پاورپوینت کامل ساقی کجاست؟ ۳۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ساقی کجاست؟ ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ساقی کجاست؟ ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ساقی کجاست؟ ۳۲ اسلاید در PowerPoint :
گفتم:
– استاد من!
ای پیر پاک زاد!
ما را در این زمانه ی ناشاد
– وین تیره روزگار-
در لحظه های خیره ی درد
اختیار چیست؟
خندید و گفت:
– جان پسر!
دانی که «عیش و صحبت باغ و بهار…»
سیمای ساقی و می گلگون و خوشگوار،
اما
تا رویش دوباره ی گل ها
تا صبح آفتابی فردا
جز انتظار
ای نور دیده،
چاره در این رهگذار چیست؟
برخاستم ز جای
وزجان خروش تشنگی ام هر کرانه خاست:
– «ساقی کجاست،
گو سبب انتظار چیست؟…»
موعود
مصطفی علی پور
ساده است اگر بهار
جنگلی سترگ را
برگ و بر دهد
یا پرنده را
ز شاخه ای به شاخه ای دگر سفر دهد
من در انتظار آن بهار گرم و بی قرار و آفتابی ام،
می رسد
– مرا عبور می دهد ز روزهای سردِ سخت
خاک را پرنده می کند،
سنگ را درخت…
در نام تو پنهان
رحمت حقی پور
در کوچه
در خیابان
دست دوستان
همسایگان
خویشان را فشردم
شاید
شاید
که تو باشی
جهان اما
بی گل سرخ ماند
اقیانوس ها خاکستری.
جنگل ها
بی درخت
بی پرنده
تاریکی آفتاب
ایستادن زمین
در سیاهی
در غبار
اتفاق می افتاد:
اگر سپیدی اسب
و سرخی سیب
سپیده ها را در نام تو
پنهان نمی کرد
در انتها
سید علی میرباذل
در انتهای زمان
گلی کاشت
تا پایان جهان را
معطر کند!
بی تو
قیصر امین پور
بی تو این جا همه در حبس ابد تبعیدند
سال ها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشم های نگران آینه ی تردیدند
نشد از سایه ی خود هم بگریزند دمی
هرچه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی از پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهی وار
باز هم نام و نشان تو زهم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل ها را همه با فاصله ات سنجیدند
تو بیایی، همه ی ثانیه ها، ساعت ها
از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند
موعود
یوسفعلی میرشکاک
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین باقی است روی لحظه هایم جای پای تو
اگر کافر اگر مؤمن به دنبال تو می گردم
چرا دست از سر من بر نمی دارد هوای تو
دلیل خلقت آدم، نخواهی رفت از یادم
خدا هم در دل من پر نخواهد کرد جای تو
صدایم از تو خواهد بود، اگر برگردی، ای موعود
پر از داغ شقایق هاست آوازم برای تو
تو را من با تمام انتظارم جست وجو کردم
کدامین جاده امشب می گذارد سر به پای تو
نشان خانه ات را از تمام شهر پرسیدم
مگر آن سوتر است از این تمدن روستای تو
اتفاق
زکریا اخلاقی
همین است ابتدای سبز اوقاتی که می گویند
و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که می گویند
اشارات زلالی از طلوع زاده ی نرگس
پیاپی می وزد از سمت میقاتی که می گویند
زمین در جست وجو هرچند بی تابانه می چرخد
ولی پیداست دیگر آن علاماتی که می گویند
جهان این بار دیگر ایستاده با تمام خویش
کنار خیمه ی سبز ملاقاتی که می گویند
کنار جمعه ی موعود گل های ظهور او
یکایک می دمد طبق علاماتی که می گویند
کنون از ابتدای دشت های شرق می آید
صدای آخرین بند مناجاتی که می گویند
و خاک این خاک شاعر آسمانی می شود کم کم
در استقبال آن عاشق ترین ذاتی که می گویند
و فردا بی گمان این سمت عالم روی خواهد داد
سرانجام عجیب اتفاقاتی که می گویند
«تو باید»ی
محمد سعید میرزایی
کجاست جای تو در جمله ی زمان که هنوز
که پیش از این؟ که هم اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟
و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟
که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز؟
سؤال می کنم از تو: هنوز منتظری؟
تو غنچه می کنی این بار هم دهان، که هنوز…
چقدر دل خورم از این جهان بی موعود
از این زمین که پیاپی… و آسمان که هنوز…
جهان سه نقطه ی پوچی است، خالی از نامت
پر از «همیشه همین طور» از «همان که هنوز»
همه پناه گرفتند در پس «هرگز»
و پشت «هیچ» نشستند از این گمان که «هنوز»…
ولی تو «حتماً»ی و اتفاق می افتی!
ولی تو «باید»ی، ای حسِ ناگهان که هنوز…
در آستان جهان ایستاده چون خورشید
همان که می دهد از ابرها نشان که هنوز
شکسته ساعت و تقویم، پاره پاره شده
به جست وجوی کسی، آن سوی زمان، که هنوز…
زمان
مهدی فرجی
منی که آدم این عصرم و تمام زمان
همیشه گم شده ام لای ازدحام زمان
مدار دائمی من دوازده عدد است
که دوره کرده مرا در خودش به نام زمان
اسیر آن همه تاکم، اسیر این همه تیک
تمام زندگی من اسیر دام زمان
ولی به طالع آن صبح بی دریغ خوشم
اگرچه له شده باشیم زیر گام زمان
اگر هنوز مرا فرصت تغزل هست
به شوق آمدن توست یا امام زمان
محضر گل
قنبر علی تابش
کجاست یک شعله نو بهاران، که در شعاعش جهان کند گل
کجاست غزنین روزگاران، که صبح هندوستان کند گل
نه کلک مانی، نه نقش ارژنگ، نه شعر جامی، نه رقص رومی
نه شور بهزاد کز دو کلکش، هرات در اصفهان کند گل
سپیده سر زد، نماز! شاعر! مگر نپیچید بانگ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 