پاورپوینت کامل خاورمیانه و ایران در فرایند جهانی شدن ۸۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خاورمیانه و ایران در فرایند جهانی شدن ۸۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خاورمیانه و ایران در فرایند جهانی شدن ۸۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خاورمیانه و ایران در فرایند جهانی شدن ۸۵ اسلاید در PowerPoint :

«نوام چامسکی» (Noam, chomesky) زبان شناس و فیلسوف انستیتو تکنولوژی «ماساچوست» [MIT]، تحلیلگر مسایل سیاسی و از منتقدان سیاست های خارجی امریکا می باشد که شهرت عمده ی او به خاطر مخالفت با جنگ ویتنام از یک طرف، نشر آثار و اندیشه های نو در قلمرو زبان شناسی از طرف دیگر بوده است. «چامسکی را به جهت تنوع کاری و گستره ی اندیشه اش از معدود متفکران نامی جهان دانسته اند و بر اساس آخرین تحقیقات صورت گرفته، در میان افراد و مراجعی که دربین سال های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۲ در کتب و منابع مختلف علوم انسانی بیشترین نام را از آن ها ذکر کرده اند، حائز رتبه ی هشتم ـ بعد از فروید و قبل از هگل ـ دانسته اند»۱. وی معتقد است که زبان درک ما را از ماهیت ذهن انسان و چگونگی کارکرد آن فزونی می بخشد، زیرا زبان شناسی نوین، اطلاعات بدیع و فراوانی را در گستره ی وسیعی از انواع زبان ها ارایه کرده است. برای پرورش و پالایش ذهن و زبان باید از لحاظ ژنتیک برنامه ریزی شده عمل کرد، تا در آن صورت بتوان در خصایص زبان های بشری، ساختار اساسی مشترکی در نظر گرفت. به همین دلیل، وی در فرایند انقلاب زبان شناسی بر این نکته تأکید کرده که اصول عام و مشترک میان همه ی زبان ها، توان ما را برای فهم جهان و مفاهمه با همدیگر به حدودی محدود می کند که گریزی از آن نیست.۲

چامسکی، زبان را به عنوان ابزاری برای بیان آزاد تفکر و پاسخی به موقعیت های جدید می داند و بنا به گفته ی او ما در زندگی روزمره به طور مرتب جملاتی را تولید می کنیم که تا کنون آن ها را بکار نبسته ایم، و هم چنین جملاتی را درک می کنیم که تاکنون آنها را نشنیده ایم؛ به عبارت دیگر، استفاده ی روزمره و متداول ما از زبان «خلاقانه» است. جنبه ی خلاقانه ی زبان که در توان ذاتی ذهن انسان نهفته است، فارق از محرک های خاص بیرونی و بر اساس موقعیت های جدید، بدیع و نوآورانه است و موجب زایش افکار و تصورات جدید در ذهن ما می باشد. در حقیقت معنای خلاقیت ذهنی زبان در این است که شکل گیری تفکرات و احساسات و بروز آن ها از طریق زبان است.۳

آنچه از نظر شما می گذرد، گفت وگویی است که «رامین جهانبگلو»، در زمینه ی چشم انداز زبان شناختی و گفت وگو بین فرهنگی به خصوص در فضایی ایرانی و امریکایی با چامسکی انجام داده است. ذکر این نکته لازم است که متن اصلی این گفت وگو، در بخش پایانی کتاب «تفاوت و تساهل»۴ چاپ و منتشر شده است.

آقای «چامسکی» شما به عنوان یک زبان شناس، دارای شغلی چند چهره هستید؛ یک سخنور ماهر یا استاد دانشگاه، اما در عین حال یک منتقد خوب سیاسی نیز محسوب می شوید؛ یک منتقد بی نظیر، منتقد دولت و مطبوعات. علاقه ی شما به سیاست به مرزهای امریکای شمالی محدود نمی شود، چرا که علاوه بر آن، شما به آنچه در امریکای لاتین، خاورمیانه و آسیا می گذرد نیز علاقه مند هستید. امروز ما می خواهیم در مورد خاورمیانه صحبت کنیم. من پیش از همه ی اینها می خواهم بدانم که شما چگونه به خاورمیانه و مسایل آن، به ویژه مسایل ایران، علاقه مند شدید؟ آیا این اندازه علاقه به خاورمیانه، به پس زمینه ی خانوادگی شما مربوط می شود که همگی یهودی بودند، یا این که دلایل بیشتری برای این مسأله و اثبات آن وجود دارد؟

من در یک جامعه ی بسیار کوچک مهاجر یهودی در امریکا زندگی کرده و بزرگ شده ام. جامعه ای که به شدت درگیر مسأله ی احیای مجدد یهودیان بود. با توجه به اتفاقاتی که در فلسطین می افتاد، من به عنوان یک نوجوان در دهه ی ۱۹۳۰ توانستم با موقعیت سیاسی منطقه آشنا شوم و علایق سیاسی خود را به سمت و سویی تازه در جهت رادیکالیسم تکامل بخشم. مسلما در این راستا، ارتباطات زیادی شکل گرفت. زمانی که به کالج رفتم، مطالعه و یادگیری زبان عبری برای درک بهتر عبری ها، لازم و ضروری به نظر می رسید. سپس زندگی کردن برای مدتی نه چندان کوتاه در اسراییل، مرا بر آن داشت تا بیش از پیش درگیر مسایل خاورمیانه شوم.

آیا دنبال کردنِ مسایل خاورمیانه در طول سال های ۶۰ و ۷۰ از سوی شما، بیشتر به خاطر مسایل و مشکلات فلسطینی ها بود؟

خیر، در واقع این مسأله ادامه ی تمایلات اولیه است. اکنون که به سال های دهه ی ۱۹۴۰ باز می گردم، می بینم من در این مسأله بیش از هر چیز دیگری درگیر بودم.

آیا تمایل دارید که راهی ایران بشوید؟

بله، دعوتنامه های بسیاری هم از این کشور داشتم، اما هیچ گاه نتوانستم به آن جا سفر کنم. برنامه های من بسیار فشرده است، معمولاً دو سال جلوتر برای انجام هر کاری برنامه ریزی می کنم.

زمانی که به کشوری همانند ایران که هرگز به آن جا نرفته اید، فکر می کنید، با توجه به موقعیت سیاسی فعلی این کشور، چه تصورات و دیدگاه هایی راجع به آن دارید؟

من در اوایل دهه ی ۱۹۵۰ میلادی، یعنی درست همان زمانی که امریکا و انگلیس با کمک هم، دولت ناسیونالیست ـ محافظه کار وقت ایران را از کار برکنار کردند و شاه را جانشین آن ساختند، به این کشور علاقه مند شدم. در طی این مدت نیز همیشه مسایل پیش آمده در ایران را مد نظر داشتم. من همواره با دانشجویان مبارزی که علیه شاه اعتراض می کردند، در ارتباط بودم و البته این میل و علاقه ی من، پس از برکناری شاه و روی کارآمدن یک حکومت اسلامی هم چنان پا برجا بود. بیشتر مسایلی که من به آن می نگرم و تحلیل می کنم بر اساس سیاست و خط مشی امریکا در مورد ایران است. به همین دلیل، به نقش ایران تحت لوای حکومت شاه، به عنوان بخشی از سیستم کنترل نفت خاورمیانه، و پس از آن به عنوان یک مخالف جدی در این زمینه علاقه مند شدم. من تمامی مسایلی را که در ایران به وقوع می پیوندد، دنبال می کنم. تصوری که در حال حاضر از این کشور دارم، تصوری کاملاً قانونی و مطابق با قواعد روز است. مشخصا اکنون ایران در حال گذار از یک سری اصلاحات جالب توجه است.

مطمئنم که مسایل ایران را به طور مرتب از طریق مطبوعات دنبال می کنید. انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری ایران و فرایند اصلاحات در این کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟

تصور می کنم مسایل و اتفاقات امروز ایران، علایم دلگرم کننده ای برای حرکت یک جامعه به سوی دموکراسی و نیاز شدید مردم به آن است. این اتفاقات دقیقا همانند یک داستان پیچیده است؛ برای مثال اگر ایران با همین روندی که در پیش دارد، به سوی یک جامعه ی باز پیش برود ـ برای این که تبعیت خود از نئوـ لیبرال ها را نشان دهد – به نظر من برای بسیاری از مردم ایران و در واقع اکثریت آن ها مضر است. بنابراین، باز شدن جامعه به این صورت، بسیار پیچیده است و در حقیقت به این مسأله بستگی دارد که این مرحله از گذار چگونه انجام شود…. آنچه در جامعه ی امریکا جامعه ی باز نامیده می شود، به معنای حرکت جامعه به سوی خصوصی سازی و تمرکز زدایی می باشد. این همان چیزی نیست که جامعه را بیش از پیش آزاد و «باز» می سازد.

آیا شما هیچ شباهتی میان انقلاب ایران و امریکا می بینید؟ یا این که به طور کلی این دو را در تضاد با یکدیگر می بینید؟ به ویژه در زمینه ی امور دینی یا اخلاقی؟

به نظر می آید که امریکا کشوری شدیدا اصول گرا است، احتمالاً بسیار بیشتر از ایران اصول گرا است. چنان که بخواهید یک تحلیل مقایسه ای از اعتقادات مذهبی این دو کشور را ارایه دهید، اصلاً تعجبی ندارد که بگوییم امریکا در این وادی جلوتر از ایران است! برای مثال حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد مردم امریکا معتقدند که دنیا ۶ هزار سال پیش به وجود آمده است. نمی دانم آیا این مسأله در ایران نیز وجود دارد یا خیر، شک دارم. و شاید حدود ۸۰ تا ۹۰ درصد جمعیت این کشور به معجزه اعتقاد دارند و بیشتر آن ها نیز تصور می کنند که معجزه را به چشم خود دیده اند. شاید ۷۰درصد آن ها فکر می کنند که شاهد وقوع معجزه بوده اند. بنابراین دیدگاه اولیه ی من در این زمینه درست است. این کشور واقعا و به شدت اصول گرا است. مبدأ و منشأ این تصورات نیز بسیار پیچیده است. در حقیقت در اینجا یک عامل اصول گرایی که به شدّت متعصب است، وجود دارد؛ به بیان دیگر، ما در این جا با یک عامل سکولار رو به رو هستیم و این در واقع محلی است که «جفرسون و مادیسون» با هم از آنجا آمده اند. بنابراین چنین فرهنگی پیچیده و ممزوج است. درواقع، بیشتر عوامل شایسته و بارز زمان انقلاب را افراد غیرمعتقد تشکیل می دادند و این متعصّب های اصول گرا، به شدت در عقیده ی خود پابرجا بودند. این افراد متعصّب کم کم در این جا ساکن شدند و خود را فرزندان اسراییل معرفی کردند. فرزندانی که به سرزمین موعود آمدند تا «عمالقه» را از بین ببرند و خود تا زمان حال بمانند. به همین دلیل، امریکا کشوری عجیب است. شما چنین مشخصه هایی را در دیگر جوامع سنتی دنیا نمی یابید.

شما در مورد روابط دیپلماتیک ایران و امریکا ـ که طی ۲۰ سال گذشته در پایین ترین سطح خود بوده است ـ بسیار صحبت کرده اید. همان طور که می دانید، به نظر می آید سیاست خارجی امریکا در قبال ایران، طی ماه های گذشته کاملاً تغییر کرده است. در عین حال این نکته را نباید از نظر دور داشت که طی سال های دهه ی ۸۰، اسراییل و حامیان امریکایی او، بارها درصدد مداخله ی نظامی در ایران برآمدند. شما سیاست خارجی «مادلین آلبرایت» را در ارتباط با ایران چگونه ارزیابی می کنید؟ به نظر شما چه چیزهایی در این رابطه تغییر کرده است؟

اسراییل سیاست دوگانه ای دارد. بنابراین، نظر شما درست است؛ عواملی در اسراییل وجود دارند که همیشه خواستار مداخله ی نظامی هستند. تصور می کنم آنچه در مورد امریکا روی داد و بسیار طبیعی و نرمال بود. سرمایه های تجاری بازرگانان در امریکا و بالعکس، تحریم ها و بلوکه کردن سرمایه های ایران نمی توانست چندان برای مردم جالب باشد. درواقع، زمانی که امریکا تحریم های همه جانبه ای را علیه ایران اعمال کرد، این مسأله روند استاندارد شده ای به خود گرفت. حتی حملات تروریستی و بلوکه کردن اموال ایران نیز بر همین منوال بود. برای مدتی، بیشتر دولت مردان ناظر و تابع این جریان بودند، چراکه دنیا از امریکا می ترسید. بنابراین شما هرگز نمی توانستید روی پنجه های امریکا بایستید و هر کاری که می خواهید، انجام دهید…. بنابراین در مسأله ی ویتنام ـ به عنوان مثال ـ تا زمانی که دنیا نظاره گر حملات وحشیانه ی امریکا به آن جا و اعمال تحریم های همه جانبه برای تنبیه ویتنامی ها و اعمال نظر خویش به عنوان برترین قدرت بود، هیچ مشکلی وجود نداشت. اما به محض این که ژاپن و اروپا تحریم ها را نقض کردند، تجار امریکایی را این بار، گران آمد و واشنگتن دریافت که ویتنام رو به تعالی و پیشرفت می رود و می توان با آن ارتباط برقرار کرد. ما چنین مسأله ای را در حال حاضر در کوبا شاهد هستیم، ایران نیز در همین راستا قرار دارد. دیگر رقبا، دیگر مؤسسات و کارتل های نفتی یا دیگر رقبای بین المللی در ژاپن و اروپا، دیگر حاضر به رعایت تحریم های امریکا علیه کشورهای تحت ستم نیستند و اقتصاد امریکا از این امر چندان خوشحال به نظر نمی آید. شرکت های نفتی امریکایی مدت ها است که به دنبال راهی برای ورود به خاک ایران و استخراج منابع عظیم و سرشار این کشور هستند. نه در سطح عربستان سعودی و عراق، بلکه به خاطر دیگر منابع طبیعی و زیرزمینی آن، زیرا این منابع بازار بسیار بزرگی را در دست داشته و این کشور بالقوه ثروتمند است.

بنابراین، سیاست دولت به تدریج تحت تأثیر موارد مذکور، خط مشی خود را تغییر می دهد. به همین دلیل، این داستان داستان بسیار پیچیده ای است. منظور من این است که برای مثال، مسأله اصلی که همانا خط لوله ی نفت و گذر آن از ایران است، بسیار مورد بحث و زنده است. من مطمئن هستم که شرکت های نفتی امریکا ترجیح می دهند این خط لوله از ایران بگذرد، چراکه ارزان تر و ساده تر است. اما دولت هنوز هم بر استراتژی عمومی خود که از مدت ها قبل طرح ریزی شده و قرار است این خط لوله را از کشور دوست و همسایه «ترکیه» بگذارند، اصرار می کند.

مسأله بسیار جالب است. نه؟! شما احتمالاً این داستان و اتفاقات درون آن را در صفحه ی اول نیویورک تایمز دیده اید. سرمقاله ای توسط «جودیت میلر» یک متخصص در امور خاورمیانه و مسئول بخش گزارش ها در زمینه ی تروریسم. وی روش جالبی را که آن ها برای برخورد با ایران، سوریه و ترکیه، در پیش می گیرند، چنین تعریف می کند: ایران کشوری تروریست معرفی شده است. به عقیده ی آن ها سوریه نیز کشوری تروریست است، اما اگر از فرایند صلح خاورمیانه که از سوی امریکا مطرح شده حمایت کند، می توان نام آن را از لیست خارج کرد. اما ترکیه به علت تفوق بر مسأله ی تروریسم مورد تحسین قرار گرفته است. این نکته بسیار قابل تأمل است، چراکه ترکیه یکی از بدترین رکوردها را در زمینه ی مسأله ی تروریسم به ثبت رسانده است. در حقیقت درست از همین لحظه، دولت ترکیه در شمال عراق و در منطقه ی پرواز ممنوع امریکا، مشغول عملیات نظامی علیه کردها است. هم چنین عملیات مشابهی نیز در اطراف «توجالی» در جنوب شرقی ترکیه که در اثر حملات فوق بیشترین خسارات را متحمل شده، انجام می شود. در خلال دهه ی ۱۹۹۰ میلادی، ترکیه پاکسازی نژادی و قومی خود علیه کردها را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.