پاورپوینت کامل تمایزات و اولویت ها ۵۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تمایزات و اولویت ها ۵۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تمایزات و اولویت ها ۵۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تمایزات و اولویت ها ۵۳ اسلاید در PowerPoint :

گفت وگواز: جمال کاظمی

اشاره:

به یک اعتبار، تکوین دنیای مدرن مرهون ظهور «ایده ی نقد» و «تفکر انتقادی» است. بی گمان مفهوم نقد (Critic) از مهم ترین و گوهری ترین مفاهیم دنیای مدرن است. اهمیت این مفهوم تا آنجاست که برخی از متفکران با تکیه بر معنای نوین نقد، جهان اندیشه را به دو دوره ی جزمی (Dogmatic) و نقادی (Critic) تقسیم کرده اند. گفت وگوی حاضر با هدف کاوش در زوایای «نقد»، مبانی و مفروضات، تاریخچه و تحولات و نهایتا ضرورت ها و اولویت های انتقادی، صورت پذیرفته است. طرف خطاب این گفت وگو، دکتر محمود عبادیان، استاد فلسفه ی غرب است که به برکت دانش تاریخی خود، سابقه ی تفکر انتقادی را توضیح داده است.پگاه

لطفا به عنوان مدخلی مناسب برای ورود به بحث نقد، بفرمایید که مضمون واژه ی نقد (Critic) چیست و آیا می توان میان این واژه با کلمه ی بحران (Crisis) قرابت و شباهتی پیدا کرد؟

کریتیک (Critic)معادل نسبی واژه ی نقد است. «نقد» چنانکه در منابع فارسی؛ از جمله «سبک شناسی» مرحوم بهار تعریف شده، ابراز تمیزِ سره از ناسره می باشد، مضافا این که حاضر و آماده نیز هست. کریتیک تقریبا همان معنای اول را دارد. در یونان، «فعلی» است به نام (Krinein) که این کلمه هم ریشه ی کریتیک (نقد) است و هم ریشه کریسیس (بحران). ضمن آنکه با واژه ی (Criteron) که به معنای معیار و محک است مشابهت و قرابت نیز دارد. هم چنین کریتیوس که اسم فاعل است و به معنای نقد می باشد از همین فعل مشتق شده است. چنانکه می دانیم «سیسرو» یکی از کسانی است که سنت های فلسفه ی یونانی را به لاتین و اروپا انتقال داده است. او این کلمه را به شکل کریتیکوس در آثار خود به کار می برد، و لذا کلماتی مانند نقد، بحران، معیار و محک و منتقد ریشه ی مشترک و واحد دارند. به بیان بهتر لااقل می توان در سنت یونانی میان نقد و بحران؛ یعنی میان Cirtic و Crisisارتباط قایل شد. از این رو می توان گفت که همه ی این کلمات از همان فعل یونانی مشتق می شوند و این اشتقاق را می توان تصادفی دانست.

یعنی این واژه ی مهم، علاوه بر معنای ضمنی «بحران» معنای دیگری تحت عنوان «معیار و محک» نیز در بطن خود دارد؟

کریتیک در زبان و فرهنگ یونانی سه معنی دارد: ۱. نوعی قضاوت؛ ۲. تصمیم گیری؛ ۳. گزینش حاصل از قضاوت تصمیم گیری. اما محک و معیار هم نقشی گزینشی در ترجیح و ناترجیح دارد، لذا یکی از معانی کریتیک در فرهنگ یونانی، معیار و محک است. البته سه معنای فوق الذکر از همان ابتدا در واژه ی کریتیک نبوده، اما عملا در محاوره ها و رساله های افلاطونی حضور دارد. نخستین قلمرویی که کلمه ی کریتیک و یا صفت کریتیکوس در آنها رواج یافته، سه قلمرو امور دادگاهی، امور سیاسی و امور طبی بوده است. برای اثبات این مطلب می توان از محاورات «فایدون» و «سوفیست» افلاطون شاهد مثال آورد. در همه ی این موارد، نقد یا سنجش، نقطه ی چرخش و نیز گزینش و انتخاب شیوه ای جدید در شرایط نامطلوب و بحرانی است.

با توضیحات شما که نَسب واژه ی کریتیک و نقادی را به یونان رساندید، این سؤال پیش می آید که چرا دنیای جدید را عصر نقادی نامیدند؟ عصر جدید چه ویژگی هایی داشت که نام آن را به طور مشخص عصر نقادی گذاشتند. با توجه به اینکه به گفته شما تبار نقد به یونان و محاورات افلاطونی می رسد؟

حق با شماست که دوران فلسفه ی تجدد را دوران نقادی می نامند. البته ما عمل کرد کریتیک را ـ در تاریخ ـ با انقطاع هایی شاهد هستیم، منتهی با یک تفاوت،و آن این که بعد از رنسانس بود که کلمه ی کریتیک به عنوان یک کلمه ی فنی و مصطلح به کار رفت. البته در دوره های پیشتر؛ مثل یونان و روم، کریتیک عمل می کرده است، بدون آنکه کلمه ی دقیق و جاافتاده ی کریتیک مورد توجه باشد. در واقع عمل کریتیک در آن عصر وجود داشت، ولی خود این واژه به اعتبار عصر رنسانس نبود.

در یک دوره ی دیگر، کریتیک را معادل تحلیل (ANALIZ)می دانستند. آنها در این مسیر از آنالیتیک اول و دوم ارسطو کمک می گرفتند، چرا که نقش آنالیتیک دوم ارسطو کمابیش تشخیص و تمیز گفتار درست و حکم درست از نادرست است و لذا کارکرد نقد با عمل کرد تحلیل، یا به عبارت دیگر، کاربرد آنالیز به جای کریتیک مورد توجه بوده است.

بنابراین سنت نقد از یک سو برای تشخیص گفتار درست از نادرست به طور عملی در بطن عملیات سیاسی و قضایی وجود داشت و از سوی دیگر از قرن سوم پیش از میلاد ـ در علوم فقه اللغوی ـ نوعی سنت نقد مورد توجه بود. نخستین رویکردهای هرمنوتیکی برای تدقیق متون ترجمه شده ی عبری به یونانی و لاتین در زمینه ی کلمات متون مقدس به کار می گرفت، اما با این همه کلمه ی نقد و انتقاد آنگونه که طی قرن هفدهم و هجدهم مد نظر بوده به کار نمی رفته است ضمن آنکه به طور نقادانه به کریتیک عمل می شده است. با روی کار آمدن حواریون مسیح، بویژه ظهور سن پولس ـ در آن سخنرانی مشهور آکریپلیس ـ نوع دیگری از تفکر انتقادی هم ظاهر می شود. سن پولس در سخنرانی خود رویکرد یونیانیان به جهان را به نقد کشیده و جایگزینی برای این رویکرد پیشنهاد می کند. نمی دانم که تا چه حد مجازیم این نمونه ها را بروز و ظهور نقد و تفکر انتقادی بدانیم، اما اگر اینها مصادیق تفکر نقادی باشند در آن صورت باید گفت: اگرچه کلمه ی نقد در عصر کلاسیک یونان و روم و نیز در دوره ی قرون وسطی وجود نداشته، اما عمل کرد نقد کاملا محل توجه و التفات بوده است.

آیا به نظر شما در قرون وسطی هم تفکر نقادی وجود داشته است؟

نخستین بروز تفکر نقادی در قرون وسطی از آنِ «سنت آگوستین» است که نسبت به میتراییسم نقدهایی وارد می کند. چرا که میتراییسم طی قرون سوم و چهارم میلادی در اروپا شیوع پیدا کرده و حتی خود آگوستین صورت می پذیرد. آگوستین و توماس آکوینی هر دو به نقد و سنت نقادی پایبند بوده و از منظرهای مختلف به نقد توجه داشته اند، اگرچه گاهی نقد را به کار نمی برده اند.

تاکید من بر اختصاص نقد به دوران مدرن (قرن هفدهم به بعد) از آن جهت است که معمولا ظهور تفکرکریتیک را به تفکر سوبژکتیو، پیوند می زنند. به عبارت دیگر بسیاری بر این عقیده اند که پس از تکوین سوبژکتیویته نقادی به معنای درست و دقیق تر آن سربرآورد و لذا نمی توان تا زمان «دکارت» سراغی از تفکر انتقادی گرفت، و حال آنکه نقد به معنای لفظی کلمه و نقادی به معنای صوری و ظاهری لفظ وجود داشته است.

می توانم بر اساس گفته ی شما برای نقد دو دوره قایل شوم؛ یک دوره، دوره ای است که نقد مبنای سیاسی، عینی و قضایی دارد که این شیوه ی نقد را پیش از دوران دکارت هم داریم. لذا کافی است تا به سولون و پریکلس توجه کنیم که مستقیما مناسبات آریستوکراسی و الیگارشی یونانی را نقد می کردند، منتهی مبنای این متفکران، پلیس یونانی و دموکراسی یونانی بود و برای گسترش مبادلات تجاری و رونق دولت شهر یونانی آن را به کار می بستند. این دوره همان دوره ای است که نقد مبنای سیاسی، اجتماعی و قضایی دارد و در روم قرون سوم و چهارم وجود داشت. یکی از دلایل کشته شدن «سزار» نقدی بود که بروتوس و کاسیروس بر شخص سزار وارد کردند.

نقد این مردان آن بود که سزار جمهوری را زیر پا گذاشته و سلطنت و امپراتوری را احیا کرده و منافع فردی را بر منافع و مصالح جمعی برتری داده است و این عین جاه طلبی است. بنابراین یک دوره ی نقد، دوره ی پیش دکارتی است که در این دوره، نقطه ی عزیمت نقدکننده عینیت های اجتماعی است. اما در نقدی که افلاطون و ارسطو از سوفسطاییان به عمل می آورند عناصر ذهنی و اخلاقی در آن نقادی ها مشهود است، در نتیجه نمی توان به طور خیلی دقیق گفت که نقد و اعمال نقد صرفا مختص پیدایش تفکر دکارتی بوده است. اساسا دفاعیه ی سقراط بر پایه و اساس ذهنی – اخلاقی به نقد فرهنگ یونانی می نشیند. با این همه حق با شماست که در عصر جدید، نقطه ی عزیمتِ نقاد، ترجیح نوعی ذهنیت بر عینیت و اهمیت بر عنصر عقلی – ذهنی است. دوره ی پیش از دکارت از این عنصر تا حد زیادی بی بهره بوده است، ولی نقد به معنای انتقاد به نظام سیاسی – عینی موجود که البته بعضا رگه هایی از ذهنی – عقلی هم داشته، همواره در تار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.