پاورپوینت کامل تقطیع دقایق آبی ۴۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تقطیع دقایق آبی ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تقطیع دقایق آبی ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تقطیع دقایق آبی ۴۵ اسلاید در PowerPoint :
یادنوشتی برای سیدمحمد عباسیه کهن
در روزگار فراوانی مهندسان واژه و آرشیتکت های تصویر چه اندک اند شاعران! و چه اندک تر شعر!
سید مهربان ما فروتن و بزرگوار و عاشق بود، شاعر بود، شعر بود.
آشنایی ما به تابستان سال ۶۳ برمی گردد، به محفل ساده و صمیمانه ای در صومعه سرا، شهر مولانا عبدالقادر گیلانی، من جوانی بیست ساله بودم؛ مشتاق نوشتن و خواندن و آموختن. و او به پیشواز چلّه ی عمر می رفت. معلمی محجوب و متواضع که در آن ولایت یگانه بود، با سخاوتی مثال زدنی در نثار آموخته ها و دانایی هایش و نجابتی بیکران که گاه جاهلان و سبک سران را به وهم می کشانید.
من ابتدا عروض عربی خوانده بودم، عروضی فارسی نیاموخته، شعر می گفتم. در بند عروض نبودم. عروض مقدمه اُنس و الفت مان شد. روح شعر تاب تنگنای چاردیواری ها را نداشت، عروض را بر کناره ی سرسبزِ رودِ پُر آب جمعه بازار آغازیدیم، با دیوانِ خواجوی کرمانی و آن غزل نخست که وزنی پرطنطنه و گوشنواز داشت. هنوز تقطیع آن دقیقه های آبی یادم هست.
و این سیر و سلوک شاعرانه بیست سال ادامه یافت.
با پیکان قرمز رنگش می آمد و می رفتیم. تازه ترین شعرها را برای هم می خواندیم، دور از هیاهوی انجمن ها و محفل های ذوق برباد ده که بسا در ازدحام نفوس، خودفراموشی را به آدمی هدیه می کنند. و نخستین منتقد هم می شدیم. آموختن من از او طبیعی بود اما حوصله ی فراخ و نرم خویی او در شنیدن حرف های تند و تیز من که گاه رنگی از جسارت داشت، به شگفت می زد.
این تفرج ها – که شعری بی تکلف و رها با سیر آفاق و انفس درهم می تنید – زیباترین خاطره های این بیست سال پرفراز و فرود زندگی ام را رقم زده اند که لبخندهای سید مهربان در آن حضور رخشان دارند. تصویری های پُررنگی از این گلگشت ها در یادم مانده است.
به یاد دارم، یک روز در حوالی روستای سبزقبا که گره گاهِ صومعه سرا و فومن است بر تپه بلندی؛ مشرف بر رودخانه لولمان نشسته بودیم، در آفتاب عصر تابستان، در نیمه راه ماسوله باتردیدِ رفتن یا نرفتن… در دوردست آسمان که به کوه های ماسوله منتهی می شد، ابرهایی تیره و تار دیدیم و آذرخشی که بر کوه می زد. نرفتیم. غروب از اخبار شنیدیم که سیلی مهیب بر خانه ها و ماشین های ماسوله آوار شده است.
روزی دیگر -گویا -اوایل دی ماه بود. راهی ماسوله شدیم. آفتاب صومعه سرا و ابرِ فومن را پشت سرگذاشتیم. نیم ساعت بعد در برف زیبای ماسوله رها بودیم با تجربه سه فصل در یک روز…
باز یادم هست که خانه ساحلی جلال آل احمد بر ساحل خلیف آباد اسالم هنوز برپا بود که رهسپار شدیم با موسی بیدج و رحمت حقی پور، در تابستان ۶۸ یا ۶۹، و شعرخوانی ما بر لب دریای آبی بارها و سال ها تکرار شد، پیش چشم مرغان سپید، در وزش نسیم معطر و خاطره پررنگ جلال… با پیشروی دریا و بی اعتنایی وارثان جلال، سال به سال خانه تحلیل رفت. دریا به ساحل آمد. درختان ریشه کن شدند. خانه فرو ریخت. بعدها حتی تلّی از خاک و سنگ از آن قرارگاه پرخاطره باقی نماند، به نشانی”بسی بگذرد مُشکبو بادها / که از ما نماند به جز یادها… “
و ما هم چنان میهمانان ناخوانده آن خانه وخاکستر ماندیم…
سفر کلمات امّا در ما تمام نمی شد، گاه بر تپه های بلند و پردرخت حوالی قلعه رودخان، در حرکت تند مِه بر کوه، گاه در جزیره های تالاب صومعه سرا (انزلی)، گاه در باغستان های پرتغال و لیموی دامنه لیلاکوه، شیطان کوه و شیخان ور که مزار همیشه سبز شیخ زاهد گیلانی است، گاه در رودخانه ها و دره های رحیم آباد و اشکورات، گاه بر مزار بی پیرایه پیر شرفشاه دولابی، و هزار و یک جای دیگر، با سفره درویشانه ای که بر چمن مرطوب پهن می شد و چه بسیار در باد و باران و مِه. روح مان را از شعر بی دروغ خداوند پر می کردیم. کلمات ما را می خواندند، با ما می خواندند. و آرامش مستدام بود.
همان ایام، آدم های شلوغ در پایتخت -دما دم -کبودی دنیا و قساوت خاک و خاطره و خیابان را می سرودند، ما در تماشای فراخی بی انقطاع افق و مهربانی بی دریغ کوه و دشت و دریا از کبودی و قساوت تکانده می شدیم.
یادِ آن زمزمه ها خوش باد!
نام مولانا عبد القادر بیدل دهلوی را همان سال نخست آشنایی از او شنیدم، بارها و بارها. دلداده بیدل و سبک هندی بود. این شیدایی از دوران تحصیل در رشته ادبیات دانشگاه تهران و استادش روانشاد دکتر سید حسن سادات ناصری به او رسیده بود. هرچه از دواوین سبک هندی به دستش می رسید، با ولعی تام می خواند. یادداشت های فراوانش بر حاشیه دیوان ها نشان دانش و بصیرت ادبی اوست. مقاله “ده نامه نویسی” در شعر فارسی -که در شماره اول مجله شعر به چاپ رسید – گوشه هایی از اُنس و الفتش با شعر کهن و سبک هندی را بازتاب می دهد. شاید از تأثیر همین هم نفسی با او بود که در پی آن شدم تا مجموعه یادگار سبک هندی را فراهم آورم. در معرفی برگزیده دیوان شاعرانی چون واقف لاهوری، فانی کشمیری، غنیمت، و چنان که در مقدمه “شاعر گریه های طربناک” – برگزیده شعر واقف لاهوری آورده ام، از هدایت استاد سید محمد عباسیه کهن در تدوین آن مجموعه بهره بسیار برده ام. دو جلد از همان مجموعه “یادگار سبک هندی” با تحقیق و گزینش خود ایشان به زودی منتشر خواهد شد، معرفی و برگزیده دیوان واعظ قزوینی و تأثیر تبریزی.
در آغاز آشنایی مان حال و هوای سبک هندی بر ذهن و زبانش حاکم بود. آن گونه که بر شعرش غبار کهنگی می نشاند و طعم و رنگ تکرار می بخشید اما آهسته و پیوسته روبه زبان امروز داشت و آمیزه ای از سبک محبوبش با زبان امروزی در بستری از طنز و محاوره گرایی جاری می شد و شعرش را به فضای تازه ای نزدیک می کرد؛ که خود – از سرِ مطایبه – آن را “بنگلادشی” می نامید. به گمان من زیباترین غزل های سید کهن را باید در همین خطوط سراغ گرفت. این جریان اگر با تداوم و توجه بیش تر، همراه می شد، شعری متمایز و ممتاز را در غزل معاصر ماندگار می کرد.
این سیرِ روبه طراوت را حتی از روندی که در انتخاب نام مجموعه ها به چشم می خورد، می توان دریافت؛ مجموعه نخست “به رنگ نیلوفران” بود. غلظت هندی این نام نیازی به گفتن ندارد، با تأکید بر حضور نیلوفر در پس زمینه اقلیم جغرافیایی و صور خیال مأنوس زادبوم شاعر، نام مجموعه های بعد از این قرار است: “شهر من عشق”،”بین خودمان باشد”، “یک کاروان شقایق” و “داوینچی آه می کشد”. از پس دریافت همین حس بود که شاعر فرزانه حسین مهدوی (م. مؤید) در رؤیت نخستِ کتاب آخر به من گفت:”سید به وقت پیری مشق جوانی می کند.”
من این نکته را به وضوح در شعر و زندگی اش دیدم که سید کهن -هماره -روحی جوان داشت.
آری، پیرِ جوان را عشق است!
در آن سال ها، ابتدا با هم به انجمن شعر رشت می رفتیم، تالار سردار جنگل، محفل أنس دوستانی از جمله استاد بهمن صالحی، ابوالقاسم حسینجانی، دکتر غلامرضا حمدل، مرتضی نوربخش، دکتر محمدکاظم یوسف پور، غلامرضا مرادی، امیر فخر موسو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 