پاورپوینت کامل بنیادگرایی اسلامی و رسانه های غربی۱ ۹۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بنیادگرایی اسلامی و رسانه های غربی۱ ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بنیادگرایی اسلامی و رسانه های غربی۱ ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بنیادگرایی اسلامی و رسانه های غربی۱ ۹۳ اسلاید در PowerPoint :

از زمان قرون وسطی تا به امروز، شرق شناسان غربی نتوانسته اند بدون پیش فرض های ذهنی خود به معرفی اسلام بپردازند. اینان همواره از چارچوب هایی به اسلام و مسلمانان نگریسته اند که مصالح سیاسی غرب، تنها از رهگذر آن ها به دست می آید. تاریخ غرب، اسلام را دینی شیطانی معرفی نموده که جامه ای کفرآلود بر تن کرده است. در دیدگاه غربی ها مسلمانان ـ به ویژه عرب ها ـ دو ویژگی دارند: اول صادرات نفت و دوم تروریسم. در این میان رسانه های گروهی غرب که نقش عمده ای در تبلیغات علیه اسلام ایفا می کنند، به ارایه ی چهره ای خشونت بار از مسلمانان، همت گماشته اند.

بنابراین، اسلام یک تهدید جدی برای پیشرفت تمدن غرب محسوب گردید و پس از فروپاشی کمونیسم که به «خطر سرخ» مشهور بود، «خطر سبز» نام گرفت؛ خطری که چونان سرطانی در حال انتشار است و ارزش های غربی را که به نماد ارزش های انسانی تبدیل شده است، به نابودی خواهد کشاند. به کارگیری فن آوری و یکه تازی رسانه های غربی از یک سو، و ناتوانی رسانه های کشورهای اسلامی در برابر غرب از سوی دیگر، به ترسیم هرچه نکوهیده تر چهره ای نابسامان از اسلام و مسلمانان یاری می رساند.

علاوه بر این، عوامل متعدد دیگری مانند جنگ های صلیبی، گسترش حکومت عثمانیان در اروپای شرقی، مشارکت مسلمانان در جریان استقلال هند و مبارزه با انگلیس، و بالاخره به رسمیت نشناختن اسراییل، در این امر نقش به سزایی داشته و دارند. هم چنین رفتارهای خود مسلمانان نیز در این مسأله بی تأثیر نبوده است؛ هواپیماربایی، گروگان گیری، هجوم عراق به کویت و مرگ دموکراسی در بیشتر کشورهای اسلامی در این مسأله تأثیر گذاردند.۲

البته غربی ها نیز در برخی از این جریان ها به گزافه گویی پرداخته و برخی دیگر از آن ها نیز درک درستی از مسایل مسلمانان نداشته اند. رسانه ها هم برای جذب بیشتر خوانندگان، بینندگان و شنوندگان از هر نوع شایعه ای استفاده نمودند. بدین ترتیب چهره ی کریهی از مسلمانان در ذهن غربی ها نقش بست، تا آن جا که حتی معیارهای والای انسانی اسلام نیز نادیده گرفته شد.

پوشش تبلیغاتی

مهم ترین رسانه هایی که در اروپا و امریکا وقایع جهان اسلام را پوشش می دهند، عبارتند از: شبکه های رادیویی ـ تلویزیونی، روزنامه ها و مجله های خبری کثیرالانتشار، و فیلم های سینمایی که بی گمان همه ی آن ها در خدمت اهداف گردانندگان خود به کار گرفته می شوند. علاوه بر این رسانه ها، می توان به کتاب ها و بحث و گفت وگوهایی که به هدف شناخت اسلام و مسلمانان برگزار می شوند، اشاره کرد. هرچند این گفت وگوها نیز، صبغه ای غربی دارند و معمولاً در چارچوب های ازپیش تعیین شده حرکت می کنند۳ و رسانه ها نتایج این نشست ها را از طریق تلویزیون، سینما، رادیو و کاریکاتور به غربی ها منتقل می نمایند.

تروریسم اسلامی، اصطلاحی است که روزنامه نگاران درباره ی مسلمانان به کار می برند و شهروندان غربی این مفهوم را بر تمامی مسلمانان تعمیم می دهند. «ادوارد سعید» در کتاب معروف خود «تغطیه الإسلام» (۱۹۸۱ م) از نقش برجسته ی رسانه ها پرده برمی دارد: «واژه ی اسلام که در نگاه اول مفهومی ساده و قابل فهم به نظر می رسد، در حقیقت بسیار پیچیده بوده و آمیزه ای از خیال پردازی ها و ایدئولوژی هایی است که امروزه در غرب معنایی نادرست را القا می نماید. به خصوص پس از آن که ایران توانست افکار عمومی اروپا و امریکا را به سوی خود جلب کند، پوشش خبری فعالیت های مسلمانان افزایش یافته است، تا آن جا که برنامه هایی برای شناخت هرچه بهتر اسلام و تحلیل عملکردهای مسلمانان ساخته شد. در بیشتر این برنامه ها، مفهوم صحیحی از اسلام ارایه نشده است».

اکنون که بیش از دو دهه از گفته های ادوارد سعید می گذرد، غرب هم چنان بر مواضع خود در مورد اسلام تأکید می کند و رسانه های غربی، مغرضانه و سودجویانه به ساخت پیکره ای ناموزون از اسلام اهتمام می ورزند. بدون تردید، وحشت از مسلمانان و دینی که پیام آور نگون بختی بشر است، نتیجه ی منطقی فعالیت های رسانه های غربی می باشد؛ رسانه هایی که مسلمانان را مظهر هراس آفرینی معرفی کرده اند. رسانه های غربی برخی از ساختارها و عملکردهای گروهی از مسلمانان را به همه ی جهان اسلام ـ که به «STEREOTYPE» معروف است ـ تعمیم می دهند. بر اساس تعریف «هاربر»، STEREOTYPE نمایی شفاف و بسیار ساده از اشخاص، موءسسات یا رخدادهایی است که افراد بسیاری را دربر می گیرد و معمولاً بدون در نظر گرفتن تفاوت ماهیتی افراد هر گروه، تنها یک تعریف از همگان ارایه می کند که غالباً این تعریف ها نیز جنبه های منفی اشخاص و گروه ها را دربر می گیرد.

رسانه های غربی هر از چندگاه، حوادث ناگوار در کشورهای اسلامی را به تصویر می کشند و با این عمل، نمایی ناهمگون از اسلام و مسلمانان در ذهن بینندگان خود به وجود می آورند. کلیشه سازی درباره ی افراد و احزاب با کمک رسانه ها امکان پذیر می شود، از این رو بینندگان و خوانندگان، همه ی افراد و احزاب درون کلیشه را با یک چوب می رانند، زیرا رسانه های غربی به سانسور خبری می پردازند و در این راستا از عکس ها، تیترها و عنوان های غلط انداز استفاده می نمایند. علاوه بر این، باید مشکلات زبانی رسانه های کشورهای اسلامی و نبود خبرگزاری های پیشرفته ی دولتی را بر این مسأله افزود. اگرچه به صورت جسته و گریخته، تلاش هایی برای راه اندازی «مراکز خبرگزاری اسلامی در غرب» انجام پذیرفته است، اما متأسفانه این پروژه نیز ناتمام مانده و هنوز هم نمی توان به صورتی کلان، در مورد اسلام، اندیشه و عملکرد مسلمانان به خوبی اطلاع رسانی نمود. کارگردانان رسانه های غربی نیز از ناتوانی همکاران مسلمان خود در کشورهای اسلامی استفاده کرده و در نوشته ها و برنامه های خود، ناعادلانه «بنیادگرایی اسلامی» را تهدیدی جدی برمی شمرند.

با تجزیه ی شوروی، تهران مرکز ایدئولوژیست های ضدغرب قلمداد گردید. پیش از این نیز، تسخیر سفارت امریکا توسط دانشجویان مسلمان ایرانی، روابط ایران و امریکا را در هاله ای از ابهام فرود برده بود و پس از آن، فتوای ارتداد «سلمان رشدی» که به مسلمانان جهان جانی دوباره بخشید، چهره ی اسلام و ایران را بیش از پیش رعب آور جلوه داد.

«ساموئل هانتینگتون» استاد دانشگاه هاروارد، معتقد است که رویارویی اسلام و غرب، از مهم ترین چالش های سیاسی آینده می باشد. وی برخورد تمدن ها را جایگزین جنگ سرد و نزاع های ایدئولوژیک می داند و از مردم می خواهد که به تمدن های خود روی آورند: تمدن های غربی، اسلامی، کنفوسیوسی چینی، امریکای لاتینی، ارتدکسی و…. در این هنگام، نزاع فقط در نقطه ی برخورد تمدن ها به وقوع خواهد پیوست، نه بر سَرِ ایدئولوژی هایی چون فاشیست، کمونیست یا دموکراسی. در این میان، جدال میان اسلام و غرب از استمرار بیشتری برخوردار خواهد بود.

هانتینگتون، از واهمه ی روزافزون غرب از اسلام پرده برمی دارد؛ غرب، اسلام را دشمن دموکراسی می شمارد، چراکه بر اساس دیدگاه آنان، تنها با جدایی از دین می توان به دموکراسی دست یافت. امّا دیگر اندیشمندان غربی، نظری غیر از دیدگاه وی ارایه کرده اند. «جان اسپوزیتو»، «پیتر برگر» و عده ای دیگر از متفکران غربی، جدایی از دین را پدیده ای نوظهور می دانند که برای کاستن قدرت بنیادگرایی به وجود آمده است. هانتینگتون اسلام را خاستگاه آسیب های دموکراسی دانسته است، بی آن که دلایل کافی درباره ی ادعای خود ارایه نماید. این در حالی است که اسپوزیتو نظری کاملاً متفاوت دارد: «این که اسلام را تهدیدی برای مصالح غرب بدانیم، خود تحریف سرشت واقعی اسلام است. علاوه بر این، انکار حقایق بنیادین جهان اسلام و چشم پوشی از نقاط مشترک آن با غرب را در پی دارد».۴

برخی از نظریه پردازان غربی، رخدادها و جنبش های همه ی کشورهای اسلامی را درهم آمیخته و یکسان می دانند؛ محبوبیت احزاب اسلامی تونس و الجزایر، فعالیت های تروریستی احزاب رادیکالی مسلمان مصر، بی ثباتی جمهوری های تازه استقلال یافته ی آسیای میانه، درگیری های سنی ها و شیعیان لبنان برای تصاحب حکومت، انتفاضه ی فلسطین، همیاری مسلمانان جهان با مسلمانان بوسنی و هرزگوین، جنگ های داخلی حکومت اسلامی سودان و مسیحیان جنوب آن کشور، تلاش ایران برای افزایش قدرت اقتصادی و گسترش نفوذ خود در خلیج فارس و آسیا، و بمب گذاری در مرکز تجارت جهانی نیویورک… این گروه با آمیزش این رویدادها، در تلاش هستند تا بی ثباتی کشورهای اسلامی را به اثبات برسانند.

اگرچه نمی توان، بر همه ی ایدئولوژی ها و عملکردهای مسلمانان نامی نهاد، ولی روزنامه نگاران غربی تمامی جنبش ها و حرکت های مسلمانان را در زیر اصطلاح «بنیادگرایی» جای داده اند؛ طالبان که دست پروردگان سازمان سیا هستند، رهبران ایران که دشمن سرسخت ایالات متحده محسوب می شوند، احزاب مسلحی چون حزب الله لبنان، برخی از سنت گرایان مسلمان چون عربستان سعودی که دوست امریکا به شمار می آید، جمهوری لیبی که به دشمنی با امریکا برخاسته است و بسیاری دیگر از این گروه ها، همه و همه از نگاه روزنامه نگاران غربی «بنیادگرا» می باشند.

بنیادگرایی، برای اولین بار در سال ۱۹۱۰ میلادی به کار گرفته شد و ریشه ای پروتستانی دارد. از آن پس، به تمامی گروه هایی که از اطاعت کلیسا سرباز می زدند، بنیادگرا اطلاق می گردید. پروتستان ها آزادی اندیشه در مورد دین و نقد انجیل را ممنوع می دانستند و بر مقدس بودن متن انجیل اصرار می ورزیدند. اسپوزیتو در کتاب «التهدید الإسلامی اسطوره ام حقیقه؟» به بررسی اصطلاح «بنیادگرایی اسلامی» می پردازد و آن را اصطلاحی غیردقیق و حتی غیرانسانی می نامد که بیش از اسلام برخود غرب قابل انطباق است. وی آن را برخاسته از تجربه ی غرب می داند که غالباً بر جنبش های سیاسی دیگر کشورها نامی می نهند که از تجربه ی خود غرب حاصل شده است.

به هرحال، این اصطلاح امروزه کاربرد وسیعی یافته و به رغم نارسایی مفهومی خود، در مورد مبارزه طلبان مصری، ادیان نوظهور ژاپنی و مبلغان امریکایی افکار و عقاید انجیل به کار می رود. اگرچه فرهنگستانیان این اصطلاح را گمراه کننده و آبستن معانی منفی دانسته اند، اما روزنامه نگاران هنوز هم از آن دست نکشیده اند. البته اصطلاح های مشابه نیز دست کمی از «بنیادگرایی» ندارند و سوءتعبیر را در پی دارند، چراکه نمی توان همه ی جنبش های بنیادگرا را حرکت هایی مبارزه جویانه نامید.

اکنون، با گذشت چند سال از تشکیل فرهنگستان فنون و علوم امریکا (برای شناخت هرچه بهتر مفاهیم) این اصطلاح معنایی خاص یافته است. نظرسنجی از کارشناسان علوم مختلف در کشورهای مختلف نیز که توسط دانشگاه شیکاگو انجام گرفت، منجر به تحقیق وسیعی در این مسأله گردید که نتیجه ی آن تالیف شش جلد کتاب درباره ی خاستگاه و علل پیدایش بنیادگرایی در پایان قرن بیستم است. در این تحقیقات آمده است که بنیادگرایان، خواهان تصاحب قدرت سیاسی و تغییر بنیادین جامعه هستند. بنیادگرایان را باید نسخه ی دیگری از سنت گرایان برشمرد که به دلیل پیش آمدهای نوین جهانی به نیروهایی مبارزه جو تبدیل شده اند.

بنیادگرایان خود را نیروهای مدافعی می دانند که در صورت لزوم، برای مقابله با طرفداران جدایی از دین و تجددگرایان نه تنها از خشونت بهره خواهند جست، بلکه از هر ابزار دیگری ـ از اسلحه گرفته تا تلویزیون، روزنامه و کتب مقدس ـ برای تأیید عملکرد خود استفاده خواهند نمود.

تحلیل گران دانشگاه شیکاگو، میان بنیادگرایان ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) و جنبش های شبه بنیادگرایانه ی دیگر مانند هندو، بودایی و سیکی در هند و ادیان شرق آسیا (شینتو و پیروان مکتب کنفوسیوس) تفاوت قایل هستند. متفکران و آگاهان غربی، در چگونگی برخورد حکومت ها با بنیادگرایان به دو گروه تقسیم شده اند؛ برای مثال گروه نخست بر عملکرد «حافظ اسد» در برابر «اخوان المسلمین» و قتل عام آن ها در حلب (۱۹۸۲ م) صحه می گذارند و گروه دوم، بهترین راه را سپردن حکومت به دست بنیادگرایان می دانند. با این همه، بیشتر آگاهان سیاسی غرب، تجددگرایی دینی را دستاورد عواملی مانند فروپاشی کمونیسم، ناتوانی دولت های ملی گرا در وفای به عهد پس از استقلال، ظهور بازار جهانی و بهره مندی اعضای آن و عدم بهره مندی کشورهای خارج از بازار دانسته اند. امّا تقسیم افراد به خودی و غیرخودی در ایدئولوژی بنیادگرایان جایگاهی ندارد، بلکه عدالت اجتماعی و تقسیم عادلانه ی سرمایه ها را در رأس امور قرار داده اند.۵ اگرچه شعارهای سوسیالیست نمودن جهان عرب در استقلال آنان بی تأثیر نبوده است، اما این شعارها در جهان عرب انجام پذیر نبودند.۶

آگاهان سیاسی غرب بر این باورند که با گذشت بیست سال از انقلاب ایران، بنیادگرایی اسلامی در اکثر حکومت های شیعه و سنی راه یافته و از شمال افریقا تا کرانه ی باختری رود اردن و از افغانستان تا جمهوری های مسلمان تازه استقلال یافته ی شوروی سابق گسترش یافته است. اهمیت این مسأله در این است که بنیادگرایی توانسته است تا حدود زیادی خلأ ناشی از ناکامی شعارهای ملی گرایان، سوسیالیست های عرب و قومیت گرایان را پر کند و تهدیدی برای آن دسته از حکومت های منطقه باشد که دست به دست غرب سپرده اند.

تجددگرایی اسلامی رویکردی مردمی است که پیدایش آن دلایل مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، تاریخی و سیاسی دارد. «گودفری جانسون»، در مقاله ی «تحدی الإسلام الجهادی» یکی از عوامل جاودانگی نیروی سیاسی اسلام را نقش محوری دین در حیات فردی و اجتماعی مسلمانان می داند. تأثیر دین به گونه ای است که شخص مسلمان از زندگی در بلاد غیراسلامی خودداری می کند.

وجود اسراییل در منطقه، عامل دیگری است که تجربه ی تلخ سرخوردگی کشورهای اسلامی محسوب می شود؛ مسلمانانی که نتوانستند سرزمین مقدس خود را از چنگال اسراییل برهانند. اکنون رژیم اشغالگر قدس نیز خود را نیرویی می داند که برای مبارزه با تروریسم و خشونت در منطقه آماده است و خواهان ایجاد صلح و ثبات در منطقه می باشد.

جانسون مشکلات اجتماعی و اقتصادی را بی تأثیر نمی داند و معضل بیکاری را از بزرگ ترین عوامل پیدایش «بنیادگرایی اسلامی» در کشورهایی مانند الجزایر، تونس و اردن می شمارد. به نظر او مبارزه ی برخی از کشورهای اسلامی با بنیادگرایان، در کوتاه مدت نتیجه بخش نخواهد بود، اما اگر حکومت را به آنان تقدیم کنیم، بی کفایتی و ناکارایی آن ها موجب پایان یافتن ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.