پاورپوینت کامل جریان شناسی آرامش در تعالیم اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جریان شناسی آرامش در تعالیم اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جریان شناسی آرامش در تعالیم اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جریان شناسی آرامش در تعالیم اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

قسمت دوم و پایانی

آرامش دینی

اشاره:

آغازین بخش این نوشتار به ماهیت آرامش و رابطه آن با تعالیم معنوی و آموزه های اسلامی به عنوان شاخصه ای برای شناخت و ارزش گذاری انسان کامل و سالم اختصاص یافت که ادامه آن را در این شماره در پی می خوانید.

بازشماری عوامل اضطراب زا

به تعبیری، آغاز بروز اضطراب، ترس و ناآرامی از آن جایی است که آدمی قبل از انجام هر کاری در عقل خود مقدمات آن را طوری می چیند که وقتی عمل را انجام می دهد مشتمل بر مصالح او باشد و در سعادتش تأثیر خوبی بگذارد، و سعادت اجتماعی او را به قدر خودش تأمین کند، آن گاه بعد از ردیف کردن مقدمات، در فکر و عقل، عمل را طوری که نقشه اش را کشیده انجام می دهد.

این عمل فکری وقتی بر طبق اسلوب فطری آدمی صورت بگیرد و با در نظر داشتن این که انسان نمی خواهد و نمی طلبد مگر چیزی را که نفع حقیقی در سعادتش داشته باشد، قهرا این عمل فکری طبق جریانی جاری می شود که منتهی به سکونت و آرامش خاطر باشد. و خلاصه، قبل از هر عمل، نقشه آن را طوری می چیند که در هنگام انجام عمل بدون هیچ اضطراب و تزلزلی آن را انجام دهد.

این وضعِ انسانی است که دارای حکمت به معنای اخلاقی آن است، امّا انسانی که در زندگی خود و در مادیات فرو رفته و تابع هوی و هوس خود باشد، همواره در مقدّمه چینی های فکری اش دچار اشتباه می شود، چون منافع واقعی و خیالی در دلش مختلط شده، نمی توان آن دو را از هم جدا کند. مسائل خیالی با آن زرق و برقی که در خیالات است در مسائل فکری و جدّی او مداخله می کند. گاهی باعث انحراف او از سنن صواب و گاهی باعث تردید و اضطرابش می شود، به طوری که نمی تواند با اراده خود تصمیم بگیرد و به طور جدّی اقدام کند.

۶. کسی که دارای ایمان به خدای تعالی است، تکیه بر پایگاهی دارد که هیچ حادثه و گرفتاری تکانش نمی دهد. به رکنی وابسته است که انهدام نمی پذیرد. چنین کسی امور خود را بر پایه معارفی بنا نهاده است که شک و اضطراب قبول نمی کند، او هیچ سرنوشتی را به دست خود نمی داند تا از فوت آن بترسد و یا از فقدانش اندوه ناک یا در تشخیص خیر و شرّش دچار اضطراب شود.(تفسیر المیزان، ج۲: ۴۳۸)

باری، چگونه ممکن است انسانی که دارای حکمت به معنای اخلاقی است، دچار یکی از انواع چهارگانه عوامل اضطراب و ناآرامی زیر شود:

۱. اضطراب در اثر تضاد بین خواست های بی نهایت شهوت و امکانات محدود انسان؛

۲. اضطراب در اثر تضاد بین خواست های لذت جویانه شهوت و خواست های تکامل گرایانه فطرت؛

۳. اضطراب در اثر تضاد بین خواست های لذت جویانه شهوت در تماس با مدارهای اصلی زندگی (خانواده، دوستان و اقوام)؛

۴. اضطراب در اثر عدم دستیابی به اهداف یا گم کردن هدف.(مکانیزم بروز اضطراب از دیدگاه روان شناسی اسلامی، شماره۷و۸)

عوامل و موانع آرامش

نتیجه کنکاش در آموزه های اسلام نشان از آن دارد که عوامل ایجاد آرامش، ریشه در پرداختن به فرامینی است که علاوه بر ایجاد و رشد نوعی آرامشِ عمیق عرفانی، باعث سعادت و آسایش اخروی انسان ها است. در این مکتب به تمام این موارد پرداخته و بعد از بسط آن ها، راه کارهای مقابله با پدیده «سلب آرامش» مطرح شده است. از این رو، عملاً به معضل عدم آرامش روح و روان رسیدگی شده است.

برخی از عوامل ایجاد آرامش روان در میان قلمرو وسیع تعالیم اسلامی عبارتند از:

۱. ایمان در برابر کفر و شرک، که در قرآن چنین آمده است:« ألا إنّ أولیاء اللّه لا خوف علیهم و لا هم یحزنون».(یونس/ ۶۲)

آگاه باشید که اولیاء خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.

و امام صادق (ع) فرمود: «و ما من مؤمن إلّا و قد جعله اللّه له من ایمانه انسا یسکن إلیه حتّی لو کان علی قلّه جبل لم یستوحش».(بحارالانوار، ج۷۰: ۱۱۱)

هیچ مؤمنی نیست مگر این که خدا ایمان او را انیس و همنشین برای او قرار داده که با آن به آرامش می رسد، به طوری که اگر در قله هم تنها باشد وحشتی ندارد.

۲- ذکر و یاد خدا در برابر روی گرداندن از یاد خدا، که در قرآن چنین آمده است: «الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکر اللّه ألا بذکر اللّه تطمئن القلوب». (رعد/ ۲۸)

آن ها کسانی هستند که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن است. آگاه باشید که تنها با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.

و امام سجاد (ع) فرمود: «الهی فاجعلنا من الذین ترشحت اشجار الشوق الیک فی حدائق صدورهم و اطمأنّت بالرجوع إلی ربّ الأرباب أنفسهم».(صحیفه سجادیه، مناجات العارفین)

خدایا ما را از کسانی قرار ده که درختان شوق در سینه های آن ها جای گرفته و قلب های آن ها با بازگشت به پروردگار آرامش یافته است.

و پیامبر اسلام (ص) فرمود: «علیک بذکر الله فإنّه نور القلب». (غرر الحکم و درر الکلم، ح۶۱۰۳)

بر تو باد به یاد خدا که روشنایی دل است.

۳. همراهی با دوست و همسر و فرزندان در برابر تنهایی، در قرآن چنین آمده است: «و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم ازواجا لتسکنوا إلیها». (روم/ ۲۱)

و از نشانه های خدا این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آن ها آرامش یابید.

و امام صادق (ع) فرمود: «الانس فی ثلاث: فی الزوجه الموافقه و الولد البار و الصدیق المصافی». (بحار الانوار، ج۷۸: ۲۳۱)

انسان به سه چیز آرامش می یابد: همسر سازگار، فرزند نیکوکار و دوست صادق.

۴. صحت و سلامت در برابر بیماری، که امام صادق (ع) فرمود: «پنج چیز است که هر کس یکی از آن ها را نداشته باشد پیوسته زندگی اش ناقص، عقلش نابود و قلبش پریشان و نگران است: اولین آن ها سلامت بدن است».(الخصال: ۲۸۴)

۵. وسعت رزق در برابر مشکلات مادی و معیشتی، که پیامبر اسلام (ص) فرمود: «إنّ النفس إذا أحرزت قوتها استقرت». (الکافی، ج۵: ۸۹)

هر گاه نفس انسان روزی خود را فراهم دید سکون و آرامش می گیرد.

۶. بندگی و اطاعت در برابر گناه و معصیت، که پیامبر اسلام (ص) فرمود: « إنّ الاثم ما لیس یسکن إلیه النفس و لم یطمئنّ إلیه القلب».(کنز العمّال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج۳: ۴۲۶)

گناه چیزی نیست که نفس به آن آرام گیرد و قلب به آن اطمینان یابد.

و همچنین فرمود: «فإنّ الخیر طمأنینه و الشرّ رینه». (همان: ۴۳۱)

کار نیک آرامش بخش و کار بد تزلزل آور است.

علی (ع) فرمود: «حرس الله عباده المؤمنین بالصلاه و الزکاه و مجاهده الصیام فی الأیام المفروضات تسکینا لأطرافهم، و تخشیعا لأبصارهم، و تذلیلاً لنفوسهم، و تخفیفا لقلوبهم». (نهج البلاغه، خطبه۱۹۱)

خداوند بندگان مؤمنش را با نماز، زکات و روزه های واجب حفظ می کند، در حالی که اینها موجب آرامش اعضا و خشوع چشم ها و ذلت نفس ها و آرامش قلب های آنهاست.

۷. محبّت و دوستی در برابر کینه و دشمنی، که امام علی(ع) فرمود:« الحقود معذّب النفس متضاعف الهم».(غرر الحکم و درر الکلم، ح۱۹۶۲)

کسی که در او کینه و دشمنی است، خودش در عذاب و مشغولیت قلبش چندین برابر است.

امام عسکری (ع) فرمود: «اقلّ الناس راحهً الحقود». (بحار الانوار، ج۷۸: ۳۷۳)

کمترین مردم از نظر راحتی، کینه توز است.

۸. حسن ظن در برابر سوء ظن، امام علی(ع) فرمود: «حسن الظن راحه القلب و سلامه الدین». (غرر الحکم و درر الکلم، ح۴۸۱۶)

حسن ظن مایه آسایش قلب و سلامت دین است.

و امام صادق (ع) فرمود: «خذ من حسن الظنّ بطرف تروح به قلبک و یروح به امرک». (بحار الانوار، ج۷۸: ۲۰۹)

بهره ای از حسن ظن داشته باش تا قلبت آرام گیرد و کارت آسان شود.

۹. زهد در برابر حبّ دنیا و حرص، که پیامبر اسلام (ص) خطاب به ابن مسعود فرمود: «لا ترکن إلی الدنیا و لا تطمئنّ إلیها فستفارقها عن قلیل». (همان، ج۷۷: ۱۰۶)

به دنیا روی نیاور و با آن طلب آرامش نکن؛ زیرا به زودی آن را ترک خواهی کرد.

و امام صادق (ع) فرمود: «حریص از دو خصلت محروم و به دو خصلت مبتلا می شود: از قناعت محروم می شود و آسایش و راحتی را از دست می دهد و از رضایت محروم می شود و یقین را از دست می دهد».(وسائل الشیعه، ج۱۶: ۲۰)

۱۰. نیکی و خیر خواهی در برابر حسد، که امام صادق (ع) فرمود: «لا یطمئنّ الحسود فی راحه القلب». (بحار الانوار، ج۷۳: ۱۸۹)

حسود آرامش قلب ندارد.

و امام علی(ع) فرمود:« ما رأیت ظالما أشبه بمظلوم من الحاسد، نفس دائم و قلب هایم و حزن لازم». (همان: ۲۵۶)

ظالمی شبیه تر به مظلوم ندیدم، مگر حسود، که بخلی همیشگی و قلبی مشغول و اندوهی همیشگی دارد.

۱۱. رضا و یقین در برابر شک و تردید، که امام صادق (ع) فرمود: «الروح و الراحه فی الرضا و الیقین و الهمّ و الحزن فی الشک و السخط». (همان، ج۷۱: ۱۵۹)

آسایش و راحتی در رضایت خاطر و یقین، و اندوه و نگرانی، در شک و غضب است.

۱۲. حسن خلق در برابر غضب، که امام صادق (ع) فرمود:

آسایش و راحتی در رضایت خاطر و یقین، و اندوه و حزن، در شک و غضب است.

و همچنین فرمود:« الرضا ینفی الحزن». (غرر الحکم و درر الکلم، ح۴۱۰)

رضایت خاطر، اندوه را از بین می برد.

۱۳. امنیت در برابر ناامنی، که امام صادق (ع) فرمود: «پنج خصلت است که در هر کس یکی از آن ها نباشد، عیشش ناقص و عقلش زائل و قلبش مشغول است: و دومین آن ها امنیت است». و در پایان نیز فرمود که: «پنجمین آن ها در بر گیرنده همه آن هاست و آن آرامش است».(الخصال: ۲۸۴)

۱۴- حق و عدل در برابر ظلم و ستم، که امام صادق (ع) فرمود: «إن القلب لیتجلجل فی الجوف یطلب الحقّ فاذا اصابه اطمأنّ و قر. ثمّ تلا هذه الآیه: فمن یرد اللّه إن یهدیه و یشرح صدره و للاسلام».(الکافی، ج۲: ۴۲۱)

همانا قلب انسان به دنبال حق در سینه جوش و خروش دارد و هرگاه به حق برسد استقرار و آرامش می یابد، سپس امام این آیه را تلاوت کرد.

۱۵- خواب شب(جوان و آرامش روان، ۱۳۸۲: ۱۲۶)

در قرآن چنین آمده: «قل أرأیتم إن جعل اللّه علکیم النهار سرمدا إلی یوم القیامه مَنْ اِله غیرُ اللّه یأتیکم بلیل تسکنون فیه أفلا تبصرون». (قصص/ ۷۲)

بگو به من خبر دهید اگر خداوند روز را تا قیامت بر شما جاودان کند، کدام معبود غیر از خداست که شبی را برای شما بیاورد تا در آن آرامش یابید، آیا نمی بینید.

و امام صادق (ع) فرمود: « فکر یا مفضّل فی طلوع شمس و غروبها، بل تأمّل المنفعه فی غروبها، فلو لا غروبها لم یکن للناس هدوء و لاقرار مع عظم حاجتهم إلی المهدوء و الراحه لسکون أبدانهم و جموم حواسهم». (بحار الانوار، ج۳: ۱۱۲)

ای مفضل، در طلوع و غروب خورشید تفکر کن، بلکه در منفعتی که در غروب آن نهفته است تامل کن. اگر خورشید غروب نمی کرد مردم آرامش و قراری نداشتند و حال آن که بیشترین نیاز مردم آرامش و آسایش است تا بدن هایشان آرامش یابد و حواسشان نیرو بگیرد.

کاملا واضح است که موارد یاد شده صرفا گوشه ای از اهتمام اسلام نسبت به تولید آرامش است، که در اینجا به ناچار به موارد مذکور بسنده می شود، لکن موارد ذیل برای پی گیری بیشتر خواننده گرامی می آید:

۱۶. صبر و استقامت؛

۱۷. دعا کردن؛

۱۸. توبه و انابه؛

۱۹. توکل؛

۲۰. اعتقاد به قضا و قدر؛

۲۱. و بسیاری دیگر؛

آرامش در تعالیم عرفانی

سکینه یکی از کلمات رایج در عرفان اسلامی است، که معمولا از آن به آرامش تعبیر
می شود. سکینه صاحب سه درجه است که به ترتیب عبارتند از:

۱. سکینه، خشوع است، آنگاه که سالک به طاعت و بندگی حق قیام کند. خضوع در این درجه از عبادت، به خاطر زیاد شدن ایمان و تقوی است تا آنکه به مقام احسان می رسد.

لا جرم عظمت و جلالت حق تعالی را مشاهده می کند، در نتیجه دل ها هنگام عبادت خاشع می شود.

۲. سکینه هنگام و کردار است. بدین صورت که نفس را به حساب کشد و از عیوب و آفات آن مطلع گردد و با مردم ملاطفت کند. حق را با ادای حقوق بندگی و حفظ حدود، همراه با خلوص نیت و تهذیب قصد و عمل، مراقبت کند. این درجه از سکینه اختصاص به اهل فتوت دارد. با مجموع امور یاد شده، نفس تزکیه، قلب پاک و زمینه سلوک راه ولایت فراهم می شود.

۳. سکینه ای که رضا به روزی قسمت شده را بر سالک ایجاد و آن را در وی بپرورد و از بیان شطحیات فاحش باز دارد و صاحب خود را به حدّ رتبه واقف برساند. این درجه از سکینه تنها در قلب نبی یا ولی فرود می آید.(منازل السائرین، ۱۳۷۳: ۲۰۷)

در بیان اقسام مراحل سیر و سلوک از طمأنینه هم یاد شده است. در بسیاری اوقات از طمانینه و سکینه به یک معنا؛ یعنی همان آرامش تعبیر می شود، اما حق این است که درکلام برخی از عارفانِ نامدار؛ همچون خواجه عبدالله انصاری، میان آن دو فرق گذاشته شده و در بیان تفاوت های طمانینه و سکینه چنین بیان می کنند:

۱. سکینه، قهر و غلبه ای است که هر از چندگاه آتش هیبت را خاموش می کند، امّا طمانینه سکون و آرامشی امنی است که در آن راحتِ انس است. پس سکونی که در طمانینه است دائم و همیشگی است نه گه گاهی و موقت و در آن راحت انس است بر خلاف سکینه.

۲. سکینه گاهی ثابت و نعت و صفت می شود و گاهی ثبوت ندارد، و صفت نمی شود، بلکه موقت است. امّا طمانینه نعت و صفتی است که هرگز از صاحب خود جدا نمی شود.( همان: ۲۱۰)

از این رو، لازم است درجات طمنانیه بیان شود تا تفاوت دو کلمه بیشتر روشن گردد. برای طمانینه سه درجه قائل شده اند:

۱. طمأنینه قلب به ذکر و یاد خداست و آن عبارت است از طمأنینه انسان بیم ناک به امید رحمت خداوند و طمأنینه کسی که معلول و خسته گشته به مشاهده حکم.

۲- طمانینه، روح است در قصد به کشف، در شوق به معبود و در پراکندگی به جمع. سالک تا وقتی قاصد است، در سیر خود به حق تعالی توجه دارد. پیش از کشف مضطرب است و از پایان امر خود بیم ناک، امّا آنگاه که کشف برایش حاصل شد روحش آرام می گیرد و مقصود خود را می یابد و هنگامی که به وعده وصال یار یافت به آن مطئمن می شود.

۳- طمأنینه کسی که حضرت احدیت را شهود می کند به لطف جمال است و طمانینه، جمع به بقا. در نتیجه بقای همه را به بقای حق شهود می کند و آن گاه به بقای حق در شهود جمع اطمینان می یابد.(همان: ۲۱۰)

باری، سخن از آرامش در کلام عارف به نحوی دیگر است، هر چند تأمین آرامش روحی از نتایج فرآیند عملی سلوک است، لاجرم هیچ گاه آرامش به عنوان هدف مطرح نمی شود، بلکه هیچ حالت و لذت قابل تصور دیگری در مسیر سلوک عارف مطلوب به شمار نمی آید، بلکه تنها هدف عارف حق است نه برای هدفی دیگر، بلکه الحق بما هو.

ابن سینا می گوید:

بدان که عارف خواهان حقّ اولیه است نه از برای چیز دیگر و هیچ چیز را بر شناخت و عبادت او اختیار نکند؛ زیرا که مستحق عبادت است و عبادت وی نسبتی است شریف به وی، نه از برای طمعی باشد یا ترسی. و اگر چنان است که عبادت از برای طمعی باشد یا از ترسی بود، لازم آید که آن چه بدان طمع دارند یا از آن ترسند داعی باشد بر عبادت. و مطلوب آن بود و حق نه غایت باشد اندر عبادت، بلکه واسطه بود به چیزی دیگر غیر از آن. و آن چیز غایت عبادت باشد و مطلوب بود به عبادت، نه آن که او مطلوب.(اشارات و تنبیهات، ۱۳۳۲: ۲۴۹)

سفرِ عارف از آن جا شروع می شود که وی قصد «اراد و ارادت» می کند و سپس به دریای پر تلاطم ریاضت وارد می شود. یکی از غرایض ریاضت این است که سالک فقط در طلب خداوند باشد و هیچ مقصد و مطلوبی جز او را اختیار نکند. بعد از آن، عارف دچار خلساتی لذیذ از نور حق می شود، که آن را «اوقات» می خوانیم. سپس دچار حالتی می شود که به هر چه می نگرد جانب حق را در آن می بیند؛ سپس این حالت بر او مستولی و حالت سکون بر او عارض و در ادامه به وادی امن آرامش وارد می شود.

بعد از ریاضت، عارف به حدّی می رسد که وقت وی آرامش شود و آن چه را که ربوده بود،
مألوف شود و قرار گیرد و آن چه هم چون برقی بود که بدرخشیدی و اندر حال فرونشستی چون نوری ثابت شود و وی را از آن، معارفه مستقر حاصل آید و صحبت این حال با وی مستقر بماند و وی مستمتع و متلذّذ باشد به خرّمی و بهجت آن حال و چون از وی برگردد و روی بکاری دیگر آورد، سرگردان و اندوهناک باشد.(همان: ۲۵۳)

در کلام برخی از عارفین و واصلین، وقتی سخن از آرامش و آرامی می آید، ذهن به سمت آرامش درونی می رود که عارف به واسطه مشاهده هر آن چه علم داشته، به یقین می رسد و صاحب آرامشی خاص می شود. آرامش عارف باعث می شود که وی به واسطه یقین بر مشاهده ای که داشته، صرفا قدرت حق را ببیند و تمام وقایع و اتفاقات خارجی را جلوه گاه و خواستگاه حق پندارد و همین موجب می شود تا هرگز اضطراب، ترس و هر آن چه موجب سلب آرامش درونی است بر سالک عارض نشود، زیرا همواره خود را در آغوش امن حق می داند و در این حال، سلب آرامش برای او معنایی ندارد. امّا نکته آن است که درجه آرامش و اطمینان دل، غایت سلوک نیست و عارف به چنین مرحله ای بسنده نمی کند. ضمن این که ارادت عارف برای ورود به سلوک هرگز بر پایه کسب آرامش در جهت پیروزی بر مشکلات خارجی نیست، مگر این که در چنگال مصائب دنیوی به تنگنا آمده باشد، که اگر چنین باشد کلام ابن سینا در این مرحله جلوه گر است. (کلام وی چند سطر پیش بیان شد)

محی الدین ابن عربی می گوید:

سکینه، امری است که نفس به آن چه وعده داده شده و یا در نفس خود از درخواست امری از امور که حاصل شده است آرام گیرد. و از آن جهت سکینه نامیده شده است که چون در قلب حصول پیدا کرد وزش بادهایی که نفس را ناآرام می سازد از وی قطع می شود. و از آن جهت سکین نامیده شده که صاحبش به وسیله آن، آن چه را که قطعش بدان امکان پذیر است قطع می کند. بنابراین، سکینه آن چه را که نفس بدان آرامش می یابد به ثبوت می بخشد. این حقیقت اش است و جز از مطالعه و مشاهده امکان نمی پذیرد. لذا سکینه بر مؤمنان فرود آمده و با فرود آمدنش آنان را از رتبه ای که بدان رتبه مؤمنان بودند به مقام معاینه و مشاهده آن، نقل و انتقال شان می دهد و آن تضاعف و دو چندان شدن ایمان است.(فتوحات مکیه، باب ۷۳: ۲۳۴)

کاملاً واضح است که انسان عارف در این مقام نه تنها به مصائب خود نمی نگرد، بلکه تمام قدرت را از آن خداوند عالم می داند و حاضر است در برابر تمام سختی ها، ناخوشی ها و اضطراب ها بایستد. به عبارت دیگر، آن چنان در وجود خود اطمینانِ دل و آرامش روانی می یابد که حاضر است در جهت ثقل این حالت با تمام مصائب و گرفتاری ها به مبارزه برخیزد و شاید به همین علت است که علی (ع) فرمود:

« به خدا سوگند اگر تنها با دشمنان رو به رو شوم در حالی که آنان تمام روی زمین را پر کرده باشند، نه باکی داشته و نه می هراسم. من به گمراهی آنان و هدایت خود که بر آن استوارم، آگاهم. و از طرف پروردگارم به یقین رسیده ام و همانا من برای ملاقات پروردگار مشتاق و به پاداش او امیدوارم».(نهج البلاغه، نامه۶۲)

محی الدین ابن عربی در بیان ماهیت ایجاد آرامش عرفانی چنین می گوید:

چون انسان شرایط ایمان را کامل کرد و استوارش ساخت، از جانب حقِّ متعال تجلّی ای بر قلب آن مؤمنی که به این صفت است حصول می یابد، که آن تجلّی ذوق نامیده می شود و آن آغاز قرار سکینه در قلب اوست تا آن که این سکینه بابی یا نردبانی باشد برای حصول امر پنهان، که برایش ایمان بدان واقع می شود. بنابراین، با او همراه است؛ مانند سکون کسی که اسباب را به اسباب باز می گرداند و این اصلا از غیب نیست، بلکه از ذوق است و آن معاینه و مشاهده است؛ زیرا انسان اگر توشه روزش نزدش باشد، نفس اش از آن ناآرامی که آن روز برایش پیش می آید، آرامش و سکون می یابد. پس اگر ایمان هم نزد او به این گونه در تحت حکمش حصول یابد، او صاحب سکینه است.(فتوحات مکیه، باب ۷۳: ۲۳۲)

بیان روندِ صعودی رسیدن به آرامش و ماهیت آرامش عرفانی، حدّ اعلای رسیدن به طمانینه از طریق عرفان اسلامی است. آن چه آمد گزیده ای از بیانات اسلام حول عوامل و مراحل کسب اطمینان دل و آرامش روح بود. که برای علاقه مندان به مباحث اخلاقی- عرفانی بیان گردید.

<

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.