پاورپوینت کامل اسلام گرایان در عصر پسامدرن ۸۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اسلام گرایان در عصر پسامدرن ۸۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسلام گرایان در عصر پسامدرن ۸۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اسلام گرایان در عصر پسامدرن ۸۲ اسلاید در PowerPoint :
ترجمه ی: فرهاد ساسانی
سؤال اساسی این مقاله این است که: چرا عصر پسامدرنی که در آن زندگی می کنیم مهمّ است؟ و چه چیز آن بازمان قبل و بعد خود فرق می کند؟
در کلّ، هر نسلی که در جامعه زندگی می کند و می اندیشد، در نوع خود منحصر به فرد است و با نسل پیش از خود فرق دارد؛ پس اگر بخواهیم ادعا کنیم در زمانی زندگی می کنیم که با زمان قبل و بعد خود متفاوت است، مجبوریم تا حدی آن را توجیه نماییم.
اکنون به چند ماجرای خبری که اخیرا اتفاق افتاده است و یک گزارش شخصی اشاره می کنم. شاید اخبارِ مربوط به کسانی را شنیده باشید که عروسک می ساختند و اکنون نوع خاصی خوک پرورش می دهند. برای این که از اندام آنها جهت رفع نیازهای انسان استفاده کنند ـ این نوع پرورش به این تعبیر که لازم نیست ادامه یابد ـ بدین طریق چند آدم پرورش یافت و آرایش ژنتیک شکل گرفت. و اگر پیشرفتِ طبیعی را دوست داشته باشیم، می توانیم این فرآیند را رواج دهیم.
شاید نام شرکت. (Lastminute.com) [آخرین دقیقه. کام]را شنیده باشید، در این شرکت حدود ۲۰ نفر کار می کنند. چیز زیادی نمی فروشند. این شرکت هیچ گاه سود نکرده است. اما تخمین زده شده که همین شرکت با این خصوصیات ۴۰ میلیون پوند می ارزد. چند سال پیش آن را دو جوان تأسیس کردند. اینها رخدادهایی کاملاً بی بدیل است؛ چون اگر شرکت «Lastminute.com» را در نظر بگیرید، اقتصادی تر از شرکتی، مثل و.ه··. اسمیت (W.H.Smith) به حساب می آید، که صدها نفر را در استخدام خود دارد و کالاهایی واقعی تولید می کند. البته این شرکتِ واقعی کوچک تر از آن شرکتی شد که فقط دو سال از موجودیت اش می گذشت.
اینک شرح حال من. چند سال پیش در کوآلالامپور بودم، دیدم کار چندانی ندارم، مشغول خواندن کتاب درباره ی این که کاشفی خاص چطور دید به «بورنئو» رفته است شدم. او دریافت که کاملاً از مابقی جهان جدا افتاده و آن جا خیلی دور افتاده است.
پس با خود فکر کردم، چرا به بورنئو نروم و به این مسئله نرسم؟! در واقع در وضعیتی بودم که می توانستم کارکنانی از تلویزیون را در اختیار داشته باشم، چون به عنوان مشاور یک شرکت کار می کردم، آنها را متقاعد ساختم که ساختن فیلمی درباره ی دور افتاده ترین نقطه از بورنئو فکر بسیار خوبی است. پیغامی به دو پژوهش گر جوان مالزیایی دادیم و آنها رفتند و آن روستای خاص را پیدا کردند. از کوآلالامپور به کو ـ چین رفتیم. پروازمان سه ساعت طول کشید. از کو ـ چین حدود هفت ساعت با وانت راه رفتیم و به نقطه ی خاصی از رودخانه رسیدیم، و از آن جا با قایق بلندی حدود پنج، یا شش ساعت راندیم و به یک مکان و خانه ی دراز خیلی دورافتاده ی خاص رسیدیم. از بالای تپّه ای که در وسط دره قرار داشت، بالا رفتیم. آنجا کسانی منتظر ما بودند. خودمان را در آن جا و بلکه در خانه حسّ کردیم. آنها به نظر «بدوی» می رسیدند. شروع به فیلم برداری و صحبت کردن با آنها پرداختیم. بعد از دو ساعت سرپرست آنها مرا صدا کرد و پرسید: «چه مدّت می خواهید این جا بمانید؟» گفتم ده روز تا دو هفته. گفت: اگر می خواهید این مدت طولانی در این جا بمانید باید به ما مزد بدهید. «ما نمی توانیم وانمود کنیم چیزی هستیم، که شما از ما می خواهید». پرسیدم: «منظورتان چیست؟» گفت: «خوب این جا آن طور که فکر می کنید تاریک و وابسته به شمع نیست». دوباره پرسیدم: «منظورت چیست؟ این جا دورافتاده ترین نقطه است!». گفت: «ما یک ژنراتور داریم.اگر اشکالی ندارد آن را روشن کنیم؟» بنابراین با روشن شدن ژنراتور چراغ روشن و آن مکان نورانی شد. گفت: «این جا خیلی خسته کننده است. اگر اشکالی ندارد تلویزیون را بیاوریم». وقتی با این مسئله موافقت کردیم، چهار، یا پنج تلویزیون آوردندو به تماشای آن نشستند. دریافت تصویر خیلی خوب نبود، بنابراین گفتند: «تلویزیون نگاه کردن فایده ای ندارد، فکر می کنم بهتر باشد ویدیو نگاه کنیم». لذا همه ی ما با هم نشستیم و در دور افتاده ترین نقطه ی جهان یک فیلم هالیوودی امریکایی به نام «تابودکر» نگاه کردیم. همه ی آنها به فیلم علاقه داشتند و خیلی خوششان می آمد.
پدیده ی «امریکانا»
هدف از بیان این ماجرا این بود که چیزی به عنوان نقطه ی دورافتاده ی دنیا وجود ندارد. اکنون هر نقطه ای از دنیا اساسا در معرض انواع مشخصی از وسایل پیشرفته قرار دارد. چیزی که عرضه می شود من آن را «امریکانا» می نامم. باید بین امریکانا و غربی شدن، تمایز قایل شد. تمایز بین امریکانا و غربی شدن، تمایز بین «باکتری و ویروس» است. اگر یک باکتری داشته باشید می دانید که می توانید در مقابل آن کاری انجام داده و آنتی بیوتیک (ضد باکتری) استفاده کنید. می توانید با آن مقابله کنید، مگر اینکه میکروبی باشد که تازه سروکلّه اش پیدا شده و ناشناخته باشد.
اما در مورد ویروس، وضع کاملاً فرق می کند. و مقابله ی با آن کار آسانی نیست؛ در واقع نمی توانید در مقابل آنتی بیوتیک استفاده کنید. در اغلب موارد برای مبارزه با یک ویروس، باید نوع خاصی از درمان را به کارگرفت که در موردش تحقیق شده باشد. ویروس خیلی سریع تر از باکتری تغییر می کند و متحول می گردد؛ پس به یک نوع درمان نیاز ندارید، بلکه باید با تغییر ویروس دایما این درمان را پیش ببرید. بنابراین در وضعیتی قرار داریم که ویروس «امریکانا» در هوایی است که ما استنشاق می کنیم. هیچ جایی برای مخفی شدن نیست. و نمی توانید جایی بروید که این ویروس آنجا نباشد. ویروسی است که خیلی خیلی سریع آلوده می کند. البته در اغلب موارد آلوده می کند، چون می خواهیم و دوست داریم آلوده کند، نه این که خود را در معرض آن قرار دهیم. ولی از سوی دیگر هیچ جایی نیست که مخفی شویم. بنابراین سؤال اساسی این است که: چرا این دنیا وجود دارد؟ آیا اتفاقی بوده است؟ و آیا ورای آن چیزی وجود دارد؟
فکر می کنم دنیایی که وجود دارد، فقط دنیایی نیست که جهان بینی های خاصی آن را به وجود آورده باشند، بلکه طرح ها و طرز تفکرها و نظریه پردازی ها و تحولاتِ خاصِ علم، اقتصاد و تاریخ که این جهان بینی خاص را به وجود آورده است، نیز در آن تأثیر گذار باشد.
مثلاً می دانیم که طی دهه های (۱۹۶۰ و ۱۹۷۰م) خطر امروزین سازی (مدرنیزاسیون) ما مسلمانان را، تهدید می کرد. مشکل خاصی بود که مجبور بودیم با آن مقابله کنیم. اکنون تا حدی این تجدد (مدرنیته) متعالی شده و به نوع جدیدی طاعون مبتلا شده ایم که معمولاً آن را (پسامدرنیسم) می نامند. به نظر من دنیایی که امروزه وجود دارد و ما ساکن آن هستیم، دنیای مهندسی ژنتیک است که می توان در آن ژن خوک ها را دست کاری کرد، تا اندام هایی را برای انسان به وجود آورد. دنیای اقتصاد عملی که می توان برای چیزهایی که هیچ چیزی را تولید نمی کنند، قیمت خیلی بالایی گذاشت، دنیایی که تلویزیون، و تلفن و ماهواره در همه جای آن وجود دارد، اساسا دنیای پسامدرنی است که تعابیر پسامدرن، آن ها را به وجود آورده است. و من می خواهم برخی از این اندیشه ها را شناسایی کنم.
افکار ایده ی حقیقت
یکی از دلایلی که امروزه پسامدرنیسم داریم، چیزی است به نام «عرفانی سازی علم» که اساسا بعضی تاریخ نگاران و فیلسوفان علم؛ مانند توماس کوهن (Thomas kuhne)، که کتاب کوچکی، با عنوان «توماس کوهن و جنگ علم» نوشته، و کسانی؛ مثل فوئرباخ (Farbach) و… آن را مطرح کرده اند. ما فرض کردیم علم این پدیده ی عینی خنثی بوده است. اما شامل واقعیت هایی است که هر کس می توانست به آنها اعتقاد داشته باشد. ولی «کوهن»، فوئرباخ و اکثر فیلسوفان نشان دادند که در واقع علم چیزی نیست که بتوان آن را یک پدیده ی عینی قابل درمان به حساب آورد. در واقع دانشمندان طبق الگوهایی کار می کنند که آنها نظام های اعتقادی بشر امروزی هستند و علم از الگو به حرکت در می آید. و این مطلب اساسا بدین معنا است که علم و دین اصلاً متفاوت نیستند. این عرفان زدایی، از عینیت علمی نقشِ بسیار مهمّی در تفکر پسامدرن و در علومی؛ مثل مکانیک کوآنتوم، ریاضیاتِ انتزاعی و… دارد که جزمیت در آنها از بین رفته است.
از دهه ی ۱۹۲۰ م به بعد، زمانی که هایزنبرگ (Hatzenburg) اصل عدم قطعیت را مطرح نمود، و نظریه ی هرج و مرج، پیچیدگی و… تا امروز، عدم تعین معیار قرار گرفته است؛ یعنی چیزها را نمی توان به طور قطع معین کرد و تقریبا همه چیز غیر قطعی است. وقتی این ایده ها را با چیزی مثل ایده ی فوئرباخ در مورد تاریخ ترکیب کنیم، تاریخ اساسا به عنوان توده هایی از واقعیات و داده هایی که طبق عرف از تاریخ انتظار داریم تفسیر نمی شود، بلکه تاریخ اساسا به عنوان چیزی وجود دارد که پیوسته تفسیر می شود و پیوسته تغییر می کند؛ زیرا ما تفسیرهای تازه ای از تاریخ می کنیم. سپس تمام اینها را ترکیب کرده و تفکر خاصی را به وجود می آوریم که گاه خود را به عنوان داستان خاصی آشکار می سازد. و داستان واقع گرایانه ی جادویی عمده ترین نمونه ی آن است. و نمونه ای است که بیش از همه بر ذهن ما نقش بسته است. آیه های شیطانی است که در تاریخ به عنوان تفسیر خاص ارایه می شود و واقعیت های تاریخ را پیوسته مورد شک و تردید قرار می دهد و پیوسته با آنها مقابله می کند.
به غیر از این مورد، فقط یک جنبه ی دیگر از تفکر معاصر وجود دارد که بیش تر اندیشه های نوین را به جود آورده است و آن «تعبیر غیر» است؛ یعنی فردی به جُز ما. تعبیر به غیر را در رشته هایی؛ چون مردم شناسی، تاریخ، سیاست و روابط بین الملل چگونه معرفی می کنیم؟ کسانی که ما نیستند و کسانی که بیرون از ما هستند؟ به قول معروف، اغیار غیر غربی، مسلمانان، هندوها، کشورهای در حال توسعه و… هستند.
چنانچه تمام این معجون و تحولات فکری جدید را ترکیب کنید، به چیزهایی می رسید که به تفکر پسامدرن، به شیوه ی شکل گیری جهان، رضایت می دهد. یکی از موارد رضایت این که، در جایی علم تا حدی غیر عرفانی شده است که حتی در عینیتش هم نمی توان شک کرد، دارای تعین بسیار زیادی هستیم، به خاطر آنچه که تاریخ و فلسفه ی معاصرِ علم، واقعا به ما نشان داده است. برای مثال، امروزه به چیزهایی مثل دانش عینی پوپر می خندند، بنابراین اگر دنیای مثل آن داشته باشیم، ایده ی حقیقت واقعا قوام پیدا نمی کند. علمای پسامدرن در از بین بردن فرا روایت ها؛ یعنی هر چیزی که در آن حقیقت وجود داشته باشد، خیلی شدید عمل کرده اند. اما چیزهایی؛ مثل عقل، یا عینیت و علم به تعبیری تضعیف شده است.
معناگریزی در دوره پسامدرن
البته این مسئله مستقیما بر ما تأثیر می گذارد؛ زیرا ما مسلمانان به نوعِ خاصی از حقیقتِ مطلق اعتقاد داریم؛ حال اگر هیچ حقیقتی وجود نداشته باشد، سؤال دوم این است که آن چیزی که معنا می دهد چیست؟ اگر تمام آن چیزهایی را که معنا می دهند؛ مثل سنت، دین، تاریخ، و هویت بردارید، آن وقت البته هیچ معنایی وجود ندارد. و این دومین جزء از تفکر پسامدرن است که تقریبا همه چیز در آن بی معنا است. به کسانی که کتاب «اکو تیمارستانِ» بدْلِم (Bedlam)، را نخوانده اند، آن را توصیه می کنم. کتاب عظیمی است. در این کتاب اطلاعات مهمی در مورد اسلام وجود دارد. آنچه «اکو» انجام می دهد این است که: تمام انواع تعابیر حقیقت را، از تاریخ و علم گرفته تا ابعادگونان اسلام در نظر می گیرد. فصلی خاص در مورد تفکر شیعه و انواع خاصی از عرفان دارد. ولی این فصول، مانند فصل هایی از یک کتاب روشن فکری نیستند. بلکه روایت و بخشی از داستان هستند. او می کوشد نشان دهد که چگونه همه چیز بی معنا است. در پایان کتاب استدلال می کند که این دنیا مثل یک پیاز است و اگر پیوسته این پیاز را پوست بکنید، در پایان هیچ چیز وجود ندارد و هیچ چیز باقی نخواهد ماند. از این رو، این مسئله دومین جوهر اصلی تفکر پسامدرن است. هیچ حقیقتی نیست و هیچ معنایی وجود ندارد.
آنچه باقی می ماند این است که: همه ی ما از سنت هایی متفاوت و با دیدگاه هایی متفاوت قرار داریم؛ پس تفکر پسامدرن، اگر به چیزی احترام بگذارد، احترام و ارزش زیادی است که برای تکثر قایل است. و اگر این مسئله بیان می شود، تنوع و تکثّر بیان می شود؛ پس برای مثال، این اندیشه که در لندن می توانید تقریبا به هر نوع غذاخوری ـ از هر ملّتی که تصور کنید ـ بروید ـ مثل چینی، هندی، بوتسوآنایی ـ و هر نوع غذایی که می خواهید بخورید، چیزی است که پسامدرن گرایان از آن خوششان می آید؛ زیرا نشان می دهد در آن جا تکثّر وجود دارد. این مسایل واقعا چه معنایی می دهد؟
یکی از نتایجی که با آن بحثم را شروع کردم، این بود که ما در دنیایی زندگی می کنیم که به اصطلاح جهانی شده و جهانی شدن به عنوان یک هنجار است. کلیشه ی سنتی این است که دنیا پیوسته آب می رود.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 