پاورپوینت کامل جنبش های اسلامی معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جنبش های اسلامی معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جنبش های اسلامی معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جنبش های اسلامی معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
ترجمه: مجید مرادی
محمد عبدالسلام فرج در رساله ی «الفریضه الغائبه»۱ می نویسد: احکامی که امروزه بر مسلمانان حاکم است، احکام کفر و بلکه قوانینی است که کافران وضع کرده و مسلمانان را بدان سوق داده اند. خدای سبحان می گوید «و من لم یحکم بما انزل اللّه فاولئک هم الکافرون؛ و کسانی که به موجب آنچه خدا نازل کرده داوری نکرده اند، آنان خود کافرانند.» پس از برچیده شدن بساط خلافت در سال (۱۹۲۴م) و ریشه کن شدن همه ی احکام اسلام و جایگزینی احکامی که کافران وضع کرده اند، وضع شان همان وضع تاتارها شده است؛ چنان که در تفسیر ابن کثیر ذیل این آیه ثابت شده است: «افحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من اللّه حکما لقوم یوقنون؛ آیا خواستار حکم جاهلیت اند؟ و برای مردمی که یقین دارند، چه کسی از خدا بهتر است؟» و درهای خروج حاکمان زمانه از ملت و آیین اسلام چندان پرشمار است که برای آن کس که روش و منش آنان را زیر نظر گیرد، شبهه ای باقی نمی ماند. شیخ الاسلام ابن تیمیه در کتاب «الفتاوی الکبری» گوید: به ضرورت و بداهت از دین مسلمانان و اتفاق همگی مسلمانان، دانسته است که هر کس پیروی دینی جز دین اسلام و شریعتی جز شریعت محمد۹ را جایز شمارد، کافر است و کفر او چون کفر آن کس است که به برخی از آیات کتاب قرآن ایمان آورده و به بخشی دیگر کفر ورزیده است؛ چنان که خدای بزرگ گوید: «ان الذین یکفرون باللّه و رسله و یریدون أن یفرّقوا بین اللّه و رسله و یقولون نؤمن ببعض ونکفر ببعض و یریدون ان یتخذوا بین ذلک سبیلاً اولئک هم الکافرون حقّا و اعتدنا للکافرین عذابا مهینا؛ کسانی که به خدا و پیامبرانش کفر می ورزند و می خواهند میان خدا و پیامبران او جدایی اندازند و می گویند: ما به بعضی ایمان داریم و بعضی را انکار می کنیم و می خواهند میان این [دو] راهی برای خود اختیار کنند، آنان در حقیقت کافرند و ما برای کافران عذابی خفت آور آماده کرده ایم.۲
فقره ای که آوردیم از رساله ی محمد عبدالسلام یکی از رهبران تشکیلات جهاد [اسلامی مصر] است. وی در برنامه ریزی قتل سادات، رییس جمهور سابق مصر مشارکت داشته و پس از ترور سادات، اعدام شده است. اسم رساله اش چنان که در آغاز آوردیم «الفریضه الغائبه» است. منظور وی از واجبِ غایب، جهاد است. تشکیلات او هم در رسانه های تبلیغاتی به همین نام (جهاد) و تکفیر و خشونت شناخته شده اند. آنچه تازگی دارد این است که «فَرَج» در این رساله جهاد را واجب (فریضه) شمرده است، با آن که در فقه سنتی اهل سنت، جهاد واجب کفایی ـ و نه عینی ـ است. مهم تر این که وی جهاد را در درون جامعه ی اسلامی فریضه شمرده است، در حالی که همواره عنوان جهاد بر رویارویی با بیگانه ی نامسلمانِ خارجی اطلاق می شده است. اگرچه نام گذاری این گروه به عنوان «فریق التنظیم» و انگِ تشکیلاتی بودن و تکفیرگری و خشونت ورزی به آن، شبیه عناوین اهانت آمیزی است که حکومت ها و ابزارهای تبلیغاتی رواج داده اند، اما در مضامین رساله ی «فرج» چیزهایی وجود دارد که این عناوین اهانت آمیز را توجیه و تقویت می کند و این از آن رو است که این فرقه خلاف اندیشه ی سنتی اهل سنت بین عمل و ایمان، ارتباطی مکانیکی برقرار می کند، چندان که بر افراد و جماعت هایی که تصور می کند اعمال شان با ادعای صریح مسلمان و موحد بودن شان ناسازگار است، احکام کفر و جاهلیت را جاری می کند. تاریخ اسلام گروه های خشکه مقدس مشابهی را سراغ دارد که با لقب «خوارج» نشان دار شدند. آنان معتقد بودند که اسلام خلوص و صفای نابی دارد و جایز نیست گناهان کبیره، طهارت آن را آلوده سازند، وگرنه مردم دوباره به گرداب جاهلیت می افتند.۳
چنان که می دانیم این گروه در آغاز خلافت امام علی بن ابی طالب بر سر موضوع حکمیت که آن را عقب نشینی امام به سود معاویه می پنداشتند، با امام جنگیدند و بعدها یکی از همین گروه [امام [علی را کشت. آنان در طول بیش از یک قرن از هجرت گاه ها و پایگاه های خود جنگی کورکورانه با قدرت ها و جوامع به راه انداختند. انگیزه ی آنان از به راه انداختن این جنگ ها، اموری بود که آنها را تکلیف و فریضه ی خود می شمردند و معتقد بودند کوتاهی در انجام این فرایض برایشان ممکن نیست، وگرنه خود آنان هم ایمان و اسلام شان را از دست خواهند داد.۴
این ایدئولوژی خشن خوارج سبب شد تا شمار بسیاری از علمای مسلمان در قرن های دوم و سوم هجری (قرن های هشتم و نهم میلادی) وارد مناقشات گسترده و طولانی بر سر مفهوم ایمان و رابطه ی آن با عمل و موضوع گرایش به جماعت مسلمانان و مقتضیات آن شوند.۵ دست آخر این نظریه جا افتاد که ایمان به معنای تصدیق است و عملی که به ظاهر مخالف آن باشد، نقضش نمی کند، مگر آن که خود فرد مسلمان تصریح کند که از اسلام و هنجارهای جماعت دست کشیده است، اما تا پیش از این مرحله ـ یعنی تا پیش از ارتکاب گناهان و رفتارهایی که نشانه ی تصریح به ترک اسلام است ـ اصل امر به معروف و نهی از منکر برای مقابله ی با آن و یا تصحیح آن عمل، کافی است. بنابراین، [ادعای] گرایش به جماعت مسلمانان اعلام آزادانه ای است که از صاحب آن پذیرفته است و براساس آن با او معامله می شود، نه براساس نیت های درونی. پس ما با ظاهر سروکار داریم و کار نیت ها و نهفته های درونی با خدا است،۶ اما جهاد، در مقابله ی با خارج و در دفاع از سرزمین اسلام و امنیت جوامع اسلامی است و جایز نیست که از این اصل، چونان سلاحی برای کوبیدن گروه های داخلی با همه ی اختلاف نظرها و مذاهب استفاده شود.
در فقره ای که از رساله ی محمد عبدالسلام فَرَج آوردم، از پیشینه های تاریخی ای یاد شده که در آن مفهوم «جهاد» درباره ی داخل جامعه ی اسلامی به کار گرفته شده است. وی در رساله اش اقتباس هایی طولانی از فتاوای فقیه بزرگ حنبلی، ابن تیمیه (۷۲۸ه··) می کند که برآیند آن، ناکافی بودن تصریح به شهادتین برای مسلمان، و مؤمن شمرده شدن انسان و ضرورت همراهی شهادتین با عمل؛ یعنی انجام واجبات اسلام و التزام به هنجارهای مسلمانان و دفاع از جماعت و دولت و شریعت آنان است. پس اگر چنین عمل و التزامی دیده نشد، جایز است به ایمان چنین افرادی به دیده ی تردید نگریست، اما اگر عمل و التزام برخلاف رخ دهد، جایز و بلکه واجب است به دیده ی کافرانی نگریسته شوند که جهاد با آنان ـ مانند جهاد با کفار ـ واجب است،۷ البته آنچه از ابن تیمیه و ابن کثیر (۷۷۱ه··) در رساله ی وی نقل می شود، درست و واقعی است، اما آنچه در اقتباس های محمد عبدالسلام و دیگر جماعت های سیاسی و حزب گرای اسلامی به چشم می خورد، تجاهل به سیاق و ساختار تاریخی و سیاسی و فقهی این فتاوا و بیانیه ها، برای تجویز استخدام سیاسی و مقطعی این متون در عصر حاضر است. می دانیم که قرن های هفتم و هشتم هجری شاهد رویارویی تاریخی سختی بین مسلمانان و مغولان بود. مغولان از سرزمین خود در آسیای شرقی و میانه به سوی جهان اسلام خزیده و مراکز آن را اشغال کرده و دولت ها و اجتماعات آن را در هم کوبیدند و صدها هزار تن را کشتند تا به بغداد رسیدند و این شهر در سال ۶۵۶ه·· (۱۲۵۸م) به دست آنان سقوط کرد. آن گاه مستعصم آخرین خلیفه ی عباسی را کشتند و پس از آن، هر که را بر سر راه خود یافتند از دم تیغ گذراندند. آنان پس از تسخیر بغداد، رو به شام و مصر آوردند تا این که ممالیک مصر، در آستانه ی ورود این قوم به مصر، آنان را در منطقه ی مشهور عین جالوت از حرکت باز ایستاندند. کار به آن جا رسید که ممالیک توانستند شام را بازپس گیرند و رود فرات، مرز دولت های مغول/ ایلخانی در ایران و عراق و دولت ممالیک در مصر و شام شد.۸
در این هنگام، یعنی در اواخر قرن هفتم هجری (سیزدهم میلادی) ایلخانیان رو به اسلام آوردند و در صدد برآمدند تا در نزاع با ممالیک، بر سر باقی مانده ی سرزمین های اسلامی تحت سلطه ی خود، از اسلام آوردن خود بهره برداری سیاسی کنند. ابن تیمیه دقیقا در همین دوره در دمشق سر برآورد. او در سال ۶۶۱ه··، یعنی پنج سال پس از سقوط بغداد، زاده شد. وی فرزند خانواده ای نابود شده، از منطقه ی حرّان بود که در برابر هجوم های مغول ـ که حدود پنجاه سال ادامه داشت ـ از دیار خود گریختند. صلیبی ها هنوز در سواحل شام حضور داشتند و بیزانسی ها کمی از قدرت خود را در آسیای صغیر باز می یافتند. در دوران چنین فروپاشی و نومیدی و سرکوفتگی بسیاری از حاکمان و سران دولت های کوچک اسلامی، برای حفظ امارت خود به سازش با مغولان یا صلیبیان، و پرداخت اموال (مالیات) به آنان رو می آوردند و گاهی نیز در جنگ با آنان همراه می شدند. از ابن تیمیه درباره ی یکی از این افراد پرسش شد. هم چنین درباره ی حاکم مسلمان شهر «آمد» که در رکاب مغولان با مسلمانان می جنگید و نیز از حکم اسلام مغولان و میزان صحت آن از او پرسش شد.
ابن تیمیه در متن ایدئولوژی مسلط «جهاد» در آن نزاع حیاتی بین دو جهان چنین نگاشت: مغولان تا زمانی که کاری جز کشتار مسلمانان ندارند، کافرند و حاکمان مسلمانی که با آنان تبانی کرده اند، با آنان تفاوتی ندارند. پس برای بقای اسلام و دولت اسلام چاره ای جز جهاد با همگی آنان نیست.۹
به رغم شرایط وحشت باری که فتاوایی از این دست را تجویز می کرد، باز بیش تر فقهای مذاهب اسلامی در آن زمان با فتاوای ابن تیمیه درباره ی حاکم شهر «آمد» و نظایر آن موافق نبودند.
این گریز طولانی به اوضاع صدور فتاوای ابن تیمیه ـ که زبانه اش تنها دامن هم دستان مغولان را نگرفت، بلکه گروه های زیادی را در درون خود اسلامِ سنی، مانند بسیاری بزرگان طریقت های صوفیه و رجال فلسفه و کلام و فقه در بر گرفت۱۰ ـ تنها برای اشاره به اختلاف ساختارها نیست، بلکه هم چنین برای روشن کردن سه مسأله ی دیگر است که از نظر من در این جا که درصدد آگاهی یابی از ایدئولوژی های اسلامی حزبی معاصر هستیم، اهمیت دارد:
۱. شیوه های به کارگیری نصوص فقهی و مقطعی قدیمی از سوی مبارزه جویان سیاسی مسلمان؛
۲. ماهیت ایدئولوژیک و فاتحانه ی بیانیه های مقطعی اسلامی سیاسی؛
۳. نتایج و آثار هم زمان این ایدئولوژی ها بر جامعه ی داخلی و اسلامِ سنتی.
درباره ی موضوع نخست، یعنی شیوه های به کارگیری باید گفت اسلام گرایان حزبی، نصوص قرآنی را در عام ترین و غالب ترین معانی آن ـ که مربوط به مسایل کفر و ایمان است ـ به کار می گیرند. بیش تر این آیات در اوضاع نزاع بین مسلمانان مدینه و دشمن قریشی مکه نازل شده است، اما اسلام گرایان این آیات را به همان شکل که درباره ی نزاع اسلام با دشمن خارجی نازل شده است، به کار نمی گیرند، بلکه برای مبارزه با جاهلیت کافر موجود در درون مرزهای اسلام، برپا می کنند. زمانی هم که چاره ای جز تعیین و تحدید نداشته باشند، به فتاوای ابن تیمیه و شاگردانش مانند ابن کثیر یا شاگردان اندیشه ی او مانند محمد بن عبدالوهاب پناه می برند.۱۱
زمانی که به مسأله ی دوم (ماهیت ایدئولوژیک) می رسیم درمی یابیم که همه ی اسلام گرایان به استثنای اندکی مانند حسن ترابی و راشد غنوشی و آن هم تنها در سال های اخیر ـ حاملان بیانیه های مقطعی ای هستندکه فاقد بُعد سیاسی و تحت سلطه ی بُعد ایدئولوژیک و عقیدتی است. آنان راه و روشِ مخالف سیاسی ای را که می خواهد به هدف اصلاح و یا آنچه اصلاح می پندارند به قدرت برسد، نمی پیمایند. بلکه راه و روش رهایی بخش و نجات بخش دین ـ و نه جامعه – را در پیش می گیرند. معتقدند که دین خدا تحریف شده است و وظیفه ی برپایی و حاکمیت دوباره ی آن بر دوش شان سنگینی می کند.
از این رو به نظر می رسد که گاه اهتمام شان این است که شهید شوند، نه برای آن که پیروز شوند، بلکه گویی راه خلاصی از ظالمان و اهل جاهلیت را ندارند، مگر این که به سوی مرگ گام بردارند؛ زیرا حال که ریشه کنی پلیدی و جاهلیت حاکم دور از دسترس است، مرگ کفاره و توبه ی آنان از پلیدی حاکم می باشد.۱۲ بنابراین، اطلاق عنوان «اسلام سیاسی» بر اسلام گرایان به لحاظ سیاسی، بودن ایدئولوژی آنان نیست؛ زیرا ایدئولوژی آنان اساسا سیاسی نیست. راز این نام گذاری آن است که نظام های سیاسی به مقابله ی با آنان برخاسته اند و فعالیت های مبارزاتی و شعارهایشان از پشتوانه ی مردمی قابل توجهی برخوردار است. از این رو معتقدم پاورپوینت کامل جنبش های اسلامی معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint در اساس، جنبش هایی احیایی و شبیه جنبش هایی است که در دین یهود و مسیحیت سابقه دارند. درسراسر تاریخ ما نیز چنین جنبش هایی گه گاه، سر برآورده اند. غالب این جنبش ها، ماهیت یا آثار سیاسی نداشته اند. من جنبش های صوفیه، ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب، جنبش های نوزایی اسلامی در سرزمین های عثمانی و خارج از آن را در قرن نوزدهم، جنبش اخوان المسلمین در قرن بیستم و دیگر جنبش های اسلامی را از همین زاویه می نگرم. در درون فرد یا گروهی از فقها و یا صاحبان حساسیت های خاص در دوره و زمانه ای این احساس شکل می گیرد که خلوص و زلالی مفهوم «توحید» یا «عبودیت» دست خوش شائبه ها و تهدیدهای داخلی یا خارجی شده است. این احساس آغازگاه جنبشی احیایی با چارچوب شعائری با هدف تصفیه یا بازگشت و یا توبه و یا به زبان برخی اسلام گرایان «امر به معروف و نهی از منکر» است. البته آهنگ ها و مسیرها و وجوه اهتمام این جنبش ها به تناسب اوضاع فرهنگی حاکم متفاوت است. شک نیست که این جنبش ها دارای تاثیرات سیاسی هستند و یا تعمد به داشتن اثرگذاری سیاسی دارند، ولی این بدان معنا نیست که دارای اهدافی سیاسی باشند. آنان تاثیرگذاری سیاسی را برای پیاده کردن برنامه های دینی خود با هدف حفظ و خالص داشتن هویت ویژه ی خویش می خواهند، اما سیاسی شدنِ شدید پاورپوینت کامل جنبش های اسلامی معاصر ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint که امروزه مشاهده می شود، ناشی از اوضاع استثنایی ای است که جامعه و دولت در کشورهای عرب و جهان اسلام دارد. جنبش های اسلامی به سبب بحران های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و تنگناهای بزرگ نمادین موجود در این کشورها به جنبش های اسلامی به سبب بحران های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و تنگناهای بزرگ نمادین موجوددر این کشورها به جنبش هایی مردمی و گسترده تبدیل شده اند و این سبب برخورد با قدرت های حاکم و کشیده شدن چالش به میدان اجتماع شده است. هرگاه شدت چالش فزون تر می شود صبغه ی سیاسی این جنبش ها هم تندتر می شود، اگرچه زبان و اهداف، هم چنان دینی، اعتقادی، شعائری و نمادین است.۱۳
درباره ی موضوع سوم باید گفت آثار و نتایج این جنبش های ایدئولوژیک بر داخل جامعه و نگرش سنتی از اسلام، مختلط، و نیازمند تاملی بیش تر است؛ زیرا رجال دینی سنتی با آزردگی و ناخرسندی به این جنبش ها می نگرند و آنان که جدی ترند، از خطر این جنبش ها بر خودِ اسلام بیم ناک اند. بیم آنان ناشی از آن است که این جنبش ها، موضوع قدرت سیاسی را پایه ی تمام اسلام می دانند.۱۴ به عبارت دیگر، براساس فراخی سنتی ای که اسلام به عنوان دینی جهانی بدان شناخته شده بود، عرف، شعائر و آداب و شیوه ی حیات را مهم ترین اجزای اسلام می داند، اما با ربط دادن وجود و عدم اسلام به طور مطلق به یکی از اشکال متصور قدرت ـ که خلافت باشد؛ یعنی تنها راه اجرای دل بخواه شریعت ـ آن فراخی شناخته شده ی اسلام، پوشیده می ماند.۱۵
شک نیست که این جنبش ها از حمایت و اقبال توده های وسیع در تمام جهان اسلام برخوردارند، اما هم چنین راست است که آنان در همه جا موفق به ایجاد انسجام و همبستگی نشده اند، و بلکه درست تر، این نتیجه گیری از حوادث سال های اخیر است که اینان در بسیاری از جاها عامل تجربه و پراکندگی بوده اند و فراوان تهمت کفر و فسق را در بین خود رد و بدل می کنند. از این رو تردید نیست که اوضاع کنونی ما ـ به رغم شعارهای مأنوسی که این جنبش ها سر می دهند ـ و نیز به رغم جدایی معمول بین جوامع اسلامی و حکام آن، لایه ای از تجدد ـ به معنایی که در جوامع غربی و عربی ـ اسلامی رایج است را بر روی آنها کشیده است. تجدد این جنبش ها در شیوه های به کارگیری نصوص دینی و جادادن همه ی دنیا در زیر عبای دین و در شمار آوردن جهاد با نفس به عنوان کوتاه ترین و راست ترین راه برای پیاده کردن شریعت نمودار است. دیگر نمی توان گفت که برخی از مبارزان حزب گرا همه ی مردم را تکفیر می کنند. برخی از آنان که می گویند قوانین غربی و فرهنگ غربی و حاکمان غرب زده باید از میان برداشته شوند، اهداف شان متمایز است، اما واقعیت این است که تمایزات به سرعت در کشاکش چالش ها، پنهان می شوند.۱۶
۲
سید قطب (۱۹۶۶م) در کتاب پرآوازه اش «معالم فی الطریق»۱۷ می گوید: «جوامع کنونی همگی جوامعی جاهلی و غیر اسلامی اند… و شایسته است با صراحت و بی ترس بگوییم که اسلام هیچ ارتباطی با هر آنچه که امروزه بر روی کره ی زمین در جریان است، ندارد؛ زیرا حاکمیت از آن اسلام نیست و تنها جایگزین برای این اوضاع دروغین، نخست و پیش از هر چیز، برپایی جامعه ای اسلامی است که اسلام را شریعت خود قرار داده باشد و هیچ شریعت دیگری را برنتابد…» وی در جایی دیگر می گوید: «برای رویارویی با جامعه ی جاهلی، درجه ای از قدرت لازم است، قدرت اعتقاد و تصور، قدرت اخلاقی و خودسازی، قدرت سازمان دهی اجتماعی و دیگر انواع قدرت که به مدد آن می توان با جامعه ی جاهلی رویارو شد، مانند قدرت پایداری و قدرت غلبه یابی بر چنین جامعه ای.»
اگرچه رساله ی «الفریضه الغائبه» مهم ترین و برجسته ترین اثر در نزد جماعت های اسلامی درگیر در مبارزه است، کتابچه ی «معالم فی الطریق» سید قطب، بیانیه ی بنیادین احزاب مبارزه جوی اسلامی است. همه ی جماعت ها و گروه های اسلامی مبارز ـ دست کم در سطح جهان عرب ـ از بین سطور این کتابچه، سر برآوردند. فقره ای که از سید قطب می آوریم، در بردارنده ی دو ایده ی نظری اساسی و رایج است که خاستگاه و استنادگاه گروه های مبارز است و آن دو ایده، ایده ی جاهلیت و ایده ی حاکمیت است؛ زیرا ـ بنابراین نظریه ـ جهان امروز ـ که جهان اسلام را هم در برمی گیرد ـ عرصه ای جاهلیت وویران گر و همانند جاهلیت رایجِ پیش از اسلام است. ریشه ی این مشکل، تجاهل مفهوم «لااله الا اللّه » است که حاکمیت را تنها از آن خدا می داند. آیا در قرآن نیامده است که «ان الحکم الاّ اللّه » (حکم تنها از آن خدا است)؟ آیا در قرآن نیامده که «اَلا له الخلق و الامر» (هان! آفرینش و فرمان از آن خدا است)؟ آیا نیامده است که «افحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من ا… حکما لقوم یوقنون» (آیا خواستار حکم جاهلیت اند؟ و برای مردمی که یقین دارند چه کسی از خدا بهتر است؟) آنچه امروزه در جهان یافت می شود، حکومت بشر و طاغوت های بشری در برابر الوهیت و حکومت و شریعت خدا است. بنابراین، برای زدودن زنگار جاهلیت از سیمای توحید باید اقلیتی مؤمن قیام کنند و آگاهانه۱۸ از ارزش ها و انگاره های جاهلیت کناره گیرند و عمل خود را برای خدا خالص کنند، تا زمانی که کارهاشان سامان گیرد و بر سر جاهلیت فرو ریزند و بناهایش را قلعه به قلعه ویران سازند و حکومت خدا را به روی زمین باز گردانند.
اینها مطالبی است که سید قطب در زندان و پس از آزادی در سال ۱۹۶۴ نوشته است. وی پس از این، با هجوم تازه ی عبدالناصر به اخوان المسلمین در سال ۱۹۶۵م، به زندان بازگردانده شد و همراه با سه تن دیگر در سال ۱۹۶۶م اعدام شد. در نیمه ی دوم دهه ی شصت زندانیان اخوان المسلمین، در همان زندان ها در افکار و آرای سید قطب بحث و مناقشه کردند و جوانان به نقد ریشه ای افکار و ایدئولوژی مبارزاتی قطب تمایل یافتند، تا این که سادات در سال ۱۹۷۱م آنان را از زندان آزاد کرد. آنان پس از آزادی به تشکیل تشکل های مختلفی روی آوردند که وجه مشترک شان اعتقاد به ضرورت تغییر اوضاع موجود از راه قدرت (زور) بود. از میان این تشکل ها، جماعت های زیر سر برآوردند: جماعه الفنیه العسکریه (جماعت فنی نظامی) در سال ۱۹۷۴، جماعه التکفیر و الهجره ۱۹۷۷م و جماعه الجهاد از سال ۱۹۷۹به این سو.۱۹
با این وضع، اندیشه های سید قطب از تایید شیوخ اخوان المسلمین برخوردار نشد. در ضمن مناقشات و مباحثاتی که در نیمه ی دوم دهه ی شصت در درون زندان ها در می گرفت، رهبر جماعت اخوان المسلمین، حسن الهضیبی به همراه دیگر رهبران این جماعت، رساله ای را با عنوان «دعاه لاقضا:» (مبلغان و نه قاضیان) تدوین و بین اعضا رواج داد. در این رساله که تا سال ۱۹۷۷م تن به چاپ نداد، ایده ی «حاکمیت» مردود شناخته شده بود. در این رساله بر این نکته پافشاری شده است که نباید میان مشروعیت والای جامعه ـ که همان شریعت الاهی است ـ و بین حکومت و تدب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 