پاورپوینت کامل در جست وجوی شعر نوی شیعی ۶۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در جست وجوی شعر نوی شیعی ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در جست وجوی شعر نوی شیعی ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در جست وجوی شعر نوی شیعی ۶۴ اسلاید در PowerPoint :
من شعر شیعی ام
من پاسدار مرز شرف، / خون و همتم./
من جام خونفشان سخن را / چون کاسه ی شفق/
بر آستان شامگهان / در دست داشتم.
شمشیر شعر خود / در خاک رزمگاه
با خون سرخ / – با آیه – / کاشتم…
در فصل مردن سرخ / ص ۱۲
دهه ی چهل برای شعر نو دهه ای مبارک و زایاست؛ جریان شعر نو هنوز در ابتدای راه است و چونان رودخانه ای جوشان و خروشان در مسیر حرکت خود، بستر خود را نیز می یابد و می سازد و می پردازد. در این پویه، به سرزمین شگفت مفاهیم و مضامین شیعی می رسد و در پیوند با این گسترده ی معنایی و شیوه ی جهان نگری، شعری متفاوت و متمایز را شکل می دهد و شاعرانی را می پروراند.
دوره ی نخست این جریان شعری را می توان دهه ی چهل و پنجاه تا انقلاب دانست، هرچند این همه ی تاریخ شعر شیعی فارسی نیست، شعر شیعی در پهنه ی زبان فارسی به قرن پنجم و ششم هجری برمی گردد، به فردوسی و ربیع و سنایی و قوامی رازی و ناصر خسرو و کسایی مروزی و ابن حسام خوسفی، به منقبت سرایی صدها شاعر شیدایی که دل در گرو مهر خاندان عصمت و طهارت داشته اند. ضمن آن که باید در یاد داشت که شعر شیعی دایره ای فراتر از شعر شاعران شیعه دارد، چه بسیار شاعرانی که در ستایش خاندان پیامبر(ص)، به ویژه در منقبت مولی الموالی حضرت علی(ع) سخن ساز کرده اند که مذهبی جز شیعه داشته اند؛ مولوی، جامی، بیدل دهلوی و اقبال لاهوری از نامدارترین این طیف از شاعران اند که سروده هایی درخشان در این وادی از خود به یادگار گذاشته اند.
موضوع سخن ما در این جا اما تاریخ شعر شیعی نیست، بلکه به گوشه ای از این تاریخ نظر داریم که شعر شیعی با دستاورد نیما و نیمائیان پیوند می خورد و جریانی زنده و تپنده و پرشور رخ می نماید که آن را «شعر نوی شیعی» می خوانیم.
با ظهور انقلاب این جریان وارد دورانی می شود دورانی که نه تنها برای شعر که برای تاریخ شیعه دورانی یگانه و پرماجراست؛ دورانی دوران ساز… بر چند و چون شعر شیعی پس از انقلاب در نوبتی دیگر درنگ می کنیم، در این مجال اما از آن دو دهه ی نخست سخن می گوییم؛ از سال های بروز پدیده ی شعر نوی شیعی.
در دوره ی نخست شکل گیری این جریان اگرچه شاعرانی چون طاهره صفارزاده، م. آرزم، شفیعی کدکنی، بهجتی شفق، م. مؤید و چند شاعر دیگر در این عرصه دستاوردهایی داشته اند، چهره ی شاخصِ جریان شعر نوی شیعی علی موسوی گرمارودی است. مجال تحلیل و تفصیل ویژگی های شعر اینان نیست، اما به اشارت می توان نکاتی را برجسته کرد.
۲
«م. مؤید» با درونمایه ها و جهان شعر شیعی آشنایی عمیقی دارد، زادگاه او و شعرش نجف است و همین یک جمله به طرز نمادینی به سرچشمه و ریشه ی شعر او دلالت دارد. انس و آشنایی او با شعر عربی – نو و کلاسیک – کم نظیر است. حتی نوگرایی او از شعر نوی عربی تأثیرها و الهام های فراوان گرفته است. اما انتشار پراکنده ی شعرها و زبان غریب و آوانگارد او فرصت تأثیرگذاری و موج آفرینی را از شعر او می گیرد. به رغم ریشه ها و افق های مشترک، نسل شاعران انقلاب نیز از دهه ی هفتاد به بعد است که با شعر «م. مؤید» آشنا می شوند و به گمان من این از دریغ های این نسل به شمار می رود و از اسباب تأخیر در ارتقای نوگرایی این نسل. نخستین کتاب «م، مؤید» با نام «مگر با لبخنده ی ما،» در سال هفتاد و سه منتشر می شود و از آن پس تاکنون با انتشار پنج، شش کتاب دیگر درخشش خیره کننده ی «م.مؤید» در شعر معاصر به رخ کشیده می شود. بی شک، در سال های پس از انقلاب برجسته ترین چهره ی جریان شعر نوی شیعی کسی نیست جز «م. مؤید»، فتوحات بسیار او را در مجالی مبسوط باید باز گفت، گیرم که پیچیدگی زبان و جهان شعری اش مانع از فراگیری گستره ی مخاطبان او شده باشد، مخاطب بسیار داشتن سخن دیگری است.
لبریزم
از برگ های پاییزی
خدا
با کلمات من
به من می گوید
من
کلماتم را
به تو می دهم
من
زبان خدا را نمی دانم
من حرف می زنم
خدا
با کلمات من
به من می گوید
من بینا نیستم
تو
با چشم
سپاس می داری…
[لبریزم / آذر ۵۱]
۳
زنده یاد بهجتی شفق از شاعرانی است که شعر او در سال های اختناق سند تعقیب او بوده است. به علاوه، نخستین شاعر روحانی است که شعر نیمایی سروده است. با این همه شعر برای او زنگ تنفسی بوده در کنار اشتغالات دیگر، و در مجموع، عمده ی شعر «بهجتی شفق» در قالب های کهن و کلاسیک بوده تا شعر نو، و بنابر همین اوصاف در شعر نو و نیمایی به برجستگی و تشخصی دست نیافت:
در خویشتن گمم
اندیشه ام ز تاب درون آب می شود
چون برق می دود به همه سو خیال من
. .. در جستجوی گمشده ی بی نشان خود
بر قله های کوه کشیدم چو ابر، پر
بر صخره های درّه زدم همچو سیل، سر
رعدی شدم غریو برآوردم از جگر
موجی شدم به بحر دویدم نفس زنان
برقی شدم به شوق پریدم بر آسمان…
[سرود سحر / ص ۶۸]
۴
«محمد رضا شفیعی کدکنی» در آغاز راه شاعری غزل می سرود، اما با پذیرش نگاه انتقادی دکتر علی شریعتی – که شعر اخوان را به عنوان الگوی شعر زمان پیش چشم او و دیگر یاران انجمنی اش در خراسان پررنگ می کند – به شعر نو روی می آورد؛ با تأثیری تام از حال و هوای شعر اخوان ثالث که نه تنها بر زبان و بیان و واژگان شعرش سایه افکن می شود که فرهنگ و روان و جهان شعری اش را نیز متأثر می کند. بعدها از سر تأملی هشیارانه از آن راه و نگاه منقطع شده و چنان که در مقدمه ی «شبخوانی» آمده؛ خود شیفتگی به چیزهایی را که برای او چندان مقدس نبوده اند، رها می کند؛ نمایش شیدایی به جنبه های پیش از اسلام ایران را. اشاره ی او به تأثیرپذیری از اوضاع و احوال و شاید وجود همشهری بزرگوار که از صدور ائمه ی شعر معاصر است، گویاست.
سال ها تحصیل در حوزه ی علمیه ی مشهد مقدس و دیدن اساتیدی طراز اول در ادبیات چون ادیب نیشابوری و پی گرفتن تحقیق در ادبیات و عرفان در دانشگاه تهران از او دانشوری ممتاز می سازد و به شعرش غنایی در خور می بخشد. شعر شفیعی کدکنی در پی گسست از راه و نگاه اخوان، شور و شیوه ای دیگر را در پیش می گیرد که هرچند در آبشخورهای شیعی ریشه دارد، دلداده ی عرفان خراسانی است در پیوندی سمبلیک با مضامین سیاسی و فضای سال های مبارزه که البته نیم نگاهی دارد به شعر نوی عرب و الهام از فضای تازه ی آن در اسطوره پردازی های نو و احضار شخصیت های تاریخ عرفان ایرانی به روزگارنو در جامه ای نو؛
میان مشرق و مغرب ندای محتضری ست
که گاه می گوید:
«من از ستاره دنباله دار می ترسم.
که از کرانه مشرق ظهور خواهد کرد
… طلوع صبحدمان خروج دجال است
که آب را به گل و لاله راه می بندد
و روشنی را در جعبه های ماهوتی
و خون گل ها را در شیشه های سربسته
و باغ را به گل و لاله های کاغذیش
فجیع آذین بسته.
… عذاب خشم الاهی ست،
نماز خوف بخوانیم،
نماز خوف.
(از زبان برگ / ص ۶۱)
در این دوره زبان شعر شفیعی کدکنی از زبان خراسانی به وضوح فاصله می گیرد، امتداد امروزی زبان سبک عراقی است، خصلتی غزل واره دارد و به دلیل درونمایه های ایرانی و اسلامی، پس از انقلاب به عنوان یکی از الگوهای شاعران نسل نو پذیرفته شده و امتداد می یابد، هرچند که به شهادت «هزاره ی دوم آهوی کوهی» خودِ شاعر در این سال ها به شعری رو می آورد که هم از سوداهای نخست نشانه ها دارد، از مؤلفه هایی چونان آرکائیسم زبان و پیچیدگی های بیان فاضلانه، با رجعت به زبان خراسانی و فاصله ی تدریجی از زبان زلال و سلیس امروزین که شرح همه ی این موارد این زمان بگذار تا وقت دگر!
۵
«م. آزرم» نه تنها در گسست از کلاسیک سرایی وامدار شریعتی است، در تغییر نگرش و انقطاع از رویکرد غیردینی و بازگشت به دین از جریان فکری دکتر شریعتی تأثیری بزرگ پذیرفت. ره آورد این تغییر نگرش شعرهایی است شیعی. بخش مهمی از این شعرها قصاید استواری است به سبک قصاید خراسانی که به رغم استواری زبان، از شیوه ی معمول قصاید می گریزد و با صرف نظر از تشبیب و توصیف طبیعت – چنان که در قصاید پیشینیان رایج بوده – به اصل موضوع می پردازد و نوعی قصیده ی متفاوت را شکل می دهد که به ماهیت مثنوی از حیث پیوستگی محور عمودی شعر نزدیک می شود. اما در هر حال، قصیده چنان که تاکنون نشان داده، زبان زمان نبوده و نیست و در این روزگار بیش تر مجالی بوده برای نمایاندن توانمندی زبانی و اظهار فضل های شاعرانه و چنان که دیده ایم؛ قصیده سرایان چیره دست در روزگار ما کم نبوده اند اما کم تر قصیده ای در ذهن و زبانِ زمانه رسوب کرده است.
فصل درخشان شعر «م. آزرم» نو سروده های شیعی اوست؛ شعرهایی چون خون شفق، تبعیدی ربذه، گواه و هفت دریا از درون برکه. «م. آزرم» در این شعرها مجالی می یابد تا از سیطره ی اخوان دست کم در مضمون و درونمایه ی شعری رهایی یابد. او در این شعرها به دیروزهای صدر اسلام برمی گردد و با شخصیت های برجسته ی تاریخ شیعه گفت وگو می کند؛ مکالمه ای معطوف به فضای سال های سیاه، در راستای بازخوانی آرمان ها و حرمان های تاریخی تشیع که در مجموع در ذیل گفتمان شریعتی قرار گرفته و لحن پرشور و نگاه معترض و آرمانخواه او را بازتاب می دهد:
سایه بانش، بارش خورشید
بارگاهش، آبی بام بلند آسمان دشت
مرز پرواز نگاهش، حایل آفاق
همدمش توفان گرم وحشی صحرا
چهره گاهش – هرکران – بهت کویری تشنه و تبدار
در نهضت هر رگش نبض جهانی زندگی جاری
لیک او با خویشتن تنها
چون غرور بکر اعماق کویر از دیدن نامردمان فارغ
مانده تنها در دل صحرا…
[لیله القدر / ۱۲۳]
«م. آزرم» بعدها هرگز به تکرار درخششی از جنس «لیله القدر» توفیق نیافت، به ویژه در
سال های پس از انقلاب روندی قهقرایی را در پی گرفت که نه از غنای مضمونی و بن مایه های ارجمند پیشین نشان دارد، نه حتی از استواری زبان دیروزهایش. به گونه ای که می توان گفت شعرش تداومی شا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 