پاورپوینت کامل امکان پاسخی اسلامی و معاصر به جهانی شدن (قسمت دوم) ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امکان پاسخی اسلامی و معاصر به جهانی شدن (قسمت دوم) ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امکان پاسخی اسلامی و معاصر به جهانی شدن (قسمت دوم) ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امکان پاسخی اسلامی و معاصر به جهانی شدن (قسمت دوم) ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
مترجم: غلامرضا مرادی
استقلال فرهنگی در سایه ی جهانی شدن
دولت های قومی اسلامی جدید، وارث جهانی از تناقضات شدند. در همان حال که آنان برای رهایی از استعمار فرهنگی ـ سیاسی پس از کسب استقلال می کوشیدند، استعمار جدید به صورت مستقیم و در قالب روابط اقتصادی و سیاسی جلوه گر شد. کشورهای مرکز (استعمارگر سابق) در تعامل با امور اقتصادی و بین المللی مستعمرات سابق خود، همواره دست بخشنده داشتند. به نظر بسیاری از متفکران عرب، جهانی شدن آخرین مرحله ی استعمار جدید و «اوج کام یابی طرح سرمایه داری جهانی است.»۱ استعمار جدید به مرکز اجازه داد تا بازارهایش را حفظ کند و نفوذ فرهنگی ـ و احیانا نیروهایش را ـ با کم ترین هزینه ابقا کند. در حالی که سنجش و ارزیابی کمّی عوامل اقتصادی امکان دارد، سنجش عوامل فرهنگی به شیوه ی کمّی، بسیار دشوار است. با پایان یافتن استعمارِ رسمی، توده ای از عناصر فرهنگی پیچیده به جا ماند که غلبه ی بر آن در کوتاه مدت، امکان نداشت. نخبگان فکری در نظام قدیم که با استعمار سیاسی ـ و نه فرهنگی ـ مبارزه می کردند، خود را در مرکز مسلط و معلق میان فرهنگ غربی ـ که آن را پذیرفته بودند ـ و فرهنگ اصلی کشور خود یافتند و کسانی که قومیت را ترجیح دادند ـ همانند کشورهای شمال آفریقا ـ از تنوع فرهنگ ها و استقلالِ از فرهنگ مسلط غربی پشتیبانی کردند.
پسا استعمار ـ که هم زاد استعمار جدید است ـ محصول نظام جدید جهانی است۲. غالبا اشغال نظامی کشورها به وسیله ی کشورهای اروپایی و سیطره ی مستقیم بر منابع طبیعی آنها ره آوردهای استعمار ـ به عنوان حادثه ای تاریخی و پراهمیت ـ است و این خود نوعی تمایز را میان منافع راهبردی استعمار ایجاد می کند. نخبگان سیاسی بسیاری از کشورهای ناسیونالیست با تقلید کورکورانه از غرب در جهت نوسازی کشور خود کوشیدند از حمایت سیاسی و نظامی ای که غرب به آنان بخشیده بود، بهره جویند؛ برای مثال غرب هیچ گاه در این کشورها مسأله ی «حقوق بشر» و «نبود دموکراسی» را عَلَم نکرده است؛ زیرا همه ی اهتمامش منحصر به حفظ منافع خود است. استعمار جدید با شکلی جدید از سیطره ی اقتصادی پایه گذاری شده است که اجازه ی ظهور شکل های متمایز دیگری از سلطه ی سیاسی و فکری و فرهنگی را می دهد. کشورهای جهان سوم طی دوره ی جنگ سرد تا اندازه ای احساس کردند که فشار سیاسی و فرهنگی غرب کم شده است؛ زیرا وجود توازن قوای جهانی مجال آزادی عمل را برایشان فراهم می کرد، اما این اوضاع با سقوط اتحاد جماهیر شوروی تغییر کرد. این حادثه، جهان عرب و فرهنگ عربی را در برابر هیمنه ی امریکا بی دفاع گذاشت و با ظهور ایالات متحده ی امریکا به عنوان ابرقدرتی تک تاز، کشورهای مرکز، برخی از کشورها به پشتیبانی از تروریسم متهم کرده و می کنند.
از عصر استعمار تا کنون، کشورهای پیرامون بر «مرکز» تکیه دارند. انتشار افکار از طریق ماهواره ها، رابطه ی جدیدی بین جهان اسلام و غرب پدید آورد و غرب منادی چیزی شده است که می توان آن را فرهنگ امپریالیسمِ مسلط نامید.۳ غالب متفکران مسلمان که جوانی شان را در سایه ی استعمار سپری کرده اند، ما را به دست آوردهای اساسی متفکران اروپایی و امریکایی و پیشرفت ایالات متحده در سال های اخیر و تاثیر
فرهنگی جهانی اش ـ حتی بر اروپا ـ توجه می دهند و می گویند: «امپراطوری امریکا در جهان «تک» است و به پیشرفت مطلق دست یافته است و برای نخستین بار در تاریخ انسانی این پدیده غربی باقی می ماند.»۴
ایالات متحده یگانه امپراطور جهان است؛ زیرا تولید کننده ی اصلی انواع کالاها و نیز مصرف کننده ای آزمند است و تاریخش از آغاز با میل افراطی به توسعه طلبی تمایز یافته است. تاریخ امریکا به طور کامل با گرایش دائمی به سوی افزون طلبی، تشنگی به زمین و تشنگی به قدرت نشان دار شده است و تشنگی، مقتضی بسیاری از نیازها است که اشباع آن را ضروری می نماید.۵ بنابر نظر منتقد ادبی پرآوازه ی امریکایی ادموند ویلسون، افزون طلبی امریکا در آن سوی آب ها پس از شکست آلمانِ نازی، امری صرفا تصادفی نبود. معتقد بودیم که ما اروپا را آزاد می کنیم و با استعمار فئودالی ژاپن می جنگیم، اما خود ما پس از جنگ (جهانی دوم) ناگهان به صورت ناخوانده تبدیل به اشغال گر سرزمین های امریکایی و اروپایی و آسیایی و خاورمیانه شدیم؛ همان گونه که فرانسوی ها در الجزایر، بریتانیایی ها در قبرس و روس ها در اروپای میانه این چنین بودند. ما پس از برخورد با استعمارگران دیگر در طول سال های دراز، نوع جدید و ویژه ای را از استعمار ابداع کردیم و خود را در وضعیتی یافتیم که در برابر اتحاد شوروی، ترش رویی کرده ایم و میلیاردها دلار را صرف سلاح هایی ضد شوروی یا آزمایش سلاح هایی خطرناک برای ساکنان کشور خود کرده ایم، بی آن که محرک جدی و حقیقی داشته باشیم؛ البته سببی کم خردانه داشتیم و آن چالش با روسها بر سر سیطره بربخش های گسترده ای از جهان بود.۶
به نظر بسیاری از متفکران جهان سوم، امریکای پیروز، جلوه ی تازه جهانی شدن است. امریکا از نوع جدیدی از الگوهای اقتصادی و سیاسی پشتیبانی می کند. «جهانی شدن علاوه بر این که نظامی اقتصادی است، ایدئولوژی ای است که به این نظام خدمت می کند. بنابراین، جهانی شدن و امریکایی شدن تااندازه ی زیادی با همدیگر هماهنگ هستند.۷»
جهان اسلام در مسیر دست یابی به توسعه، به علم و فن آوری غربی نیازمند است، با این حال، واردات علم غربی بدون ارزش های اخلاقی ای که زاییده ی این علم است، امکان ندارد. غرب در مسیر استعماری اش از فرهنگ و اندیشه ها برای استعمار جهان سوم بهره برده است که نشانه اش شکوفایی شرق شناسی و فزونی گروه های تبشیری و فعالیت های مشابه است. هم چنین استعمار سنتی با حضور مادی نیروهایش در سرزمین های آن سوی آب ها باقی ماند و به این ترتیب تهاجم مادی و تهاجم فکری دست در دست یک دیگر و یار یک دیگر بوده اند؛ اما موضع استعمارگران در عصر استعمار جدید با پیشرفت سریع شان در فن آوری و به خطر افتادن تکامل فکری و فرهنگی ملت های کوچک موضوعی متفاوت بود. هدف استعمار در این مرحله، ایجاد طبقه ای از نخبگان فرهنگی بومی بر مبنای ارزش های غربی و کاشتن نهال نظام آموزشی و فکری غربی در جهان سوم بود. ماهیت فرهنگ استعمار نیز، ایدئولوژیک بود. امروزه تهاجم فرهنگی از طریق فن آوری های پیشرفته به این نتیجه رسیده است: فرهنگ غربی ـ علاوه بر ماهیت ایدئولوژیکش ـ به سرکوب ابزارهای انتقادی و عقلانی در جهان اسلام پرداخته و در وضع کنونی عقل عربی و اسلامی را نشانه رفته، می کوشد آن را وادارد تا گذشته ی متمایز و درخشانش را فراموش کند.
یکی از حقایق تأسف برانگیز جهان کنونی این است که هیچ قدرتی در آن یافت نمی شود که قدرت رقابت با سلطه ی اقتصادی و فکری امریکا را داشته باشد. این کشور سرچشمه های اقتصادی و فن آوری بزرگ و پیشرفته و مهارت نظامی و قدرت اراده ی تهاجم فکری ـ فرهنگی را با همه ی دنیا دارا است.۸ در این جا پرسش نخست مقاله را بار دیگر تکرار می کنم: برای تحقق نهضت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی عقلانی جهان معاصر اسلامی، چه باید کرد؟ جهان اسلام نمی تواند بدون در اختیار داشتن تضمین های کامل وارد چالش با غرب فرهنگی معاصر و به ویژه چالش با ایالات متحده در بستر نظام جدید جهانی شود. نظام جهانی جدید پدیده ی سیاسی فراگیری است.
با تکیه بر استدلال های گذشته، می توان گفت وظیفه ی کنونی جهان سوم، تلاش برای رهایی اقتصادی و سیاسی از این سلطه ی جدید است و یکی از عوامل سرنوشت ساز در این مسیر، رهایی از استعمار فرهنگی است؛ زیرا هدف اساسی در مرحله ی پس از استعمار، سلطه ی فرهنگی و رواج ارزش های غربی در جهان سوم است.۹ شمال (جهان اول) از انجام گفت و گو و مناقشه ی جامع با جنوب بر سر ارزش های فرهنگی سرباز می زند؛ زیرا چنین فرض گرفته است که ارزش های ویژه ی او، ارزش های جهانی یا «معیار» است و پذیرش این ارزش ها، مشکلات (اقتصادی و اجتماعی) جهان سوم را حل خواهد کرد.۱۰ گذشته از توانایی های برتر نظامی و هسته ای غرب، باید اذعان داشت که مرحله ی پسا استعمار، سلاحی است که هدف آن فرو پاشاندن تکثر فرهنگی در جهان امروز است.۱۱ امروزه فرهنگ جهانی واحد و هم گونی سر برآورده که «فرهنگ غرب گرایی» نام دارد.۱۲
تصادفی نیست که غالب مناطق درگیر و پربرخورد در جهان اسلام قرار دارد. سبب اساسی این امر، سر برتافتن غرب از دست یابی به تفاهم با هر نظام ارزشی ای ـ جز نظام ارزشی غرب ـ است. با این حال، تنها عوامل خارجی سبب این مشکل نیستند؛ زیرا جهان اسلام نیز، مانند بیش تر کشورهای جهان سوم از نبود دموکراسی و بحران حقوق بشر و کمبود کانال های دموکراتیکی که مردم از طریق آن بتوانند آزادانه آرای خود را بیان کنند، رنج می برد. از این وضع نیز، مبارزه جویی جدی با غرب زاده نمی شود. به این ترتیب، تولید سلاح در سایه ی جهانی شدن در حال فزونی است و مصرف کنندگان اصلی این سلاح ها کشورهای جنوب ـ آفریقا و خاورمیانه و افغانستان ـ هستند و جنگ های خانگی به گونه ای جدی در مناطق جنوب در حال فزونی است؛ زیرا غرب پس از جنگ جهانی دوم درس مهمی آموخت. آن درس این بود که هیچ جنگی در اروپا و شمال برافروخته نشود. این همه در سایه ی نبود گفت وگوی فرهنگی جدی بین شمال و جنوب شکل گرفته است و از دیگر سو، نبود ارتباط و تسامح فرهنگی، صلح را برای سال های آینده در مع
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 