پاورپوینت کامل سفر قندهار، زنان افغانی و ناجیان غربی ۶۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سفر قندهار، زنان افغانی و ناجیان غربی ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سفر قندهار، زنان افغانی و ناجیان غربی ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سفر قندهار، زنان افغانی و ناجیان غربی ۶۵ اسلاید در PowerPoint :
زنی به نام «نفس» که افغانی است، اکنون به کانادا گریخته و به عنوان خبرنگار مشغول به کار است، او باید هم زمان با آخرین کسوف قرن بیستم خود را به قندهار برساند تا خواهر افلیج خود را که می خواهد به سبب اوضاع حاکم بر افغانستان خودکشی کند، نجات دهد.
«نفس» را در هلی کوپتر می یابیم که با ضبط صوتِ همراهش در حال ثبت گفت وگو با خواهر غایبش بوده و تلاش می کند تا او را از خودکشی منصرف سازد و به او امید دهد. او هردو پای خود را بر اثر انفجار «مین» از دست داده است. وقتی او به اردوگاه مرزی افغانستان می رسد، با گروهی از افغان ها همراه می شود و مجبور می گردد تا نقشِ همسر مردی سال خورده را ایفا کند.
در میان راه مردِ خانواده ناگزیر است به ایران بازگردد و «نفس» سفر خود را با پسری به نام «خاک» ادامه می دهد که از مدرسه ی طالبان اخراج گردیده است؛ زیرا علاقه ی زیادی به قرائت و حفظ قرآن از خود نشان نمی دهد، امّا اظهار می کند که آواز خواندن را بسیار دوست دارد.
پشت در مدرسه ی دینی، گرسنگانی هستند که برای وعده ای غذا، منتظر خالی شدن جا هستند، یکی از آنها جای «خاک» را می گیرد.
«نفس» بیمار می شود و نزد پزشکی می رود که زنان را از درون دریچه ای کوچک معاینه می کند. پزشک می گوید: سیاه پوستی امریکایی است که سال ها در افغانستان علیه روس ها مبارزه کرده و هربار با گروهی علیه گروه دیگر بوده است، او در واقع پزشک نیست، ولی اطلاعاتش ـ که یک فرد عامی امریکایی است ـ از پزشکان افغانی بیشتر است و او به حسّ و حالی فلسفی دست یافته است.
او «نفس» را که «خاک» ترکش کرده، همراه خود به محل استقرار گروه صلیب سرخ می برد که در این هنگام با مردانی پابریده و خواهان پاهای مصنوعی که بسیار فقیرند روبرو می شوند که برای بدست آوردن پای مصنوعی و فروش آن نیز حیله و نیرنگ به کار می برند.
«نفس» به راه خود ادامه می دهد و با گروهی از زنان همراه می شود که در حالِ بردن عروس می باشند، معلوم می شود که بسیاری از آن ها مردانی هستند که زیرِ پوشش زنان مخفی اند. مأموران زن و مرد افغانی از زیر چادرها «ساز» و «کتاب» پیدا می کنند و ضابطانشان آن ها را جلب می کنند، در حالی که دیگر چیزی به وقت کسوف نمانده است «نفس» با «حیات» گرفتار مأموران طالبان است. حال او سرتاسر افغانستان را زندان می یابد.
***
فیلمِ «سفر قندهار» اثر فیلم ساز مشهور «محسن مخملباف» چند ویژگی بارز دارد:
۱. فیلمی مؤثر بر احساسات مردمی است که از شوم بختی افغانان جریحه دار شده است؛
۲. فیلم، اثری سیاسی است؛
۳. مصادف شده است با رویدادهای بحرانی هولناکی که، هم چون فاجعه ای در تاریخ آغاز قرن بیست ویکم ثبت خواهد شد؛
۴. این فیلم، پس از حوادث اخیر در افغانستان به شدّت مورد توجه محافل جهانی قرار گرفته و جوایز متعددی را از آنِ خود نموده است؛
۵. همه ی ویژگی ها، نقاط قوّت و ضعف آثار مخملباف را دربر دارد که به بررسی آن ها نیز خواهیم پرداخت.
درباره ی نکته ی نخست، حرفِ چندانی جز آن چه گفته شد باقی نمی ماند.
طبیعی است، فیلمی درباره ی افغانستان و با هم زمانی با حوادث ۱۱ سپتامبر و سپس نقشه ی امریکایی حضور ابرقدرت سلطه جوی جهانی، تأثیرگذاری مضاعف دارد.
اما درباره ی وجه سیاسی «سفر قندهار» حرف های فراوانی وجود دارد؛ نخست باید به خود کارگردان رجوع کنیم، اولاً: ما به یاد می آوریم که محسن مخملباف، اساسا یک هنرمند سیاسی و درگیر است، او تربیت سیاسی را پس از کار هنری کسب نکرده، بلکه نخست به عنوان یک فرد سیاسی حضور اجتماعی یافته است.
البته از همان زمانِ پیش از انقلاب، فعّالیت سیاسی او با کارهای ساده ی نمایشی آمیخته بود. بدین سان از جوانی در او دو گرایش با هم رشد یافته اند و گرایش و تجربه ی هنری «تئاتر» تحت سیطره ی فعالیت سیاسی اش قرار داشته است.
اما به عنوان یک فرد سیاسی با گرایش هنری، او از نوجوانی گرفتار یک روحیه ی جنجالی، ماجراجو و درگیر با جهان، با پندارهای تغییر وضع بشریت بوده است. هواداری از مشی چریکی و حمله به یک پاسبان برای خلع سلاحش، محکومیت در زندان، ماجراهای درون زندان، درگیری اش با تغییر ایدئولوژی مجاهدین آن سال ها و پایبندی و توقف او در آرای دکتر «شریعتی» و پیروی از آموزه های آن ایدئولوگ مدرن، هریک حاوی نکاتی است که در رشد و در نتیجه در فهم دیدگاه او به عنوان یک فیلم ساز نامور در جهان و در کنش هنری امروزی اش مؤثر است.
واقعیت آن است که هم دکتر شریعتی و هم مجاهدین آن سال ها نشانِ پیدایش یک بحران درونی ایدئولوژیک در نسل تحصیل کرده ای بوده اند که در حوزه ی معرفت دینی هرگز مسیر سیستماتیک سنّتی را طی نکرده، اما در دانشگاه ها با علم جدید، مدرنیته و اشکال گوناگون آگاهی غربی، آشنایی یافتند و ساختار ذهنی شان با آن آمیخت.
احساسات تربیتی اسلامی به انضمام روی کردهای فکری سوسیالیستی در دهه ی چهل و پنجاه، ویژگی روشن فکران چپ دینی، انقلابی بود.
سوسیالیسم در آن سال ها در اوج درخشش نبود، امّا تنها راه دانش نو انقلابی برای تغییر جهان وانمود می شد. و مبارزات «کوبا»، «ویتنام» و «جنبش های آزادی بخش» به اضافه ی راه رشد غیر سرمایه داری و تبلیغات شوروی و انواع کمونیسم اروپایی و یا کمونیسم چینی و انواع تئورسین ها و فیلسوفان و جامعه شناسان سوسیالیست و از «سارتر» تا «گورویچ» از پروفسور «لازار» تا جامعه شناسان «سلابن» قطب های مؤثر دانشگاهی بودند. حتی «لوئی ماسینیسون» که به عرفان اسلامی علاقه نشان می داد، منظر اسلام شناسی او طبیعتا نه از آموزه های اصیل وحیانی، بلکه از نقطه نظر فکر مدرن برخوردار بود. در «شریعتی» این شور دینی و آن تفکرات سوسیالیستی هم نشین شد و نسلی از جوانان آزادی خواه و ضدامپریالیست را پروراند که در جست وجوی هویت خویشتن و رهایی از دیکتاتوری بودند. هردوی این روی کردها نیز پرسشی محصول فکر غربی، ناسیونالیسم و مدرنیت و شکل گیری اندیشه های انقلابی ـ به ویژه از مارکس به بعد ـ و… بود؛ زیرا منبع دینی خودآگاهی، اساسا با شالوده های متفاوتی موضوع را می دید. بالاخره تناقض درونی، آمیختگی دین و مدرنیته در حوزه ی عمل سیاسی، ماجرای نفرت باری آفرید و آن تغییر ایدئولوژی در سازمان مجاهدین با شیوه ی «استالینی» بود، اما آنچه که در این میان جدا از روش عمل مغفول ماند، سرنوشت طبیعی التقاط بود که میل به «پلاریزه» شدن و گُسست عناصر ناسازگار داشت. در آن سال ها بنا به علل گوناگون عوامل به سود قطب ایدئولوژی چپ غربی و بر ضد اسلام عمل کرد و آن فاجعه به بار آمد. همه ی آن ها که در بیرون بودند، تحت شرایط رُعب تشکیلاتی، یا تصفیه شدند، یا مارکسیست! امّا همه ی آنان که در زندان بودند به جز اقلیتی، اکثرا در شرایط انزوا، همان ویژگی های التقاطی را تحت رهبری «مسعود رجوی» کسب کردند. بخش هایی هم یک سره از این جریان بریدند و آن را بایکوت نمودند و کسانی؛ هم چون «مخملباف» نیز با وفاداری به دکتر شریعتی علیه تغییر ایدئولوژی موضع گرفتند و البته در خود احساس نیاز به نزدیکی بیش تری با قطب اجتهاد حوزوی و روحانیت احساس کردند که اوج آن گرویدن وی به جنبش احیای دینی امام خمینی (ره) بود.
او موقتاً ساختارهای عادت شده ی مدرن و روشن فکرانه و سیاسی کارانه ی دین داری خود را کنار نهاد و ـ به ویژه با پیروزی انقلاب ـ به عنوان نقطه ی امید رویشِ هنر اسلامی، خصوصاً در حوزه ی نمایش و سینما وارد عمل گردید. در این دوران نیز حضور او کاملاً سیاسی است. چالش تند او با روشن فکران و هنر غیر دینی بسیاری را رنجاند و ضمناً واقعیت درونی و سیمای ویژه ی روشن فکری او را ـ که در دل حاوی تناقض دین و مدرنیت و یا اندیشه ی اسلامی آمیخته به فکر مدرن و روشن فکری غربی بود ـ پنهان نگاه داشت. اندیشه ی هنر دولتی و تبلیغی این دورانِ او شدیداً از هنر رئالیسم سوسیالیستی الگو برداری می کند و به آن رنگ و بویی دینی می دهد. ضعف هنری آثار این دوران او کاملاً بارز است. و او هم چنان یک سیاسی فعال است که هنر را در خدمت تبلیغ اهداف ایدئولوژی خود قرار می دهد. توجه به این ویژگی در درک سینمای مخملباف و فیلم امروزه اش «سفر قندرها» بسیار مهم است.
به مرور با تخفیف تحول انقلابی سال های اول، فرصتِ تازه ای برای ظهور بحرانِ پنهان نگاه داشته ی مخملباف فراهم آمد. کارِ سینمایی که در آغاز با ابلاغ داستان های شهید «دستغیب» و «شهید مطهری» (و البته به نحو ضعیف) آغاز شده بود (توبه ی نصوح، استعاذه و دو چشم بی سو) در کنار نمایش هایش که حاوی وجه تبلیغ ایدئولوژیک بود، جایش را به «بایکوت» داد که اگر چه اثر سیاسی و افشاگر روابط جهنّمی و پُر از نفاق تشکیلات چپ و مسایل تغییر ایدئولوژی بود، ولی ساختار حرفه ای تر داشت؛ ساختاری که محصول بازبینی و لعناک آثار سینمایی مشهور جهان بود. بالاخره در «دست فروش» مخملباف یکی از زیباترین آثار هنرمندانه ی خود را خلق کرد. این روند رویکرد او به جنبه ی هنری و خلاق و نو همراه شد، با تزلزلات و اختلافاتش با تفسیر رسمی انقلاب و پرسش های درونی فکری نهان داشته اش! این بار التقاط در شرایط نوین دنیا،نه به سود سوسیالیسم، بلکه اندک، اندک به سود لیبرالیسم، شکست اندیشه ی دموکراتیک، کانون جلب توجّه مخملباف شد. نسبی گرایی و آموزه ی قبض و بسط شریعت و….
برای نقد اجتماعی رادیکال تر (که تنها در کار فیلم سازی چون او که مورد اعتماد نظام بود می توانست تحقّق یابد) دوران «عروسی خوبان، بایسیکل ران، نوبت عاشقی و شب های زاینده رود» را تعریف می کند. حال او آشکارا فیلم ساز مورد قبول جشن واره ها بود!
امّا حتی در این دوران هم او با مقوله ی آزادی و مهم تر از آن، نسبی گرایی و تساهل و دموکراسی به گونه ای جزمی برخورد می کند. او خود را پیام آوری می داند که راه نجات را یافته و آن چه اکنون به آن دست یافته، بهترین تفسیر و ضروری ترین شکل تحوّل است. نسبی گرایی او هم سیاسی و دُگم است. او طبق ایده های تازه فیلم می سازد و نه بر طبق زندگی. البته در همه ی این دوران او درگیر تنش گذر از یک وض
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 