پاورپوینت کامل پاکستان و تداوم بحران در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پاکستان و تداوم بحران در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پاکستان و تداوم بحران در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پاکستان و تداوم بحران در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

بدون تردید بعضی از همسایگان افغانستان، در تحولات و رخدادهای سیاسی و نظامی دو دهه ی اخیرِ آن کشور تأثیرات اساسی و فراوان داشته اند؛ به ویژه نقش پاکستان در ایجاد و تداوم بحران جنگ، آن چنان آشکار و ملموس بود که عملاً یکی از طرف های اصلی و از بازیگران عرصه ی سیاسی در قضایای افغانستان به شمار می رفت، به گونه ای که تحوّلات سیاسی و نظامی افغانستان در سال های اخیر بازتاب دهنده ی دیپلماسی سیاسی پاکستان بوده است. در سال ۱۳۷۳ وقتی که بعضی از مردان مسلح افغان، کاروان تجارتی پاکستان را از چنگ سارقان محلّی در «اسپین بولدک» واقع در قندهار، نجات دادند، دولت وقت پاکستان با فرستادن هزاران طلبه ی تربیت شده ی ارتش و سازمان امنیتی کشورش «آی ـ سی ـ آی» عملاً در امور داخلی افغانستان دخالت کردند و زمینه های شکل گیری و استیلای این نیروی وابسته و مزدور را در افغانستان فراهم نمودند، و از نظر لجستیکی، نیروی متخصص و کاردان نظامی آنان را تقویت کردند. تعاملات سیاسی و نظامی پاکستان با طالبان و رسمیت یافتن آن به عنوان دولت مشروع افغانستان، از سوی پاکستان، جامعه ی جهانی را با این سؤال مواجه کرد که پاکستان در افغانستان به دنبال چیست؟ و آیا منافع ملّی پاکستان، در سایه ی حمایت و تقویت گروه متحجّر و واپس گرای طالبان در افغانستان تأمین می گردد؟ و منافعی که پاکستان به دنبال آن است چیست؟

برای دادن جواب به سؤال های فوق می بایست به بررسی دقیق ترِ فرایند خطور سیاسی و نظامی طالبان در افغانستان بپردازیم، تا جواب عینی تر و ملموس تر که بازتاب دهنده ی واقعیات موجود در تعاملات سیاسی پاکستان با طالبان است را بدست بیاوریم. نوشته ی حاضر در صدد است تا اهداف پاکستان در دو دهه ی اخیر را در لابلای تحولات سیاسی و نظامی افغانستان مورد جست وجو قرار داده و به فرایند حضور و موجودیت سیاسی طالبان به عنوان برایند تلاش های فشرده ی سیاسی و نظامی پاکستان و متحدین استراتژیک آن کشور، در افغانستان عطف توجّه نماید.

اهداف پاکستان در افغانستان

افغانستان، در تاریخ ۶ دی ماه ۱۳۵۸ مورد هجوم و تجاوز ابرقدرت شرق (شوروی سابق) واقع گردید. این واقعه، پاکستان را به دلیل داشتن مرزهای طولانی با افغانستان، به شاهراه حیاتی مرکز مقاومت ضد کمونیستی تبدیل نمود، به گونه ای که کشورهای غربی به دلیل وقوع انقلاب اسلامی در ایران و انقطاع روابط دیپلماتیک با این کشور، به نقش ژئوپولتیک پاکستان در مبارزه با کمونیزم جهانی و تقویت نیروهای مقاومت افغان، ارج و منزلت خاصّی قایل شدند. دیپلمات های پاکستانی با زیرکی خاص، از فرصت های طلایی ایجاد شده کمال استفاده را برده و از کمک های هنگفت نظامی و اقتصادی قدرت های غربی در راستای بازسازی اقتصاد ورشکسته و نوسازی ماشین های جنگی فرسوده ی خود، بهره بردند و با ترسیم دورنمای اهداف سیاسی و نظامی خود در پناه مساعی بین المللی در افغانستان و دریافت کمک های بیشتر و بهتر، از ایالات متحده در استراتژی (آی ـ سی ـ آی) به تلاش های جدّی تری روی آوردند.۱ مناقشه و ادامه ی مقاومت افغانستان روز به روز، اهمیت استراتژیک و حیاتی پاکستان را برای کشورهای غربی ـ خصوصا ایالات متحده امریکا ـ آشکار می ساخت؛ زیرا در گیر و دار رقابت شدید ابرقدرت ها برای تسلّط بر گوشه هایی از این کره ی خاکی، اردوگاه غرب در صدد به زانو درآوردن و متلاشی نمودن رهبران اردوگاه شرق و جهان کمونیست بودند، خصوصا امریکا در رقابت ایدئولوژیک با شوروی، می خواست با انتقام شکست ویتنام از رقیب قدرتمندِ جهانی خودش، خطّ بطلانی بر ایدئولوژی کمونیزم در جهان نیز بکشد، بگونه ای که مناقشه ی افغانستان برای بسیاری از مقامات دولت و کنگره ی امریکا فرصتی بود تا این کشور سرافکندگی های خود ـ به دست دشمنان تحت حمایت شوروی ـ در ویتنام را تلافی کند.۲ پتانسیل های مناسب پاکستان جهت تمرکز رهبری مقاومت در افغانستان در فقدان رقیبی همانند جمهوری اسلامی ایران، باعث می شد که کشورهای غربی کمک های فراوان خود را از طریق این کشور به نیروهای مقاومت در افغانستان منتقل کنند. موقعیت مناسب پاکستان برای دولت مردان آن کشور این فرصت را مهیا می ساخت تا آنان به قول: «آرنولد رافل» سفیر امریکا در پاکستان، در فکر تجدید ساختار استراتژیک در منطقه برآیند و مطالعاتی را جهت ایجاد کنفدراسیون پان اسلامیک در دست گیرند.۳

بدون شک پاکستان با استفاده از شرایط ویژه ی ایجاد شده برای تشکیل کنفدراسیون مشترک از کشورهای قدرتمند منطقه، مثل عربستان، مصر و کشورهای جنوبی خلیج فارس در صدد مهار نفوذ فزاینده ی جمهوری اسلامی ایران بر حیات مجدد جنبش های آزادی بخش اسلامی در منطقه بودند؛ زیرا احیای جنبش های آزادی بخش و فعالیت های آن، تهدیدهایی را برای این کشور و زمامداران مستبد در کشورهای اسلامی ایجاد می نمود. از این رو پاکستان از تداوم بحران در افغانستان عایدات کلانی را نصیب گردیده بود؛ زیرا از طرفی در پناه کمک های جهانی به مشکلات اقتصادی خود سامان می داد و از جانب دیگر مرموزانه فعّالیت جنبش های اسلامی در پاکستان را کنترل می نمود. بنابراین افغانستان مشغولیت کلانی برای گروه های فناتیست و ماجراجوی پاکستانی بود که درصدد احیای افکار سلفی وهّابی و ایجاد بحران و ناامنی بودند. عرصه ی جهاد در افغانستان، مستمسک ایدئولوژیک قابل قبولی برای دولت مردان پاکستان بود تا گروه های بنیادگرا و تندرو اسلامی را به افغانستان اعزام نمایند و بحران های ناشی از فعالیت های آنان را به افغانستان منتقل کنند، لذا پاکستان از تداوم بحران افغانستان دو نوع هدف را دنبال می نمود.

۱. هدف های کلان و درازمدّت که با استراتژی درازمدّت توسّط (آی ـ سی ـ آی) در افغانستان دنبال می شد؛

۲. هدف های خُرد و کوتاه مدت که در مقاطع خاص، با ابزارهای متعارف و عادی پی گیری می شد. اقدامات پاکستان در این دو دهه ـ در قبال افغانستان ـ نشان داد که آن کشور با تمام فراز و فرودها در دیپلماسی خود فعّالانه اهداف خودش را تعقیب می نماید. اکنون به بررسی هریک از اهداف فوق می پردازیم:

۱. هدف های کلان و درازمدت: پاکستان اهداف استراتژیک ژئوپولتیکی و اکونومیکی خود را در افغانستان در دو فاز نظامی و سیاسی در طول سال های جهاد و فرایند حکومت مجاهدین و طالبان فعّالانه دنبال می نمود که محور فعالیت های پاکستان در اهداف ژئوپولتیکی و جغرافیایی را اختلاف مرزی موسوم به «خط دیورند» تشکیل می داد و محور اهداف اقتصادی پاکستان را که بعد از فروپاشی شوروی سابق ارزش حیاتی پیدا کرده بود، انتقال انرژی آسیای میانه و دست یابی به بازارهای اقتصادی کشورهای تازه استقلال یافته تشکیل می داد که پاکستان با سرمایه گذاری های فراوان و استفاده از شرایط سیاسی و نظامی منطقه برای تحقق اهداف خود تلاش می کرد:

الف. فاز نظامی: پاکستان برای تحقق و نیل به اهداف خود روی نیروهای مقاومت افغان سرمایه گذاری می نمود تا از طریق آنان به اهداف سیاسی و نظامی خود جامه ی عمل بپوشاند. فعالیت در فاز نظامی برای پاکستان به دلیل نبود جغرافیای سیاسی معین در خطوط مرزی، از اهمیت فوق العاده حیاتی برخوردار بود؛ زیرا مدت زمان موافقتنامه ی «دیورند» پایان یافته بود و پاکستان در فرایند تحولات نظامی افغانستان به سختی تلاش می نمود تا با تحت فشار قرار دادن دولت وابسته ی کابل امضای مجدد موافقتنامه ی دیورند را در کلکسیون افتخارات نظامی و سیاسی خود بیفزاید.۴ ولی هرچه تلاش می نمودند توفیقات چندانی را بدست نمی آوردند؛ زیرا دولت کابل در عین وابستگی به خوبی از نیات سیاسی پاکستان آگاه بودند.

پاکستانی ها برای تحقق هدف های کلان خود ـ از میان نیروهای مقاومت ـ به برخی از جریان ها کمک های فوق العاده می نمودند و حزب اسلامی «گلبدین حکمتیار» در دوران جهاد از احزاب مورد اعتماد پاکستان به شمار می رفت که برای قبضه نمودن قدرت سیاسی در افغانستان مهیا شده بود، تا به منزله ی اهرمی قدرتمند در فرایند حکومت مجاهدین، جهت تحقق هدف های کلان سیاسی و نظامی پاکستان، مورد استفاده قرار گیرد، ولی به دلیل ساختار پیچیده ی چند قومی جامعه ی افغانستان، ناکارامدی این اهرم ها برای پاکستان آشکار شد، امّا پاکستان علی رغم داشتن تجربه های زیاد، شکست ها و ناکامی های فراوان در مورد افغانستان، به دخالت های سیاسی و نظامی خود افزود و با تقویت و تجهیز همه جانبه ی گروه طالبان تجاوز آشکار نظامی و دخالت های مستقیم سیاسی خود را به منصه ی ظهور رسانید؛ زیرا نایل آمدن پاکستان به هدف های کلان سیاسی و اقتصادی از طریق نظامی و در آن شرایط، تنها راه مطمئنّی بود که فراروی آن کشور در افغانستان قرار گرفته بود.

بنابراین دستیابی به بازارهای اقتصادی آسیای میانه و بهره بردن از سود سرشار حاصل از انتقال انرژی از افغانستان، در صورتی ممکن بود که گروهی طرفدار دولت تابعِ پاکستان، در این مناطق حکمرانی کند و استیلای گروه طالبان بر افغانستان، پاکستان را در رسیدن به اهداف نظامی و سیاسی اش امیدوار ساخته بود و به همین خاطر از حاکمیت منزوی طالبان در دنیا سرسختانه حمایت می کرد.

ب: فاز سیاسی: اوج فعالیت های دیپلماتیک پاکستان در فاز سیاسی ـ جهت تحقق بخشیدن به اهدافش در فرایند صلح ژنو ـ در دهه ی شصت هجری تبلور پیدا کرده بود. در آن زمان پاکستان در تلاش بود تا از طریق امریکا و سازمان ملل، شوروی سابق و دولت کابل را تحت فشار قرار دهد تا تضمینی برای حفظ منافع سیاسی و مرزی پاکستان باشد، امّا مقامات دولتی در کابل مقاومت کردند و از دادن هر گونه تعّهد و تضمین به پاکستان خودداری نمودند.۵ بنابراین اگر پاکستان توفیق می یافت و تضمینی برای برآورده شدن اهداف خود تحصیل می کرد، شاید روند صلح ژنو به سرانجام نیکی منجر می شد و پاکستان نیز در آن صورت یک گام به سوی تشکیل کنفدراسیون مشترک مورد نظرش نزدیک می شد و هند را جهت اعطای امتیاز به پاکستان در بحران کشمیر تحت فشار قرار می داد، پاکستان ـ در دوران حکومت طالبان ـ از نفوذ خود در کشورهای دنیا استفاده می کرد تا جهانیان، گروهِ تحت حمایت وی را به عنوان دولت مشروعِ افغانستان به رسمیت بشناسند، در هر صورت پاکستان تلاش می کند تا افغانستان به عنوان متحد استراتژیک منطقه باشد که همیشه در بحران های منطقه ای و فرامنطقه ای جانب پاکستان را بگیرد.

۲. هدف های خُرد، یا کوتاه مدّت: بحران افغانستان به شکل بی سابقه ای با بحران های منطقه، گره خورده است و این گره خوردگی ها به شکلی است که در صورت عدم دخالت پاکستان، این کشور متضرر می گردد. بدین لحاظ پاکستان در کنار اهداف بلندمُدّت خویش، اهداف کوتاه مدّت ـ که پاکستان را در نایل آمدن به اهداف استراتژیک منطقه ای اش کمک خواهد کرد ـ را نیز در بحران افغانستان پی گیری می نماید. این اهداف ممکن است داخلی و ملّی باشد؛ مثل مهار دوگانه ی احزاب رادیکال سیاسی و بنیادگرایان اسلامی و قومی که هراز چندگاه پاکستان را به آشوب می کشند.

تداوم بحران افغانستان، دولت نظامی پاکستان را قادر می سازد تا به دلیل حساسیت شرایط سیاسی در منطقه ابتکار عمل را همواره در اختیار داشته باشد. به عنوان مثال در برخی موارد که رقابت سیاسی میان احزاب پاکستانی شدّت می گیرد و دولت، تحت فشار قرار می گیرد جنگ در افغانستان هم شدّت می گیرد تا زمینه ی سرکوب احزاب سیاسی را فراهم آورند.

پاورپوینت کامل پاکستان و تداوم بحران در افغانستان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

همان گونه که ذکر شد، پاکستان از تداوم بحران افغانستان اهدافی را پیگیری می کرد، خصوصاً این که پاکستان مورد توجّه جامعه ی جهانی قرار گرفته و به یک مرکز بزرگ تعاملات دیپلماتیک جامعه ی بین المللی در فرایند تحولات افغانستان تبدیل شده بود از همین رو این کشور نمی خواست این موقعیت طلایی را به این زودی از دست بدهد و تلاش می نمود تا بحران افغانستان تداوم بیابد و دیوارهای بی اعتمادی میان طرف های دخیل در قضایای سیاسی افغانستان هم چنان برجسته تر گردد؛ زیرا با تداوم بحران و برجسته تر شدن دیوارهای بی اعتمادی، موقعیت و پرستیژ سیاسی پاکستان در جهان تقویت می گردید، لذا پاکستان در سایه سار تداوم بحران افغانستان به تمهیداتی در سیاست های داخلی و خارجی، جهت تحقّق اهداف ملّی و منطقه ای خود دست می یازید که عبارتند از:

۱. اتخاذ استراتژی خنثی کننده: پاکستان از دوران جهاد اسلامی افغانستان و روند صلح ژنو که به سرنگونی دولت «نجیب الله» در کابل منجر شد و نیز در جنگ های داخلی افغان ها و فرایند استقرار صلحِ ابتکاری سازمان ملل، همواره با اتخاذ استراتژی خنثی کننده ی زیرکانه در جهت تخریب راه کارهای صلح و استقرار دولت باثبات در افغانستان، تلاش می نمود. به قول «سیلک هاریسون» نماینده ی سازمان ملل: «یعقوب خان» وزیر خارجه و از دیپلمات های برجسته ی پاکستان معتقد بود که مشغول بودن شوروی در افغانستان امنیت ملّی و مرزی پاکستان را تأمین می کند۶. استراتژی کلّی پاکستان در قبال تحولات سیاسی و رخدادهای اجتماعی در افغانستان این بوده است که بحران افغانستان به عنوان تعیین کننده ترین عامل امنیت ملّی و مرزی برای پاکستان، ادامه پیدا کند؛ زیرا سیاست مداران پاکستانی و مقامات امنیتی آن کشور بر این باور بودند که حتّی یک توافق ناقص، در فرایند صلح ژنو، در صورتی برای آنان قابل توجیه است که در آن توافق، کابل، «خط دیورند» را به منزله ی خطوط رسمی مرز میان پاکستان و افغانستان، به رسمیت بشناسد و اگر خط دیورند به رسمیت شناخته نشود، هرگونه توافق برای برقراری صلح و خاتمه ی جنگ، از جانب پاکستان به منزله ی هیچ تلقّی خواهد شد.۷ این استراتژی نشان دهنده ی آن است که پاکستان در تلاش های صلح آمیز سازمان ملل در سال های ۱۹۸۶ تا ۱۹۹۱ به دنبال هدف های خود بوده و هیچ گاه در پی آن نبوده است که راه کارهای سالم و صلح آمیز، با یافتن مکانیزم مورد قبول برای همه ی اطراف درگیر، در پروژه ای صلح افغانستان مورد جست وجو قرار گیرد، بلکه آنان زیرکانه به دنبال گرفتن امتیازهای زیاد بودند تا بتوانند مشکلات جدّی خودشان را حلّ کنند از این رو مشکلات احزاب جهادی و حّل صلح آمیز بحران افغانستان، اهمیت کمتری (درجه ی ۲) برای دیپلمات های پاکستانی داشته است. لذا به نظر می رسد یکی از دلایل عدم توفیق «صلح ژنو» که فرجام نیکی را در پی نداشت، فعالیت های خنثی کننده و امتیازخواهی های سیاسی پاکستان بوده است که لوحه ی عمل در سیاست خارجی آن کشور محسوب می شده است.

۲. فرافکنی بحران های داخلی: پاکستان در سایه ی ضعف دولت مرکزی و هرج ومرج ناشی از فقدان حکومت قانون، به کانون گروه های تروریستی بین المللی تبدیل شده بود آمار عملیات تروریستی و افزایش خشونت های قومی و مذهبی در سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۴ در پاکستان نمایانگر این واقعیت است. حضور گروه های تندرو، بحران های اجتماعی کلانی را بر جامعه ی فقیر و نیمه خودمختار پاکستان تحمیل می نمود که پراکندن و به بیرون بردن این بحران ها در پناه تداوم بحران افغانستان نیز می تواند از هدف های مورد نظر پاکستان به شمار آید. جهل و بی سوادی توده های ضعیف مردم، بی کاری، بی هویتی، اعتیاد، نزاع های قومی و مذهبی از بحران های بسیار جدّی دامنگیر پاکستان می باشد که همواره دولت مردان این کشور را به ورطه ی سقوط هدایت نموده است.

برخی از صاحب نظران بر این باورند که وجود بحران و ناامنی در افغانستان بر گسست های اجتماعی و مذهبی، استیلای فقر عمومی و اعتیاد در پاکستان افزوده است، امّا پاکستانی ها سعی وافر نموده اند تا قسمتی از این بحران ها به داخل افغانستان، انتقال داده شود. بحران افغانستان مشغولیت گروه های تروریستی ـ هم چون سپاه صحابه، انصارالمجاهدین، طیبه، پیروان مدرسه ی دیوبندی ـ که برای برقراری حکومت «طالبانی» در پاکستان مبارزه می کنند، را در پی داشته که نتیجه ی آن کاهش چشمگیر ترورها، دهشت افکنی ها و شرارت ها در پاکستان بوده است؛ زیرا آنان با پندار جهاد مقدس در مقابل هندوها و روس ها، در جنگ های داخلی افغانستان پای می گذاشتند و رقم قابل توجهی از این گروه ها در جمع آوری کمک ها و ساماندهی امورات اداری، نظامی و لجستیک طالبان مشغول بودند.

۳. محدود نمودن حوزه ی عمل احزاب سیاسی و دموکراتیک: پاکستان همواره در راه استقرار دموکراسی و تجربه ی حکومت های دموکراتیک با نظامیان و ژنرال های قدرتمندی مواجه بوده است که در آغاز راه احزاب دموکراتیک را از سریر قدرت به حفیض مکنت کشانده و دست آنان را از عرصه ی قدرت و بازی سرنوشت، قطع نموده است. رهبران آزادی خواه آن را در کام زندان بلعانده و با در حصار گرفتن اندیشه ی دموکراسی، حکومت استبدادی را استیلا بخشیده اند. دورهای باطل کودتاهای نظامی و سرکوب دموکراسی در سال های ۱۹۶۹ـ۱۹۷۸ـ۱۹۸۸ و ۱۹۹۸ با سرنگونی رژیم های دموکراتیک «بوتو و نوازشریف» می تواند از نمونه های قدرت مطلق نظامیان در این کشور باشد.

بحران افغانستان و بحران کشمیر دو عاملی بودند که در بقا و زوال دولت ها و حکومت ها در سال های اخیر نقش چشمگیر و حیاتی داشتند؛ زیرا این مسأله باعث برجستگی نقش نظامیان و ژنرال های ارتش در تمامی حوزه های داخلی و خارجی می شده است، به گونه ای که همیشه دولت های مردمی در این دو حوزه ی بحران، به دلیل عدم همکاری نظامیان، با مشکل مواجه بوده اند؛ مشکلاتی که در نهایت زمینه های سقوط آنان و حاکمیت دوباره ی نظامیان را فراهم می آورده است. بنابراین یکی از اهداف حاکمان نظامی پاکستان در سایه ی تداوم بحران افغانستان، ایجاد محدودیت سیاسی در عملکرد و فعالیت های احزاب اسلامی و ملّی می باشد. احزاب سیاسی و دموکراتیک پاکستان، حوزه ی عمل و تصمیم گیری شان همواره در عرصه ی بحران افغانستان و کشمیر محدود بوده و در عمل فاقد اختیار و ابتکار می باشند. تصمیم گیری ها در این دو حوزه منحصراً در اختیار ارتش بوده است، از همین رو دولت های دموکراتیک غیرنظامی نتوانسته اند دوام بیاورند و زودتر از مهلت قانونی توسط نظامیان از قدرت خلع و به حاشیه رانده شده اند.

طالبان و آرزوهای سیاسی پاکستان

زمانی که حزب اسلامی حکمتیار در تصرّف کابل در سال ۱۳۷۳ و ۷۴ ناکام ماند، این حزب و کادر رهبری آن، به دلیل موشک باران بی هدف شهر کابل و اصرار بر ادامه ی جنگ، پایگاه اجتماعی و سیاسی خود را در میان مردم، از دست دادند. حزب اسلامی که سال ها مشمول کمک های ویژه ی پاکستان و متحدّین استراتژیک آن کشور شده بود، ناکارامدی خود را برای تحقیق آرزوهای آنان به اثبات رساند، لذا پاکستان برای رسیدن به اهداف خود و ایجاد حکومت تابع در افعانستان به دنبال یافتن راهی بود تا بتواند اهداف و آرزوهای پاکستان را در افغانستان برآورده سازد، این مسأله شرایطی بود که مردم افغانستان از جنگ قدرت و خودخواهی های جنگ سالاران به ستوه آمده بودند، و بیشتر از هر چیز دیگر به امنیت و آرامش احتیاج داشتند، به همین خاطر گروه جدید طالبان مورد توجه پاکستان و متحدّین استراتژیک آن کشور، مثل عربستان و امارات متحده عربی. .. واقع گردید؛ زیرا طالبان از یک طرف روحانیان مذهبی بودند که می توانستند الترناتیو قابل اطمینانی برای مجاهدین فارغ از جنگ و جهاد باشند و هم گروه ناشناخته ای که با شعار برقراری امنیت وارد عرصه شده بودند و کسی از فلسفه ی وجودی و انگیزه های پیدایش آن ها آگاهی زیادی نداشتند و از جانب دیگر دارای ذهنیت منفی نسبت به اقلیت شیعه در افغانستان بودند که مورد توجّه حامیان قرار گرفته بودند. از همین رو کمک های فراوان نظامی و مالی در اختیار گروه متحجّر و واپس گرای طالبان قرار گرفت و آنان در پناه این کمک های ویژه به ۹۰ درصد خاک افغانستان حاکمیت پیدا کردند. به قول بی نظیر بوتو نخست

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.