پاورپوینت کامل مروری تاریخی بر اسلام و دموکراسی آزادی خواهانه ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مروری تاریخی بر اسلام و دموکراسی آزادی خواهانه ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مروری تاریخی بر اسلام و دموکراسی آزادی خواهانه ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مروری تاریخی بر اسلام و دموکراسی آزادی خواهانه ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

ترجمه:فرهادساسانی

در یک بحث کوتاه درباره ی موضوعات بزرگ، به سادگی با سوء استفاده یا سوء تعبیر از برخی از واژه هایی که استفاده می شوند، گمراه می شویم. از این رو، باید نخست منظورم را از اسلام و «مردم سالاری آزادی خواهانه» [دموکراسی لیبرال [بیان کنم.

مردم سالاری واژه ای است که این روزها خیلی از آن استفاده و حتی سوء استفاده می شود. این اصطلاح معانی زیادی دارد و در جاهای تعجب انگیزی مطرح شده است: اسپانیای ژنرال فرانکو، یونانِ کلنل ها، پاکستانِ ژنرال ها، و اروپای شرقی کمیسرها؛ و معمولاً پیشوند این اصطلاح صفت های حالتی چون «هدایت شده»، «پایه»، «ارگانیک»، «مردمی» یا نظیر آن بوده است که کاربرد این صفات اضافه شده جنبه ی رقیق کردن آن، انحراف معنا یا حتی حفظ کردن معنای این واژه بوده است.

این نوع مردم سالاری ای که درباره ی آن صحبت می کنم، هیچ کدام از اینها نیست. منظور من از مردم سالاری آزادی خواهانه، عمدتا شیوه ی کلی گزینش یا برکناری حکومت هایی است که در انگلستان به وجود آمدند و سپس در میان مردمانِ انگلیسی زبان و غیره گسترش یافت.

شاید بهترین معیار موجودی که می توان بر اساس آن حضور نوع مردم سالاری مد نظر من را سنجید، این حکم ساموئل هانتینگتون باشد که زمانی یک کشور را مردم سالار می دانیم که تغییر در حکومت را از طریق انتخابات انجام داده باشد. پس منظورم از مردم سالاری دستگاهی سیاسی است که حکومتِ آن می تواند با انتخابات تغییر کند، بر عکسِ نظامی سیاسی که در آن حکومت، انتخابات را تغییر می دهد.

امریکایی ها مردم سالاری و پادشاهی را اصطلاحاتی ناسازگار می دانند، اما در اروپا، مردم سالاری در پادشاهی های مشروطه بهتر از کار درآمده است تا در جمهوری ها. فهرست کردن آن دسته از کشورهای اروپایی که مردم سالاری در آنها پیوسته و بی وقفه در مدتی طولانی توسعه یافته است، و تمام قرائن نشان می دهد که در آینده ای قابل پیش بینی هم چنان ادامه خواهد یافت، آموزنده است. فهرست چنین کشورهایی کوتاه است و همه ی آنها، به جز یکی، پادشاهی هستند. آن یک استثنا ـ سوئیس ـ از این نظر مانند ایالات متحده است که به سبب شرایط خاصش موردی خاص است. در جمهوری فرانسه، که بیش از دو سده ی پیش در نتیجه ی انقلاب به وجود آمد، حرکت مردم سالاری با وقفه ها، بازگشت ها و انحرافاتی مواجه شده است. در بیش تر دیگر جمهوری های اروپا، و از این نظر در مابقی جهان، این حالت به نسبت بدتر است.

در تمام اینها، ممکن است درسی برای خاورمیانه وجود داشته باشد؛ جایی که هنوز سلسله های پادشاهی قدرت خود را حفظ کرده اند. ناب ترین کشور عربی و مسلمان خاورمیانه، عربستان سعودی، نام و هویت خود را از سلسله ی بنیان گذار و حاکم خود می گیرد. امپراتوری عثمانی، متأخرترین و با دوام ترین امپراتوری اسلامی نیز این چنین است. حتی رهبران انقلابی تندرویی چون حافظ اسد در سوریه و صدام حسین در عراق هم کوشیدند جانشینی پسران شان را تثبیت کنند. در فرهنگی سیاسی که فشار مشروعیت بر سلسله ها خیلی زیاد است، ممکن است مردم سالاری در برخی جاها با همراه شدن با آن و نه قرار گرفتن در برابرش بهتر از کار درآمده باشد.

اصطلاح دیگر، یعنی «اسلام» نیز چندین معنا دارد: به یک تعبیر، اسلام به دینی (نظامی از باورها، عبادات، اصول اعتقادی، آرمان ها و اندیشه ها) دلالت می کند که به خانواده ی ادیان تک خدایی صاحب کتاب تعلق دارد که یهودیت و مسیحیت را در بر می گیرد؛ امّا به تعبیری دیگر، یعنی کل تمدنی که زیر لوای این دین رشد کرده است؛ چیزی مانند آنچه از عالم مسیحیت (Christendom) مد نظر داریم.

وقتی در غرب امروز از هنر مسیحی صحبت می کنیم، منظورمان هنر وقفی و هنر دینی است، اما اگر از هنر اسلامی صحبت کنیم، منظورمان هر هنری است که مسلمانان یا حتی غیر مسلمانان در تمدن اسلامی به وجود آوردند، در واقع، می توان هنوز از اخترشناسی اسلامی و شیمی اسلامی و ریاضیات اسلامی به معنای اخترشناسی، شیمی و ریاضیاتی سخن به میان آورد که تحت لوای تمدن اسلامی به وجود آمده است که هیچ گونه اخترشناسی یا شیمی یا ریاضیات «مسیحی» مطابق با آن، وجود ندارد.

در هر کدام از این اصطلاحات، اسلام به معنای دین و به معنای تمدن، خود انواع زیادی دارد. اگر از اسلام به عنوان پدیده ای تاریخی صحبت کنیم، از اجتماعی سخن می گوییم که اکنون تعداد نفراتش بیش از یک میلیارد نفر است و بیش ترشان در امتداد هلال وسیعی در حدود ۱۰۰۰۰ مایل فاصله ی میان مراکش تا میندانائو گسترده شده اند؛ و تاریخی چهارده قرنی دارند؛ و با مشخصه ی ۵۳ حاکمیتی، که در حال حاضر به سازمان کنفرانس اسلامی تعلق دارند. بنا به دلایلی روشن، رسیدن به تعمیمی معتبر در مورد واقعیتی این چنین، پیچیدگی و بی نهایت (اگر نه ناممکن) دشوار است.

تاریخ و سنت

نگاه اولیه به این سابقه ی تاریخی امید بخش نیست. مناطق عمدتا مسلمان نشین به ندرت دارای حکومت های مردم سالاری هستند که عملاً وجود داشته باشند. در واقع، از ۵۳ کشورِ عضو سازمان کنفرانس اسلامی، تنها ترکیه در آزمون مردم سالاری هانتینگتون قبول می شود و از بسیاری جهات یک مردم سالاری پر مشکل است. از میان دیگر کشورها، می توان جنبش های مردم سالارانه و در برخی موارد حتی تحولات مردم سالارانه ی نوید بخشی را یافت، ولی واقعا نمی توان گفت حتی به اندازه ی جمهوری ترکیه هم مردم سالاری را رعایت می کنند.

در طول تاریخ، رایج ترین رژیم در دنیای اسلام فرد سالاری (Autocracy) بوده است، که نباید آن را با استبداد (Despotism)اشتباه گرفت. عرفِ غالب سیاسی فرمان دادن و اطاعت کردن بوده است و در روزگار کنونی نیز به جای تضعیف این مسئله، شاهد تقویت آن هستیم، حال که محدودیت های سنتی فرد سالاری کم شده است و شیوه ها و فن آوری نوین ابزار مراقبت، سرکوب و ثروت اندوزی را در اختیار حاکمان قرار داده است و حکومت ها کم تر از قبل به محبوبیت مردمی وابستگی دارند. این مسئله به ویژه در مورد حکومت هایی که از عواید نفت ثروتمند شده اند صدق می کند.

مسئله ی فرهنگی و تاریخی شایانِ ذکرِ دیگر، نبودن مفهوم شهروندی (Citizenship) است. در عربی، فارسی یا ترکی هیچ واژه ای برای «Citizen»۲ [شهروند]وجود ندارد. اصطلاح هم خانواده ای که در هر یک از این زبان ها به کار می رود، فقط معنای «هم وطن» یا «هم میهن» دارد که هیچ یک از معانی ضمنی واژه ی انگلیسی «Citizen» را ندارد. این واژه از Ciris لاتین مشتق شده است و مفهوم Polites یونانی، به معنای کسی که در امور polis مشارکت می کند، را دارد. این واژه در عربی و دیگر زبان ها وجود ندارد؛ زیر اندیشه ی آن ـ یعنی شهروند به عنوان مشارکت کننده و شهروندی به عنوان مشارکت ـ وجود ندارد.

اما در عین حال، می توانیم عناصری را در شرع و سنت اسلامی بیابیم که می تواند به ایجاد شکلی از مردم سالاری کمک کند. اسلام به ادبیات سیاسی خود می بالد. از همان دوران اولیه، علمای شرع مقدس، فیلسوفان، فقها و غیره به دقت در مورد ماهیت قدرت سیاسی و شیوه های کسب، استفاده و شاید محرومیت از قدرت سیاسی، و نیز وظایف و مسئولیت ها و حقوق و امتیازات دارندگان، اندیشیدند.

سنت اسلامی قویا حکومت خودکامه را رد می کند. فقهای سنتی نهاد مرکزی حاکمیت در دنیای سنتی اسلام را قرار دادی و اجماعی تعریف می کنند تا خلیفه را از حاکم مستبد جدا کنند. اجرای قدرت سیاسی، قرار دادی تلقی و معرفی می شود که تقید دو جانبه ی میان حاکم و رعیت را به وجود می آورد. رعایا مقید به اطاعت از حاکم و انجام فرمان های او هستند، ولی حاکم نیز نسبت به رعایا وظایفی مشابه وظایف مشخص شده در بیش تر فرهنگ ها دارد.

اگر حاکم نتواند به تعهداتش عمل کند یا پس از مدتی عمل نکند، این قرارداد باطل می شود؛ اگر چه به ندرت چنین وضعیتی اتفاق افتاده است. بنابراین، در دیدگاه سنتی اسلام، در حکومت نیز عامل رضایت وجود دارد.

احادیث بسیاری اطاعت را تعهد هر رعیتی می دانند، ولی برخی از آنها به استثناهایی نیز اشاره می کنند، برای مثال، حدیثی می گوید «از مخلوق علیه خالقش فرمان نپذیرید»؛ به عبارت دیگر، از فرمان بشری که قانون الاهی را نقض می کند، اطاعت نکنید. حدیثی دیگر نیز به همین ترتیب می گوید «ملزم به اطاعت از گناه نیستید». یعنی اگر حاکم به کاری گناه آلود فرمان داد، تعهدِ به فرمان برداری، از بین می رود. شایان ذکر است این گونه روایاتِ پیامبر(ص) صرفا به حق نافرمانی اشاره نمی کند (که این شبیه تفکر سیاسی غرب است) بلکه به وظیفه ای الاهی برای نافرمانی اشاره دارد.

وقتی از سطح یک اصل تا قلمروی چیزی که واقعا اتفاق افتاده پایین می آییم، صد البته وضع فرق می کند و هم چنان مسئله ی اصلی باقی است. در فرهنگ اسلامی عناصری وجود دارد که حامی ایجاد نهادهایی مردم سالار هستند.

یکی از سخنانی که به پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت داده می شود این است که «اختلاف نظر در میان امت من نشانه ی لطف خداوند است.» به عبارت دیگر، باید از تنوع استقبال کرد و نه از سرکوب. نمونه ی این نگرش، پذیرش چهار مکتب متفاوت فقه اسلامی توسط مسلمانان سنتی است. حتی امروزه مسلمانان معتقدند شرع مقدس الهام گرفته و هدایت شده از طرف خداوند است، با این حال در ارتباط با این قانون، چهار مکتب فکری بسیار متفاوت وجود دارد. این اندیشه که می توان در عین متفاوت بودن، معتقد نیز بود، اصل تنوع پذیری و تحمل دو جانبه ی اختلاف نظری را به وجود می آورد که مطمئنا نمی تواند برای حکومت پارلمانی بد باشد.

نکته ی پایانی شایان ذکر در این باره، تاکید اسلام بر ویژگی های دوگانه ی شأن و خشوع است. رعایا ـ حتی پست ترین رعایا ـ در دیدگاه سنتی اسلامی دارای شأن و مرتبه ی شخصی هستند و حاکمان باید از تکبر بپرهیزند. طبق رسم عثمانی ها، زمانی که سلطان مقامات ارشد حکومت را در روزهای مقدس می پذیرفت، به نشانه ی احترام به قانون برای استقبال از آنها می ایستاد. وقتی سلطانی جدید بر تخت می نشست، با فریاد «سلطان، مغرور مباش! خدا بزرگ تر از تو است!» به او سلام می کردند.

نفوذ غرب

تا هزار سال، رابطه ی تمدن اسلامی با مسیحیت رابطه ی سلطه بود. از دست دادن اسپانیا و پرتغال در دورترین حاشیه ی غربی، تاثیر اندکی بر سرزمین های مرکزی اسلام داشت و این مسئله با پیشروی به سمت قلب قاره ی اروپا جبران شد. در ۱۶۸۳، سپاهی از عثمانی کنار دروازه های وین اردو زد. پیشتر در سده ی هفدهم، دزدان دریایی شمال آفریقا تا جزایر بریتانیا به سمت شمال یورش برده بودند، اما در اوایل سده ی نوزدهم، با رشد قدرت اروپا اقتدار مسلمانان آشکارا کاهش یافت. مسلمانان، که خود را هدف تسخیر و استعمار می دیدند، طبیعتا به فکر افتادند که ببینند اشتباه از کجا بوده است. اسلام همیشه در امور دنیوی موفق بوده است. بر خلاف بنیان گذار مسیحیت که به صلیب کشیده شد و پیراونش شاهد بودند که دین شان، پس از این که قرن ها اقلیتی آزار دیده بودند، دین رسمی امپراتوری روم شد، محمد صلی الله علیه و آله در دوران زندگی خود حکومت را پایه گذاری کرد و در مقامِ حاکم، مالیات جمع کرد، عدالت گسترد، قوانین را اشاعه داد، سپاهیان را فرماندهی کرد، و جنگ کرد و صلح نمود.

مسلمانان فرهیخته، که از توان تازه ی رقبای اروپایی شان ناراحت بودند، می پرسیدند: «آنها چه کار درستی می کنند و ما چه کار اشتباهی می کنیم یا اصلاً کاری نمی کنیم؟» حکومت مشروطه ی منتخب از اولویت برخوردار بود. سده ی نوزدهم شاهد افزایش مجالس منتخب در تعدادی از کشورهای اروپایی بود و مردم سالاری به تعبیر کنونی ما در حال جا افتادن بود. بسیاری از مسلمانان گمان می کردند سرّ این کارهای بسیار عجیب و غریب غربیان، در ثروت و قدرت غرب است و امیدوار بودند با به کارگیری قوانین اساسی و ایجاد مجامع منتخب در جهان اسلام، توازن تمدن ها را بازگرداند.

عادت کردن به این فکر آسان نبود؛ نخستین مسافران مسلمان غرب از بیش تر آنچه می دیدند بدشان می آمد. اولین شرح مفصل در مورد انگلستان توسط یک مسافر مسلمان، گزارشِ جالبِ میرزا ابوطالب خان، فردی ترک و فارس ساکن لکنهو است که بین سال های ۱۷۹۸ تا ۱۸۰۳ در انگلستان زندگی می کرد. وی مجلس عوام را در حال کار دیده بود؛ توصیفاتش روشنگر است. نمایندگان حکومت و مخالفی که در مجلس روی نیمکت هایشان رو به روی یک دیگر می نشستند، او را به یاد درختان پر از طوطی ای می انداخت که بر سر هم جیغ می زدند؛ صحنه ای که در وطنش، هندوستان عادی بود. وقتی دریافت هدف این جمع پر سر و صدا وضع قانون بوده است، شگفت زده شد. او چنین به خوانندگانش توضیح داد که انگلیسی ها قانون الاهی را نپذیرفته اند و از این رو مطابق با تجربه ها و نیازهای زمان شان به وضع قانون برای خود، اقدام می کنند.

گزارش های بعدی نگاه مثبت تری دارند. نخستین هیئت از دانشجویان مصری در سال ۱۸۲۶ به فرانسه رفتند. شیخ آنها، که از الازهر بود، چیزهای زیادی فرا گرفت (احتمالاً بیش از شاگردان زیر دستش) و کتاب درخوری درباره ی پاریس به رشته ی تحریر درآورد. در این کتاب درباره ی مجلس ملّی، آزادی مطبوعات و موارد دیگر بحث کرد و به این نکته ی خیلی ظریف اشاره نمود که وقتی فرانسوی ها از آزادی سخن می گویند تقریبا معنای همان چیزی را می دهد که مسلمانان از عدالت مد نظر دارند. با این بینش، درست به هدف، یعنی تفاوت مهم بین فرهنگ اروپایی و همتای اسلامی اش زد.

برای مسلمانان، کاربرد واژه ی «آزادی»، به مثابه ی یک اصطلاح سیاسی، بدعتی وارداتی بود که به زمان انقلاب فرانسه و ورود ژنرال ناپلئون بناپارت به مصر در سال ۱۷۹۸ بازمی گشت. پیش از آن این اصطلاح تنها معنای ضمنی حقوقی و اجتماعی داشت و صرفا به معنای شرط برده نبودن بود. همان طور که شیخ الازهر بیان داشته است، برای اندیش مندان مسلمان، عدالت آرمان و مبنایی است که بر اساس آن می توان حکومت های خوب را از بد تشخیص داد.

در نیمه ی دوم سده ی نوزدهم، حاکمان مسلمان به این فکر افتادند که قانون اساسی چیزی است که هیچ ملّتِ خوش لباسی نمی تواند بدون آن سر کند. درست همان گونه که آقایان جامه ی سنتی را کنار گذاشته و کتِ فراک، کراوات و شلوار غربی، تن کردند، حکومت نیز قانون اساسی و قوه ی مقننه ی منتخب را به عنوان ساز و برگی ضروری بر خود پوشاند.

با این حال، اندیشه ی آزادی ـ به معنای توانایی مشارکت در شکل دهی، هدایت و حتی برکناری و جایگزینی قانونی حکومت ـ بیگانه باقی ماند. روشن است که این تعبیر، که به منطق درونی مشروطیت و مجلس گرایی تعلق دارد، برای حکومت های فرد سالار موروثی، که نمی توانند آن را بپذیرند و در عین حال همانی بمانند که هستند، تعبیری مشکل زا است. پس مسئله ی واقعی این بود که آیا قوانین اساسی، انتخابات و مجالس ـ ساز و برگ نهادینه ی مردم سالاری ـ تنها همین است یا واقعا ابزاری می شود که مردم بتوانند با استفاده ی از آن حق اظهار نظر در حکومت را داشته باشند.

نخستین انتخابات جدی در دنیای اسلام برای انتخاب مجلسِ مورد نظرِ قانون اساسی عثمانی در سال ۱۸۷۶ برگزار شد. هدف از این مجلس بی شک داشتن پیکره ای مطیع بود که به صورت تشریفاتی بر سلطه ی سلطان صحّه گذارد، ولی طولی نکشید که مجمع نمایندگان فکر مستقلی یافت. در ۱۳ فوریه ی ۱۸۷۸ تا آن جا پیش رفتند که خواستار آن شدند تا سه وزیری که ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.