پاورپوینت کامل مکثِ ملکوت در کالبد کلمات ۷۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مکثِ ملکوت در کالبد کلمات ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مکثِ ملکوت در کالبد کلمات ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مکثِ ملکوت در کالبد کلمات ۷۸ اسلاید در PowerPoint :

در چشم آنان که بندی الفاظ اند، شاعری چیزی است از جنسِ اشتغالِ ذهن و دل، به الفاظ و تاختن در وادی رنگانگ و فریبای بازی های زبانی و پرتاب شدن در ناکجا آبادهایی که سر می نهد به برهوتِ «یتّبعهم الغاوُن ـ الم تر انّهم فی کل واد یهیمون ـ و انهم یقولون ما لا یفعلون»؛ اما برای آنان که شعر را عطیه ی آسمان و چیزی از جنسِ الهام می دانند، شعر از لفظ در می گذرد، تا در وهم آلودگی دیده ها و دل ها راهی به آسمان معنا بجوید و از گل واژه ها به دلِ ملکوت برسد و برساند. در چنین گستره ای ربّانی، شعر نه از مقوله ی اشتغالِ عبث در جنگل اوهام و دل خوش کنک پوچ انگاری ازلی و ابدی آدم های به بن بست رسیده، که زمزمه ای آکنده از لطف و ابتهاج در وسعتِ رویشِ مکاشفه های نو به نو و آمیخته به شهود خواهد بود. شعری که با ذکر و فکرِ بی انقطاع شکل می گیرد، می روید، بارور می شود و همان گونه که از آسمان بر می آید، باز راه به آسمان می برد.

در این نگره، شاعران گرچه هرگز به مرتبت پیامبران نایل نمی شوند، هم چون عارفان در گام جای پیامبران گام می نهند و به راهی می روند که همه ی قدسیان و اولیا و عاشقان بر آن گام زده اند؛ راهی به سوی پهن دشتِ نور و سرور که مترنّم از عطر انفاس ملکوتیان است.

شعری از این گونه، متعالی را ـ هرگز ـ با جنجال و معرکه گیری سرِ سازگاری نیست. وقتی در زیباترین و با شکوه ترین خلوت های لبریز از شور و شیدایی از دل به زبان می آید و آن گاه بر سینه ی اوراق نوشته می شود، دیگر مهم نیست که مخاطب عام بیابد یا نه، که «خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است!»

بر همین مبنا، سخنِ نخست ما این است که شعر حضرت امام روح اللّه قدس سره شعر خلوت است، نه جلوت؛ به تعبیری دقیق لب ریخته های روحی بلند و آسمان فرسا، که در کنارِ همه ی اشتغالات طاقت سوز، گه گاه گوشه ای از خاطرات و خطوراتش را به دست کلمات می سپارد تا در ساحلِ پر چشم انداز شعری زیبا و دل نشین جلوه کند؛ و در پیش چشم اهل تفرج در وادی معنا، زاویه ای دیگر از شخصیت پر رمز و رازِ آن بزرگ مرد را تفسیر کند، مردی که در پهنه ی پر آشوبِ روزگار، خاک را به میهمانی خداوند خواند و زدودن حجاب های ضخیم نشأت گرفته از تمدن افسار گسیخته و وحشی را قامت افراشت.

۲

از برکاتِ انکار ناشدنی شعر و شاعری حضرت امام قدس سره این که شعرِ خلوت های متبرّک و نورانی حضرتش ـ وقتی پس از آن کوچ غم انگیز ـ به جلوت کشیده شد، تحولی شگرف را برانگیخت؛ هم در عرصه ی عمومی و هم در عرصه ی شعر و ادبیات این سال ها. با مرورِ دهه ی اول پس از انقلاب، به سهولت می توان در یاد آورد که فضای ذهنی و زبانی جامعه به «ضرورت» شور و هیجانِ دمیده از انقلاب عظیم اسلامی ـ و انگار فراتر از ضرورت! ـ به سیاست زدگی دچار آمده بود و سایه ی گسترده ی این ابتلای به سیاست، بر سر، همه ی شئونات جامعه و فرهنگ ـ از جمله ادبیات ـ کشیده شد؛ فضایی آن سان که حتی تفسیر عرفانی حضرت امام قدس سره را بر نمی تافت. در آن حال و هوا، رحلتِ جانکاه حضرت امام قدس سره که چون زلزله ای سهمگین روحِ جامعه را تکان داد و نشر نخستین غزل از سروده های حضرت امام با مطلعِ «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» در تلطیف و جلای روح و روان جامعه و ذهن و زبان شاعران و ادیبان تاثیری شگفت نهاد و الهام بخش صدها و بلکه هزاران شعر و زمزمه شد که رها از سیطره ی سیاست زدگی به چشیدن طعم دل انگیز عشق و عرفان روی آوردند.

از دیگر سو، نمی توان از یاد برد گرایشی را که از سوی برخی نظریه پردازانِ شعر و ادبیات دینی تبلیغ و ترویج می شود که تنها، شعری را «متعهد» و «دینی» می خوانند که صرفا و صریحا ترجمه ای منظوم از بیانیه ها و شعارهای سیاسی و عقیدتی به دست دهد و با شاهدآوردن از شعر و زندگی ارج مندانی چون «دعبل» و «فرزدق» و «کمیت» و سید «حمیری» شُعار را از ارکان مقوّم شعر آیینی می خوانند و این جا و آن جا، به کنایه و تصریح، هر کس را که نه بر این طریقت باشد، با انگ های رنگانگ، دور از عرف و آیین می دانند و جالب این که با تاکید بر پاره ای از سیلقه ها و پسندهای عرفی مقدس مآبانه، کاربرد واژگانی چون «می» و «مطرب» و «معشوق» را از سنخ «محرماتِ شعری» می دانند. بر مبنای چنین سلیقه ای، شعر حافظ، مولانا، سعدی، عطار، جامی، صائب، عراقی، بیدل… و در یک کلام بخش اعظم شعر فارسی و حتی شعر عالمان و روحانیان شاعرِ چند قرن اخیر که در صفای باطن و طهارت روح و پای بندی آنان به شریعت تردید نمی توان کرد، به دست بی مهری سپرده می شود.

این نگاه علی رغم دین داری و خیرخواهی مروّجان، آن در هر صورت و به هر تقدیر، قرینه ی آن نگاه مارکسیستی است که شعر و هنر را «سفارشِ جامعه به هنرمند و باز تابنده ی حرمان ها و آرمان های طبقه ی کارگر» معرفی می کند و هر گونه شعری را که دور از خصلتِ یاد شده و تهی از شعارهای طبقاتی شکل گرفته باشد، تاثیر پذیرفته از اشراف مآبی بورژوازی می داند و با انگِ «نا متعهد» می نوازد.

از این مقدمه ها که بگذریم، روشن ترین، لطیف ترین و در عین حال محکم ترین پاسخ ما به چنین گرایشِ تک بعدی نگرانه ای در عرصه ی شعر و هنر دینی، شعر عاشقانه و عارفانه ی حضرت امام قدس سره است و بهترین مثال از شعر حضرت امام قدس سره همان غزل معروفِ نخست او است که بار دیگر ـ در حوالی چنین نگره ای ـ باز می خوانیم:

من به خالِ لبت ای دوست گرفتار شدم

چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم

هم چو منصور خریدار سرِ دار شدم

غم دلدار فکنده است بجانم شرری

که بجان آمدم و شهره بازار شدم

در میخانه گشائید به رویم شب و روز

که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم

جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم

خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم

واعظ شهر که از پند خود آزارم داد

از دم رند می آولده مدد کار شدم

بگذارید که از بتکده یادی بکنم

من که با دست بت میکده بیدار شدم

۳

شعر دل نشین حضرت امام قدس سره بیش و پیش از هر چیز، شعری است در ادامه ی سنت خجسته ی عرفانی در شعر فارسی؛ شعری که از پنجره های شهود بر جان و جهان چشم می گشاید، به تامل می ایستد، روشنی می گیرد، روشنی می بخشد و به تعبیر عاشقانه ی درون و برون، هستی و نیستی، خاک و افلاک و همه چیز و هر چیز، می نشیند.

در این روایت، شاعر چشمی به ازل دارد و چشمی به ابد؛ عرش را هم آواز فرش، و زمین را هم داستان آسمان می بیند، جهان و جان را با جان جانان که جان جهان است، معنا می کند و غم و اندوه، شادی و شوق و زخم و مرهم را در سایه ی روشنِ بی بدیل محبوب اولین و آخرین می داند.

از این رو، پیش از ورود در شعر امام قدس سره باید به یاد سپرد که امام قدس سره از یک سو، میراث دار «شاعران عارف» است و از سوی دیگر، میراث دار «عالمانِ شاعر» و در ملتقای این دو جریان زلال و پربار است که می توان به دریافتِ درست تری از شاعری ایشان دست یافت و نسب نامه ی شعری حضرتش را رقم زد.

درباره ی طیفِ نخست، یعنی «شاعرانِ عارف» ـ که دل انگیزترین شعرها را در گستره ی تاریخِ شعری این سرزمین رقم زده اند ـ به تناسب این مقال، یک نکته مهم می نماید و آن این که اغلب این شاعران ـ چنان که در تذکره ها و تراجم آمده است ـ در زمره ی عالمان دین بوده اند و افزون بر شاعری، در علوم مختلفِ عقلی و نقلی، از شخصیت های برجسته شمرده می شده اند و بسته به نفوذ علمی و معنوی، شاگردان و مریدانی داشته اند؛ حتی با اندکی تفحص در تواریخ می توان دریافت که دامنه ی شهرت علمی و عرفانی آنان ـ در مواردی ـ بسیار فراتر از شهرتِ شاعری بوده است؛ هر چند که در روزگارِ ما جنبه ی شاعری آنان برجسته شده است.

امّا درباره ی طیف دیگر، یعنی «عالمانِ شاعر» به اختصار می توان گفت که تقریبا همه ی عالمانِ شاعر، شعر را در حاشیه ی زندگی علمی و اجتماعی و یا سیر و سلوک عرفانی خود قرار داده، به رسم تفنّن در این وادی گامی زده اند؛ هر چند شعر دل نشین آنان از ژرفای روح ربانی شان برخاسته است. آشنایی با زندگانی یکایک آنان، از تبحر در علوم مختلف عقلی و نقلی حکایت می کند و از تالیفات متعددی که گاه منحصر به فرد بوده و در زمره ی ذخایر گران بهای فرهنگ اسلامی ـ ایرانی به شمار می آیند، و مهم این که بسیاری از آنان در فقاهت ـ نیز ـ ید طولایی داشته و گاه مرجع و زعیم عام بوده اند.

ذکر یک نکته ی دیگر نیز ضروری است و آن این که عمده ی اشعار و به ویژه غزلیات این گام زنانِ وادی شریعت و طریقت را می توان در زمره ی «قلندریات» طبقه بندی کرد؛ زیرا نوع مضامین، واژه ها، تعبیرها و اصطلاح های به کار رفته ی در این اشعار، به گونه ای ایهام آمیز است و اگر کسی از مرتبتِ معنوی و فقهی و میزان پای بندی شاعران به شریعت و اهتمام شگفت آنان به سلوک الی اللّه آگاه نباشد، با برداشتی سطحی و خام دستانه، از ظاهر ایهام انگیز اشعار، شاعران را به دور از دایره ی عرفان و سلوک می انگارد؛ انگار، مشتی شاد خوارِ کامرانِ لااُبالی بر مضامین فسق آلود تجاهر کرده اند و مگر همین گمان باطل را در حق «خواجه شمس الدین محمد، لسان الغیب» روا نداشته اند! فرزانگانی چون «شیخ بهایی»، «ملا محسن فیض کاشانی»، «حکیم فیاض لاهیجی»، «ملا هادی سبزواری»، «حزین لاهیجی»، «آخوند لاری»، «محمد حسین کمپانی»، «اسیری لاهیجی»، «شیخ محمد علی زاهد»، «ملا محمد رفیع کاشانی»، «حاج میرزا ابوالفضل کلانتر تهرانی»، «حکیم هیدجی»، «آیتی بیرجندی»، «حیرت سبزواری»، «میرزا حبیب خراسانی»، «شیخ علی نقی کمره ای»، «ادیب نیشابوری»، «علامه جلال الدین همایی»، «الاهی قمشه ای،» «علامه ی طباطبایی» و ده ها نامِ درخشان دیگر که هدایت گر ره پویانِ راه دین و دل بوده اند و با طبعی روان و روحی لطیف و جانی سرشار از معرفت ناب دینی، جذبه ها و وجدهای عارفانه و عاشقانه ی خود را شمرده اند.

تاکید دوباره بر این نکته خالی از لطف نیست که هم اغلب شاعرانِ عرفان سرودِ تاریخ ما دستی در علم دین داشته اند و هم همه ی عالمانِ شاعر ما در سروده های جذبه آمیز خود به مضامین لطیف و قلندرانه ی عرفانی پرداخته اند و شگفتا همه ی نام هایی که ذکر خیری از آنان به میان آمد، اهل و عظ و شریعت و فقاهت بوده اند و عهده دار منصب های دینی و زعامت و هدایت روحانی خلق. پویایی اندیشه و طراوت روح و راهِ این عالمان عاشق و عارف در سده های اخیر، سند محکمی است بر هم راهی و هم روحی ظاهر و باطن دین.

۴

در بسیاری از نحله های متصوفه و اهل عرفان، انزوا و عزلت گزینی به عنوان اصلی اصلی، از ارزش و اعتباری بنیادین برخوردار است. اگر مجاز به تعبیر باشیم، در این نحله ها عرفانِ «درون گرا» توصیه می شود؛ به تعبیری صریح تر عرفانِ «گریز» مورد عنایت قرار می گیرد؛ عرفانی که آن قدر مبارزه ی با خصم درون را عمده می کند که ستیز با خصم برون مغفول انگاشته می شود و لاجرم بر مبنای چنین دیدگاهی غفلت از چپاول گران، یغما پیشِگان و زورمداران می بالد و حتی برپایه ی استدلال های موهوم، دیدگاه «صلح کل» تبلیغ می شود که از لوازم قطعی آن خنثی ساختن روحیه ی جهاد و شورش بر ظالمان و تبهکاران نیست.

اما در شعر و بینش عرفانی امام قدس سره ویژگی هایی نهفته است که از تمایزی ژرف و گسترده حکایت می کند. در این چشم اندازه، مبارزه و جهاد با دشمنانِ حضرت دوست، مکمل و متمم عشق ورزی ها، نیایش ها و نجواهای خلوت هاست. امام ـ چونان نیاکان پاکش ـ عرفان را به جهاد گره می زند و این دو «یار دبستانی» را که به غلط متناقض خوانده شده اند به هم خوانی در کنار هم می نشاند.

در فرهنگ امام تعبیر تأمل برانگیزی چون «عارفان مبارزه جو» می درخشد، و حضرتش به صراحت به تقدیس عرفان و عارفانی بر می خیزد که نه تنها «مبارزه» را پذیرفته اند، بلکه برای مبارزه با مظاهر پلیدی و پلشتی، سری پردرد و دلی پرشور دارند؛ به دیگر سخن، عشق و شمشیر، عدالت و عرفان، حماسه و غزل در این دیدگاه جامع نگر ـ که ملهم از تفکر و منش و روش علوی است ـ پا به پای هم دست افشان و پاکوبان «کلمه اللّه هی العلیا» را فریاد می کنند.

۵

در همه ی غزل های حضرت امام قدس سره، حتی در غزل هایی که از شوق و شعف برخاسته اند، اندوهی عاشقانه جاری است، این اندوه، که بر زمینه ای از حسرت می بالد، برای همه ی روح های عظیم که بی تابانه به دور دستِ اشراق و افقِ اعلی چشم دوخته اند و همواره از «حال»

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.