را در سال ۱۹۳۹ نگارش نمودند. اثر دیگر امام که نسبت به کتابِ فشرده و متراکم معراج السالکین قابل فهم تر است، ولی در ارتباط با همان موضوع است، کتاب آداب الصلاه است که در سال ۱۹۴۲ نگاشته شد. در پایان شایسته است ذکری از شرح حدیث جنود عقل و جهل به میان آوریم که در سال ۱۹۴۴ نگارش آن پایان یافت و تا کنون چاپ نشده است و گفته می شود که در آن دیدگاه های اخلاقی و عرفانی امام نمایان است.

به غیر از آنچه برشمردیم، در حال حاضر تلاش برای ارایه تفصیلی نقش امام در عرفان امکان پذیر و ضروری به نظر نمی رسد. اما خواننده ی علاقه مند می تواند به اثر یحیی کریستیان بونو با عنوان «امام خمینی: عارف ناشناخته ی قرن بیستم» چاپ بیروت در سال ۱۹۹۷، مراجعه کند که به صورت شایسته ای شخصیت عرفانی امام را تجریه و تحلیل کرده است.

در خصوص پیچیدگی زندگی امام ـ گذر از تأکید بر عرفان در مراحل اولیه و وارد شدن به حوزه ی سیاست در مراحل بعدی زندگی ـ لازم است یادآور شویم عرفان چیزی نیست که بتوان در ایام جوانی به آن پرداخت و در ایام پیری آن را به کناری نهاد، بلکه عرفان ثمره ی بینش و شناختی قدرت مند، بنیادین و پایا است؛ همان طور که سید احمد فهری ـ که در طی دهه ی ۱۹۳۰ در برخی از سخنرانی های امام در قم شرکت می کرد ـ گفت: که درباره آنها نوشت، دارد». به عبارت دیگر، آثار عرفانی امام چیزی جز به رشته سخن در آوردن سلوک و پیشرفت مداوم ایشان به سوی «منبع عظمت نبود. در نتیجه، شاید بتوان گفت رهبری انقلاب اسلامی توسط امام و بنیان نهادن جمهوری اسلامی ایران، در واقع از جهتی، مرحله ای از سلوک عرفانی و روحی ایشان بوده است. ثمره ی تلاش های درونی او، سرانجام از فردیت ایشان گذر کرد و با گذاردن تاثیری عمیق بر قلمرو سیاست به بار نشست.

شاید بتوان با اشاره به سه مرحله ی اولیه ی سفرهای چهارگانه ی ذکر شده در اسفار اربعه ی ملاصدرا ـ کتابی که امام عمیقاً با آن آشنایی داشت ـ برداشت فوق را از زندگی و شخصیت امام توجیه کرد. سفر اول، سفر از هستی مادی به واقعیت الاهی است ( من الخلق الی الحق)؛ سفری برای دوری از غرق شدن در جهان تو در توی به هم تنیده، به سوی حقیقت مطلق الاهی. سفر دوم در درون واقعیت الاهی و توسط خود آن واقعیت صورت می پذیرد (فی الحق به الحق)؛ این سفر عبارت است از درک کمالات الاهی و فنا شدن در اسمای الاهی و باقی ماندن در آن حالات؛ سفر سوم بازگشت از واقعیت الاهی به سوی هستی است (من الحق الی الخلق)؛ اما در انی سفر سالک به نقطه ای عزیمت اولیه باز نمی گردد؛ چرا که این سفر سفری است که به واسطه ی واقعیت الاهی(بالحق) صورت می پذیرد و حاصلش درک اسرار اَفعال الاهی است، آن طور که در جهان مادی ظهور می یابند.

اگر ان شاء الله خداوند از جسارتی که به خود دادم و درباره ی سیر روحی امام صحبت کردم، مرا عفو کند، می توان چنین گفت که دوران تاکید اولیه امام بر عرفان و مباحث مربوطه با سفرهای اول و دوم اسفار اربعه ی ملاصدرا مرتبط اند و وارد شدن امام در سیاست و به عهده گرفتن رهبری انقلاب هم قابل قیاس با سفر سوم است. آنچه قطعی است این است که بینش بی نظیری را که امام در لحظات سیاسی بحرانی در طی انقلاب و سال های اولیه جمهوری اسلامی از خود نشان می داد، نم توان صرفاً ناشی از هوش سیاسی او پنداشت، نوعی روشن بینی داشت که به او اجازه می داد فراتر از زمان را ببیند و شاید بتوان این بخش او را ناشی از داشتن ظرفیتی برای مشاهده ی افعال الاهی آن گونه که در عرصه ی سیاست به منصه ی ظهور می رسیدند، دانست. اگر این گونه تفسیر قابل توجیه باشد، آن گاه می توان به آسانی دریافت که چرا امام تا سال ۱۹۶۲ از فعالیت های آشکار امتناع ورزید؛ نه تنها به علت نبود تمایل برای بحث درباره ی رفتار سازش کارانه و سکوت گرایانه ی علمای آن روز، بلکه به دلیل این که نوعی آماده سازی درونی در راه بود. حرکت امام به سوی «منبع عظمت» بود که وی را قادر ساخت انقلاب را رهبری کند، انقلابی که سلوک جمعی ملت ایران بود.

پس از گفتن مطلب بالا، حال باید اذعان کرد که الگوی سفرهای پی در پی سه گانه، نوعی ویژگی استعماری گریز ناپذیر دارد، از آن رو که ملموس بودن و دست یافتنی بودن هدفی زمینی به طور قطعی فاقد قلمرو بی رد و نشان سفری درونی است، به علاوه، به کارگیری الگوی یاد شده به یک زندگی خاص نمی تواند متضمن مناظری دقیق با دوره های مشخص زمانی باشد. به همین دلیل تردید نیست که آثار علایق و وقوف سیاسی را نمی توان از زندگی امام مشخص و جدا کرد، حتی قبل از حضور ایشان در عرصه ی سیاست و پیش از سال ۱۹۶۲، با علمایی که با رضا شاه مبارزاتی داشتند، از جمله استادش آیت الله شاه آبادی و حاج آقا نور الله اصفهانی و ملا حسین فشارکی که در سال ۱۹۲۴ در اصفهان علیه خدمت سربازی اجباری مبارزه کرد، تماس هایی داشت. آیت الله انگجی و میرزا صادق آقا که به دلیل قیام ۱۹۳۵ مشهد برای محاکمه به تهران آورده شد و سید حسن مدرس که امام خطاب به او گفت: « رهبر کسانی که در برابر ظلم ایستادند» نیز از این جمله اند؛ به علاوه، در اشعاری که در آن زمان می سرود و مخفیانه در قم دست به دست می چرخید نیز به موضوعات سیاسی می پرداخت. ا ز این رو، در سال ۱۹۲۸ که رضا شاه کاپیتولاسیون را لغو کرد و بدین وسیله می خواست خود را وطن پرستی حقیقی بنماید، اما در پاسخ به این کارش شعری را سرود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.