پاورپوینت کامل حزب جمهوری اسلامی، از طلوع تا افول ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حزب جمهوری اسلامی، از طلوع تا افول ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حزب جمهوری اسلامی، از طلوع تا افول ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حزب جمهوری اسلامی، از طلوع تا افول ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :
شناخت دقیق جریانات و احزاب سیاسی تاریخ معاصر ایران، و ماهیت، مواضع و عملکرد آنان، از گامهای مهم و اساسی است که می بایست در جهت تحلیل پدیده ی انقلاب اسلامی انجام پذیرد.
یکی از مهمترین و اثرگذارترین این احزاب، حزب جمهوری اسلامی است که به مدت یک دهه ی در صحنه ی سیاسی ایران اسلامی درخشید و تأثیرات فراوانی را بر ساحت اندیشه، عمل سیاسی و جریان کلّی انقلاب اسلامی گذارد؛ و اکنشهای متفاوت و نامگونی را برانگیخت و تجربه ی نوین و سترگی در میان نیروهای مسلمان باورمند به ندیشه ی اسلام سیاسی پدید آورد؛ تجربه ای که هم دوران پیش از دستیابی بقه قدرت و هم پس از آن را در بر می گیرد و همین مسأله بر اهمیت بررسی آن می افزاید.
تحلیل حزب جمهوری اسلامی از آن جهت که برآیند شکل یافته ی نیروهای مترفی و نواندیش سنّتی ایران محسوب می شود و تأثیری شگرف در فرایند حرکت نظام جمهوری اسلامی و نیروهای مذهبی داشته است، کاری بایسته و شایسته ی ضروری است؛ اقدامی که تا کنون به طور همه جانبه و اساسی کمتر انجام یافته است و مادر این مجال کوتاه، به صورت فشرده به بررسی ابعادی از آن خواهیم پرداخت.
در ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۷، یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، حزبی به نام«جمهوری اسلامی» پای به صحنه ی سیاسی ایران گذارد؛ حزبی متشکل از روحاینون مورد اعتماد ا مام خمینی (ره) که بلا فاصله پس از شکل گیری درگیر صعب ترین و پیچیده ترین شرایط نبرد سیاسی کشور شد(۱) و از سوی بسیاری از ناظر ان و تحلیل گران به عنوان حزب امام (ره) مطرح گشت. عنوانی که تا حدود بسیاری با واقعیت همخوانی داشت. این حزب از همان ابتدا با حجم گسترده ی مخالفان فکری، سیاسی و عقیدتی، هم در میان روحانیت و نیروهای مذهبی و انقلابی(۲) و هم در میان طیف مخالفان سیاسی؛ چون نهضت آزادی و جریان بنی صد ـ بخصوص گروهک مجاهدین خلق(منافقین) و دیگران ـ روبرو شد. در این میان کسانی که انسجام و حرکت آفرینی نیروهای پیشتاز مذهبی پیرو خط امام را معارض با خواستها و اهداف خود می دیدند و با حضور حزب، آرزوهای دیرینه ی خود را برباد رفته می پنداشتند و دیگر نمی توانستند از بی تشکّلی نیروهای اصیل اسلامی درجهت تحمیل خود به نظام بهره برند، بیشترین دشمنیها و کینه توزیها راعلیه حزب و شخصیتهای شاخص آن تدارک دیدند. روزنامه ی انقلاب اسلامی که حول محور الوالحسن بنی صدر سامان یافته بود و سازمان مجاهدین خلق(منافقین) مرکز ثقل این تحرکات به شمار می رفت که بیشترین اتهامات را وارد می ساختند.(۳) اتهاماتی؛ چون دیکتاتوری حزبی، حزب ارتجاعی، انحصار مطلب و قدرت طلب و… اتهاماتی که تنها پس از شهادت بهشتی و یارانش تا حدود بسیاری فروکش کرد. ما در این نوشته در پی آنیم تا حرکت حزب جمهوری اسلامی را در سه حوزه ی ماهیت، مواضع و عملکرد بکاویم و سیر مترقیانه، فراگیر و غیر انحصاری آن را پی بگیریم و میزان درستی اتهامات را بسیجیم و دیدگاه امام راجع به حزب و عوامل تعطیلی آن را بررسی نماییم. بدیهی است که در این فرصت اندک پرداختن به همه ی زوایا، مسایل و موضوعات امکانپذیر نیست.
امام خمینی(ره) و حزب جمهوری
تشکیل دهندگان حزب همگی از پیروان، وفاداران و شاگردان نزدیک امام(ره) به شمار می رفتند، اما با این حال امام با توجه به سابقه ای که از احزاب مختلف درذهن خود داشتند ـ و جریانات گوناگونی که عمدتاً به انحراف گراییده بودند و نیز با اعتقاد به بسنده بودن تشکّل کلّی روحانیت، هم آن زمان که سامان دهندگان حزب آقای طاهری خرم آبادی را به نجف می فرستند و هم در پاریس و هم در ایران ـ تمایلی به تأیید تأسیس آن نشان نمی دهند و تنها پس از احساس ضرورت و اصرار بزرگان حز و اعتماد فراوانی که به آنها داشتند به تأسیس آن رضایت می دهند. از منظر امام(ره) حزب یک امر تدریجی الحصول است که در هر زمان وضعی دارد که قابل پیش بینی نیست.(۴) از این رو تأثیر سازمانی که بر دو پایه ی کار و رأی جمعی و استمرار بناگذارده شده و هر دو می تواند صداقت و خلوص اسلامی رابه استحاله بکشاند، برای امام کار دشواری بوده است.
آقای هاشمی رفسنجانی که ظاهراً در مقام سرپل ارتباطی میان بنیانگذاران حزب و امام(ره) عمل می نموده است، در این زمینه می گوید: « همان چند روز اول حضور امام در ایران، قبل از تأسیس حزب جمهوری اسلامی بود که ایشان موافق نبودند. من خودم صحبت می کردم، ایشان موضعشان این جوری بود، ولی موضعشان عوض شد.»(۵)
آقای هاشمی چگونگی اقتناع امام و موافقت ایشان با تشکیل حزب را این گونه بیان می دارد:«دولت که تشکیل شد من خودم پیش امام رفتم وگفت و گوی صریحی با امام کردم و گفتم بالاخره تا به حال ما مبارزه می کردیم، اما از این به بعد مسئول اداره ی کشوریم. دراولین قدم شما دیدید که یک حزب کوچک توفیق پیدا کرد دولت درست کند، اگر اینها نبودند، شما حتماً مشکلتان بیشتر بود. به علاوه می بینید که احزاب چگونه فعال هستند؛ بخشی از قلمرو جامعه را اینها دارند پر می کنند. ما هیچ جا نیستیم، درحالی که همه جا هستیم. معلوم است که حزب در شرایط مسئولیت اداره ی کشور یک ضرورت است.به هر حال گفتم که روحانیت الان انسجامی که شما فکر می کنید حتی در این شرایط ندارند، هر چه هم پیش برویم بدتر می شود. ما تشکیلات می خواهیم. ایشان پذیرفتند و گفتند که حزب را تشکیل بدهید.»(۶)
آقای هاشمی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به دغدغه های امام نسبت به تشکیل حزب، چگونگی پاسخ خود را چنین عنوان می نماید:« من گفتم خیلی خوب، شما که نمی خواهید حزب را تا قیامت تأیید کنید. الان در زمان خودتان تا وقتی که ما مصدر کارها هستیم تأیید می کنید، ما هم کارمان را می کنیم. اگر فردا ببینیم، حزب یک روش یاشکل نادرستی به خودش می گیرد ما هم تأیید نخواهیم کرد. بنابراین معلوم است که تا حزب صالح امت صلاحیت دارد شما تأیید می کنید، اما اگر مسأله ای پیش آمد شما تأییدتان را پس می گیرید.»(۷)
شهید بهشتی نیز هیمن موضوع را چنین بیان می کنند: «ایشان (امام خمینی ره) مکرر فرمودند: من آنچه می دانم، اعتماد به شما پنج نفر آقایان مؤسس حزب است؛ چون شما را از دیرگاه می شناسم و تأییدی که از حزب می کنم به اعتبار تأیید و حمایتی است که نسبت به شما آقایان دارم.»(۸)
بدین ترتیب امام با توجه به اعتماد به بنیانگذاران حزب، به تشکیل آن رضایت می دهند و به حمایت از آن می پردازند و در این جهت کمکهایی را از جهت مالی نیز در راستای تبلیغات اسلامی حزب بدان می نمایند، و حتی نسبت به تشکیل آن اشتیاق نشان می دهند. و تجلیل امام از حزب(پس از شهادت ۷۲ تن) به عنوان محلی که خدمتگزاران انقلاب در ا« گرد آمده بودند در همین راستاست.
ذکر این نکته در اینجا ضروری است که تردید امام نسبت به تأیید حزب جمهوری اسلامی، بیانگر موضع منفی ایشان نسبت به تشکیل احزاب نمی باشد، چرا که ایشان با تأسیس مجمع روحانیون مبارز موافقت نمودند و نیز بر استقلال عمل دانشجویان در ارایه ی لیست کاندیداهای نمایندگی مجلس تأکید کردند؛ اگر چه ذهنیت نه چندان خوش بینانه ی امام را نسبت به آینده ی احزاب در ایارن می رساند.
مواضع و عملکرد حزب
۱ـ ماهیت حزب: حزب توسّط کسانی پایه گذاری شد که به وفاق و امتزاج کامل میان دیانت، سیاست، اسلام سیاسی و حضور آن در عرصه ی حکومت معتقد بودند. آنها به توانایی اسلام برای پاسخ گویی به نیازهای زمان و اداره ی جامعه توسط راه کارهایی؛ چون اجتهاد، باوری راسخ داشتند. در واقع باید آنان را نماینده ی روحانیت انقلابی، پیشبرد نواندیش، پایبند به اصول و حاکمیت اسلامی به شمار آورد و حزب را در این راستا ارزیابی نمود. بر این اساس، رهبران حزب که خود در کوران حوادث گذشته ی ایران حاضر و یا ناظر بودند، تأسیس حزب اسلامی را ضرورتی اجتماعی و تاریخی می دانستند.(۹)
شهید«باهنر» یکی از مؤسسان حزب در این باره می گوید: «از روزی که ما از اسلام آموختیم اگر بخواهیم اسلامی باشیم، باید سیاسی باشیم و در شئن اجتماعی دخالت کنیم، به این فکر افتادیم که حزبی داشته باشیم که متکی به قدرت ملّت باشد تا بتواند ایجاد یک قدرت برای دخالت در امور مملکتی و حکومتی کند.»(۱۰) شهید «بهشتی» که شاخص ترین چهره ی حزب در سازماندهی تشکیلاتی است نیز چنین می گوید: « من از سالها پیش در فکر ایجاد حزب و جمعیت سیاسی اسلامی بودم. سخت براین معنا معتقد بودم که باید نیروهای ما به شکل یک تشکیلات سیاسی اسلامی فعّال در بیایند.» (۱۱) در بیانیه ی تأسیس حزب با اشاره به خطر از بین رفتن دستاوردهای انقلاب توسّط ضد انقلاب به جهت غفلت نیروهای انقلابی، بر این نکته تأکید شده است که براساس تجربه ی جنبشهای صد ساله ی ایران، ضربه ی بزرگ همواره از جانب فقدان یک تشکیلات نیرومند همه گیر بوده است.(۱۲) بر این پایه، حزب ارتباط تنگاتنگی با انقلاب، آرمانها و ارزشهای آن می یابد. در این جهت است که حزب باید مرکزی برای احیا و حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی باشد و هدف آن پرورش یک عده از انسانهای فداکار، مخلف، با ایمان و منسجم است که مثل پیش مرگ و سپر بلای انقلاب کار بکند.(۱۳) بدین خاطر است که به اعضای حزب یادآوری می شود که هدف خود از انتصاب به این حزب را هدفی کاملاً خدایی قرار دهند که هیچ مقصود نفسانی خودخواهانه نمی تواند رابطه ی درستی میان هیچ کس، با حزب برقرار کند و به همین جهت بنا به توصیه ی شهید بهشتی اخلاص پایه ی کار برای عضوگیری قرار می گیرد.(۱۴) آموزه های تشکیلاتی شهید بهشتی در این زمینه بسی پرنکته و گویاست. تشکیلات نباید پست لو و لغو باشد.(۱۵) برهمه ی ماست که دائماً مراقبت نماییم تا این تشکّل خودخواه نباشد و همیشه خداخواه باشد. کار در تشکیلات باید آهنگ عبادت داشته باشد. حزب برای انقلاب است، نه انقلاب برای حزب. (۱۶) دفاتر حزب مراقبت کنند که آنجا معبد باشد، محل عبادت باشد و به عنوان محل عبادت باقی بماند.(۱۷)
بر این اساس حزب در سه بُعد پاسداری از ارزشهای اسلامی و انقلاب، سازندگی نیروهای مؤمن و کاستن از بار حکومت و مردم و حرکت به سمت جامعه ی توحیدی قدم برمیداشت و هیچ گونه ماهیت انحصاری نداشت. چنانچه آیت الله خامنه ای، سوّمین دبیر کل حزب این مسأله را چنین توضیح می دهد:«ماهرگز نمی خواستیم این که عده ای از مردم را در گوشه ای جمع کنیم و بگوییم اینها مال ما و اینها تافته ی جدا بافته و ازدیگران ممتازترند. به هیچ وجه ما این کار را نخواستیم.»(۱۸) نگاهی به اسامی اعضای اوّلین شورای مرکزی و کسانی که در جهت تأسیس حزب با آنان مشورت شده است، گویای این واقعیت است که مؤسسان به گردآوری همه ی کسانی که گمان می برده اند می توانند در جهت اهداف اسلام و انقلاب اسلامی حرکت نمایدف می اندیشیده اند. این همان چیزی است که به عنوان عدم انسجام و یا تساهل و تسامح در مورد اعضا از سوی پاره ای منتقدین مطرح گشته است که البته تا حدودی نیز می تواند درست باشد، اما همه ی اینها در راستای بینش حزب گرایانه و وحدت گرایانه ی رهبران حزب بر پایه ی اسلام بوده است.
موضوع دیگری که درجهت ماهیت اسلامی حزب قابل تفسیراست، نوع رابطه و نگرش حزب به مقوله ی امامت امت و مسأله ی ولایت فقیه است. دربینش حزب، تشکیلات اسلامی که مسلمانها بدان نیاز دارند، باید درراستای امامت باشد، در طول امامت و بازوی امامت باشد.(۱۹) سخن آقای هاشمی رفسنجانی در این زمینه چنین است: «حزب ما حزب امام است و در خدمت رهبری می باشد و با قبول اطاعت از رهبر ی کار می کند. ولایت حزب حتماً تحت الشعاع ولایت رهبری است.»(۲۰)
با وجود آن که شهید بهشتی و اعضای حزب از لحاظ نظری لزومی به گرفتن تأیید از امام نمی بینند اما خود را به عنوان شاگردان او ملتزم به در میان گذاشتن این تفکر با ا مام می دانند و در این راستا نظر امام را جلب می کنند. در دستگاه تفکّر حزب، از آن رو که ولایت فقیه را پذیرفته و بدان ایمان مستحکم دارند، نظر امام و ولایت فقیه را بر نظر خود ترجیح می دهند. البته حریت، انتقاد، تذکر و نصیحت را براساس «انّصیحهلأئمّه المسلمین» واجب می داندف اما در پایان نظر رهبری را عمل می کنند. چنانچه شهید بهشتی بدان تصریح دارد:«حزب نباید خودش را در عرض امامت قرار دهد. ماها بیش از آقای بنی صدر و آقای بازرگان هم می گفتند، اما بعد از تذکر دلسوزانه ی متعهدانه، تذکر صریح و بی پرده اما همراه با ادب و همراه با این آمادگی که ما تذکرمان را میدهیم، شما جمع بندی کنید، وقتی جمع بندی کردید ما همان را اجرا می کنیم.»(۲۱)
بر پایه ی این اندیشه، وجود حزب در نظام ولایت فقیه امری زاید و غیر ضرور و ناصحیحی نیست، بلکه وجودش را این نظام قابل تعریف و حتی ضروری است. چرا که با وجود حزب بهتر می توان به اداره ی نظام و نظارت رهبری بر نظام کمک رساند. شهید بهشتی رابطه ی حزب با ولایت فقیه را این گونه تبیین می کند: «حزب در حقیقت عبارت است از یک گروه سازمان یافته ای که رابطه ی تام با ولایت فقیه برای برنامه ریزی و اجرا دارد و همان گونه که معنای ولایت فقیه عدم وجود دولت، یا مجلس نیست، نفی کننده ی تشکیلات سازنده و پردازنده هم نیست.»(۲۲) بنابراین حزب هم در کسوت امر به معروف ونهی از منکر درجامعه و نسبت به حاکمان ظاهر می شود و هم در جهت ساماندهی و هدایت توده ها برای اداره ی درست جامعه توسط حاکم و رهبر اسلامی. و این مدل به هیچ روی مدل حکومت استبدادی و تک حزبی نمی باشد؛ چرا که در آن احزاب دیگر هم به رسمیت شناخته می شود واین راه را بر استمرار تک حزبی بودن می بندد.
۲ـ مواضع حزب: نمود کلیت مواضع حزب را باید درنام آن؛ یعین جمهوری اسلامی کاوید. نامی که گروههای مخالف بدین واسطه حزب را به سوء استفاده و انحصار خواهی متهم می کردند. رهبران حزب که تمام هویت انقلاب و حزب را به اسلام و تمام توانایی، قدرت، حرکت و توفندگی آن را به واسطه ی حمایت بی دریع مردمی می دانستند در انتخاب نام حزب هوشیارانه عمل نمودند و نام«جمهوری اسلامی» را بر آننهادند و بدین سان مواضع اساسی خود را که همانا تکیه و اعتماد بر مردم ووفاداری به اسلام بود بیان داشتند. شعار دیگری که نمایاننده ی وجه دیگری از مواضع ناب و مترقی حزب است شعار« نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» است که توسط بنیانگذاران حزب مطرح شد و هرگونه وابستگی فکری، سیاسی، فرهنگیف اقتصادی غرب زده و یا شرق زده را مردود می شمرد و در آموزه های حزب نقشی اساسی داشت. شهید بهشتی درباره ی این دو شعار میگوید: در ما از مدّتها قبل به ایجاد جمهوری اسلامی می اندیشیدیم. حتی این که شعار«استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» در مطرح کردن این شعار همین بنیان گذاران حزب بودند که ابتکار به خرج دادن و این را مطرح کردند. بنابراین سوء استفاده ای در کار نیست و اندیشه ای است که ما خودمان مطرح کردیم و خودمان در مقطع معینی در شعارهای انقلاب مطرحش نمودیم و شعار نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی را به میان کشیدیم.»(۲۳)
شهید با هنر نیز در تبیین این مسأله، نام گذاری حزب به «جمهوری اسلامی» را ازحسن تدبیر و هوشیاری تبلیغاتی و اجتماعی حزب می داند و با اشاره به این که حزب از پدیده های انقلاب و در بستر انقلاب بود و از این روبایستی از ملموس ترین و شایسته ترین اصطلاحات و شعارهای انقلاب استفاده می کرد، میگوید: «اگر ایدئولوژی و راه حزب و مواضع حزب برخلاف جمهوری اسلامی بود و بعد از این اصطلاح استفاده میکرد این سوء استفاده بود، ولی وقتی ایدئولوژی و مواضع آن درست دربطن جمهوری اسلامی است چرا از این اصطلاح استفاده نکند.»(۲۴)
بنابراین مواضع حزب برمبنای جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی و برپایه ی ولایت، امامت و با قرائتی آزادی خواهانه از آن بود. ضمن آن که با برداشتهای نادرست و بی ضابطه از اسلام مخالف بود، اما اجتهاد پویای رشد دهنده ی پیش برنده و در عین حال روش مند مبتنی بر اصول را معیار قرار داده بود. بر این پایه باید دو شعار مترقی « استقلال، آزادی جمهوری اسلامی » و «نهشرقی نه غربی جمهوری اسلامی » را مد نظر قرار داد که همزمان در بردارنده ی آموزه های بنیادین انقلاب و آرمانهای ملت ایران در همه ی ابعاد سیاسی اجتماعی فرهنگی و اقتصادی بود.
حزب درعین حال که بر دیدگاه های اسلامی و خط امامی خودپای می فشرد، نسبت به گروههای دیگر موضعی مسالمت آمیز، و البته رقابت جویانه و منطقی داشت. یکی از مواضع حزب آنچنان که در مرام نامه آمده بود برقراری آزادیهای اساسی از قبیل آزادی بیان و قلم،آزادی اجتماعات و دیگر آزادیهای انسانی بود.(۲۵) آیت الله خامنه ای در مصاحبه ای با تأکید بر آزادی بیان توأم با صداقت، حتی کمونیست ها را هم شامل این آزادی دانسته و گفتند: « ما از موضع ضعیف ایدئولوژی حرف نمی زنیم که از ایدئو لوژی دیگری هراس داشته باشیم آنها عقایدشان را بیان می کنند ما هم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 